زنی که در مهمانی های شرم آور شوهرش اسیر شد...
سایر منابع:
سایر خبرها
می دانستم شوهرم در خانه دوربین گذاشته ! / دنبال ارتباط های سیاهم بود !
زن 30 ساله درباره سرگذشت خود گفت: پدرم کارگر ساده ای است که در یکی از ادارات نیمه دولتی کار می کند و من اولین فرزند خانواده هستم که تا مقطع دیپلم درس خواندم اما از همان دوران کودکی و نوجوانی، دختر آزادی بودم و هیچ کس برای نوع پوشش یا رفتارهایم مرا سرزنش نمی کرد. به همین علت همواره با مانتو در کوچه و خیابان تردد می کردم و هیچ وقت چادر نپوشیدم. البته مقداری از موهایم را نیز به خاطر جلوه ...
روایتی تلخ از 15 خرداد خونین بانه
توان تعریف کردن آن را ندارند از مصاحبه خودداری کردند اما خانواده کریم محمودزاده اگرچه سال هاست که با رنج و غم از دست دادن فرزندان عزیزش زندگی می کنند با مهربانی و خوشروی آنچه را که برسرشان آمده برایم تعریف کرد. محمودزاده پدر شهید پخشان محمودزاده و همسر جانبار 60 درصد زیبا شالباف است و فرزند کوچک وی محمد 10 روز بعد از حادثه تلخ بمباران 15 خرداد بر اثر شدت صدای بمب ها و ترس ناشی از آن ...
عشق به دختر مسافر مرا به خاک سیاه نشاند ! / متنفر شدم !
....حتی حاضر شدم در مدارس فنی و حرفه ای ادامه تحصیل بدهم، اما مدیر مدرسه هنگامی که چشمش به نمره انضباطم افتاد از فردی که مرا به او معرفی کرده بود، به شدت عذرخواهی کرد و گفت، زمان ثبت نام سپری شده است و نمی تواند مرا در دبیرستان ثبت نام کند. این گونه بود که با رها کردن درس و مدرسه راهی بازار کار شدم و به شاگردی و پادویی در مغازه ها پرداختم، از طرف دیگر پدرم به دلیل بیماری فوت کرد و من هم به این ...
وقتی شوهرم حمام رفت، سراغ موبایل و جیب هایش رفتم / هر چی که بگید دیدم، حالم بد شد، چاقو رو برداشتم ...
بخوابم تو چیزی لازم نداری؟وقتی در جوابم طوری حرف زد که انگار من تنها عشق زندگی اش هستم دوباره دلم خواست چاقو را بردارم و... از آن شب به بعد دیگر زندگی نداشتم و سیروس برایم بی وجودترین موجود روی زمین شده بود ،حتی بچه ها هم متوجه شده بودند. خودم را بی پناه ترین زن دنیا می دیدم،آن مرد خانواده دوست، خوش تیپ و خوش قیافه روز به روز بدخلق تر و بدریخت تر می شد،انگار ده سال خوشی و خوشبختی را یک ...
رفتار شریک عاطفی ام اذیتم میکنه | چطور می توانم رفتارش را تغییر بدهم؟ می ترسم از دستش بدهم!
بعد از خواست او روند تغییر اگر با شیوه اصولی طی شود ممکن خواهد بود! پس تا زمانی که او نخواهد و به این نتیجه نرسد که نقاط ضعفی دارد که باید تغییر کند تلاش شما اثر مثبتی ندارد و ممکن است چالش های رابطه شما را بیشتر کند. البته شما می توانید به او کمک کنید تا بتواند در بستری مناسب نسبت به این موضوع آگاه شود اما ادامه راه را خود او باید طی کند! خواستن و توانستن متفاوت هستند. همانطور که در بالا ...
وارد خانه که شدم صحنه ای دیدم که تمام بدنم به لرزه افتاد / امیدوارم آن چه من دیدم هیچ زنی شاهد آن نباشد!
بیان این که نمی توانم با این رسوایی و آبروریزی کنار بیایم درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: پدرم شغل آزاد داشت و از نظر مالی در حد مرفه بودیم، آن زمان در منطقه احمد آباد مشهد زندگی می کردیم و من هم تا مقطع راهنمایی در آن محل درس خواندم ولی زمانی که به سن نوجوانی رسیدم، شور و شر عجیبی وجودم را فرا گرفت و به دختری تبدیل شدم که شیطنت زیادی داشتم و هر کاری را که دلم می خواست انجام می ...
بابک برای خیانت راحت تر کافی شاپ راه انداخت / زن پولداری بودم !
.... من هم از چند نفر درباره وضعیت اخلاقی و اجتماعی بابک تحقیق کردم؛ چرا که قصد داشتم این بار خودم همسرم را انتخاب کنم و عاشقانه به زندگی مشترک ادامه بدهم! بالاخره چهار ماه طول کشید تا او خانواده اش را به این ازدواج راضی کرد و من دوباره پای سفره عقد نشستم، اما یک هفته بعد از ازدواج، بابک دیگر سرکار نرفت و یک کافی شاپ راه اندازی کرد. حالا شب ها دیر به خانه می آمد و مشروب و مواد هم مصرف ...
زنده زنده سوختم زنده ماندم بعد دزد شدم ! + سرنوشت تلخ یک سارق
... بله حرکت دارم ولی دست و پایم را نمی توانم خوب خم و راست کنم و نمی توانم مثل مردم عادی کار کنم. *چرا در نوجوانی به جای درس خواندن کار می کردی؟ وقتی دو ساله بودم پدرم تصادف کرد و فوت شد. مادرم یک سال بعد شوهر کرد. با اینکه شوهرش قبول کرده بود من را نگه دارد اما خیلی اذیتم می کرد. وقتی مادرم از آن مرد بچه دار شد اوضاع خیلی بدتر شد. هر شب از دست آن مرد کتک می خوردم. دیگر ...
متین ستوده از عشقش رونمایی کرد | عکس دونفره متین ستوده در کنار این مرد جوان همه را میخکوب کرد
یکی دو تا مونولوگ و صحنه را براشون بازی کردم، چند روز بعد دوباره به دفترشون رفتم و مونولوگ هایی را که برام ایمیل کردند را براشون بازی کردم و همون روز برای نقش شیوا انتخاب شدم و فیلمنامه به دستم رسید و قرارداد کار را بستم و از اواخر شهریور و مهر سال گذشته، کار را شروع کردیم. جذاب ترین نکته ای که تو را ترغیب کرد تا در این کار با این مضمون خاصش بازی کنی؟ وقتی که قرارداد بستم ...
تهدید زن 24 ساله به انتشار فیلم های زناشویی| سرنوشت تلخ زن مشهدی در خانه شوهر صیغه ایش / فاطمه دخترزا بود
نرسیده بودم که پدرم به دلیل ابتلا به بیماری سرطان از دنیا رفت و من فقط با نوازش های دل انگیز مادرم بزرگ شدم. بعد از مرگ پدرم، تامین هزینه های زندگی برای مادرم بسیار سخت بود به همین علت هم او در یک شرکت تولیدی کار می کرد تا فرزندانش را سروسامان بدهد. خلاصه من هم بزرگ شدم و تا مقطع راهنمایی تحصیل کردم اما زمانی که 15 سال بیشتر نداشتم خانواده محمدرضا به خواستگاری ام آمدند. آن ها هم روستایی ما بودند و ...
داستان سرنوشت شوم دختر فراری در خانه مرد شیرینی پز
کردم تا دست همسرش از این اموال کوتاه شود. طوطیا هم که اوضاع را این گونه دید و دوندگی هایش به نتیجه نرسید، طلاقش را گرفت و پی زندگی خودش رفت. هنوز 2 سال از ماجرای طلاق همسر غلامحسن نمی گذشت که دو فرزند او نیز از همسران شان طلاق گرفتند و نزد مادرشان بازگشتند. مدتی بعد هم طوطیا به دلیل زجر روحی که عارضش شده بود، دق کرد و از دنیا رفت. از آن روز به بعد پای فرزندان ...
دردسر خوردن قرص های نازایی و زندگی در کنار هوو در یک ساختمان + جزییات
به گزارش رکنا، زن 52 ساله با بیان این مطلب به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در خانواده ای 9 نفره به دنیا آمدم و تنها یک برادر داشتم، اما جمع خانوادگی ما بسیار صمیمانه بود. پدرم نیز که 10 سال قبل از دنیا رفت در کار می کرد و به تحصیل فرزندانش اهمیت می داد. با وجود این، من در کلاس سوم راهنمایی درس می خواندم که روزی متوجه نگاه های پسر دایی ام شدم. آن زمان هنوز جنگ ایران و عراق ...
امام خمینی در برابر مردم متواضع و در برابر دشمن بسیار قاطع برخورد می کرد
کاملا مشهود بود. عضو مجلس خبرگان رهبری در ادامه افزود: شخصی از علما نقل می کند که شبی مهمان مرحوم حاج مصطفی خمینی بودم نیمه های شب از خواب بیدار شدم و دیدم که صدای زجه و ناله می آید؛ حاج مصطفی را از خواب بیدار کردم و گفتم مگر طوری شده که صدای ناله می آید و ایشان عرض کردند که این ها صدای ناله های پدرم در نماز شب است که هرشب طنین انداز می شود. آیت الله کلانتری، در ادامه اظهار ...