سایر منابع:
سایر خبرها
فلان کارشناس تلویزیون از دلالها پول می گیرد!
سال 94 چطور گذشت؟ برای من یکی که سال خوبی بود. مدتی درتیم شهرداری تبریز مربیگری کردم و تجربه خوبی را به دست آوردم. از نظر کاری همیشه قانع بودم. می گویم هر چه خدا بخواهد همان می شود. راضی بودم. غیرفوتبالی هم از اینکه می بینم خانواده ام سالم و سلامت هستند خوشحالم. از همه مهم تر اینکه پدرم در سلامتی کامل است و خدا را شکر می کنم. کدام اتفاقات فوتبالی در سالی که گذشت شما را خوشحال و ناراحت ...
وقتی جمشید مشایخی با آتش سیگار تنبیه شد!
.... فرهاد در آمریکا و بقیه اتریش زندگی می کنند. از دوران بچگی و بازی های آن دوران برای ما تعریف کنید؟ من در دوران بچگی ام سه چرخه خیلی دوست داشتم. پدر برایم یک سه چرخه خرید، اما متاسفانه آن سه چرخه را دزدیدند. من خیلی ناراحت بودم. پدرم هم آن قدر تمکن مالی نداشت که بتواند برایم یک سه چرخه دیگر بخرد، برای همین خودش دست به کار شد و برای من یک روروک ساخت. ...
عابدزاده: 10 تومان عیدی گرفتم 2 روز تلاش کردم خرجش کنم/ یک بار عاشق شدم برای هفت پشتم کافی است
یک 10 تومانی که از دایی ام عیدی گرفته بودم را 2 روز تلاش کردم تا تمامش کنم. در آبادان یک بلیت 5 ریالی می خریدم و می توانستم 2 تا فیلم ببینم. ساندویچ یک تومان بود. یادم هست یک سال عید نوروز از آبادان مستقیماً رفتیم متل قو و ساحل الان که به یادش افتادم تصویر آن لحظات در ذهنم تداعی می شود. * با اتومبیل پدر رفتید یا اتوبوس؟ پدرم یک بنز قدیمی داشت که الان نمی دانم 100 هزار تومان ...
زندگی به سبک آیت الله بهجت(ره)
داماد حضرت امام(ره) آقای اشراقی بنده را دید و گفت؛ می خواهم خدمت آقا برسم، کاری با ایشان دارم. گفتم امشب بیایید ولی به شرط اینکه بعد از نماز مغرب زود تشریف بیاورید، چون آقا نماز مغرب و عشایش طول می کشد، شما ممکن است بیایید و آقا هم در منزل، مشغول عبادت می شود، دیگر نمی توانید دسترسی داشته باشید. قبول کرد و نماز خواندند و زودتر آمدند. من هم در چای گذاشته بودم از ایشان پذیرایی کردیم. آقا که آمد ...
گلزار شهدا خلوتگه آخرین پنج شنبه سال - شهدا حالمان را بهتر می کنند
. به فرزندش اشاره می کنم، سوال نپرسیده می گوید: از کودکی دوست داشتم به این مکان بیاورمش چون می خواهم از همین حالا در گوشش یاد شهدا زمزمه شود در ضمن وقتی او را سال به سال و هر روز بزرگتر به دیدار رضا می آورم احساس خوبی دارم به او می گویم داداش ببین پسرم را ... و بغض می ترکد... شهدا رفتند و حسرت بر دلمان ماند یادش بخیر پدر شهیدان خواجه مظفری را که درست پارسال همین روز ...
انتظامی ها: اجازه دهند قدری فضا باز شود
چندسالی می شود که آقای بازیگر جلو دوربین نرفته است. البته بوده اند کارگردان هایی که به او پیشنهاد داده اند و او نپذیرفته است. می گوید نقش ها را نپسندیده است. حتی بازی در تئاتر هم بوده، اما آن را هم نپسندیده است. او به سخت گیری برای ایفای نقش شهره است. به همین دلیل است که در طول نزدیک به 70 سال بازیگری، فیلم های شاخصی را بازی کرده است؛ فیلم هایی که دوست داشته است. به قول خودش، به او می خورده است. ...
گفتگو با علیرضا جهانبخش/حرف های عیدانه با پسر محبوب ایرانی
شمال بودیم، با پدر و مادرم و سایر اعضای خانواده مان به دیدار پدربزرگ و مادربزرگ مان می رفتیم و کلی هم عیدی جمع می کردیم اما بهترین عیدی من مربوط به پولی است که از پدرم گرفتم و با آن پول یک استوک خریدم؛ زمانی که 14 ساله بودم و در تیم دانش آموزی بازی می کردم. عیدی ای که واقعاً به دلم چسبید و خیلی برایم شیرین بود. در سن کم که بودم، همه به ما عیدی می دادند اما الان به خصوص در چند سالی که لژیونر شدم ...
فرهنگ در رسانه
خاطر می گویم تا تأکید کنم پیش از تولد من موسیقی در خانواده ام بوده است. پدر شاعر من حسن صدرسالک بود. البته سالک تخلص پدرم بود که بعدها همین تخلص را به فامیلی اش اضافه کرد. او حقوق خوانده بود و با بسیاری از بزرگان ادب نشست و برخاست داشت. ازجمله با علامه دهخدا . تصنیف معروف آتش دل سروده پدرم است. او بیش از صد سال عمر کرد و همین چند سال پیش از دنیا رفت. روحش شاد. آذر شخصیت محکمی دارد. شاید ریشه اش در ...
سردار آزمون: پیشنهاد اروتون جدی نبود؛ وقتی به ایران آمدم می گویم قرمزم یا آبی
سال سعید بودم و از نیمکت نشینی ناراحت می شدم اما خداراشکر که با صبوری الان جایگاه خوبی دارم. با میلاد محمدی هم صحبت کرده ای؟ بله. دقیقا به میلاد هم گفتم عجله نکند. به او تبریک گفتم میلاد فوق العاده است. می دانم که در فوتبال روسیه پیشرفت می کند و قطعا حضور او برای تیم ملی ما مفید خواهد بود. زبان روسی را یاد گرفتی؟ هنوز صددرصد نمی توانم حرف بزنم اما کاملا ...
از 50 سال برگزاری مجلس اباعبدالله(ع) تا توجه ویژه به همسر و خانواده
...، حاضر نشد. تا اینکه انقلاب شد، روزی داماد حضرت امام(ره) آقای اشراقی بنده را دید و گفت؛ می خواهم خدمت آقا برسم، کاری با ایشان دارم. گفتم امشب بیایید ولی به شرط اینکه بعد از نماز مغرب زود تشریف بیاورید، چون آقا نماز مغرب و عشایش طول می کشد، شما ممکن است بیایید و آقا هم در منزل، مشغول عبادت می شود، دیگر نمی توانید دسترسی داشته باشید. قبول کرد و نماز خواندند و زودتر آمدند. من هم در چای گذاشته بودم ...
همبازی هندی محمدرضا گلزار را بهتر بشناسید+تصاویر
بازگشته بودم روی پله های بیرون نشسته و منتظر پدر بودم چون در خانه قفل بود. بعد از مدت کوتاهی او رسید و دید که ناراحتم. از من پرسید: چرا اینقدر ناراحت به نظر می رسی؟ و من جواب دادم: به خاطر اینکه من مشکلات زیادی دارم. این حرف از دهان بچه ای به سن من بامزه بود و او خندید و گفت: جدی؟ بیا برویم چیزی نشانت بدهم. مرا به اتاقم در خانه خودش برد که همه آن را با دست های خودش ساخته بود، از تخت و کمد گرفته تا اسباب ...
جهانبخش: هفت سین می چینم، عیدی هم می دهم / بهترین عید متعلق به ایرانی ها است
نمی توانم هنگام تحویل سال نو کنار خانواده باشم. دلم برای رسم و رسوم سال تحویل تنگ شده. قرآن خواندن همراه پدر و مادرم و ماهی خریدن و خیلی چیزهای دیگر. در سالهای اخیر این شانس را نداشتم که مثل دوران کودکی و نوجوانی همراه خانواده عید را جشن بگیرم. امسال هم اولین روز عید به اردوی تیم ملی می آیم و باید همراه سایر بازیکنان آماده شوم تا مقابل هند و عمان بازی کنم. بهترین عیدی را جهانبخش از دست چه ...
دیدار پرویز پرستویی با بزرگان سینما +تصاویر
.... پرستویی افزود: خوشحالم که آخر سال 94 فرصت شد سراغ این عزیزان بروم و دست این آدم ها را ببوسم و برای بعد انرژی بگیرم. بزرگانی که همیشه پیگیر کارهایشان بودم و افتخار می کنم که از نزدیک با این آدم ها حرف بزنم و امیدوارم نفس گرمشان مستدام باشد. این بازیگر با تاکید بر اینکه باید از این بزرگان احترام گذاشتن و ادبیات گفتاری را یاد بگیریم گفت: خود من آدم کاملی نیستم و هنوز بعد ...
قتل پیرمرد پولدار در شب چهارشنبه سوری
و من مجبور شدم با کلید یدکی که همیشه همراه دارم در را باز کنم و با این صحنه هولناک داخل خانه اش روبه رو شدم. وی در پایان گفت: من احتمال می دهم ستار در قتل پدرم دست داشته باشد، چون او امروز به خانه پدرم آمده بود. همزمان با ادامه تحقیقات، جسد مقتول برای انجام آزمایش های لازم به پزشکی قانونی فرستاده شد. پس از این مأموران برای شناسایی ستار به دستور قاضی مرادی دست به تحقیق زدند تا اینکه چند ساعت ...
واکنش مهراوه شریفی نیا به طنز های کیمیا
.... در کارنامه حرفه ای مهراوه گستره وسیعی از فیلم ها و سریال های تلویزیونی دیده می شود؛ فیلم هایی مانند زیر پوست شهر، اخراجی ها 2، یک عاشقانه ساده و قصه ها و سریال هایی چون امام علی(ع)، شبحی در تاریکی، ساعت شنی، روز حسرت، آشپزباشی، خداحافظ بچه و البته سریال های معمای شاه و کیمیا که جزو مهم ترین سریال های تلویزیون در سال 1394 هستند. سالی که ته مانده آخرین روزهایش بسرعت سپری می شود ...
- چهارشنبه سوری - به روایت کاوه باغچه بان
شما بفرستیم و خب فکرش را بکن که این مبلغ برای فروش این همه سال در ایران تعجب برانگیز است. البته من فکر می کردم رنگین کمان چون موسیقی کلاسیک است در ایران به فروش نمی رود اما وقتی که به ایران رفتم، دیدم همه دوستان من که استادهای موسیقی هستند، می گویند رنگین کمان مثل مشق شب یا درس بچه هایی است که تازه دارند موسیقی را یاد می گیرند. پس برای چه باید 90 درصد را ناشر و 10 درصد را مؤلف سهیم باشد ...
عملکرد کامل لژیونرهای ایران در سال 94 +جدول
...: هافبک اسبق پرسپولیس و تیم ملی یکی، دو ماه پیش راهی تایلند شد تا با تیم رده سومی سوفان بوری قرارداد ببندد. حقیقی این کار را هم کرد منتهی در جریان تمرینات پیش فصل مصدوم شد تا لیگ تایلند شروع نشده، پرونده اش در بخش بین الملل فعلا بسته شود. سعید عزت اللهی: هافبک مورد علاقه کارلوس کی روش بالاخره شرایط بازی برای تیم جدیدش روستوف را پیدا کرد. بازیکن اسبق ملوان یکی، دو سالی بود که علی رغم ...
دایی مقصر نبود، او تحت تاثیر قرار گرفت
داور مشهدی انجام دادیم که او در این مصاحبه به طلبش از فوتبال و خوشحالی بابت از دست دادن پدر و مادرش اشاره کرد! قهرمانی در لابه لای صحبت هایش بارها بغضش گرفت و نزدیک بود تا اشکش جاری شود. شخصیت او با آن چیزی که در زمین مسابقه می دیدیم متفاوت است و به قول خودش با تلنگری اشکش جاری می شود. * سال 94 برای محسن قهرمانی چگونه گذشت؟ اگر بخواهم بگویم بد گذشته دروغ گفته ام ...
پرستاری از مادر بیمار،تامین مخارج زندگی و تحصیل توسط بانوی کرولال
زودتر درامد کسب کنم تا کمی از فشار زندگیمان کم شود. من شده بودم پدر و نان آور خانه! کار با دستگاه خیاطی و نخ و پارچه جرقه ای در ذهنم زد و با چتایی بطور امتحانی یک عروسک ساختم و از نتیجه ی راضی بودم و این باعث شد دست به کار شوم.. از آن پس هم در یک کارگاه خیاطی مشغول به کار شدم و هم در خانه به عروسک سازی و ساخت وسایل تزئینی ... امکانات چندانی در خانه ندارم ، وسایل گرمایشی و سرمایشی ...
رضاییان: با ادعا قهرمان لیگ شد
آن پدرم حضور دارد. تلاشم را باید بیشتر بیشتر کنم تا امسال بعد از چند سال به یک جام برسیم. خدا را شکر که توانستم دو تا پاس گل بدهم و سه گل بزنم. بازی در پرسپولیس 10 برابر سخت تر از تیم های دیگر است. بازی پخش زنده و تحت نظر مردم که باعث می شود همیشه باید خوب باشی تا نظر آنها جلب شود. امیدوارم به همراه تیم ملی به جام جهانی صعود کنیم خیلی خوشحالم که کارلوس کی روش حفظ شدند برای تیم ملی که ...
حضرت زهرا (سلام الله علیها) در وصایای شهدا
بیاورید که این امانت خداوندی را 19 سال خوب نگهداری کردید و به خود الله پس دادید. شهید حسین بلندی: تو ای پدرم! تو خوب می دانی که اکنون دین اسلام این آیین مقدس الهی که در پای این درخت تنومند خون انسان های والایی چون خون رسول گرامی، مولا علی (ع) و فاطمه زهرا(س)، امام حسن و امام حسین(ع) همان هایی که شما در هر محرم و در پایان هر سخنرانی زانوی غم در بغل گرفته و در سوگ آن ها گریه می کنید در ...
جهانبخش: من هم سبزه گره میزنم +تصاویر
آداب و رسوم را با توجه به امکاناتی که دارم فراهم می کنم. حتی در حال تدارک دیدن سفره هفت سین هم هستم. * و در آخر مهمترین آرزوی علیرضا جهانبخش در لحظه تحویل سال. به طبع مهم ترین آرزوی من سلامتی پدر و مادرم، خانواده ام، دوستان و آشنایان و همه کسانی که من را در این سال ها کمک و یاری نمودند خواهد بود. همچنین از خداوند می خواهم مردم ایران در سال 95 شاهد حادث شدن بهترین اتفاقات باشند و لبخند از لبشان پاک نشود. ...
نوجوانی که درس شجاعت داد
وارد بسیج شدند، تحت شرایط خاص آن زمان و حجم فعالیت های انقلاب برای ادای دین و انجام تکلیف به صورت رسمی در اواخر سال 58 و 59وارد سپاه پاسدارانشد . امنیت و پیشرفت کشور بزرگ ترین هدف و آرزوی شهید حیدری فر بود هم رزم شهید حیدری فر همچنین تصریح کرد: خوب به یاد دارم که مسعود از قبل با جهاد سازندگی فعالیت داشتو از طرفی با شهید دلنواز که از مسئولین جهاد، دوست بودند، بنابراینبه کمک ...
پیشنهاد استقلال را برای برخی چهره ها رد کردم
الان اعتقاد دارم پدر حتی اگر روی تخت بیمارستان هم باشد فرزندانش پشت شان به کوه گرم است. همان پدر مثل خورشیدی می ماند که نور و گرما به خانواده و فرزندانش می دهد. از آنجا که پدرم خیلی خانواده دوست بود همه ما در یک ساختمان زندگی می کردیم. بزرگی و ابهت و در عین حال محبت ناصر حجازی به قدری زیاد بود که بعد از 4 سال فقدان او آزارمان می دهد. شاید یکی از دلایلی که باعث شد نتوانیم در ساختمانی که پدرم ساخته ...
همسرم با ایمان بدون ادعا لایق شهادت شد
شد و با ازدواج مادر ایشان، پدرم کفالت نظرمحمد را بر عهده می گیرد و ایشان در خانه ما بزرگ می شود. به نوعی من و نظرمحمد با هم بزرگ شدیم و وقتی که به سن 18 سالگی رسید، با هم ازدواج کردیم. پس پدر و مادر شما علاوه بر دامادشان، به نوعی پسرشان را از دست داده اند؟ بله، نظرمحمد مثل یکی از اعضای خانواده ما بود. پدر و مادرم خیلی به ایشان علاقه داشتند. حتی وقتی که به سوریه رفت، یکی از ...
گفتگوی خواندنی با همسر شهید محمد مسرور
با پدرم تماس گرفتم و گفتم با دوستان داخل پادگان تماس بگیر و خبری از محمد بگیر، چون روز قبل گفته بودند که محمد هیچ مشکلی ندارد. هرچه منتظر شدم، پدرم با من تماس نگرفت. دوباره با پدرم تماس گرفتم که متوجه شدم پدرم در حال گریه کردن است و تلفن را قطع کرد. چندین بار با پدرم تماس گرفتم ولی قطع می کرد
فرهنگ در رسانه
) خب پدرم روز چهارشنبه سوری وفات کرد و روز نوروز به خاک سپرده شد. برای همین بود که اسم این آلبوم واقعا خودش داد می زند که چهارشنبه سوری است و نمی تواند رنگین کمان باشد. وقتی ما در ایران گروه کر داریم و ارکستر داریم، چرا نیامدید به ایران و در ایران این کار را انجام ندادید؟ البته امکان این بود و در ایران راحت تر بودم اما من چون خودم از بعضی رابطه ها خوشم نمی آید و کمی در این امور ...
شهید شاخص سال 95 سازمان بسیج کارگری معرفی شد
، به فرزندان عزیزم عباس و منصوره . سلام فرزندان خوبم، خیلی مایل بودم شما را به دست خود بزرگ کنم و تربیت نمایم، اما کاری واجب و زمانی سرنوشت ساز باعث شد از شما دل کندم و به راهی رفتم که بازگشت نداشت؛ شما را به خدا سپردم و به سوی خدا حرکت کردم . اکنون که تو دختر و تو پسرم این نامه را می خوانی، حتی استخوان های من از هم پاشیده و خاک شده است. تنها یک خواهش از شما دارم که ...
مطمئن بودم مسعود شهید می شود/زندگی اش کوتاه، اما پُربار بود
سپاه استان مرکزی بودم، از تهران زنگ زدند و گفتند که مسعود در بیمارستان مجروح است، بلافاصله به آنجا رفتم، در بیمارستان بودیم که مسعود از من پرسید، داداش ببین انگشت سبابه ام سالم است، گفتم چرا؟، گفت برای چکاندن ماشه اسلحه به آن نیاز دارم، انگشتان دست راست مسعود از کار افتاده بود ولی انگشت سبابه اش سالم ماند. مرادی گفت: در بیمارستان وقتی مسعود را بلند کردم دیدم ملحفه بیمارستان هم با وی جمع ...
فرصت دادن برای شروعی دیگر
.... پدر و مادر ما وصیتنامه ای بر جا نگذاشتند. دو خواهر بزرگترم بنای دعوا را گذاشتند که چه کسی باید وصی شود و چه کسی چه چیزی به ارث ببرد. من نمی خواستم وارد این ماجرا شوم، اما آنان اعلام کردند که می خواهند خانه پدری ام را بفروشند. دلم نمی آمد این کار را بکنند، چون پدر و مادرم مدت چهل سال در آ ن جا زندگی کردند. بالاخره وکیل گرفتم تا از منافعم حمایت کند. دو سال ناگوار گذشت تا املاک تقسیم ...