سایر منابع:
سایر خبرها
دیه میلیاردی برای نجات قاتل از اعدام
شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربان زاده تنها از جنبه عمومی جرم تحت محاکمه قرار گرفت. محمد در آخرین دفاع گفت: روز حادثه وقتی وارد دعوا شدم، محل درگیری خیلی شلوغ بود و هرکس که می آمد، ضربه می زد. خودم هم کتک خوردم. چاقویی در دستم بود. آنجا نفهمیدم می گفتند چاقوی من به اسماعیل اصابت کرده و مرگ وی را رقم زده است. اکنون هم به شدت پشیمان هستم و تقاضای عفو و بخشش دارم ...
خونبهای یک میلیاردی به خاطر کبوتر
.... با اعلام گذشت اولیای دم، پرونده از جنبه عمومی جرم در دادگاه کیفری شماره یک بررسی می شود. مادر بهادر به خبرنگار ما گفت: مدتی قبل بود که پسرم به من گفت یکی از هم بندی هایش که به اتهام قتل همسرش در آستانه قصاص قرار گرفته، نیازمند 50 میلیون تومان برای جلب رضایت اولیای دم است. من نذر کردم تا این پول را برای کمک به نجات یک انسان تهیه کنم تا شاید خداوند راهی برای نجات پسرم از مجازات فراهم کند. بعد از ...
واریز سه میلیارد برای نجات دو اعدامی
پسرش از دادگاه تقاضای قصاص کرد. درپایان آن جلسه نیز پسرجوان با حکم هیأت قضائی به قصاص محکوم شد. این حکم به تأیید قضات دیوان عالی کشور نیز رسید و به مرحله اجرا درآمد. روزی که متهم به قتل پای چوبه دار رفت و قرار بود که اعدام شود، درنهایت توانست از مادر مقتول رضایت بگیرد. ولی دم در آن روز قبول کرد که با گرفتن یک میلیارد تومان دیه رضایت خود را اعلام می کند. به این ترتیب پسر جوان توانست ...
بخشش جوان قاتل پس از 10 سال
پس دهد، اما او هر بار بهانه ای می آورد؛ چون در تنگنای مالی بودم روز حادثه او را در خیابان دیدم و بار دیگر موضوع پول را مطرح کردم. او مهلت خواست اما من عصبانی شدم و با چاقو وی را مجروح کردم. برادرم هیچ نقشی در قتل نداشت و ادعای سرقت برادرم از مقتول صحت ندارد. با اظهارات پسر 32 ساله او به اتهام قتل عمد به قصاص و برادرش نیز به اتهام سرقت و معاونت در قتل به زندان محکوم شد. با ...
متهم: راه شهید خلیلی را ادامه می دهم
.... آن شب روی رفتارم کنترل نداشتم. در زندان مشغول درس خواندن شده ام. خانواده خلیلی بدون هیچ چشمداشتی از قصاص من گذشتند. دو بار مرگ را به چشم دیدم و یک بار هم تا یک قدمی چوبه دار هم رفتم، اما به خاطر لطف خانواده شهید خلیلی نجات یافتم. الان هم از دادگاه طلب بخشش دارم. بعد از اظهارات احسان، وکیل وی در جایگاه قرار گرفت و با بیان اینکه موکلش در مدت سه سال و نیمی که در زندان بوده، کاملاً ...
خون بهای میلیاردی، پایان پرونده جنایت به خاطر کبوتر
از جنایت، متهم تحت تعقیب را در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر کردند. هرچند او در بازجویی ها گفت: آن شب اصلا فکرش را نمی کردیم که اگر کبوترها را پر بدهیم مقتول با ما درگیر شود و این حادثه رقم بخورد. نجات از قصاص متهم پس از مدتی در شعبه113 دادگاه کیفری محاکمه و به قصاص محکوم شد. این رأی در شعبه هفتم دیوان عالی کشور قطعی و پرونده به شعبه اول اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد ...
متهم به آزار دوخواهر: جن ها تجاوز کردند
او اعتماد کردم و سه جلسه دیگر هم برای هیپنوتیزم به خانه او رفتم تا اینکه یک روز خواهر 16 ساله ام مهری به من گفت که از سوی شوهرخاله ام مورد آزار قرار گرفته است. من از شنیدن این ماجرا شوکه شدم. مهری گفت که شوهرخاله مان به بهانه هیپنوتیزم او را به خانه شان دعوت کرده و در حالی که خاله ام را بیهوش کرده او را آزار داده است. به دنبال شکایت دو خواهر، مرد شیاد بازداشت شد، اما خودش را بی گناه ...
پرداخت رقم میلیاردی برای رهایی از اعدام
دادگاه گفته است خانواده اش برای پرداخت مبلغ درخواستی اولیای دم، چند خانه و زمین خود را فروخته اند. او در بازجویی ها انگیزه قتل را دفاع از پسرعمویش در نزاعی دسته جمعی اعلام کرده و گفته بود متوجه نشده است چگونه چاقویش به بدن اسماعیل – مقتول – فرو رفته بود. براساس کیفرخواست صادره از سوی دادستانی، متهم پس از دستگیری به کارآگاهان گفته بود: روز حادثه در خانه ام در منطقه چهاردانگه نشسته بودم که از کوچه صدای ...
گذشت از قاتل مدت کوتاهی قبل از قصاص
از آنجا متواری شدم. با اعتراف مجید به قتل پیرمرد 74 ساله وی در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به قصاص محکوم شد و پس از تایید حکمش توسط شعبه 37 دیوان عالی کشور در یک قدمی قصاص قرار گرفت. در حالی که مدت زمان زیادی تا اجرای قصاص وی باقی نمانده بود خانواده مقتول امروز با حضور در شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران رضایت خود را از متهم این پرونده اعلام کردند و مجید از قصاص رهایی یافت. ...
از فوتبال تا زندگی با سید جلال حسینی
بهترین شکل عمل کرده اند. امیدواری به آینده اگر بخواهم حقیقت را بگویم تا الان نتوانستم یک همسر خوب و پدری نمونه باشم. خیلی تلاش کردم و می کنم که این طور باشد اما در واقع خیلی سخت است. قبل از این هم گفتم فوتبال طوری است که ما را خیلی از خانواده مان دور می کند اما سعی می کنم مشکلاتی را که در فوتبال هست به خانه نیاورم ولی واقعا گاهی اوقات نمی شود. خیلی وقت ها همسرم در این مشکلات ...
نجات از طناب دار 9 سال پس از قتل
بازگشتم به تهران زمانی که ماجرا را برای دوستم در قهوه خانه تعریف می کردم توسط پلیس دستگیر شدم. متهم به قتل هوشنگ پس از اعتراف به قتل در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران محکوم به قصاص شد تا اینکه سرانجام خانواده مقتول صبح امروز با حضور در شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران رضایت خود را از وی اعلام کردند و متهم به قتل هوشنگ از قصاص رهایی یافت. ...
قاتل 15 ساله: یادم نمی آید کسی را کشته باشم!
و یادم نمی آید چه اتفاقی افتاده است. با توجه به گفته های شهود و سایر مدارک به دست آمده در دادسرای جنایی تهران، پرونده برای رسیدگی به شعبه 74 وقت دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. وقت رسیدگی تعیین شد و متهم پای میز محاکمه رفت. بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست صادره از دادسرا را خواند و خواستار صدور رأی قانونی در این پرونده شد، برادر مقتول که تنها ولی دم او نیز بود، درخواست قصاص ...
2 خواهر قربانی نقشه شیطانی
شوهرخاله خود مورد تعرض قرار گرفته اند. خواهر بزرگ تر به ماموران گفت: سال گذشته با پسری جوان آشنا شده و با هم عقد کردیم. بعد از مدتی متوجه شدم او مردی عصبانی و بداخلاق است، به همین دلیل تصمیم گرفتم از او طلاق بگیرم. با مراجعه به دادگاه درخواست طلاق دادم و قاضی مرا به پزشکی قانونی معرفی کرد. برای این که اسم همسرم از شناسنامه ام پاک شود، مجبور بودم گزارش پزشکی قانونی را جعل کنم. به همین خاطر ...
تجاوز به دوخواهر از سوی شوهرخاله رمال
عکس هایی که از من می گرفت، تهدیدم می کرد که موضوع را به هیچ کس نگویم. ولی چند وقت بعد وقتی با خواهر 15ساله ام صحبت می کردم، متوجه شدم که او از سوی همین شوهرخاله ام 2 بار مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. آنجا بود که پی به نیت شوم او بردیم و تصمیم به شکایت گرفتیم. در ادامه خواهر سارا نیز به ماموران گفت: یک روز پیش از حادثه به دلایل مشکلاتی که در خانواده داشتم، از خانه خودمان بیرون رفتم تا ...
هنرجوی تئاتر به جای صحنه، پای چوبه دار می رود
سلامت نیوز : عشق به تئاتر مرا به خانه مقتول کشاند و ترسو بودنم از من قاتل ساخت. من آدم ترسویی هستم . وقتی دچار وحشت می شوم نمی دانم باید چه کاری انجام دهم. من می خواستم بازیگر سرشناس تئاتر شوم، اما ناخواسته و در دفاع از خود، قاتل شدم. قاتل مرد سالمند در غرب تهران، این دفاعیات را در جلسه دادگاه مطرح کرد، اما نتوانست قتل به خاطر دفاع مشروع را اثبات کند و به زودی به اتهام قتل عمد محاکمه ...
قتل ،سرانجام رفاقت با اسی خروس
جوان 23 ساله معروف به اسی خروس که در پی دوستی خیابانی با یک دختر 16 ساله، دوستش را به قتل رسانده بود در حالی به قصاص نفس محکوم شد که قضات شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی همچنین درباره 3 اتهام دیگر وی به پرداخت دیه و تحمل شلاق و زندان رأی دادند. ماجرای این جنایت هولناک در بیست و سوم شهریور سال گذشته از آن جا آغاز شد که پسر جوانی به نام م که از چند ماه قبل با دختر 16 ساله ای به ...
تاوان سنگین برای بخشش یک اعدامی
اصلا متوجه ضربه ای که زده بودم نشدم و نمی دانم چطور این ضربه بر بدنش وارد شد. بعد از فوتش بود که من را بازداشت کردند. متهم گفت: مادر مقتول که تنها ولی دم اوست، درخواست قصاص کرد و حکم نیز صادر و تأیید شد. من را پای چوبه دار بردند. خیلی عذاب کشیدم، شب قبل از اجرا خیلی شب سختی است. وقتی پای چوبه دار رفتم، التماس کردم. پیرزن به من گفت که یک میلیارد تومان می خواهد و رضایت می دهد. پدرم متعهد شد ...
بخشش بعد از 2 بار رفتن پای چوبه دار
شرق در ادامه نوشت: در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل عمدی را قبول کرد و گفت: شب حادثه، من به همراه خانواده ام سر سفره شام بودیم که صدای درگیری شنیدیم. من به همراه پدرم و برادرم بیرون رفتیم و دیدیم که پسرعموی حامد درحال دعوا با کریم است. نمی دانم علت درگیری چه بود و چه اتفاقی افتاده بود. فقط می دانم این دعوا از قبل شروع شده بود و آن طورکه پسرعمویم می گفت، آنها قبل از این حادثه، در یک قهوه خانه دعوا کرده بودند. متهم ادامه داد: درگیری بالا گرفت. پدر و برادرم در حمایت از پسرعمویم وارد دعوا شدند. عمویم و پسرعموهای دیگرم هم آمدند و این دعوا بالا گرفت. از طرف کریم هم خیلی ها آمده بودند. من برای اینکه به این دعوا پایان بدهم، به خانه ر ...
قتل فجیع یک زن و حمایت عناصر ضدانقلاب
دنبال این مهم و اقدام قضایی به هنگام در حادثه قتل زن جوان می اندورودی چندی پیش حکم قصاص نفس قاتل زن جوان دارابکلایی با حضور اولیای دم و مردم در ملأ عام اجرا شد. اما در حالیکه که حال و هوای مازندران از قصه تلخ مرگ مادر می اندرودی هنوز غمناک است و در و دیوار برخی خیابانهای شهر سیاه پوش شده است، یکی از سایت های ضد انقلاب که همواره داعیه دار حقوق بشر در ایران بوده و خود را پرچم دار به ...
خالصانه از مدرسه تا حوزه مفقودین و اسرا
و معلم مدرسه ام بودند. فاش نیوز: از اینکه معلم خودتان و شاگردانتان در یک مدرسه جمع بودید چه حسی داشتید؟ - حس خوبی بود اما در کنار آن من می دانستم چطور با معلم خودم با احترام رفتار کنم و با شاگردانم که حالا در آن مدرسه بودند، چگونه رفتار نمایم. زمانی که معلم من وارد دفتر مدرسه می شد من از پشت میزم بلند می شدم به او سلام می کردم و تکریمش می نمودم. 9 سال به همین منوال گذشت بعد ...
محمد علی اینانلو چرا مُرد؟
اول رییس دفتر گفت خاطر من از این، جمع است. برو راحت باش. در نتیجه آن روز به رییس دادگاه گفتم نمی گویم پولش برای من مهم نیست. مهم هست ولی دو سال است زندگی ام به باد رفته و دو کیلو مدرک و سند دارم. خلاصه بعد از آن ماجرا، بچه ها دنبال من آمدند. بعد از دادگاه میدان ارک که جوان ها آمدند؟ - به بیمارستان رفتم و دم در بیمارستان دیگر از ماشین که پیاده شدم نتوانستم راه بروم. مثل فلج ها ...
رد پا در برف
از خانه برای رفتن بر سر مزار پدر و مادرش بیرون رفته و دیگر بازنگشته است. به نظر می رسید راست می گوید ولی باید تحقیق می کردم. بعد از چند ساعت بررسی فهمیدم کسی زن جوان و نوزاد شیرخواره اش را ندیده است. حتی پرینت تلفن زن و مرد جوان هم نشان می داد که آنها ارتباط مشکوکی با کسی ندارند. وقتی سرنخی به دست نیاوردم پیش خودم با فرضیه قتل روبه رو شدم. چون شوهر زن گمشده مدعی بود که زنش هیچ پولی نداشته و ...
خاطرات خواندنی قرائتی از سیلی امام(ره)
داشتی و بی اعتنا بودی که میگفتم کافر شده ای، من ناراحتم که چرا خبر نداشتی؛ بعد فرمود: این غذا را خادم من می آورد تا پشت درب منزل آن فقیر، آنگاه شما غذا را به خانه او ببر و بگو می خواهیم امشب با هم شام بخوریم. مرد فقیر پس از دریافت غذا گفت: احدی از ماجرای من خبر نداشت شما چطور خبردار شدید که ما چیزی برای خوردن نداریم. * هشت بار زایمان در یک سال مرجع تقلید آیت اللَّه ...
سرگذشت شهرکی که برای خانوادۀ شهدا ساخته شد.
شهادت همسرش را آوردند. می گوید: تازه جواب آزمایشم را گرفته بودم و به همسرم نشان داده بودم. خودش مرا برد دکتر و برای ماه دیگر هم برایم وقت گرفت. ولی دیگر برنگشت. زندگی مشترکش با همسرش یک سال هم طول نکشیده بود. هشت سال بعد دوباره ازدواج می کند. می گوید: تازه ازدواج کرده بودم و به انتظاماتِ جلوی در اطلاع نداده بودم. یک روز خانه بودم که دیدم پاسدار با همسرم آمد جلوی در و با ...
ناگفته های مجاهد خذیراوی از یک جشن لعنتی
جوبیلو ایواتا باخت، می توانستم راحت به بارسلونا بروم ولی فتح الله زاده گفت بگذار بازی ها تمام شود بعدا همان موقع برای بازی تراکتورسازی به تبریز رفتم که علی آذری خطای بدی روی من کرد تا زانویم خراب شود. از آن روز دیگر هیچ چیز از فوتبال نفهمیدم؛ نه بارسا را دیدم و نه فوتبال را. بعد هم آن محرومیت... خدا شاهد است اگر زانوی من خراب نمی شد نمی توانستند محرومم کنند. چون مصدوم شدم گفتند سرش را ...
سرمربی قهرمان:بزرگترین اشتباه من اعتماد بود!
داشته باشم و تشخیص بدهم مفید هستم، حتماً می روم چون خاطره بدی از اصفهان ندارم. هر وقت احساس کنم نمی شود کار کرد، برمی گردم خانه ام. این ماجرا که شایعه شده بود دیگر در شهرستان کار نمی کنید، چیست؟ اصلاً چنین حرفی نزدم. گفتم امسال تا پایان فصل کار نمی کنم. چه تهران و چه شهرستان اما سال های بعد چرا... من گفتم ترجیح می دهم در تهران کار کنم، به خاطر خانواده ام، شاید کسی برداشت کرد منظورم این است که در شهرستان کار نمی کنم. ...
نه فمینیستم نه بی حجاب نه سیاستمدار؛ من یک نویسنده ام!
... بعضی ها هم می گویند شما فمنیست هستید؟ یثربی: اولین بار نیست که می شنوم، یکی می گفت که در یک مراسمی که فمنیست ها بودند من در ردیف اول ایستاده بودم! اما واقعا من آنجا نبودم، همان روز جلسه ای با آقای حاتمی کیا داشتم؛ اصولا در هیچ جلسه سیاسی شرکت نمی کنم. من یک نوع فمنیست اسلامی هستم؛ آقای موسوی که قبلا رئیس تئاتر شهر بود، همیشه می گفت که یثربی فمنیست اسلامی است و گاهی جملاتی ...
جزئیات منتشر نشده از ترور شهید هسته ای
.... چند روزی آبدانان بودیم و بعد به تهران بازگشتیم، پنج شنبه بود که داریوش به نمایشگاهی با موضوع دفاع مقدس رفت و می گفت به خاطر حضور 8 ساله پدرش در جبهه، خاطرات زیادی برایش تداعی شده است، او خیلی دلگیر بود، روز جمعه آرمیتا را به شهربازی بردیم. شنبه، صبح اول مرداد مانند همیشه آماده رفتن به محل کار شدیم، آن روز نگاهی کلی به خانه انداختم و متوجه شدم داریوش رایانه دستی اش را با خودش نیاورده ...
بنیاد در آینه مطبوعات
و استقبال از سالگشت شهادتش تقدیم می شود. مردی از آن هزاران که بسیار مقاوم بود، به طوری که دریکی از عملیات ها، وقتی از ناحیه دست مجروح شد، با همان حال به هدایت نیروها ادامه داد و هرگاه برای فرمانی دستش را بالا و پایین می برد، خون از آستینش می چکید. تنها اسطوره ها چنین اند! بخشی از وصیت نامه این شهید که پیام مقاومت انقلابی و حفظ ارزش های اسلامی است، را با هم می خوانیم: خواهرانم، همسرم، دخترم ...
هاروکی موراکامی، جادویتان می کند
.... بعد از بازی سوار قطار سینجوکو شدم، یک برگ کاغذ و یک روان نویس بیرون آوردم. آن زمان هنوز کامپیوترها نیامده بودند و این به معنای آن بود که باید همه چیز را دستی می نوشتیم. حس نوشتن خیلی تازگی داشت. یادم می آید چقدر خوشحال بودم. مدت ها از آخرین باری که نوک روان نویس را روی کاغذ گذاشته بودم، می گذشت. از آن به بعد هر شب وقتی دیروقت به خانه بر می گشتم، پشت میز آشپزخانه می نشستم و می ...