سایر منابع:
سایر خبرها
پیامی از سالهای خون و آتش برای نسل چهارم انقلاب
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از ائل؛ کتاب از خامنه تا خرمشهر خاطرات خودنوشت اسماعیل اسماعیلی مشنقی است.این کتاب بازگو کننده خاطرات گردان 4 از گردان های پادگان ولی عصر است که بعدها این گردان ها هسته اولیه تشکیل تیپ محمدرسول الله بودند. علاوه بر روایت خاطرات دوران کودکی و خاطرات از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، سعی شده خاطرات چهره های سرشناس دوران دفاع مقدس از جمله شهید بروجردی،شهید همت ...
نگاهی به زندگی و فعالیت های آزاده سرافراز صادق پام+اصلاحیه
موقع پادگان محسوب می سد که هم اکنون نام شهید ثابت خواه به خود گرفته است. این پنجمین بار بود که عازم جبهه می شدم. 10 روز در آن منطقه اسکان داشتیم و به دلیل تجربیات بنده، پست معاون ادوات را به ما پیشنهاد دادند ولی به دلیل علاقه شدید به حضور در نوک عملیات این سمت را رد کردم و این بار پست فرمانده گروهان را پیشنهاد دادند که شهید حمید باکری نیز اصرار داشت در این پست خدمت کنم ولی با اعتراض بنده و علاقه به ...
می خواستم کاسب شوم، مجرم شدم
آید آن زمان اینقدر بچه بودم که به کانون اصلاح و تربیت رفتم و بعد از قانونی شدن سنم به ندامتگاه تهران بزرگ منتقل شدم. من ریش و سبیلم در زندان در آمد. در این مدت خانواده ات را دیده ای؟ مادرم که من یک عمر شرمنده اش هستم با هر زحمتی که هست به ملاقاتم می آید. در این مدت یک روز هم به مرخصی نرفته ام و سه سال و هفت ماه است که در زندان هستم. دلم برای بیرون از زندان تنگ شده است. ...
جانانه جنگیدیم درشلمچه اما اسارت ارمغانمان بود
فرمانده گروهان رفتم، ایشان گفت: دستور عقب نشینی رسید. ناگاه دیدم فرمانده گردان و جمیع ارکان در حال عقب نشینی هستند، مرحوم محمد اسماعیلی تا مرا دید، گفت: همراه ما بیا. ولی من قبول نکردم و گفتم: می روم تا بچه های کمین را خبر کنم. از سه راه مرگ به سوی گروهان رفتم، بچه ها بالای خاکریز آخرین مهمات مانده را نیز خرج می کردند، چند نفری را دیدم که بی سلاح به طرف عقب می آمدند، گفتم: کجا می ...
بخش های خواندنی کتاب ستاره هایی که خیلی دور نیستند
اینکه شب قبل از آن تصمیم می گیرد از آن خانه برود و فقط به پیرزن می گوید می خواهد به مشهد برود.] بلند می شوم تا ترمینال راهی نیست... از اتوبوس که پیاده شدم، یک راست رفتم به سمت حرم. به عادت همیشه از صحن گوهرشاد وارد حرم می شوم. هنوز تا نیمه صحن نرسیده ام که از یکی از رواق ها کسی صدا می زند: - بالاخره اومدی ایلیا؟ می شناسمش صدا را، بعد از پانزده سال هنوز می شناسمش. چقدر ...
27 برابر 540 !
جی را به دوش گرفتم و با توکل بر خدا شلیک کردم محمدرضا قنبری از رزمندگان رزمنده لشکر ویژه 25 کربلا، می گوید: هنوز لحظاتی از هجوم ارتش اسلام در عملیات والفجر هشت نگذشته بود که با یکی از دوستان برای پاکسازی سنگرها وارد سنگری شدیم، بسیاری از عراقی ها هنوز خواب بودند و از حلمه ما خبر نداشتند و آنهایی هم که بیدار بودند با زبان عربی از ما پرسیدند: چه خبر شده؟! دقایقی طول کشید تا به آنها ...
گلوله ای سرگردان که به بنفشه رسید/ما که 27 نفریم می شویم 540 نفر! + تصاویر
جی را به دوش گرفتم و با توکل بر خدا شلیک کردم محمدرضا قنبری از رزمندگان رزمنده لشکر ویژه 25 کربلا، می گوید: هنوز لحظاتی از هجوم ارتش اسلام در عملیات والفجر هشت نگذشته بود که با یکی از دوستان برای پاکسازی سنگرها وارد سنگری شدیم، بسیاری از عراقی ها هنوز خواب بودند و از حلمه ما خبر نداشتند و آنهایی هم که بیدار بودند با زبان عربی از ما پرسیدند: چه خبر شده؟! دقایقی طول کشید تا به آنها ...
امیرآبادی: نماینده مجلس نباید هر روز رنگ عوض کند!/ دوم شدن لاریجانی واکنش منفی مردم به برخی رفتارها بود
غیبت نداشتم. از چهار ماه مرخصی که می شد در این چهار سال استفاده کنم، فقط دو روز را استفاده کردم. که یکی دیدار آقا رفتم. یک بار هم یک ربع بیرون از صحن بچه های دانش آموزان قم را توجیح کردم که برایم مرخصی رد شده! یک بار هم چهارشنبه برای پیگیری وضعیت زندانیان در عراق رفتم. مرخصی هایم همین ها بود. در بحث قانونگذاری و نظارت هیچ کوتاهی نداشتم. بابک زنجانی با نامه ما دستگیر شد. پول غیرقانونی که از کشور ...
قهرمان ورزش های رزمی شهید دفاع از حرم شد
متوجه شدم که مجید به آرزویش رسیده و شهید شده است. فردای آن روز پیکر را به سپاه همدان آوردند. من رفتم و با اصرار خواستم تا پیکر شهیدم را ببینم. می دانستم داعشی ها سر از بدن بچه ها جدا می کنند. با اصرار من پیکرش را دیدم، شهید راه امام حسین سالم بود. چند روز بعد پیکرش را تشییع کردید؟ چهار روز بعد از شهادت، پیکرش را تشییع کردیم. مراسم بسیار عالی و باشکوه بود. مردم شهید را از خودشان ...
مراسم بزرگداشت سالگرد شهید حسین خرازی
پذیرفت و با شروع فعالیت ضدانقلابیون در گنبد، مإموریتی به آن خطه داشت. دشمن که هر روز در فکر ایجاد توطئه ای علیه انقلاب اسلامی بود، غائله کردستان را آفرید و شهید حاج حسین خرازی در اوج درگیریها، زمانی که به کردستان رفت، بعد از رشادتهایی که در زمینه آزاد کردن شهر سنندج (همراه با شهید علی رضاییان فرمانده قرارگاه تاکتیکی حمزه) از خود نشان داد، در سمت فرماندهی گردان ضربت که قوی ترین گردان آن زمان ...
شهید سیاح مرد مبارزه با کفر
آخرین پروازش به سوریه از فرودگاه با من تماس گرفت. آخرین گپ و گفت هایمان را زدیم و با همدیگر خداحافظی کردیم و چند روز بعد و در روز پنجشنبه ای از طریق فرزندشان مطلع شدم که حاج سعید شهید شده است. می دانستم که حاجی شهید می شود، به همین خاطر از خبر شهادتش شوکه نشدم و شهادت حق حاج سعید بود. پس از مطلع شدن از خبر شهادت، به منزلش رفتم. از فرزندش عباس پرسیدم، پدرت کی شهید شد؟ گفت: دیروز و خودم ...
گفتند عابدزاده کوکایین کشیده
چهره اش حالتی به خود گرفت که کمتر از عابدزاده با روحیه سراغ داشتیم. چیزی گلویش را فشار می داد، اما مغرورتر از آن بود که بروز دهد: اینجا فقط قهرمان مرده را دوست دارند. نمی توانند ببینند کسی محبوب شده. اصلا من پشیمانم. ای کاش می رفتم مثل یک آدم معمولی زندگی می کردم، اصلا این همه دویدم که چه بشود؟ وقتی عابدزاده این را گفت دیگر ساعت و این که کجا نشسته ایم و مشتریان رستوران عابدزاده هم در حال رفت و ...
به طرز عجیبی این دوره شام انتخاباتی زیاد دادند!
. بعضی از روستاییان می گفتند شما اولین کسی هستید که اینجا آمده اید! خانواده تان اعتراض نمی کردند؟ 13 سالم بود که جبهه رفتم. قبل از سوم ابتدایی چون پدر نداشتم سر کار می رفتم. کنار حرم دستفروشی هم کرده ام. نصف روز را کار می کردم. 16 سالم بود که ازدواج کردم. ضایعه نخاعی بودم و مجبور شدم با سن پایین ازدواج کنم. خانواده همراه من هستند. شنبه صبح تا ظهر مدیران استان را می خواستم ...
روزهای میانی بهار
کارهای خانه یک مدیریت تمام عیار می خواهد. هر روز به اینکه بعد از به دنیا آمدن پسر دوم ام زندگی مان چطور می شود فکر می کنم. باید کارهای بیرون از خانه را کم کنم و یکی دو ماهی کار جدید نگیرم تا یک نقطه عطف بزرگ را از سر بگذرانیم. همه چیز بارداری قبلی برایم ساده تر بود. تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم. موقع استراحت بود. شب ها تا دیروقت بیدار می ماندم و وقت می گذراندم. صبح ها تا ...
کربلای 5 درس بزرگ سیستانی ها برای صدام/ عملیاتی که مصداق قدرت ایمان بر پیشرفته ترین سلاح ها شد
ثارالله بود. صدای دلنشین آوای قرآن شهید میرحسینی را هر کس می شنید از خود بی خود می شد. هیچ کس را مانند حاج قاسم ندیدم او یک سخنور بود و وقتی شروع به صحبت می کرد به قول بچه ها "جادو" می کرد. تمام حرفهای خودش را با استناد به آیات و روایات نقل می کرد. من واقعا احساس می کردم هیچ روحانی توی سن و سال خودش به پای ایشان نمی رسید. در بعد فرماندهی ما باید بگویم ایشان در جلسات همیشه صائب ...
سردار شهید مهدی خندان
احمد متوسلیان و دیگر رزمندگان به لبنان اعزام می شود و حدود چهار ماه در آن جا به فعالیت ضد صهیونیستی می پردازد . خندان در جبهه بارها بر اثر تیر و ترکش زخمی می شود . یکبار به شدت از چند ناحیه زخم بر می دارد : بطوریکه خانواده اش امید سلامتی را از دست می دهند . مادرش می گوید : (( یکبار خواب پریشان دیدم و خیلی نگران شدم . چند روز بعد مهدی را در خانه برادرم دیدم . بد جوری زخمی شده بود . هیکل درشتش ...
حمله تند منصوریان به باشگاه نفت:دروغ گو و کلاهبردار هستند!
که به من اول فصل گفتند، همه اش دروغ بود، همه اش. به نظر من این یک کلاهبرداری فوتبالی است. کاری که با من کردند کلاهبرداری بود. برای من خنده دار و جالب است. کلاه برداری در روز روشن بود. به من گفتند این قدر بودجه داریم. بیا و کارت را ادامه بده. من وارد کار شدم ولی دیدم همه منبع ها را به روی تیم ما بسته اند. حالا ما مانده ایم و این قدر مشکل. نهایت بی احترامی به ما شده است. به خود شما پولی ...
خودکشی دختر دانش آموز با تدریس کتاب شیطانی + عکس
...: ابتدا فکر کردم یک کتاب معمولی است به همین خاطر آن را برایش خریدم. چند صفحه اولش را خواندم و متوجه شدم این کتاب رمان است و دنیا، مرگ و روح را در قالب نامه یک دختر 15 ساله روایت می کند . مرد جوان اشک هایش را پاک کرد و ادامه داد: دخترم بعد از چند روز از این کتاب تعریف کرد و تا زمان آن حادثه سه بار کتاب را کامل خوانده بود. در این کتاب از خواننده درخواست می شود نصف شب هم از خواب بیدار شود ...
درکوره ی دفاع مقدس آب دیده شدیم
دندانه های سرماها) این شعرها را همین جوری می خواندم و حفظ می کردم. طبیعتاً بزرگ تر که شدم خودم سراغ شعر رفتم و همچنان اشعار مولانا، سعدی و حافظ و سهراب را با عشق و علاقه می خوانم. چند بچه دارید؟ دو دختردارم. یکی دانشجوی سال پنجم پزشکی است و دختر کوچکم هنر می خواند. همسرتان و بچه ها هیچ وقت از ساعت های کاری شما شکایتی نداشتند؟ یا زندگی لوکسی از شما بخواهند؟ از ساعت ...
از روضه های مسجد ارک تا سنگر نبرد با داعش
.... بعد از آن ماجرا یک روز دختر همان آقا که منزلشان هم روبروی مسجد بود، به منزل ما آمد و گفت: اکرم خانم خوش به سعادتت، پسر تو با این سن، نماز امام زمان(عج) می خواند. از همان دوران کودکی عضو بسیج مدرسه شد و بعد از گرفتن دیپلم هم وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. دوران نوجوانی بیشتر مشغول چه کارهایی بود؟ همسرم بنا بود و وقتی میثم حدودا 12 ساله شد و توانست ظرف ...
مادر جان! اگر شهید شدم 2 رکعت نماز شکر بخوان
نیروهای پیاده پیوست. هر وقت که به مرخصی می آمد چند روزی نمی ماند و دوباره برمی گشت، وقتی به او می گفتم هنوز چند روز از مرخصی ات مانده، چرا زود می روی؟ می گفت: چه فایده ای دارد که اینجا بیشتر بمانم، هدف دیدار خانواده و دوستان بود که حاصل شد، آنجا بیشتر به من نیاز دارند. هیچ وقت آخرین روزی که داشت می رفت را فراموش نمی کنم، به من گفت: مادر جان! اگر شهید شدم دو رکعت نماز شکر بخوان ...
شهاب حسینی: چگونه عاشق همسرم شدم؟ (+عکس)
بامداد نو گذراندم. سال بعد به خاطر کار مادرم به خرم آباد نقل مکان کردیم؛ او امدادگر سیار بود. سال های دوم، سوم و چهارم را در خرم آباد خواندم. دوران بسیار بدی بود. از جنگ تحمیلی خاطرات ناراحت کننده ای در ذهنم باقی مانده است. آن موقع این طور احساس می کردم که عراقی ها با کشتن مردم بی سلاح تفریح می کنند. شاگرد گوشه گیر کلاس حضور در یک محیط جنگی، دوری از تهران و اکثریت فامیل به ...
روایتی ناشنیده از خوش تیپی صادق طباطبایی
زندگی مشترک خود را شروع کردیم. در همان روزهای اول، رفت وآمد ما با دانشجویان اتحادیه انجمن های اسلامی در شهر آخن شروع شد. در سفرم به لبنان دکتر شهید بهشتی و خانواده شان هم در لبنان بودند و از نزدیک با آنان آشنا شدم و وقتی به آلمان رفتم خوشحال بودم که آنان هم در آنجا هستند. با یکی از دوستان آقای طباطبایی - آقای دکتر مهدی طارمی - که با آقای بهشتی در هامبورگ فعالیت داشتند، بسیار نزدیک بودیم و ...
بر زندگی دیگران تاثیر بگذار
کودکی یا به عبارتی مهم ترین سال های زندگی و شکل گیری تفکرات و احساسات من با حک شدن برچسب عقب مانده ذهنی، شروع شد. اما در اصل مشکل در جای دیگری بود. من مبتلا به دیسلکزیا یا عدم توانایی در تشخیص تفاوت حروف بودم. بچه های دارای این مشکل اغلب کلمات را سریع فرا می گیرند، اما نمی دانند که نحوه دیدن و درک کلمات در آن ها با سایر افراد متفاوت است. من دنیای اطراف خود را مکانی خارق العاده و عالی ...
پدر و مادرها از رابطه شان بعد از بچه دارشدن می گویند
برای کار کردن صرف می کند اما خانم فکر می کند به او بی توجهی شده؛ به نظر من که سه تا بچه با فاصله های 7و8 سال دارم آقایون هرچه سن شان بیشتر می شود قدر همسرشان را بیشتر می دانند؛ خود من اونقدری که در دوره بارداری سومم و بعد از زایمان بهم توجه شد، شاید اولین زایمانم این طور نبود. کلا بچه با خودش یه حال وهوای متفاوت به خانه می آورد که دید مرد نسبت به همسرش عوض و مهرش چند برابر می شود. پیوند زناشویی با ...
بزن بهادر شهر چگونه توبه کرد؟
هفته مراسمش را در منزل یکی از بچه هیئتی ها برگزار می کرد. در این جلسات خصوصی حاج رسول هم حضور داشت. یک هفته که بانی مجلس تغییر کرد ما فراموش کردیم محل جدید هیئت را به حاج رسول بگوییم. دوشنبه صبح رفتم هیئت. صاحبخانه گفت: به حاج رسول هم اطلاع دادید؟ همان موقع تازه یادم افتاد که فراموش کرده ام حاج رسول را خبر کنم. صاحبخانه ناراحت شد و گفت: هیئت بدون حاج رسول صفا ندارد. در همان حال و هوا بودیم که دیدیم ...
خودکشی هم زمان سه خواهر
این کتاب را معرفی کرده و از بچه ها خواسته است این کتاب را بخرند تا او تدریس کند. پدر دانش آموز 15ساله اضافه کرد: ابتدا فکر کردم یک کتاب معمولی است به همین خاطر آن را برایش خریدم. چند صفحه اولش را خواندم و متوجه شدم این کتاب رمان است و دنیا، مرگ و روح را در قالب نامه یک دختر 15ساله روایت می کند. مرد جوان اشک هایش را پاک کرد و ادامه داد: دخترم بعد از چند روز از این کتاب تعریف کرد و تا زمان ...
روی عکسی که از حضرت امام گرفتم، قیمت نمی گذارم/ 6 تای سال 52 را خودم عکاسی کردم
شد و دوباره کرام را آغاز کردم. بعد از خدمت سربازی عکاسی را چطور ادامه دادید؟ باز هم با آقای زرافشان ادامه دادم و او گفت که موسسه اطلاعات عکاس می خواهد. آنجا تست دادم و مشغول به کار شدم. آنقدر کار می کردم که چند سمت دیگر مانند ظهور اسلایدها را به من دادند. یک روز هنگام کار تمام اسلایدها خراب شد و باعث شد پس از آن تصمیم گرفتند عکاس ها تقسیم شوند و من به همراه یونس علی شیری به ...
سردار سلیمانی به کدام شهید بیشتر توسل دارد؟
... سردار سلیمانی به این شهید دوران دفاع مقدس بسیار علاقه مند بوده به گونه ای که پس از سالها هرگاه نزد وی نامی از شهید میرحسینی برده شود به شدت متحول و منقلب می شود. شهید میرحسینی از شخصیت های استثنایی و کمتر شناخته شده دوران دفاع مقدس است که رهبر معظم انقلاب در تجلیل از این شهید بزرگوار فرموده اند: "شهید حاج قاسم میرحسینی که از سرداران لشکر ثارالله می باشد، از آن ...
شهره لرستانی: به خاطر عشقم 40 کیلو لاغر شدم
فقط بخوابی. در دوره ای از زندگیم مشکل عاطفی داشتم. کسی را خیلی دوست داشتم. او ازدواج کرد و بعد از ازدواج او من دچار این حالت شدم و به مرور این ماجرا در من تقویت شد و ریشه دواند تا مرحله ای که 8 سال از بازیگری و کار در سینما دور افتادم. به خانه پیشکسوتان رفتم تا عشقم را فراموش کنم دوری از سینما و کار باعث شد تا به فکر تاسیس خانه پیشکسوتان بیفتم. اصلا این کار را شروع کردم تا ...