سایر منابع:
سایر خبرها
سرویس : کهگیلویه و بویر احمد - زمان : شناسه خبر : 1252821 به گزارش خبرگزاری شبستان از گچساران، عملیات والفجر هشت باهدف تنبیه متجاوز در بعد نظامی و سیاسی در زمستان 64 صورت گرفت، در حالی که تسلط بر منطقه جغرافیایی شمال خلیج فارس و فاو باعث می شد که شهر فاو و سکوهای پرتاب موشک عراق تصرف شود و با اجرای این عملیات ایران بر اروند تسلط می یافت هرچند ام القصر تهدید می شد و باکویت هم مرز می ...
به گزارش خبرنگار ایمنا ، یکی از عملیات های موفق دوران هشت سال دفاع مقدس که در آن رزمندگان غیور ایرانی به رژیم بعثی ثابت کردند که با اراده و ایمان به خدا می شود بر دشمنان بزرگ فائق آمد، عملیات والفجر 8 است، عملیاتی که در آخرین روزهای بهمن سال 1364 با هدف تصرف شبه جزیره فاو در جنوب عراق انجام شد. عملیات والفجر8 حاصل شش ماه مطالعه درباره جزرومد رودخانه اروند و برنامه ریزی برای عبور ...
.... لخت بگردی یا مردم را لخت کنی؛ مادام که با ما باشی، کارت حلال است. کی و کجا این همه خودخواه بودند مردان صاف و ساده ی والفجر؟ تا ما به فاو برسیم، فقط خدا می داند اروند چه تعداد از جوانان ما را در جزر و مد وحشی خود غرق کرد. خسته از این همه دورویی، دلم قایق عاشورا می خواهد. من می خواهم هم سفر بچه هایی باشم که حتی برای خواب آدم هم احترام قائل می شوند. دلم لک زده برای یک والفجر هشتی بی ادعای مهجور که هنوز بادگیر سرخ رفیقش را به یادگار نگه داشته. خون همین است؛ رنگ آبی ترین بادگیرها را هم عوض می کند... ...
...، در پاسگاه زید استقرار یافتیم و مهیای انجام عملیات شدیم. آموزش های لازم را برای عبور از موانع و کانال های دشمن در پاسگاه زید دیدیم. چند شب مانده به عملیات از پاسگاه زید به طرف نهر کتیبان و شرق بصره رفتیم و دیدیم عراقی ها منطقه را آب انداخته اند. عملیات لغو شد. اینجا ما آمادگی های لازم را داشتیم. تقریباً این عملیات حدود 9 ماه قبل از والفجر 8 بود. بعد از این عملیات، نیروها را به مرخصی فرستادند و وقت ...
: برگردیم. باید بچه ها را نجات داد. چندنفری رضا یا نا رضا برگشتند. حسین از چارچوب که هنوز سرجایش بود، گذشت و خودش را داخل اتاق پرت کرد. صدای ناله از زیر آوار به گوش می رسید. آن روز، آن هایی که در اتاق بودند، کم وزیاد، شیمیایی شدند. بعد از اقدامات اولیه و دوش شیمیایی، همه را سوار اتوبوس کردند. صندلی هایش را برداشته بودند. چند تشک ابری، کف اتوبوس بود. مجروحین خودشان را روی تشک ها انداخته ...
هم همراهش نبود. این بچه رزمنده که خیلی باهوش و زرنگ بود با شنیدن صدای عراقی ها بلند می شود و کمربندش را دست می گیرد و آفتابه پلاستیکی را هم برمی دارد. پشت سر عراقی ها می رود و طوری صحنه سازی می کند که گویی یک اسلحه جدید و بزرگ در دست دارد. آنجا با این ترفند به لطف خدا چند عراقی را دستگیر می کند و به سمت سنگر ها می آید. ما دیدیم یک نفر از دور با چند اسیر عراقی به طرف مان می آید و می خندد. رفتیم جلو و از نزدیک دیدیم همرزم خودمان است. فهمیدیم که چه اتفاقی افتاده و ماجرا از چه قرار است. ...