سایر منابع:
سایر خبرها
نقش پررنگ مشهدی ها در خدمت به مهمانان سرزمین کربلا
میان خادمان اربعین حسینی یک اتفاق شیرین اتفاقی بود: خیلی وقت ها شنیده بودم که می گویند فلانی طلبیده شده است. من امسال طلبیده شدم. تا چند هفته قبل اصلا به فکر پیاده روی اربعین حسینی نبودم. آن روز در صف نانوایی بودم که یکی از دوستانم زنگ زد و گفت می خواهد برای خدمت به زائران در مرز راهی مهران شود و از من خواست با او راهی شوم. اول قبول نکردم، چون هیچ برنامه ریزی ای نداشتم و چند کار نیمه ...
آنان که در قرارگاه عاشقی مأوا گرفتند/ ارمغان شهید در عالم رویا
بینید نبودم; پوشش و اعتقادم متفاوت بود، حجاب برایم مفهوم نداشت و حتی برای انجام واجبات نیز سهل انگار بودم تا اینکه با پویش "همسفر من" آشنا شدم. در ابتدا برایم جذابیتی نداشت. چند قدم به نیابت از یک شهید، پیاده روی کردن، که چه بشود!؟ پرسیدم: پس چه شد که در این مسیر قرار گرفتید؟ - یک شب مانده به ماه صفر، خواب دیدم یک شهید که سن و سال کمی داشت و نوجوان بود چادری مشکی را ...
روایت یک سفر؛ از شیراز تا کربلا
، نیمه شب به نجف رسیدیم؛ شوق زیارت داشتیم اما تن های خسته ما را یارای زیارت نبود؛ همگی به استراحت نیاز داشتیم هر کدام اتاقی در یک هتل گرفتیم و چند ساعتی را استراحت کردیم. اندر دل من درون و بیرون همه اوست غسل زیارت کردیم و از هتل به مقصد زیارت حرم حضرت علی ابن ابیطالب (ع) خارج شدیم، بی تاب زیارت بودم، همین طور که در طول مسیر ذکر می گفتم و از میان انبوه جمعیت مراقب بودم تا از ...
حال و هوای اربعینی شهرها/ موکب های ارادات و عاشقی برپا شد
شدند و از مردم درخواست می کردند که اگر هنوز برای اربعین به سمت مرز حرکت نکردند فعلا از حرکت به سمت مرزها منصرف شوند. وی خاطرنشان کرد: با خودم گفتم شاید الان قسمت نیست حرکت کنیم، من به عشق امام حسین(ع) ساکم را بسته بودم و هنوز هم ساکم را باز نکردم آخر دلم نیامد که ساکم را باز کنم اینجا آمدم که با دیدن این موکب ها، مسیر نجف تا کربلا را مجسم کنم اگر خالصانه امام حسین(ع) را صدا بزنی اینجا هم ...
زیارت زیر تیرباران سربازان آمریکایی/ حاج محسن رسولان، کاروان داری که از سقوط صدام تا صعود داعش کاروانش ...
ی این. از تن سیاه پوش عراق خون می چکید اما راه کربلا باز شد. دیگه نفهمیدم چی شد. گفتم کی میاد؟ اومدن، بهبهانی ها اومدن. شب وحشت _رفتین؟! نفس عمیقی کشید: از مرز رد شدیم، ما با هر سختی بود باید خودمون رو به زیارت اربعین می رسوندیم. وصیت نامه هامونو نوشتیم و غسل شهادت کردیم. زن و بچه هم همراهمون بود، دلمون آشوب بود اما رفتیم. انگار هیپنوتیزم شده بودیم. نه چیزی می ...
هوای دلدادگی/آرزوی مشترک زائرین اربعین چیست؟
همراه همسرم راهی کربلا شویم. اولین بار است که سفر اربعین را تجربه می کنیم، گفتند مرز باشماق نیز برای اولین بار به روی زائرین حسینی باز شده، گفتیم این اولین تجربه را از این نقطه شروع کنیم که به حق انتخاب بسیار خوبی هم بود. دقایق برایمان تا رسیدن به ضریح حضرت آقا سخت و نفس گیر خواهد گذشت، اول راه هستیم اینکه اصلا می رسیم یا نه را نمی دانم ولی اگر رسیدم از آقا می خواهم که ما را ...
تو بگو آتش ببارد؛ باید رفت/ این مسیر عجیب بوی عشق می دهد
خبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری؛ نرجس سادات موسوی| صدای استارت اتوبوس و صلوات مسافران را که شنیدم اشک چشمانم جاری شد و تازه فهمیدم واقعا راهی شدم و خواب نمی دیدم. منِ کربلا ندیده بعد از دلشکستگی ها و ناامیدی های از ته دل بالاخره راهی شده بودم، راهی مشایه و بهشتی که فقط تعریفش را شنیده بودم اما هیچ وقت قسمت نشده بود با چشم سر زیبایی هایش را ببینم. منی که از دعوت و طلبیده شدن ...
روایت خبرنگاران قزوینی از سفر به سرزمین عشق
، وی در گفت وگو با ایکنا اظهار می کند: در اربعین حسینی سال 97 و 98 عازم سفر معنوی پر برکت کربلا حضور شدم. بعد از روزها پیاده روی به حرم رسیده بودم و توصیف حس و حال لحظه وصال زیارت در کلمه نمی گنجد. وی ادامه می دهد: روزها در پیاده روی بودم و در این مسیر حس کاروان حضرت زینب (س) برایم تداعی می شد و رسیدن به کربلا حس وصف ناپذیری داشت که سبب می شد متوجه خستگی راه نباشم. ملاحسنی ...
حسین سر البقا
به گزارش خانه خشتی؛ کوچه ها و خیابان های حرم امام حسین در کربلا این روز ها غلغله است و از همه قشر انسانی با لباس های مشکی و اشک های بر گونه جاری، شهادت حضرت و یارانش را در دل و جان اقامه می کنند. گر چه سال ها یعنی هزار و 400 سال است که امام مان را و یاران باوفایش را و خانواده اش را به شهادت رساندند اما باز این چه شورش است که در خلق عالم است و این ...
خادمی امام رضا را خواستم؛ خادم الحسین شدم
خواهم بگویم که حرم نه متولی و نه مدیر داشت. اولین زن در ستاد بازسازی عتبات عالیات بودم خانم قربانی ادامه می دهد: پس از آن سفر بود که مقام معظم رهبری دستور داد که دیگر کسی نباید به طور قاچاق وارد مرز عراق شود و همه زائران باید با گذرنامه به زیارت عتبات عالیات بروند. سفرهای بعدی ام به کربلا قانونی بود و چند وقت بعد حدود سال 1383 به دستور حاج قاسم سلیمانی ستاد بازسازی عتبات ...
جا مانده ام از قافله / نجواهای یک جامانده با اباعبدالله الحسین(ع)
...؛ دلشان خوش است که اگر رهسپار گنبد و بارگاهت نیستند؛ گرد سرزمین طف را در موکب های عاشقی طوطیای چشم می کنند وتنها من در این وادی مانده ام با یک دنیا حسرت و آه. نه خبری از قدم های پیاده نجف تا کربلاست و نه خبری از جفت کردن کفش های عاشقانت. تنها حسرتی است به بزرگی دل های عاشق. عاشقانی که خود را فراموش کردند برای آنکه وجودشان آماده شود تا سراپا تو شوند، یکصدا وجودشان چون تو خدا را بخواند ...
خدمت رسانی بی وقفه نیروهای شهرداری تهران به زائران در پیاده روی اربعین
رضایت خاطر زائران فراهم شود. وی تصریح کرد: زمانی که وارد عراق شدم در نجف تعداد بسیاری از نیروهای خدمات شهری، فرهنگی و آتش نشانان حضور داشتند و با شیفت بندی بخش های قدیمی نجف را برای پاکسازی در اختیار داشتند. نادعلی افزود: در سامرا موکب خوبی برپا کرده بودند و از مناطق 18 و 20 شهرداری تهران در این موکب ها حضور داشتند و در کاظمین نیز حدود 110 نفر از همکاران مناطق 16 و 19 شهرداری ...
ستاره صبحگاهی؛ روایت زندگی شاعره و امدادگر دفاع مقدس
را دوست داشت و دغدغه اش چه بود. خانم پنجاه و چند ساله ریزنقشی است، دقیقا شبیه معلم پرورشی های مهربان دوران دبیرستان که می توانی در زنگ کلاس آنها خود خودت باشی. با همان لبخند و تیپ و قیافه معلمی. می گوید، مدتی است که کسالت دارم و از خانه بیرون نرفته بودم ولی وقتی از طرف بسیج آن هم بسیج رسانه که محفل اصحاب اهل قلم است، دعوت شدم، تصمیم گرفتم تا بعد از مدت ها از خانه بیرون بیایم ...
سنگ تمام عراقی ها در میزبانی از زائران حسینی
بودن مسیر و آب و هوای مناسب، مرز تمرچین پیرانشهر را برای اعزام به عتبات عالیات انتخاب کردیم و پس از عبور از مرز ماشین های آخرین مدل و ون های سواری کردستان عراق آماده اعزام زائران بوده و با گرفتن کرایه نفری 220 هزار تومان ما را به اربیل بردند. زینب اختیاری می افزاید: هزینه کرایه خودرو از اربیل تا بغداد هم نفری 440 هزار تومان شد و از بغداد تا نجف هم نفری 300 هزار تومان پرداخت کردیم. ...
این ها خاطره هایی دور از کانون است، خاطره هایی خیلی خیلی دور!
بودم و بعد در این ده سال کم کم با همه قسمت ها، شیوه کار و چم و خم کانون آشنا شدم. آن روزها هنوز مربیانی بودند که روزهای اوج کانون را به یاد داشتند. ظاهر و طرز برخوردشان با بچه ها مثال زدنی بود، کتاب ها را قبل از ثبت کردن تند تند می خواندند انگار تکلیفی به دوششان است که باید ادا کنند و بی درنگ آنها را به بچه ها معرفی می کردند و در کمتر از چند روز طرح های معرفی کتاب های جدید به دیوار ...
زائرانی که خادم شدند؛ موکب داری مشترک اتباع کویتی، عراقی و ایرانی+تصاویر
سال قبل به عنوان زائر اربعین، پیاده در حال رفتن به سمت کربلا بودم. خواستم در جایی استراحت کنم که وارد این موکب شدم. بعد از استراحت چند ایرانی می خواستند با مسئول موکب صحبت کنند و نیاز به مترجم داشتند که من کمکشان کردم. آقای ابوفاضل از من خوشش آمد و تقاضا کرد مدتی در موکبشان باشم. چند روزی که پیششان بودم رفتار و اخلاص مسئولان موکب آنقدر برایم جاذبه داشت که از آن روز به بعد هر سال نزدیک اربعین در این ...
از شکست یزدانی حال ما گرفته شد اما فدای سرش/ صادقی و اسماعیلی فر نباید دلسرد شوند/ یکی از مخالفان انتخاب ...
... وی ادامه داد: بیشتر از همه برای خانواده و پدرش دلم سوخت. چقدر دعا کرده و خودش هم چقدر زحمت کشیده بود تا به این کشتی برسد و با برتری دوباره بر قهرمان آمریکایی طلایی شود اما قسمت نبود و فدای سرش! ما ایرانی ها قدر دان حسن یزدانی هستیم و همین الان هم با 8 مدال طلا بیشتر از هر کشتی گیر ایرانی در مسابقات جهانی و المپیک برای کشورمان مدال گرفته است. ستاره پرسپولیس در دهه 60 افزود: حسن ...
اینجا عاشقی طور دیگریست/ روایت چای معروف عراقی و مقنعه لبنانی
کرد انگار بالاتر از دو دنیا رو به آنها هدیه دادند. اینجا هم مثل بقیه مسیر دعوای بچه ها بر سر خدمت به زائران اربعین است. نوجوانی که از شدت پیاده روی پایش تاول زده اما باز هم اصرار داشت که ادامه مسیر را با پای برهنه برود. غرق دریای شور و شکوه اربعین زل زده بودم به جمعیت زائران کربلا که متوجه حضور بانویی عراقی با قدی بلند و هیکلی نسبتا درشت در کنارم شدم. او کنارم ایستاد و دنباله چادرش را ...
موکب حسینی روی امواج رادیویی
...، بچه های زحمتکش فنی سازمان، فضایی را فراهم کردند تا ما فرستنده ای را در مسیر نجف به کربلا مستقر کنیم و به همین دلیل زائران حضرت سیدالشهدا (ع) جدا از این که می توانند ما را از طریق اینترنت در ایرانصدا دنبال کنند می توانند روی تلفن های همراه شان هم به پیگیری رادیو بپردازند و در ایران روی موج 95 ممیز 5 و در عراق روی موج 90 ممیز 9 مخاطب ما باشند. همچنین طی هماهنگی با هلال احمر و موکب داران ...
مشکلات زائران اربعین حسینی و عدم برنامه ریزی دولت رییسی
برگردند یا این که با شرایط اطمینان بخشی از مرز عبور داده شوند. این تصمیم قطعاً برای حفظ سلامت و امنیت زائران لازم بود و باید این تصمیم گرفته می شد. تصمیم گرفته شد که صدور گذرنامه های ویژه اربعین متوقف شود و برای کسانی که درخواست گذرنامه دارند، گذرنامه ها صادر و از طریق پست برای آن ها ارسال می شود... نکته دیگر این که مسئولان امر به یقین می دانند پیش از ماه محرم بهای بلیط تهران نجف حدود دو ...
روایت زائری که از امام حسین گِله دارد
...! می گوید: مامان بزرگم انگیزه و امید زندگیم بود. یه عمر منتظر طلبیدن امام حسین (ع) بود. اما نطلبیده از این دنیا رفت. حالا حس می کنم تنها ترین آدم دنیام. مامان بزرگم بود که منو عاشق امام حسین کرد. اما حالا باید تنها برم زیارت. می پرسم: چطور عاشق شدی؟ زمزمه می کنه 5.6 ساله بودم که با مامان بزرگ و عمه بزرگم رفتیم مشهد. تو 5 سالگی عاشق شدم. به وقتِ عاشقی چیز زیادی از حرم امام ...
جزئیات جدید از اسیدپاشی روز گذشته در تهران؛ اسیدپاش: دلم می خواست آمریکا بروم
و تیمی از مأموران کلانتری 118 ستارخان تحقیقات برای شناسایی و دستگیری اسیدپاش را آغاز کردند. مأموران در ابتدا به سراغ دختر جوان که از ناحیه سر، صورت، دست و کمر دچار سوختگی شده بود، رفتند و به تحقیق از او پرداختند. وی گفت: برای ثبت نام به باشگاه ورزشی که در نزدیکی خانه مان بود رفتم و پس از 10دقیقه از باشگاه خارج شدم. کنار خیابان بودم که ناگهان جوانی که سوار بر موتور بود به سمتم آمد و به ...
با پای دل
می گذارند و من روزی چند بار زودتر از آن ها که نرسیده اند، دلم را می فرستم پابوس امام.رفته ام شناسنامه ام را از کیف مدارک بردارم. پاسپورتم را می بینم که سال هاست منقضی شده؛ اما آن را هنوز نگه داشته ام. تنها مهر حک شده اش خروج از مرز چذابه و ورود به خاک عراق است؛ به یاد اولین زیارتی که رفتم، باب الحسین و پله های حرم و ضریحی که حالا بعد از چند سال تصویرش در ذهنم دارد کم رنگ می شود. خانه را به مقصد ...
روایتی از یک اسیدپاشی عجیب؛ میخواستم روی خودم اسید بپاشم، اما اشتباهی روی این دختر هم پاشیده شد!
یافت و تیمی از مأموران کلانتری 118 ستارخان تحقیقات برای شناسایی و دستگیری اسیدپاش را آغاز کردند. مأموران در ابتدا به سراغ دختر جوان که از ناحیه سر، صورت، دست و کمر دچار سوختگی شده بود، رفتند و به تحقیق از او پرداختند. وی گفت: برای ثبت نام به باشگاه ورزشی که در نزدیکی خانه مان بود رفتم و پس از 10دقیقه از باشگاه خارج شدم. کنار خیابان بودم که ناگهان جوانی که سوار بر موتور بود به سمتم آمد و ...
اربعین نشان دهنده پیروزی حکمرانی مردمی/ یادداشت رحیم آبفروش
قابل اعتمادی که با مناط علمی و مشخص، آمار و اطلاعاتی از حجم زائران، میزان حضور و... بدهد در این سال ها شکل نگرفته است و گاه شاهد آمار متناقض و متعارض هستیم، اما مشاهدات میدانی، حاکی از افزایش چشم گیر زائران در اربعین امسال است؛ مشاهده ازدحام بی سابقه و انبوه جمعیت در مرزها، باوجود افزایش مرزهای خروجی و راه اندازی سه مرز جدید، به ویژه مشاهدات مرز خسروی، در روزهایی به مراتب زودتر از سال های گذشته ...
نخل ها به تماشا ایستاده اند
پرده اول: یک دنیا عشق و دلدادگی! هرم داغ آفتاب 50درجه که آن طرف مرز مهران از تاروپود چادر سیاه زهره عبور کرد و گرمایش را پاشید به صورت او و دخترانش، نوید آغاز سفری سخت را به آن ها داد؛ سختی که اما بسیار دل چسب و دل نشین است و آدم را به هیچ وجه خسته نمی کند . پیاده روی اربعین روایتی است از یک عشق و دلدادگی؛ آنجا که همه از خود عبور می کنند و در امتداد یک مسیر مشترک باهم هم قدم می شوند: موجی از آدم ها با سلایق و توانایی های مختلف در مسیری مشترک حرکت می کنند. شرایط همه آدم ها در این مسیر یکسان است و فرقی باهم ندارد؛ تنها دارایی شان یک کوله پشتی کوچک است. همین وحدت و هم بستگی سختی های سفر را آسان می کند. روایت میزبانی عرب ها از مسافران اربعین سال هاست که دهن به دهن چرخیده و به گوش همه رسیده است؛ آن ها که در این روزها هرچه دارند در طبق گذاشته و به پای مهمان هایشان می ریزند: زن ها و مردهای عرب بسیار مهمان پذیر بودند. برای زائران احترام ویژه ای قائل می شدند و با شور و اشتیاق از آن ها پذیرایی می کر ...
موکب خانگی
خط و مرزها، می شود از همه قانون های طبیعی رد شد.باید دست به کار بشوم، باید این بار خودم شروع جمله ام را مثلا بگذارم و شروع کنم. روی کابینت ها را دستمال می کشم، فرش ها را جارو می کنم، ملافه ها را با مایع رایحه گل های بهاری می شویَم، مثلا اینجا موکب ارباب است.پارچ آب می گذارم توی یخچال؛ برعکسِ این یکی دو سال که آب خنک ممنوع شده توی خانه. باید آب خنک باشد حتما. توی لایوهای رفتنی ها شنیده ام ماء بارد ...
خانم معلم جوانی که پرچمدار آموزش های آنلاین شد/ به عشق بچه های محله محرومم کار می کنم+فیلم
آفتاب تاسیس کردم و مدتی بعد شروع به کار این موسسه، با همکاری موسسات دیگر در سطح بندرعباس آموزش های حضوری برای بچه های بی بضاعت را شروع کردم. علیرغم تمام سختی های پیش رو از جمله پوشش محله های نیازمند در شهر، با تلاش فراوان موفق به پوشش قسمتی از محله ی کمربندی شدم. سال ها پیش من هم یکی از همان دانش آموزان این محله بودم که اکنون توانسته بود کمی از دنیای سخت فاصله بگیرد و ایده کمک به هم ...
مغناطیس حسین(ع)
...، از نیوزلند تا نجف. نون تا نون. پشت کتانی ام را بالا می کشم. این کتانی ها، رفقای خوبی برای مسیرهای سخت و طولانی پیاده روی هستند. از وقتی قرار این سفر را گذاشته ایم، دل در دلم نیست. تعریف سفر به شرق را در کتب مستشرقین زیاد خوانده ام؛ از بام های گنبدی شکل بگیر تا قدم زدن در صحراهای پر از شن، تا لبخند خورشید روی صورت، همیشه وسوسه ای قدرتمند برای دعوت من به شرق بوده اند. ...