سایر منابع:
سایر خبرها
طُعمه از شیوخ محلی دشت آزادگان بود و با کشورهای عربی تجارت می کرد. با شش بچه قد و نیم قد و در آستانه پنجاه و پنج سالگی از میانمان رخت بربست و رفت. برادرم جبار اما آن قدر مرد بود که نگذاشت آب در دلمان تکان بخورد. چند وقت بعد با خواهرها، برادر و مادرم از روستای زادگاهم رُمیم به حمیدیه هجرت کردیم. وقتی بارانِ عشق بر کویر تشنه روحم بارید حمیدیه نسبت به رُمیم خیلی آبادتر بود؛ آب ...
یک گروه مخالف دولت بلاروس مدعی شده که هواپیمای برییف آ 50 روسیه را در خاک بلاروس هدف قرار داده است. به گزارش خبرآنلاین، اگر ادعای پخش شده درباره هدف قرار گرفتن هواپیمای برییف آ 50 درست باشد، خسارت مالی و نظامی سنگینی به روسیه وارد شده است. بر اساس گزارش نیوزویک، گروه مخالف دولت BYPOL در بلاروس حمله پهپادی به این پرنده را در پایگاه هوایی ماچولیشچی را به عهده گرفته است. این پرنده پیشرفته با قابلیت های بی نظیر صد ها میلیون دلار ارزش دارد و از کارآمدترین سلاح های عرصه نبرد های مدرن است. هواپیمای کنترل و هشدار زودهنگام یا همان آواکس در نبرد های امروزی نقش مهمی برعهده دارد و بریف آ 50 یکی از پرنده های مشهور دنیا در این عرصه است. پرنده ای با فناوری بسیار پیشرفته و قیمتی فراتر از 330 میلیون دلار که با رادار بزرگ نظارت لیانا با قطر آن 9 متر روی بدنه مثل گاو پیشانی سفید است. با این رادار قدرتمند و دیگر تجهیزات نظارتی پیشرفته نصب شده، بریف آ 50 می تواند اهداف هوایی را تا فاصله 600 کیلومتری و اهداف زمینی را تا فاصله 300 کیلومتری شناسایی کند. بریف آ 50 که بر اساس هواپیمای ترابری ایلوشین این 76 ساخته شده، سال 1984 به خدمت ارتش شوروی سابق درآمد و اکنون ده ها فروند از آن در اختیار ا ...
سفید را انتخاب می کند. راننده که انگار ماشینش را تازه شسته است، سریع شیشه را پایین می کشد، اسکناس پنج هزارتومانی را کف دست کودک می گذارد و از او می خواهد به شیشه های ماشینش دست نزند. به سراغ تیبا 2 هاچ بک می رود. سرنشین های این خودرو زوج جوانی هستند. سریع خودش را به شیشه سمت شاگرد می رساند، درست جایی که خانم نشسته است. با همان دستمال نم دارش به سر و روی شیشه دستی می کشد. خانم شیشه را ...
اشکهامو می لیسید (سایه نشان می دهد که شهریار را پس می زند) و می گفت: تو که می دونی من دیوانه ام منو ببخش. بعد دید نمی تونه منو آروم کنه رفت سرجاش نشست و سه تارو دستش گرفت شروع کرد به ساز زدن... شور زد، خوب یادمه! سایه انگار دارد خاطره ساز شهریار را مرور می کند... دیگر حزن و بهتی درنگاه و صدایش نیست، هرچه هست بهجت و رضایت است... دیگه صحبت موسیقی جلو اومده دیگه (سرش را تکان می دهد) شما نمی ...
. تو کمی استراحت کن. محمدتقی با عجله ملحفه را از روی خودش کنار زد و سر پا ایستاد: من که خسته نیستم. باید خودم اعمالم را به جا آورم. ساعتی بعد که در مقام ابراهیم(ع) نماز می خواندند، محمدتقی 7 ساله آنقدر غرق راز و نیازش شده بود که انگار سال هاست منتظر همین لحظه بوده. هر بار که حواس حاج سید علی به طرف او کشیده می شد، چشم هایش از شوق تر می شدند: خدایا به نعمتت شکر! قصه های خواندنی تهران را ...
رفت وآمد هر روزه به مرکز را انتخاب کرده اند. جواد یکی از آنهاست: بعد از سال ها کار کردن به جرأت می توانم بگویم که دیگر توان پرداخت اجاره خانه در تهران را نداشتم. دو سال است که با خانواده به شهر پرند مهاجرت کرده ایم. درواقع باید بین شهرهای نزدیک به تهران یعنی پردیس یا پرند یا کهریزک یکی را انتخاب می کردیم. هرروز حدود دو ساعت رفت و دو ساعت برگشت از زمانم را در این مسیر طی می کنم، ولی چاره ای نیست ...