مرد شکاک: زنم با مردهای دیگر در ارتباط است | چرا بچه شبیه من نیست
سایر منابع:
سایر خبرها
معلم فداکار | حکایت آموزگاری که در بستر بیماری ، مشق عشق و ایثار در دفتر دانش آموزان حک کرد
...: دیدن چهره های معصوم و دوست داشتنی بچه ها و دعاهای دلنشین آنها به هنگام شیمی درمانی و تزریق داروها و حرف های کودکانه اما پر از مهرشان در کنار همکارانی که دعا گو بودند ، نگاه پر از دلهره و نگرانی دخترم که تنها پشتوانه اش بعد از خدا من بودم و دستان گرم پدر و مادرم که با دیدن من در آن شرایط چندین سال پیر تر شدند ، همه و همه دلیل محکم و قانع کننده ای بود که من باید بهبود میافتم. این ...
چرا امام علی(ع) پیش از برشمردن صفات شیعیان از فلسفه خلقت گفتند؟
مُعْتَمِدِینَ لِقَاءَ أَمِیرِ الْمُومِنِینَ (ع) ؛ فَأَلْفَیْنَاهُ حِینَ خَرَجَ یَومُّ الْمَسْجِدَ؛ وقتی به منزل امام رسیدیم، ایشان به قصد مسجد از منزل بیرون آمده بودند. پس ایشان از جلو، و ما هم به همراه ایشان به سمت مسجد راه افتادیم. فَأَفْضَی وَ نَحْنُ مَعَهُ إِلَی نَفَرٍ مُبَدَّنِینَ؛ در بین راه به عده ای برخورد کردیم که نشسته بودند و می گفتند و می خندیدند؛ عده ای که مُبَدَّنِینَ؛ یعنی ...
محبوبیت بی نظیر امام علی (ع) در میان ادیان، فرق و ملل گوناگون
بایست بعد از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بار رسالت آن حضرت را به منزل برساند و الگوی کاملی از حکومت اسلامی را ارائه کند، حکمت الهی اقتضا می کرد که آن بزرگوار از آغاز تولد به گونه ای باشد که مورد توجه قرار گیرد و همه مردم بدانند او تافته ای جدا بافته است. در روایات، درباره امیرالمؤمنین (علیه السلام) چنین آمده است که مَثَل علی (علیه السلام) در میان مردم، مَثَل ملکه زنبور عسل نسبت به ...
خون آرمان چشم ها را به روی حقیقت باز کرد
دلشوره و نگرانی ای نداشتم؛ لذا بعد از تماس آرمان، دوباره ساعت پنج با او تماس گرفتم، اما جواب نداد! بار دیگر در ساعت های شش و شش و نیم، دوباره با آرمان تماس گرفتم، اما گوشی اش را برنداشت. ساعت هفت شب، دوباره با آرمان تماس گرفتم و دیدم گوشی تلفنش خاموش است! مادرم که نگرانی مرا می دید، پرسید: چه شد، با آرمان صحبت کردی، گفتم: نه مامان، جواب نمی دهد، گوشی اش خاموش است و شارژر تلفنش هم در خانه است ...
آتش زدن همسر در یک دعوای ساده زن و شوهری ؛ فقط می خواستم بترسانمش | اصرار خانواده مقتول بر یک عشق!
به گزارش همشهری آنلاین، نیمه شب نوزدهم مهر سال 1401، مردی هراسان با اورژانس تماس گرفت و از خودسوزی همسرش خبر داد. چند دقیقه بعد امدادگران اورژانس وارد خیابان توس 41 شدند و پیکر نیمه جان زن جوانی را به بیمارستان امام رضا(ع) انتقال دادند که دچار سوختگی وحشتناکی شده بود و پزشکان امیدی به زنده ماندن وی نداشتند. در همین حال پدر مائده که ماجرای آتش سوزی را شنیده بود، خود را به منزل دخترش رساند اما تنها ...
زن جوان: رحمان کشان کشان مرا به خودرو انداخت و...
زد و تصور می کرد که من به او خیانت می کنم! به همین دلیل همواره من و دخترم را در خانه زندانی می کرد، گوشی تلفنم را گرفته بود و اجازه نمی داد با کسی ارتباط داشته باشم. زندگی با او برایم مانند گذران روزگار در جهنم بود. مدام مرا کتک می زد تا بگویم با چه کسی ارتباط دارم! به گونه ای که دیگر به کتک هایش نیز عادت کرده بودم ولی به خاطر دخترم نمی توانستم طلاق بگیرم تا او فرزند طلاق نام نگیرد. در ...
از جوادیه تا روشنفکری و اعتراض...
ارتباط میان سینما، سیاست و عرصه های اجتماعی و عمومی از چه جنس رابطه ای است؟ آیا این سینما و عرصه های هنری هستند که بر عرصه های سیاسی و اجتماعی اثر می گذارند یا بر عکس این تحولات سیاسی است که سینما و سایر حوزه های فرهنگی و هنری را تحت تاثیر قرار می دهد؟ این پرسش ها و پرسش های دیگری از این دست، سوژه های مناسبی هستند که از دل گفت وگوی یک فعال سیاسی و پژوهشگر حوزه های ارتباطی با یک سینماگر و کنشگر فرهنگی و رسانه ای می تواند محتوای جذابی را تولید کند. مبتنی ...
از تکمیل راه شرق تا نشانه های بهبود وضع اقتصاد ایران
ه بود. آن روز آرمان حدود ساعت 10 صبح از منزل بیرون رفت. البته همیشه در روزهای دیگر، ساعت 5، 5:30 صبح از خانه بیرون می رفت. معمولاً بعد از نماز صبحش، به حوزه می رفت. آن روز صبح به علت اینکه کلاس صبحش تشکیل نشده بود، نتوانست برود. ساعت 9 که از خواب بیدار شد، صبحانه را آماده کردم و ایشان میل می کرد. موقع رفتن از آنجایی که آن شب قرار بود به منزل مادرم برویم، به آرمان گفتم: شما هم شب به منزل عزیز بیای ...
دختر عمه ام به هر بهانه ای به خانه ما می آمد/ احساس می کردم رابطه ای بین شوهرم و نازنین است
مهربان است. مادر من از دوران جوانی اش با مادر او دوست بود و همین رابطه دوستانه موجب شد تا مرا برای پسرش خواستگاری کند. امیرمحمد پدرش را در کودکی از دست داده بود و مادرش با کارگری و زحمت کشی مخارج زندگی آن ها را تامین می کرد، البته اوضاع زندگی ما نیز دست کمی از وضعیت خانوادگی امیرمحمد نداشت چرا که پدر من هم مردی معتاد و کارتن خواب بود و هیچ گاه او را نمی دیدیم. کمبود ...
رمز موفقیت
به گزارش رکنا، البته این پایان کار نبود، او برای اینکه خرجی زندگی مان لنگ نماند، شب ها هم در خانه کار می کرد، وقتی می خوایدم ساعت ها چراغ خانه روشن بود و او به صحافی کتاب ها می پرداخت.کار سختی بود، می دیدم که همیشه حسرت یک ساعت خواب بیشتری را دارد، اما مادرم با گله و شکایت هایش واقعاً بی انصافی می کرد.- کجا بودی؟ چرا تا الان در اداره بودی؟ برو همان جایی که بودی شام بخور و...- زن، اضافه کاری می ...
قتل زن مطلقه وسط خیابان در بدبینی مردانه
... 5 دختر و یک پسر که فرزندان قربانی جنایت هستند عنوان کردند که مادرشان زن پاکدامن و با اعتقادات بالایی بود و ادعای پدرشان در خصوص رابطه مادرشان با یکی از نزدیکان شان را یک دروغ اعلام کردند. فرزندان زن 47 ساله گفتند که پدرمان مرد عصبانی و تندخویی بود و به همین خاطر مادرم از او جدا شد و بعد از آن نیز دست به قتل بی رحمانه مادرمان زد که می خواهیم قصاص شود. بنا بر این گزارش ...
مخوف ترین قاتل سریالی ایران در زندان چگونه خودکشی کرد؟ | اعتراف به قتل 49 زن! | دلسوزی غیر عادی قاتل ...
شوهر نداشت و در تبریز زندگی می کرد. دوتا بچه داشت. او را از سال 1357 می شناختم. با او به صورتی شراکتی یک تاکسی خریده بودیم. او صدهزارتومان به من پول داده بود و قرار بود من با کارکردن روی ماشین ماهی 12هزارتومان به او پول بدهم. یک خانه هم خریدیم ولی خانه به نام او بود و خودش قسط بانک را می داد ولی من معامله را جور کردم . مجید در اعترافاتش گفته بود: خیلی پیش می آمد که زن و بچه من برای دیدن ...
خودکشی خبرنگار به دنبال مشکلات روحی و روانی
مهدیه بهارمست در جهان صنعت نوشت: شاید هر فردی در برهه زمانی خاص به مرگ خودخواسته فکر کرده باشد، اما بعد از مدتی، اندکی نور امید در دلش متبلور شده و قید اقدام به آن را زده است، اما گاهی اوقات با پدیدار شدن این نور باز هم افراد از تصمیم خود دست نمی کشند. علی هم این نور را دیده بود، اما درک اینکه در آن لحظه چرا از تصمیم خود بازنگشت و خود را در خانه حلق آویز کرد برای همگان به خصوص خانواده اش درد ...
روایتی از والدینی که امین موقت نخستین شیرخوارگاه بدون فرزند ایران در مشهد هستند
.... هربار با قربان صدقه رفتن کمی کنترلش می کند: روشنای مامان، بیا بشین ببینم چی دارم! آفرین دخترم. کنار مادرش یک خانم مسن تر هم هست که بعدا معلوم می شود خواهرشوهرش است. در ادامه حتما بخوانید در کشور 8000 کودک بی سرپرست بالای 3 سال منتظر خانواده هستند + فیلم جایشان را باهم عوض می کنند. یک بار او روشنا را می برد بیرون، یک بار مادر. وقتی چندلحظه سرجایشان آرام می گیرند، مادر می ...