سایر خبرها
5 سال زندگی در اسارت با گلوله ای عجیب در گردن/ لحظه آزادی نشستیم و خاک وطن را بوسیدیم
...، چون می خواست من را جراحی کند. قرار بود صبح فردای آن روز عمل کنند، اما فردا ساعت دو که شد گفتند غذا بخور، چون عمل کنسل است. توسل به حضرت عباس(ع) یک هفته در بیمارستان ماندم و مجدد آمپول های قوی به من تزریق کردند تا التهاب صورتم کمتر شد و دوباره من را به اردوگاه برگرداندند. وارد اردوگاه که شدم حاج آقا اکبری به من گفت فقط بگو چهارشنبه هفته پیش در بیمارستان چه خبر بود که گفتم ...
بلوای فرزندِ چهاردهم آقای جعفری در شهر
خودی ریختن سرش. گفتم: آقا بچه محلات پای منُ گاز گرفتن. گفت: این پدرسوخته ها مثل سگ میموونن. آره شوخیم می کرد. آدم شوخی بود. تکذیب یک خاطره اما حسین بنکدار تهرانی از فعالان نهضت ملی ادعاهای شعبوون بی مخ را رد کرد و گفت: همه تیپ آدمی به منزل آیت الله کاشانی می آمدند و درِ خانه ایشان به روی احدالناسی بسته نبود. به قدری خوش اخلاق، مردمی و کریم بود که هر کسی از درِ خانه وارد می شد ...
گفت وگو با بازرس ویژه حاج قاسم/ روایت 12 روزی که سردار سلیمانی برای نگهداشتن خط در کانال ماهی ماند
به یادت هستم. ننه سکینه می گفت قاسم زنگ زد گفت سوریه ام، کربلا هستم تو برایم دعا کن. از سوریه احوالپرس این پیرزن بود. آخرین بار سال 96 به منزل مان آمد، هر سال مراسم فاطمیه مجلسی در خانه داریم، آن شب آمد و یک ساعتی در مراسم منزل ما نشست، برخی اصلا متوجه نشدند حاج قاسم آمده، وقت خداحافظی هم مثل همیشه همسر و فرزندانم را هم صدا کرد با آن ها صحبت کرد از زندگی و احوال شان پرسید. ...
حکایت آیت ا... سیبویه، مردی که در مشهد احیاگرسنت مقتل خوانی در ایران شد
تبلیغ در مسجد شیخ طوسی دعوت می کنند که با استقبال زیاد روبه رو می شود؛ این زمان دوره تبعید امام به نجف است. آقا سید مصطفی خمینی یک روز او را می بیند و می گوید: من به همراه امام شب ها روی بام می نشینیم و از منبر شما بهره می بریم. سید مصطفی آنجا به ایشان می گوید: بلندگوی شما نجف را پر کرده است. ادامه این جلسات باعث می شود از او برای مقتل خوانی هم دعوت شود و چند سالی در روز عاشورا در کربلا مقتل می ...
مقاومت در خانه ما موروثی است
: برای شهادت دوستم آنقدر گریه کردم تا اینکه وقت نماز شب شد. نمازم را خواندم و با همان حال و هوا به نماز صبح ایستادم. بعد از نماز برای لحظاتی چشمانم سنگین شد و خوابم برد. دوست شهیدم به خوابم آمد و گفت: جعفر! چرا اینقدر بی طاقت شده ای؟ چرا اینقدر ناراحتی؟! گفتم: تو شهید شدی و من جا ماندم، دوستم دستم را گرفت و با خود به آسمان برد. طبقاتی را در آسمان نشانم داد و گفت: ابو جعفر من در طبقه چهارم هستم. تو ...
"تهمینه" - پایگاه خبری تحلیلی صبح خرد
.... ستاره باعصبانیت وبرآشفته پرسید: میرعلنقی کجاست؟! گفتم، فکر کنم رفته امام زاده اذون بگه. با عصبانیت گفت: اذون توکمرش بزنه!. اینو گرفته آورده توی خونه، خودش رفته امام زاده؟! آخه پولش زیاده، سِنش کمه؟! صدتا رمه5(rameh) داره؟ آخه اون موقعی که با تو ازدواج کرد، پیرمردبود، حالا که چندتا بچه داره دوباره زن گرفته؟!!!. گلنبر از کومه اومد بیرون وگفت: من خواستگارای زیادی داشتم، اما مریض شدم ...
وقتی علی حاتمی روی کاغذ نوشت: بلا روزگار عاشقیت!
طفلان بخوابند که نان از دست خالی پدر نخواهند چه جای عشرت است؟ حاجی واشنگتن | 1361 در فیلم حاجی واشنگتن یک دیالوگ درجه یک وجود دارد که بخصوص سال های اخیر وقتی شرایط جامعه رو به سختی می رود بازنشرهایش را زیاد می خوانیم: فکر و ذکرمان شد کسب آبرو، چه آبرویی، مملکت رو تعطیل کنید، دارالایتام دایر کنید درست تره. مردم نان شب ندارند، شراب از فرانسه می آید، قحطی است، دوا نیست، مرض بیداد می ...
شعر سنگ قبر جوان
زندگی و تجربه حیات بسیاری داشته باشد، از دینا رفته است. در اینجا نمونه ای از این اشعار آورده می شود. در از ل پرتو حسنت ز تجلی دم زد/ عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد. آفتاب من غروب نکنی که شاخه آفتابگردانی به جستجوی تو سر برداشته است. سرگذشت غم هجران تو با شمع گفتم/ آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد. متن سنگ قبر جوان بسیاری از خانواده هایی که ...
پرسش هایی درباره ترور مرموز سلمان رشدی
عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا. کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند به زودی [خدای] رحمان برای آنان محبتی [در دل ها] قرار می دهد (سوره مریم، آیه 96). چند ماه بعد امام با دلی آرام و قلبی مطمئن در اوج قله عزت بین مسلمانان عالم چشم از جهان فروبست. سلمان رشدی هم همان طور که گفتم بیش از دو دهه زندگی نکبت باری را پشت سر گذاشت. در چند سال اخیر حرفی از آن فتوا حتی در ...
بابا احد
در گرگان و در بین پیرغلامان از دیگر مقام های شاخص من بود. همچنین در سال 92 رسانه ی اوج تهران از من و خانواده ام تجلیل کرد که مستندات آن در سایت نیز موجود است. - شعرگفتن قابل یادگرفتن است یا ذاتی؟ من شروع کارم با نوحه گهواره خالی حضرت علی اصغر(ع) بود و به همین دلیل ارادت خاصی به ایشان دارم بهتر است بگویم هر دو، یعنی هم یادگرفتنی است و هم ذاتی. به طور مثال اشخاصی مثل ...