سایر منابع:
سایر خبرها
بسته کتاب نوروزی 5 فروردین 95
باشد اما توصیفات دقیق نویسنده و توجه او به نکات ریز باعث می شود که مخاطب بتواند به راحتی فضای توصیف شده در کتاب را در ذهن خود ترسیم کند و نکات مطرح شده در اثر را بهتر درک کند. همچنین توصیفات نویسنده از مسیرهایی که در طی سفر از تهران تا پاریس از آن ها گذر کرده اند، شرح مو به موی حوادث مهم پیش آمده در هر روز و علاوه برآن درج بسیاری از حالات روحی افراد در برخورد با خود نویسنده و یا دیگران ...
دانستی های جذاب از کشورهای میزبان نوروز
پخت آن را برعهده می گیرند. کودکان هم برای نوروز از چند روز قبل آماده می شوند و شعر و ترانه های نوروزی می خوانند تا در روز جشن هنر خود را به اهل ده نمایش بدهند. تایلند؛ جشن سه روزه آب عید نوروز در تایلند سانگ ران نام دارد و در روز 13 ماه آوریل یا 25 فروردین هر سال برگزار می شود، جشنی سه روزه که به جشنواره آب مشهور است. سانگ ران که در زبان تایلندی به معنای حرکت است، فرصتی را ...
آمار فروش فیلم ها در نوروز
حدود 200 میلیون تومان فروش داشته است. این فیلم بیش از 100 سالن سینما در تمام کشور در اختیار دارد. مدیر پخش رسانه ی فیلمسازان که پخش فیلم کفشهایم کو؟ ساخته ی کیومرث پور احمد را نیز بر عهده دارد، درباره ی میزان فروش این فیلم نیز گفت: کفشهایم کو؟ پس از گذشت هشت روز از اکرانش در 17 سینمای تهران نزدیک به 50 میلیون تومان فروش داشته است. اکران گسترده ی این فیلم در شهرستان ها هم هنوز شروع نشده و ...
خیره به درام نفس گیر اتاق ، یک حقیقت تلطیف شده!+ویدیو
آن اتخاذ نگردد. جیمز براردینلی منتقد مشهور درباره این محصول مشترک سینمای ایرلند و کانادا نوشته است: روانشناسی که در اتاق دیده میشود پیچیده است- چیزی شبیه به اعضای فرقههای ضاله رها شده و زندانیهایی که مدت طولانی در زندان بودهاند. آبراهامسون این را گاهی به صورت آشکار و گاهی نیز به صورتی ظریف نمایش میدهد. تاثیر کلی فیلم زیاد است. با این حال، علی رغم تأثیر مخرب این اتفاق بر جوی ...
شب بخیری با فیسبوک و طلوع اموجی ها
خود را از دست داد. پیرمرد 66 ساله ای نیز حین بازدید از بنای مشهور تاج محل در دهلی نو هنگام گرفتن عکس سلفی از پله ها پایین افتاد و ضربه وارد شده به سر او موجب بیهوشی و در نهایت مرگ او شد. تب تند دابسمش وقتی صحبت از دنیای دیجیتال می شود، همیشه پای چند اپلیکیشن محبوب نیز به میان می آید که برای مدت ها کاربران زیادی را در دنیا مشغول خود کرده است. سال 94 نیز از این قاعده مستثنی نبود و ...
سال برجامی در تاریخ ایران
پیش می برد. راه دشواری در حال طی شدن بود که درک واقعی دشواری آن تنها برای افرادی که به گزارش های رسمی و غیررسمی جلسات دسترسی داشته اند، امکانپذیر است. پیشتر در برخی حوزه های اصلی نظیر تعداد سانتریفیوژها توافقاتی صورت گرفته بود. با این حال هنوز چند مسأله پیچیده و غیر قابل حل روی میز بود و تیم باید پس از فراغتی کوتاه و تنها چند روز بعد از تحویل سال 1394، مجدداً راهی لوزان می شد. سفری که می ...
باهنر: حرف و حدیث پشت سرم زیاد است
...؛ در مدیریت جلسات مجلس چه کاری سخت تر از همه بود و چرا برخی موارد، نمایندگان مجلس به مدیریت شما در اداره جلسات انتقاد شدید وارد می کنند؟ من با پنج رئیس مجلس کار کردم. بگذارید برای این که به سوال شما پاسخ دهم، خاطره ای طنزآمیز تعریف کنم. در مجلس هفتم، نایب رئیس اول بودم و در یکی از جلسات، اداره جلسه را برعهده داشتم؛ یکی از نمایندگان محترم تهران، آقا سیدمهدی طباطبایی که چهره ای مشهور و ...
وقتی یک ایرانی، برادران کوئن را سوال پیچ می کند!
دو مورد از هم کار سختی است. جوئل: همان مسئله اول مرغ یا اول تخم مرغ است. گاهی اوقات شروع می کنید در مورد یک بازیگر خاص فکر کنید و در مورد شخصیتی که دلتان می خواهد بازی او را در آن نقش ببینید و داستان با یک تمرین ذهنی آمیخته می شود. گاهی اوقات هم از خود داستان شروع می شود. ایتن: در مورد این فیلم، ما شروع کردیم به فکر کردن درباره یک کارچاق کن - در استودیویی مانند MGM- او در همه موارد ...
شیطان پشت پرده انیمیشن های والت دیزنی با کودکان مان چه می کند؟
در پشت صحنه فیلم آخرین وسوسه مسیح _پخش یک شوی تلویزیونی با شوخی هایی درباره استفاده از مشروبات الکلی و مواد مخدری چون کوکائین کمپانی والت دیزنی صاحب شبکه ای بی سی آمریکا، سال 1996 اقدام به پخش یک شوی تلویزیونی با نام دانا کاروی کرد که در آن شوخی هایی در رابطه با اعتیاد به مشروبات الکلی و مواد مخدری چون کوکائین مطرح می شد. در این شو همچنین جورج واشنگتن را در حال مصرف مواد مخدر و بن فرانکلین به عنوان یک هم جنس باز به تصویر کشید. تصویر و بازگو کردن چنین مطالبی به شدت خشم خانواده ها و گروه های طرفدار کانون خانواده را برانگیخت. ...
بازخوانی نامه دوم رهبر انقلاب خطاب به جوانان غربی
سازی های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز به طور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بین المللی قرار گیرد، هر روز خانه ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بی آنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همه ی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشت زده و چشمان اشک بار زنان و کودکانی روی ...
از دلِ سینمای فیلمفارسی
حتی جالب مردم شناسی رسید. این گفت و گو قرار بود در ویژه نامه روز ملی سینما منتشر شود که به دلایلی نشد. آنچه در پی می آید حرف های رضا صفایی و آرش معیریان درباره چرخه منطقی اقتصاد سینماست. آقای صفایی با توجه به صحبت هایی که قبل از شروع مصاحبه کردیم گویا شما برای ساخت فیلم هایتان معمولاً به مولفه هایی توجه می کردید که باعث فروش بیشتر می شد. این مولفه ها را از کجا پیدا می ...
درن براون، جنجالی ترین جادوگر این روزها
... قانون شکنی در پخش زنده رولت روسی یک بازی بسیار مرگبار است که به بازی شانس نیز شهرت دارد. این بازی تا به حال توسط بسیاری از چهره های مشهور نیز اجرا شده است که یکی از آنها درن براون بود. در پنجم اکتبر 2003، درن در نظر داشت تا بازی رولت روسی را در یک برنامه زنده تلویزیون اجرا کند و که بیش از 3.5 میلیون نفر بیننده داشت. قرار بود که این برنامه زنده اجرا شده و هر لحظه که امکان به خطر ...
بازخوانی نامه دوم رهبر انقلاب خطاب به جوانان غربی/ ظلم، خواه ناخواه خاصیت برگشت پذیری دارد
با شهرک سازی های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز به طور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بین المللی قرار گیرد، هر روز خانه ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بی آنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همه ی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشت زده و چشمان اشک بار زنان و کودکانی ...
تدوین طرحی برای جایگزینی مسابقات قرآنی
، شهیدمحسن حاجی حسنی کارگر و سیدمحمدجواد علمی موجب خوشحالی و خاطره ای ماندگار برای ما شد. فقدان یاران قرآنی؛ تلخ ترین خاطرات سالی که گذشت سادات فاطمی درباره بدترین خاطره خود در سالی که گذشت نیز گفت: متأسفانه سال 94 با فاجعه منا همراه بود که پنج نفر از قاریان ممتاز کشورمان را از دست دادیم؛ درگذشت چند نفر از استادان پیشکسوت قرآن شهر و کشورمان و نیز درگذشت شاگرد عزیزم، زنده یاد حمیدرضا عباسی در ...
خنداونه تنها برنده تلویزیون در سال 94
تلویزیونی ها در سال 1394 شد؟ خندوانه چه گفتمان هایی را توانست تولید یا تقویت کند و در کل، امروز اگر از خندوانه حرف می زنیم، حرف حساب مان چیست؟ دارودسته الکی خوش ها یا خنده بالغ؟ سری دوم برنامه خندوانه با تغییراتی چند نسبت به سری نخستش که در سال 93 پخش می شد، نشان داد که در باد موفقیت پیشینش نخوابیده و برای حفظ و حتی افزایش مخاطبی که جمع کرده، برنامه هایی ریخته است؛ نخست، افزودن ...
کلید حل بحران آب در جیب مردم یا دست دولت؟
تومانی به طور تقریبی هیچ است مگر اینکه قبض های آب دست کم به عددهای پنجاه هزار تومان تا صد و پنجاه هزار تومان یا بیشتر افزایش یابد که این قبض ها بعد از افزایش قیمت آب تا مرز قیمت تمام شده اتفاق خواهند افتاد. از سوی دیگر باید به این مساله توجه شود که در کلانشهر شیراز نزدیک به 710 هزار مشترک آب وجود دارد. همچنین 70 نقطه شهری استان فارس نیز دارای همین تعداد مشترک هستند. پس شمار مشترکان آب شیراز ...
از حاشیه های در حاشیه تا رزمی کار تپل!
ساخته نشود، مرا هم از نظر هنری به جایی نمی رساند. من حتی اگر بارها نقش یک فیلمی مانند شیر و عسل را هم بازی کنم کسی به من جایزه نمی دهد چون اصلا در جشنواره این نوع فیلم ها را تحویل نمی گیرند. البته در چند سال اخیر بچه های طنز در جشنواره مورد توجه واقع شده اند اما کافی است به نام سازندگان آن فیلم ها نگاه کنید تا متوجه صحبت هایم شوید. جواد: من واقعا دلم می خواهد چیزی که در شأن و لیاقت مخاطب ...
سخنی با جناب نیکفر
انتخابات شاهد شور و شوقی کاذب و با اهداف خاص گروهی و محلی و یا از روی منفعت طلبی و سهم خواهی برخی هستیم که پس از چند روز بساط آن یک سره برچیده می شود و بعد از اعلام نتایج انتخابات، همه چیز تا چهار سال دیگر به محاق می رود! بدیهی است که در چنین وضعیتی، انتخاب یک فرد به عنوان نماینده یک شهر، نه برآمده از کنش های آگاهانه سیاسی است و نه انتخابی فکورانه و همراه با عقلانیت و بصیرت سیاسی. کاندیداها بدون هیچ ...
آذریزدی به مسافران نوروزی معرفی می شود
، هر شب بعد از نماز مغرب و عشاء در پارک هفتم تیر در خیابان کاشانی برگزار می شود. مدیرعامل سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری یزد ادامه داد: امسال سال خوشامدگویی به یزد نامگذاری شده بنابراین تلاش شده در این سال، برنامه های جذابی برای گردشگران و مردم یزد اجرا شود تا در قالب این برنامه ها، فرهنگ، آداب، رسوم و ویژگی های شاخص مردم یزد به مسافران معرفی شود. دشتی از حضور بیش از 40 هنرمند و هنرنمایی آنها خبر داد و افزود: علاوه بر این، جشنواره لبخند کویر نیز ویژه ایام نوروز هر شب در نقاط مختلف شهر برگزار می شود و کمدین های مشهور یزد در آن به ایفای نقش می پردازند. ...
جوانترین هنرمندی که اسفند 94 در رشت درگذشت/هنرمندانی که از بین ما رفتند+بیوگرافی
... آرش طالبی آرش طالبی فرزند محمدعلی طالبی 12 اردیبهشت 65 در تهران بدنیا آمد و 23 اسفند 94 در شهر رشت درگذشت. آرش طالبی بدلیل فعالیت پدرش محمدعلی طالبی در سینما به این هنر علاقمند شد و اولین تجربه هایش از سینما بر سر صحنه های فیلمهای پدرش شکل گرفت. وی بعد از تحصیل در رشته سینما در دانشگاه بر تدوین تمرکز کرد و از مهم ترین کار هایش تدوین یک روز سرد و قول ساخته محمدعلی طالبی ...
بازخوانی نامه دوم رهبر انقلاب
مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز به طور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بین المللی قرار گیرد، هر روز خانه ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بی آنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همه ی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشت زده و چشمان اشک بار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای ...
با همزاد شاه بیشتر آشنا شوید+تصاویر
به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست [...] به گزارش گروه تاریخ مشرق ؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست نوشت و تحلیل کرد. یکی دست به توهین زد وی را هرزه و دزد و قاچاقچی نامید و دیگری وی را فردی طرفدار حقوق زنان خواند و آزادیخواه و وطن پرست نامید و دیگران در بین این دو سر تحلیل متضاد، مطالبی نگاشتند. ولی اشرف که بود؟ اشرف در واقع هم اینهایی که نوشته اند بود و هم نبود. شاید تعجب کنید یعنی چه؟ بله جای تعجب هم دارد. در جایی که خاندان پهلوی بنا به قانون حق دخالت در سیاست را نداشتند وی در سیاست دخالت می کرد و چه آشکار هم دخالت می کرد. وی مثل بقیه خاندان علاوه بر این ویژگی دست درازی هم در اقتصاد داشت. نه اقتصاد از نوع مشروعش، بلکه اقتصادی که به قول امروزیها ناشی از آقا زادگی و وابستگی به رانتهای قدرت و ثروت است. در این میان همزادی وی با شاه هم مزید بر علت بود که بتواند بیش از دیگر اعضای خاندان سلطنت در برخی از اموری که شاید در شأن آنان نبود دخالت نماید. زندگی آزاد و بنا به قولی بی بند و بار وی شاید علت اصلی نوع نگاه هرزه نگارنه برخی نویسندگان به نوع زندگی اوست. البته وی همیشه دوست داشت که در این جنجال خبری بماند و هیچگاه فراموش نشود. جنجالهای خبری ای که گاه مثبت بود و البته بیشتر منفی. بیست سال پیش روزنامه نگاران فرانسوی به من “پلنگ سیاه” لقب دادند و باید اعتراف کنم که تا اندازه ای از آن لقب خوشم می آمد، و از بعضی جهات اسم بامسمایی است. طبیعت من هم مانند پلنگ سرکش و یاغی و آکنده از اعتماد به نفس است. اغلب به سختی می توانم خوداری و متانتم را در میان جمع حفظ کنم. اما راستش را بگویم گاهی آرزو می کنم که به چنگ و دندان پلنگ مجهز بودم تا می توانستم به دشمنان سرزمینم یورش آورم. با این همه اشرف پهلوی نقشی گاه پر رنگ و گاه کم رنگ در کل دوره سلطنت برادرش داشت. اشرف همواره در همه جا خود را در درجات کمتری نسبت به برادر و خواهرش می دید و خود کاملاً بر این امر اذعان داشت. شمس و اشرف وقتی پنج ساعت بعد به دنیا آمدم، اصلاً از آن هیجان و جوش و خروشی که تولد برادرم به وجود آورده بود خبری نبود. گفتن اینکه من ناخواسته به دنیا آمدم شاید کمی تندروی باشد، اما خیلی هم دور از واقعیت نیست...هر چند خانواده من پرجمعیت بود، دوران کودکی ام اغلب در تنهایی گذشت. شمس به عنوان بچه اول، دختر محبوب و عزیز کرده بود. برادرم البته، به عنوان پسر اول و ولیعهد مورد محبت و احترام همه بود. خیلی زود متوجه شدم که من غریبه ای هستم که باید جایی برای خودم دست و پا کنم. در سالهای بعد خرده گیران و منتقدان من می توانستند بگویند که من در این راه افراط کرده ام، و حضور من در همه جا آشکار بوده است. اما به هر حال در بچگی کمتر مورد توجه قرار گرفتم. شاید همین کم توجهی کلی خانواده نسبت به او در دوره کودکی و نوجوانی موجب شد که در آینده تلاشهای زیادی نسبت به ورود به امور سیاسی و سپس اقتصادی گردید که نقش وی پر رنگ تر از سایر خواهران و برادرانش شد. شاید اولین نقش وی در امور سیاسی را در سفرش به شوروی بتوان دید. سفری که در خصوص مسائل و مشکلات آذربایجان بود و شاه وی را بعد از سفر مهم قوام به آنجا فرستاد که شاید بتواند از ظرافتهای زنانه وی برای نرم کردن دل به ظاهر سنگ استالین استفاده نماید. بنا به گفته خود اشرف- که شاهدی هم به غیر از خودش نداریم- این سفر، سفر موفقی هم بود. تاج الملوک به همراه اشرف و شمس با تمام شور و هیجانی که در خود سراغ داشتم تقاضا کردم که به حمایت روسها از جمهوری آذربایجان خاتمه دهد و کوشیدم استالین را متقاعد کنم که این دولت پوشالی بر روابط میان دو ملت ما در سالهای آینده آسیب خواهد رساند. ملاقاتی که قرار بود ده دقیقه باشد دو ساعت و نیم طول کشیده بود، و وقتی که ملاقات به پایان رسید استالین با من دست داد و تا دم در بدرقه ام کرد. پیش از اینکه از او خداحافظی کنم دستش را روی شانه ام گذاشت، به چشمانم نگاه کرد، و گفت: مراتب احترام و سلام مرا به برادرتان، شاهنشاه ابلاغ کنید و به او بگویید اگر او ده نفر آدم مثل شما داشت، هیچ جای نگرانی نداشت. رو کرد به مترجم و در حالی که با دست به من اشاره می کرد گفت: آنا پراودا پاتریوت، ایشان یک وطن پرست واقعی اند...حال که کار سیاسی ما به پایان رسیده بود، استالین میزبانی مهربان و دقیق و مراقب شده بود. پیش از آنکه با یک شخصیت مشهور ملاقات کنم، همیشه تکلیفم را انجام می دهم و هر چه اطلاعات مربوط به زندگی و شرح حال او گیرم بیاید می خوانم. در مورد استالین، می دانستم که هرگز از شاهزاده خانمی پذیرایی نکرده است و حتی هیچ علاقه ای هم به حکومت سلطنتی ندارد. اما آن روز تشریفات بی اندازه دلواپس من بود، مکرر به من نگاه می کرد و می پرسید که راحت هستم یا نه، چای و کیک تعارف می کرد... پیش از آنکه روسیه را ترک گویم، استالین کت پوست سمور بسیار گرانبهایی برایم فرستاد. این هدیه چنان جلب توجه کرد که نام مرا در سرخط روزنامه ها و مجلات جا داد، اما من هنوز آن را به عنوان یادگاری از نخستین مأموریتم در سیاست خارجی گرامی می دارم. اشرف و شمس پهلوی در نوجوانی آخرین باری که اشرف در امور سیاسی به صورتی کاملاً آشکار شرکت کرد و خود بارها نسبت به آن افتخار می کرد به روزهای پیش از کودتای 28مرداد باز می گردد. این ایام درست مصادف با روزهایی بود که شاه در اوج ضعف و ناتوانی قرار داشت و اشرف نیز به عنوان کسی که در کارهای مختلف دخالت می کرد با درخواست دکتر مصدق از شاه به شکلی کاملاً جدی از ایران اخراج شده بود. در این ایام که زندگی وی با توجه به ریخت و پاشهای نامعمولش به سختی می گذشت از سوی سازمانهای جاسوسی امریکا و انگلیس مأمور شد که حامل پیامی از سوی آنان برای شاه ناامید باشد. وی در خصوص زندگی محنت بارش در پاریس پیش از کودتای 28مرداد می نویسد: در زندگی من این تنها باری بود که از نظر مالی شدیداً دست و بالم تنگ بود، و اصلاً به عقلم نمی رسید که در یک مملکت بیگانه، که دستم از تمام امکاناتم کوتاه شده بود، چطور این مشکل را حل کنم. نومید و سرگشته و بی قرار شدم. من همیشه، حتی وقتی که بچه بودم، مشکل خواب داشتم، اما حالا تمام شبها را با بیداری و کلافگی به صبح می رساندم. در این گیرودار بود که کم کم شبهایم را درکازینوها سپری کردم که وسیله ای برای لذت بردن نبود بلکه به همان دلایلی بود که گاهی مردم را وا می دارد برای فرار از واقعیت بیش از حد مشروب بخورند یا به مواد مخدر پناه ببرند ولو آن که تهیه آنها برایشان بسیار سخت باشد. به زودی تمام پولی را که برایم مانده بود باختم، و ضربه این کار چنان شدید بود که مدتهای مدید دور میز قمار نگشتم. اشرف در کنار محمودرضا پهلوی در سفر به شمال با تمام این احوال تنها چیزی که وی را نجات داد نه قمار و مشروب بود بلکه سرنگونی دولت ملی ایران بود. تابستان گرم پاریس سال 1332برایش با ملاقات با دو تن از عوامل سازمان جاسوسی غربی خوشیمن بود. نخستین پیشنهاد به وی رساندن پیامی دلگرم کننده به شخص شاه از طریقی مطمئن بود که آن شخص می توانست اشرف باشد. اشرف این کار را پذیرفت و این عملش را همیشه به عنوانی عملی قهرمانانه برای خود استفاده می کرد. و شاید پر بی راه هم نبود. زیرا زمینه ساز این شد که سالهای بعد دست بالا را نسبت به سایر اقوام در امور داشته باشد. سفر چند روزه و غیر قانونی وی به تهران که از چشم حکومت دور نبود در تهران سر و صدای فراوانی به پا کرد. هر چند که پس از چند روز وی مجبور به ترک تهران و بازگشت به اروپا شد ولی نامه دلگرم کننده به شاه رسید هر چند که چند روز بعد شاه و همسرش ثریا فرار را بر قرار ترجیح دادند ولی قرار کودتا به سرانجام رسید و اشرف هم پس از چند ماه به ایران بازگشت. هر چند در سالهای پس از کودتا شاه که تازه طعم قدرت را چشیده بود دیگر نمی خواست شریکی حتی در مسائل جزئی برای خود بپذیرد. چنین بود که پس از کودتای 28مرداد دیگر پای اشرف از این امور کوتاه شد.ولی وی با تأسیس سازمانهایی مانند شاهنشاهی خدمات اجتماعی و یا در سالهای پایانی سلطنت برادرش با تأسیس بنیاد اشرف همچنان به صورتی کامل در سایه، با نام سازمانهای خیریه و غیره ردپایش در سیاست اجتماعی کشور دیده می شود. اشرف و شمس در دو طرف عروس و داماد از خانواده راسخ بعد دیگر زندگی اشرف زندگی خصوصی وی است. زندگی ای که با سه ازدواج-مانند برادرش- عجیب و غریب توأم بود که دو تای آن به طلاق انجامید و آخرینش هم زندگی ای بود که هر چند گرم آغاز شد ولی با توجه به روحیات هر دو – اشرف و بوشهری- به شکلی غیر طبیعی ادامه یافت. ازدواج اول اشرف، ازدواجی به شکل کاملاً سنتی و بر خلاف ظاهر حکومت غربی ماب رضاشاه اجباری بود. یعنی دو جوان از دو خانواده مطرح و صاحب نام برای شمس و اشرف انتخاب شد. علی قوام برای شمس و فریدون جم برای اشرف. و البته جالب ترین این بخش هم مبادله این دو همسر به دستور رضاشاه و بنا به درخواست شمس دختر دردانه شاه بود! تغییر همسری که همواره مورد نکوهش و ناراحتی همه دوران زندگی اشرف بود. بدین لحاظ اشغال ایران به دست متفقین اگر برای همه ضرر داشت برای اشرف سودی فراوان داشت و آن خلاص شدن از این ازدواج اجباری بود. ازدواج دوم وی با فردی مصری به نام احمدشفیق بود که به یکباره و سریع انجام شد. ثمره آن دو فرزند علاوه بر فرزندش از علی قوام بود. اشرف خود همیشه از اینگونه ازدواجهای نامتعارفش یاد کرده و خود را چندان پای بند این گونه تعهدات سخت نمی بیند. چنانکه به هنگام جدایی از شفیق و پیوستنش به بوشهری به آن اشاره می کند: پس از تبعید و بیماری طولانیم به نظرم از اینکه دوباره در ایران پیش برادرم بودم چنان خوشحال بودم که خانه جدیدم همانطور که بود به نظرم خیلی عالی می آمد... پیش از ترک فرانسه، با مهدی[بوشهری] به تفاهم رسیدم: من از شفیق درخواست طلاق می کردم و هر چه زودتر با هم ازدواج می کردیم. علی ایزدی و اشرف پهلوی در بازید از یک مرکز اجتماعی وقتی با شفیق سخن از طلاق به میان آوردم او با طلاقی آرام و بی جنجال موافقت کرد به شرط آنکه چند سالی صبر کنیم تا بچه هایمان بزرگتر شوند. من هم قبول کردم. هیچ وقت مادر متعارفی نبوده ام، درست همانطور که هرگز همسر متعارفی هم نبوده ام. اما با این همه رابطه بسیار بسیار نزدیک و مهر آمیزی با بچه هایم داشته ام. چون احساس می کردم که همسری بوده ام که نتوانسته ام به ازدواج آن چنان توجه و مراقبتی را مبذول بدارم که هر ازدواجی برای پرو بال گرفتن و موفق بودن به آن نیاز دارد، وقتی شفیق گفت که اگر طلاق را به تعویق بیندازیم بچه ها کمتر صدمه می خورند، قبول کردم که حق با اوست. تأخیر در طلاق برایم دشوار بود، اما به نظرم کم کم داشتم درک می کردم که به خاطر انتخاب زندگی اجتماعی باید بهای آن را هم بپردازم...هرگز از خودم در آینه خوشم نیامده بود، حتی به رغم اینکه مردانی به من گفته بودند که جذاب هستم. همیشه در آرزوی چهره کسی دیگر بودم(دقیقاً نمی دانم چهره چه کسی)، پوست روشن تر و هیکلی بلندتر. همیشه خیال می کردم معدود آدمهایی دراین دنیا از نظر قد از من کوتاهتراند طوری که وقتی کسی را می دیدم که ریز نقش و کوتاهتر از من است کمی احساس رضایت می کردم. مهدی[بوشهری] به من گفت که من نقص ندارم، و چون او بهترین دوستم بود، مرا بر آن داشت که خودم را آدمی کم نقص ببینم...به عنوان زنی که همیشه درگیر و گرفتار کار است، در زندگی خصوصی ام سعی کرده ام آزاد باشم و راه خود را بروم. واضح است که چنین نگرشی با ازدواجهای بسیار موفق سازگار است. من جفتهایم را عوض کرده ام، پیر شده ام-اما عوض نشده ام. سومین ازدواج من نیز، پس از آغاز شبهه انگیز خود، کم کم نشانه هایی از تنگنا و دست انداز از خود بروز داد. در چند سال اول شوهرم سخت کوشید که زندگی اش را با برنامه پرتقلا و پر جنب و جوش من سازگار کند...باری، آن نوع سازگاری که مهدی در ابتدای ازدواجمان از خود نشان داده بود نتوانست به طور نامحدود ادامه یابد ومن بیشتر از آن به او احترام می گذاشتم که چنین کاری را از او بخواهم. لذا هر چندعمیقاً هر کدام زندگی جداگانه ای را برای خود در پیش گرفتیم. در عوض دوستان بسیار خوبی برای هم شده ایم. هر وقت امکان داشته باشد وقتمان را با هم می گذرانیم، و می دانیم که وقتی مشکلی پیش بیاید می توانیم به هم پناه بیاوریم. البته همسران اشرف، خصوصاً دو همسر آخرش از مزایای این ازدواج بهره کامل را بردند و در مشاغل حساس و پر آب و نانی مشغول کار شدند که می توانستند از همه معایب این شازده خودسر چشم پوشی کنند. همانطور که گفته شد اشرف که دستش را در سیاست کوتاه می دید در یک سری کارهای خیریه و اجتماعی از قبیل سازمانهای زنان و سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و نهایتاً تأسیس بنیاد اشرف پهلوی متمرکز کرد. سازمانها و اعمالی عوام پسندی که هیچگاه از چشم شاه دور نبود و در بسیاری از مواقع شاه در تنهایی خود همراه وزیر دربارش از آن به تمسخر و کنایه یاد می کرد. هر چند که بنا به نوشته های علم هیچگاه کار جدی ای در خصوص جلوگیری از این اعمال از سوی شاه انجام نگرفت. یک بار که شاه از دست اشرف شکار شده بود، اسدالله علم وادار به اینگونه نوشتن شد: “نسبت به امور والاحضرت شاهدخت اشرف دستور سختگیری شدید صادر فرمودند. یقین دارم والاحضرت سخت برخواهند آشفت. اگر خودکشی نکند خوب است. چون اخیراً هم کسالت عصبی پیدا کرده اند وحشت دارم ولی چاره نیست. بیچاره شاه می فرمودند، این خواهر و برادران من همه هر کدام یک نقص دارند. عرض کردم، خدا به آنها نقص داده که شما را کامل کند و درست می گفتم، تعارف نبود.” کیش، اشرف و محمدجعفر بهبهانیان وی حتی پای فراتر نهاد و با کمک برادر تاجدارش به سازمان ملل رفت و رئیس کمیته ایرانی حقوق بشر شد و همواره از سوی یکی از دیکتاتورترین حکومتهای خاورمیانه به دفاع از آزادیهای سیاسی و حقوق اولیه انسانها زد. کار کمیک و خنده آور که مورد تمسخر بسیاری از روزنامه ها و مجلات غیر وابسته غربی را فراهم می کرد. هر چند شاه با بسیاری از این ادا بازیهای اشرف به ظاهر مخالفت می کرد ولی به نظر می رسد از اینکه فردی از خاندان پهلوی که نامشان به بدنامی در حقوق اولیه انسانها شهره اند بتواند در سازمانهای مختلف بین المللی به دفاع از آنان بپردازد و شاه به کمک این راه برای خود کسب وجهه ای نماید تا حفظ ظاهر نماید، ولی چه سود که اشرف با بلند پروازیهایش که گاه به شوخی می ماند پای از گلیم حد و حدود خود بیرون می کرد و حتی شاه را هم وادار به عصبانیت می نمود. به عنوان مثال زمانی که اشرف داعیه ریاست بر مجمع عمومی سازمان ملل را داشت و در این راه شکست خورد خواستار نمایندگی دائمی ایران در این سازمان شد، بحثی چنین بین شاه و علم درگرفت: از آنجا که والاحضرت اشرف شانس انتخاب شدن برای ریاست مجمع عمومی سازمان ملل را ندارد، حالا در کله اش فرو رفته که به عنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل انتخاب بشود. شاه گفت:این خواهر دوقلوی من روز به روز دیوانه تر می شود...حرص و آزش برای مال اندوزی ارضا شده حالا در پی افکار احمقانه و جاه طلبانه است... اگر یک سر سوزن قابلیت مدیریت داشت با کمال میل پیشنهادش را بررسی می کردم، ولی چون خواهر من است خیال می کند می تواند از بالای سر وزارت خارجه کارهایش را انجام دهد. جاه طلبیهای او حقیقتاً نامعقول است. دستور داد تا فوری او را از نیویورک به تهران فرا بخوانم. زنان دربار؛ از راست: فاطمه، اشرف، فرح دیبا، فریده دیبا، شمس و شهناز پهلوی ولی به هر روی اشرف با همه این به ظاهر ناملایمتی برادر کارهای خود را به پیش می راند و برادر با همه غرولندش در حضور علم مجبور به اجابت بسیاری از خواسته های وی می شد. اعمال و رفتار اشرف در اروپا و در محافل داخلی بین مردم وسیاستمداران چنان آشکار بود که گاه این اخبار با درج شدنشان در مطبوعات غربی جنجالی برای حکومت ایران به پا می کرد که دود آن هم مسلماً بیشتر به چشم شاه می رفت.چنانکه چندین بار جنجالهای مختلف در اروپا نام ایران و اشرف را بارها بر سر زبانها و تیتر اول مطبوعات کرد. اخباری که به ندرت با سانسور داخلی ایران به گوش مردم می رسید ولی همه سردمداران از این گونه وقایع اطلاعات کاملی داشتند. در سال 57که مجدد موج اعتراضات مردمی در کشور شدت گرفت برای بار دوم اشرف به نوک تیز تبلیغ مخالفان نظام پهلوی تبدیل شد. نوک تیزی که به هدف اصابت کرد و همه می دانستند این هدف پاشنه آشیل شاه است. شاه هم این را خوب می دانست و حفظ نظامش از اوجب واجباتش بود، چنانکه اشرف خود می نویسد:”آخرین باری که ایران را دیدم اوت 1978[مرداد57]بود. از کنفرانس سازمان بهداشت جهانی در روسیه برگشته بودم و کشور را در اوج بی نظمی فزاینده دیدم. برادرم اصرار کرد که کشور را ترک کنم و من چنین کردم.” این بار نه یک مخالف شاه دستور به خروج وی از ایران داد- چنانکه مصدق این کار را در دهه سی کرده بود- بلکه به دستور نزدیک ترین فرد به خود مجبور به این کار شد. وی آخرین منظره ای که در ایران دید اینگونه بود: وقتی از بالای بنای یادبود شهیاد پرواز می کردم، دیدم که یک گوشه ای آن پایین کاملاً سیاه است، لحظه ای بعد متوجه شدم که این توده سیاه توده ای از زنان ایران است، زنانی که به یکی از بالاترین سطوح آزادی در خاورمیانه دست یافته بودند. در اینجا همان چادر مشکی هایی را سر کرده بودند که مادر بزرگهاشان در مراسم عزاداریها به سر می کردند. فکر کردم، خدایا، کار به اینجا رسیده است؟ برای من این صحنه به دیدن کودکی می مانست که بزرگش کرده بودم و اکنون ناگهان بیمار شده و رو به مرگ است. نصب نشان بر سینه برادر سال 57 نیویورک میزبان تتمه زندگی اشرف بود و او در 37 سالی که در این شهر زندگی کرد شاهد مرگ آخرین فرزندان رضاشاه-البته بجز غلامرضا- بود. منابع 1-پهلوی، اشرف. چهره هایی در یک آئینه. تهران، فرزان روز، 1377٫ 2-حدیدی، مختار. پهلویها. تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.1391٫ ج2٫ 3٫علم، اسدالله. یادداشتهای علم. تهران، مازیار، 1387٫ج6و7٫ Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
10 فیلم برتر سال سینمای جهان
اسپیلبرگ در صدر ایستادند اما چون فیلم های منتخب چیزی حدود 10 مورد هستند و اکثر نهادها با اندکی اغماض به همین فیلم های خاص رای داده اند، می توان به همان ها استناد کرد و وصف همان ها را آورد و از دنیای دیوانه دیوانه سینما همچنان با لذت یاد کرد تا از این طریق متوجه شد که کدام سوژه ها و اتفاقات و داستان ها نظر هنردوستان را بیشتر جلب کرده اند. اینها هستند بهترین های یک سال تمام شده که البته باید تاکید کرد سالی ...
طرابیشی، ناقد ناقد عقل عربی در تکاپو
جورج طرابیشی مترجم، اندیشمند و نظریه پرداز سوری در هفتاد و شش سالگی درگذشت. او در شهر حلب و خانواده ای مسیحی متولد شد و تحصیلات ابتدایی را در همان شهر گذراند و بعد از اتمام دوره متوسطه در دبیرستان دولتی، موفق به اخذ دیپلم شد. در مرحله بعدی دانش اندوزی، لیسانس ادبیات عرب و فوق لیسانس علوم تربیتی از دانشگاه دمشق را در رزومه خود ثبت کرد. قبل از عزیمت به بیروت و فعالیت به عنوان سردبیر مجله دراسات ...
دیروز، امروز و فردای صنعت موتورسیکلت ایران
خواهد رفت. مگر اینکه آن شرکت های وارد کننده بدون سود و یا حتی ضرر بخواهند محصولات خود را عرضه کنند که البته چنین روشی در صنعت موتورسیکلت مرسوم بوده و حتی در سال 1381 به دلیل رقابت منفی پایه قیمت موتورسیکلت تا 60 و 70 درصد هم نزول پیدا کرد! همچنین با توجه به اینکه اکثر موتورسیکلت های تولیدی ایران از کشور چین تامین قطعات می شود، در این کشور هنوز موتورسیکلت انژکتوری برای حجم های مجاز داخل ایران به تولید ...
اصفهان چگونه بیرمنگام ایران شد
خانواده ایرانی - دوماهنامه چشم انداز سراغ چهره های کهنه کار سیاست رفته و از آنان خواسته خاطرات نوروزهایی را بگویند که در زندان بودند. گفت و گو با اکبر ترکان درباره موضوعی دیگر نیز پر نکته است... توجه دوماهنامه راهبردی چشم انداز ایران به نوروز هم جالب است هم متفاوت. جالب به این خاطر که سیاسیون و انقلابیون معمولا به اندازه دیگران به نوروز توجه خاص نشان نمی دادند. به گزارش ...
جای خالی فعالان قرآنی در نمایشگاه قرآن مشهد/ آیا دبیرخانه راه اندازی می شود؟
...> نمایشگاه های قرآن سال ها است که در تهران و 10 دوره است که در مشهد مقدس برگزار می شود. جدای از مرکزیت و پایتختی تهران که خود مهم ترین عامل در تمرکز و حضور بخش های و مراکز مهم قرآنی و تمایل آنها برای حضور در نمایشگاه قرآن این شهر است؛ شهر مشهد نیز به جهت آنکه پایتخت معنوی کشور بوده و بخش گسترده ای از زائران و مجاوران در آن حضور دارند؛ برگزاری نمایشگاه قرآن در آن در سطحی گسترده و البته با کیفیت و ...
هفت چهره در بهار!
معمولی برای من دلچسب بود. البته آمدن به تهران یک خوبی دیگر هم داشت و آن این بود که می توانستم به میدان انقلاب بروم و کتاب هایی را بخرم که در کرمانشاه نبودند. چه چیزی را در سفره ی هفت سین بیش تر دوست دارید و برایتان خاطره انگیز است؟ من تمام چیزهایی را که در سفره قرار می گیرد دوست دارم، چون تمام آن ها نمادی از گذشته تا امروز است و یک نوع پل ارتباطی با گذشته مان محسوب ...
شهرهای خالی از حس دلبستگی
بلدیه |دکتر منصور فلامکی معمار است و مدرس دانشگاه. معماری علاقه مند به هنر و ادبیات و اندیشه ای ساختارمند دقیق و عالمانه. ندا عابد مدیر مسئول ماهنامه ادبی آزما با او درباره ی تهران و فضای بصری این شهر و خاطره ی شهری به گفتگو نشسته است . فلامکی معتقد است، فقدان تفکر و عملکرد نظام مند مسئولان شهری و شهروندان تهرانی را واداشته که بد و خوب شهر را فقط در غالب خاطره و خاطره گویی ببینند و ... ...
"امیدوارانه"های سینمای ایران در سال 94
نمایش لحظات شاد در کنار لحظات غم و ناراحتی تصویرساز واقعیت باشد؛ واقعیتی که در اینجا خیلی خوب به امیدواری نسبت به آینده هم پهلو می زند. *انیمیشن امیدبخش مثل "شاهزاده روم" خوشبختانه سال 94 یک انیمیشن خوب در سبد اکران قرار داشت. انیمیشنی که به واسطه حمایت پخش حوزه هنری از آن توانست خوب هم بفروشد. فارغ از وجه داستانی این انیمیشن که داستانی جذاب و تاثیرگذار درباره مادر امام عصر را ...