سایر منابع:
سایر خبرها
منوچهری به من گفت محال است تو را آزاد کنم!
.... من و خواهرم را هم دستگیر کردند و به زندان بردند و فقط خواهر کوچک ام ماند. مادرم می گفتند: دیگر این جوری نمی خواستم. *علت دستگیری شما چه بود؟ برادر بزرگ ترم سال اول دانشگاه بود و مدام از آنجا خبر می آورد که دانشگاه شلوغ شده است و به این ترتیب ما در جریان مسائل سیاسی قرار می گرفتیم و امام را می شناختیم. در خانه به ما یاد داده بودند که بیرون از خانه این حرف ها را بازگو نکنیم ...
راز انگلیسی نوشتن شعرهای فارسی من در زندان
نکردند قضیه حادتر شد. دهه بعد که به رامسر رفتم شب چهارم مرا دستگیر کردند، یک هفته در زندان تنکابن بودم و بعد دست بسته به گلپایگان بردند، 15 روز آنجا بودم و بعد برای محاکمه به دادگاه نظامی اصفهان فرستادند. در آنجا به دو سال زندان محکوم شدم که دادگاه تجدید نظر آن را به 9 ماه کاهش داد. در انقلاب های مختلف همیشه کسانی بوده اند که از قلم و بیان شیوا و زبان گویای گاه تند و آتشین و گاه به ظرافت ...
شکنجه وحشتناک مادر و دختر
رفتند و خرید می کردند و آیت الله سعیدی هم گاهی می آمدند و سر می زدند.دو سه سالی که گذشت شهید سعیدی بعضی از مأموریت ها را به بنده واگذار کردند و به تدریج با مسائل امنیتی، حفاظتی و شیوه های مبارزه آشنا شدم. *چه سالی و چگونه دستگیر شدید؟ در سال 1352 پس از شهادت آیت الله سعیدی دستگیر شدم و مرا مستقیماً به کمیته مشترک بردند و انواع و اقسام شکنجه ها را روی ام امتحان کردند که همه ...
رهایی از اعدام پس از 11سال
چهار میلیون تومان به او پرداخت کرده بود و چند نفر دیگر هم از او شکایت کردند که بازداشت شد و پدرم یک وکیل دیگر برایم گرفت. دو سال بعد بار دیگر پای چوبه دار رفتم که با تصویب قانون مجازات جدید وکیلم قبل از اجرای حکم درخواست اعاده دادرسی را مطرح کرد و این درخواست پذیرفته شد. من واقعا موقع قتل بچه بودم و چیزی از قانون نمی دانستم. در زندان چه کار می کردی؟ دو سال اول در بند اطفال زندان ...
ناگفته های دایی درباره درس، فوتبال و تیپ خود
.... آن 20 دقیقه برایم 200 دقیقه طول کشید. اولش فکر کردم ضربه ای ساده خورده ام اما دیدم چنین جریانی نیست. بعد به رختکن رفتم و بیهوش شدم و من را به بیمارستان بردند. زمانی که در بیمارستان بودم، خانواده ام از وضعیت من خبر نداشتند. مدیرانی که با ما آمده بودند، موبایل داشتند. به یکی از آن ها گفتم شماره خانه مرا بگیر تا با خانواده ام صحبت کنم و بگویم زنده هستم. اما دو بار تماس گرفت و گفت اشغال است؛ اما ...
مالباختگان به پلیس مراجعه کنند؛
همزمان شروع به بازرسی خانه کردند؛ ناگهان توسط آنها مورد ضرب و شتم قرار گرفته ، مرا به داخل صندوق عقب ماشین خودم انداختند و با خودشان بردند ؛ پس از چند ساعت [ گروگانگیری ] آنها عنوان کردند که می بایست در ازای آزادی به آنها پول پرداخت نمایم و آن زمان بود که متوجه شدم آنها مامور نیستند ؛ آنها من و خانواده ام را تهدید کردند که بایستی مبلغ 20 میلیون تومان به آنها پرداخت کنیم ؛ نهایتا مبلغ 13 میلیون تومان ...
گفتگو با "شاه مازندران" در زندان
خصوصی آزاد شدم. بعد از فرار از بابل کجا رفته بودید؟ مدتی را در تهران و کرج بودم اما خانواده زنگ زدند و گفتند که دادستان برایم حکم محاربه درخواست کرده. من هم چاره ای نداشتم. تصمیم گرفتم به بابل برگردم تا اگر قرار است دستگیر شوم در شهر خودم باشد. الان چه حسی داری؟ پشیمان هستم. کاش به این راه نمی افتادم.عاقبت ورود به این عرصه نابودی است.اگر فرصتی باشد به ورزش برمی گردم.کاش بتوانم جبران کنم.از جوانانی که این راه را در پیش گرفته اند می خواهم با قانون در نیفتند. چون عاقبتی بهتر از من نخواهند داشت. ...
دستگیری سارقی که مادرش جراح قلب بود
اولین بار 6 سال قبل به جرم سرقت دستگیر شدم و چند ماهی را در زندان بودم از سال 85 تا به حال 9 بار به اتهام سرقت و فرار از دست ماموران دستگیر شده و به زندان رفته ام. متهم 31 ساله در مورد علت دستگیریش به بازپرس پرونده گفت: بعد از آخرین باری که دستگیر شدم در زندان با سه نفر از همدستانم تصمیم به سرقت لوازم داخل خودرو گرفتیم بعد از آزادی شبها با پرسه زنی در محلات خلوت لوازم با ارزش خودروها را ...
مجلس ختمی که برای آیت الله نعیم آبادی برگزار شد
... در طول مبارزات دستگیر هم شدید؟ بله. سه بار در سال های 53، 54 و 57 بازداشت شدم. دو بار بعد از گذراندن هر بار دو ماه زندان در کمیته مشترک، آزاد شدم و یک بار هم به مدت سه سال محکوم شدم. دو دفعه در شرایط بسیار سخت کمیته مشترک بود که جلادانه برخورد می کردند، یکی هم در دورانی بود که اواخر عمر رژیم بود. شرکت شما در مبارزات به سال 1353 بر می گردد؟ خیر. مبارزات بنده ...
ریشی که به خمینی دشنام بدهد نمی خواهم!
ها تلاش، مجاهدات، استقامت، صبر و پایداری، زندان و شکنجه عاقبت دعایش مستجاب شد و در غروب ششم دی ماه سال 1353 در اوج مظلومیت اما سرافرازانه چون سرو سهی در محبس تنگ و تاریک و ظلمانی شاهی با دست و پای شکسته و دندان های خرد شده و محاسن زخمی خونین به دیار ابدیت شتافت و روح بلندش پس از 13 سال تحمل زجر و شکنجه به ملکوت اعلی پیوست. اداره ساواک دو روز پس از آن، در شانزدهم دیماه خبر فوت ایشان را ...
زن جوان: موسی حاضر نیست مرا به عقد قانونی خودش درآورد
بیشتر شیفته او می شدم و هوس چشمانم را کور کرده بود. چند ماه بعد موسی مرا از خانواده ام خواستگاری کرد، اما وقتی با پیشنهاد من به همراه خانواده اش به منزل ما آمدند پدرم به طور جدی با این ازدواج مخالفت کرد. خانواده ام معتقد بودند هیچ سنخیتی بین ما وجود ندارد و هیچ گونه تشابه فرهنگی و اجتماعی نیز نداریم. اما من که خوشبختی ام را فقط در ازدواج با موسی می دیدم بی شرمانه به چشمان مادرم ...
پلیس درشناسایی 4 مجرم ازمردم یاری خواست
را به داخل صندوق عقب ماشین انداختند، گفت: پس از حرکت خودرو و چند ساعت گروگانگیری، آنها برای آزادی من درخواست پول کردند که تازه متوجه شدم آنها مامور نیستند. مالباخته ادامه داد: آنان من و خانواده ام را تهدید کردند که باید مبلغ 200 میلیون ریال به آنان پرداخت کنیم که در نهایت با برداشت مبلغ 130 میلیون ریال از محل حساب عابر بانک مرا در داخل اتوبان تهران – قم با چشمان بسته رها کردند. وی افزود: پس ...
آدم رباهایی که پزشک تبریزی را گروگان گرفتند در کمتر از12ساعت به دام پلیس افتادند
. در آن لحظه دو مرد بلند قامت به من حمله کردند و با زدن ضربه های محکم، مهره ها و دنده هایم را شکستند. سپس دست، پا، چشم و دهانم را بستند و به جای نامعلوم بردند و پس از تهدید کردنم هر چه داشتم از من گرفتند . چند روز بعد آنها با من تماس گرفتند . بار دیگر تهدیدم کردند.سرانجام روز 12 بهمن وقتی وارد خانه شدم در کمال ناباوری دیدم دو مرد قوی هیکل در خانه ام نشسته و سپس به من حمله کردند و گفتند اگر تا 24 ...
عشق دردسرساز برای زندانی فراری
با سرقت خودرو او را چند ساعتی به مراکز تفریحی ببرم و بعد خودرو را در یکی از محله های شهر رها کنم که دستگیر شدم. چند روزی از بازداشت پسر جوان نگذشته بود که خانواده اش با حضور در دادسرا می خواستند با سپردن وثیقه مقدمات آزادی فرزندشان را فراهم کنند. رفت و آمد آنها به دادسرا شک بازپرس پرونده را برانگیخت که این متهم سابقه دار باشد و جرایم دیگری نیز مرتکب شده باشد. در این مرحله دستور تحقیقات ...
می خواستیم با ساخت کلیپ از بقیه رقبا زهر چشم بگیریم/ می خواستیم او را خط خطی کنیم، قصد کشتن نداشتیم
چه اتهامی در زندان بودی؟ مدتی قبل در جریان یک درگیری، شخصی کشته شد که مرا به اتهام مشارکت در قتل گرفتند اما با گرفتن رضایت شاکی خصوصی آزاد شدم. بعد از فرار از بابل کجا رفته بودید؟ مدتی را در تهران و کرج بودم اما خانواده زنگ زدند و گفتند که دادستان برایم حکم محاربه درخواست کرده. من هم چاره ای نداشتم. تصمیم گرفتم به بابل برگردم تا اگر قرار است دستگیر شوم در شهر خودم ...
گروگانگیری برای سرقت گاو
، خودشان را مامور مبارزه با مواد مخدر معرفی و خانه را بازرسی کردند. پس از آن مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند و در صندوق عقب ماشین خودم انداختند و با خود بردند. پس از چند ساعت به خانواده ام زنگ زدند و 20 میلیون تومان در ازای آزادی ام خواستند اما سرانجام 13 میلیون تومان از حساب عابربانکم برداشت کردند و مرا با چشم های بسته در اتوبان تهران- قم رها کردند. وقتی چشم هایم را باز کردم، دیدم خودرو ام را هم ...
شاه اینستاگرامی مازندران: ملی پوش کشتی بودم(+عکس)
زیادی از آزادی ام نمی گذشت. به چه اتهامی در زندان بودید؟ مدتی قبل در جریان یک درگیری شخصی کشته شد که مرا به اتهام مشارکت در قتل گرفتند اما با گرفتن رضایت شاکی خصوصی آزاد شدم. بعد از فرار از بابل کجا رفته بودید؟ مدتی را در تهران و کرج بودم اما خانواده زنگ زدند و گفتند که دادستان برایم حکم محاربه درخواست کرده. من هم چاره ای نداشتم. تصمیم گرفتم به بابل ...
ناگفته های صالحی از مذاکرات هسته ای: می گفتند برو کنار
که اقای احمدی نژاد ورود پیدا نکردند و اگر ورود پیدا می کردند کار در بهترین شرایط تمام شده بود و اصلا شرایط به گونه ای دیگر بود.مستندات و نامه هایش موجود است.ان زمان قرار بود رئیس جمهور امریکا برای بار دوم انتخاب شود.رقیب سرسختی داشت و تاینها نگران شده بودند و می خواستند از این تفاهم احتمالی به عنوان یک دستاورد و برگ برنده استفاده شود.شرایط خیلی خوبی بود چون بعد از ان نامه نگاری هایی می شد و فقط ...
فردوسی پور اشک دایی را درآورد
پست گذاشت. همانجا دو سه گل زدم و دیگر مهاجم شدم. او در مورد تلخ ترین اتفاق ورزشی اش گفت: تلخ ترین اتفاق زندگی ورزشی من پاره شدن طحالم در بازی با بحرین بود. آن موقع تعویضهایمان را انجام داده بودیم. آن 20 دقیقه پایانی برای 200 سال گذشت! بعد از بازی در رختکن بیهوش شدم و به بیمارستان منتقل شدم. وی ادامه داد: بعد از بازی در بیمارستان دنبال یک تلفن می گشتم که به خانواده ام وضعیتم را اطلاع ...
دو سال فرار مرد 2 زنه پس از قتل همسرش
درگیری های زیادی با هم داشتند، تا جایی که خیلی وقت ها پدرم به خانه نمی آمد. تا این که امروز وقتی از مدرسه به خانه برگشتم، پدرم را در مقابل در دیدم که خیلی سراسیمه و آشفته بود. او به من گفت به خانه نیا و پیش خاله ات برو. بعد از این حرف از خانه فرار کرد. من که مشکوک شده بودم، مادرم را صدا زدم اما جوابی نشنیدم، تا این که با جسد او روبه رو شدم. بازداشت پس از دو سال فرار با این اظهارات تلاش ...
راهزنان مامورنما، 4سابقه دار خشن بودند
کرده بودم. ساعت 18 عصر بود که در ابتدای ورودی اتوبان تهران – ساوه برای بازدید چرخ های کامیون توقف کرده بودم. ناگهان یک خودرو پراید مشکی با 4 سرنشین در کنار من توقف کرد. آنها یک گونی روی سرم کشیدند و مرا به داخل پراید انداختند. بعد از گذشت چندین ساعت درنهایت مرا در کنار اتوبان و در تاریکی شب از پرایدشان پیاده کردند و یک از نفر از آنها به من گفت که چندصد متر جلوتر کامیون را رها کرده اند. برای پیدا ...
حلقه ازدواجمان را نذرامام حسین کرده بودیم
ابتدا بسیار اصرار داشت به یمن و یاری رساندن به یمنی ها برود. اردیبهشت ماه سال 94 یک ماه باید برای تمرین به مأموریت می رفت، خانم فروتن می گوید: اوایل از رفتن روح الله ناراحت بودم چون نزدیک تولدش بود و می خواستم برایش تولد بگیرم، فکر می کردم ممکن است کنسل شود اما روزهای آخر گفت وقت رفتن فرا رسیده است. به او گفتم روح الله می خواهم برایت تولد بگیرم، گفت: سال آینده! اول خرداد امسال عازم شد و ...
4رئیس باند بزرگ راهزنی دستگیرشدند
دزدان خانه اش دستگیر شده باشند در بازجویی ها گفت: ساعت 6 صبح 5 دی ماه سال جاری داخل خانه ام در صالح آباد اسلامشهر در حال استراحت بودم که ناگهان در ورودی خانه شکسته شد و چند مرد در حالی که یکی از آنها یک تپانچه در دست داشت وارد شدند. آنها خودشان را مأمور مبارزه با موادمخدر معرفی کردند و همزمان به بازرسی خانه دست زدند و ناگهان مرا به داخل صندوق عقب خودرویم انداختند و با خودشان بردند. پس از چند ساعت ...
دختر 2 ساله، قربانی اعتیاد مادر
در واقع او را خفه کرده و به قتل رسانده اند. دو مظنون بعد از اعلام نظریه پزشکی قانونی تحت بازجویی های فنی قرار گرفتند. مادر کودک که یاسمن نام دارد در اعترافاتش گفت: من اعتیاد شدیدی به مواد مخدر دارم. شوهرم نیز در زمینه خرید و فروش مواد فعالیت می کرد، اما هنوز دو ماه از تولد بچه مان نگذشته بود که همسرم را دستگیر کردند و او به زندان افتاد. از آن به بعد برای تهیه مواد با مشکل مواجه شدم به ...
اولین جنازه ای که در عمرم دیدم، پیکر شوهرم بود
بود امین؛ مواظبم باش، مثل همان موقع ها که پشتم بودی و همیشه می گفتی فقط من و تو هستیم که برای هم می مانیم. با دیدن اشک امینم مطمئن شدم دل امین با من است که من با این همه وابستگی حالا قرار است بدون او چه کنم... گفتم حلالت کردم، به جز خوبی هیچ چیز از تو ندیدم. *بوسه های آخر... از اولین سفر که برگشت هنوز صورتش خوب نشده بود. قول داده بود دفعه بعد که برمی گردد صورتش هم ...
داستان یک مرد و دو بار آدم ربایی
پزشکی که 27 خردادماه سال گذشته به وسیله دو آدم ربا در تبریز ربوده شده بود بار دیگر در روز سه شنبه 13 بهمن ماه به وسیله همان دو نفر ربوده شد. به گزارش اعتماد، او در اظهاراتش در اداره پلیس این طور ماجرا را تعریف کرد: من در 27 خردادماه سال 1393 پس از ویزیت و انجام اعمال جراحی، از بیمارستان محل خدمتم بیرون آمدم و با خودروی شخصی در اتوبان پاسداران تبریز در حال حرکت بودم. در این هنگام خودروی ...
پلیس آگاهی تهران در شناسایی چهار مجرم سابقه دار از مردم یاری خواست
ماشین انداختند، گفت: پس از حرکت خودرو و چند ساعت گروگانگیری، آنها برای آزادی من درخواست پول کردند که تازه متوجه شدم آنها مامور نیستند. مالباخته ادامه داد: آنان من و خانواده ام را تهدید کردند که باید مبلغ 200 میلیون ریال به آنان پرداخت کنیم که در نهایت با برداشت مبلغ 130 میلیون ریال از محل حساب عابر بانک مرا در داخل اتوبان تهران – قم با چشمان بسته رها کردند. وی افزود: پس از رهایی و حرکت ...
قدرت الله علیخانی: بعد از عمری خدمت به اسلام به اتهام عدم التزام به اسلام رد صلاحیت شدم
انقلاب دفاع کرده ام و این امر بر هیچ کس پوشیده نبوده و نیست، این اتهام بر مبنای بند 1 ماده 28، جز اهانت نسبت به اینجانب چیز دیگری نمی تواند باشد. وی در ادامه گفت و گوی خود با خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی گفت: البته قبلاً مطلع شده بودم که بنده را تایید صلاحیت کرده اند ولی شبی که فهرست اسامی اعلام شد، نام بنده در ردیف تایید صلاحیت شده ها نبود. وقتی جویا شدم، از گوشه و کنار شنیدم – اگر صحت ...
چاپ اسکناس کشور آذربایجان در ایران!
...، رییس مجلس اُزبکستان بر زمین نشست. اول آقای [مهدی]کروبی از رییس مجلس اُزبکستان استقبال کرد که سادهتر بود و سان و رژه نداشت. سپس من از آقای نیازف، رییس جمهور ترکمنستان استقبال کردم. از احترام بیش از حد، خیلی راضی اند و متواضع. بعد از مصاحبه، با آقای زنگنه، وزیر همراه، به اقامتگاه رفتند. به دفترم رفتم. بلافاصله [آقای نواز شریف]، نخست وزیر پاکستان برای ملاقات رسید. ابتدا ملاقات خصوصی و سپس رسمی ...
دایی: در جام جهانی به صورت هماهنگ به من پاس نمی دادند
. من در سال های 66 و 67 دو بار در دانشگاه شریف قبول شدم؛ بار اول در رشته عمران قبول شدم، اما چون شلوار جین می پوشیدم، ردم کردند، اما سال بعد از آن دوباره قبول شدم. من سال آخر تحصیلم بود که با تیم متالورژی دانشگاه شریف به مصاف تیم مکانیکی رفتیم که جلال بشرزاد دروازه بان آن بود. بچه های تیم متالورژی با سایر واحدهای دانشگاه فرق داشتند، چون ما خشن تر از سایر گروه ها بودیم. * من سه سال و نیم در ...