سایر خبرها
خاطره منتشر نشده هاشمی از روزی که در مرقد امام(ره) در معرض ترور قرار گرفت
تلفن های آقای {محمد} یزدی و آقای دکتر حبیبی و اخوی محمد جواب دادم و برای قطع این مراجعات و ناراحتی مردم که در اثر اعلان خبر تیراندازی از رادیو در سراسر کشور بروز کرده بود، مصاحبه تلفنی با رادیو نمودم که در اخبار پخش شد. محسن و فاطی با عجله آمدند و خیالشان راحت شد. گفتم تلفن عفت در مدینه را بگیرند که به او خبر بدهیم که از شنیدن خبر از رسانه ها ناراحت نشود. خوشبختانه خودش زود تماس گرفت. ولی ...
افق روشنی برای حج تمتع 95 وجود ندارد
به گزارش تجارت امروز به نقل از خبرگزاری صدا و سیما، سعید اوحدی با بیان اینکه سال گذشته قبل از پایان اسفند ثبت نام زائران، گروه های قیمتی و ظرفیت های مدینه قبل و بعد مشخص شده بود؛ افزود: اما برای حج تمتع امسال هنوز این موارد مشخص نشده و همچنین قراردادهای حمل و نقل هوایی، تدارکات و آشپزخانه نیز منعقد نشده است. وی با بیان اینکه برگزاری حج تمتع 95 منوط به برگزاری نشست با وزیر حج عربستان ...
جهان در اولین هفته فروردین 95؛ از پیروزی های ارتش سوریه تا انفجار در قلب سیاسی اروپا
کرد هم اکنون نیز به نگرانی های این کشور به نحوی سازنده پرداخته می شود. گفتگوی تلفنی رئیس جمهور روسیه و امیر قطر درباره سوریه پوتین رئیس جمهور روسیه و تمیم امیر قطر بر اهمیت پایبندی همه طرف های بحران سوریه به آتش بس به عنوان شرط اصلی آغاز روند سیاسی فراگیر در این کشور تاکید کردند. ظریف: موشک های ما ابزار دفاعی ما هستند وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در ...
10 خاطره جذاب از تاریخ ایران و عمان
اما برای هدایت تیم خودش به ایران نیامد. درخشان روبروی مهاجرانی در بازی برگشت سال 72، حشمت مهاجرانی روی نیمکت عمان نشست بازی را ایران با گل زیبای حمید درخشان 1-0 برد، جالب این که حمید درخشان اولین بازی ملی خودش را هم در سال 59 زمانی انجام داده بود که مهاجرانی سرمربی تیم ملی فوتبال امارات بود و ایران و امارات با هم بازی می کردند. صد هزار نفر برای عمان تیم ...
نشست سه جانبه وزرای خارجه ایران، روسیه و آذربایجان
گریگوری کاراسین معاون وزارت خارجه روسیه بدون اعلام زمان برگزاری نشست یاد شده گفت: برگزاری این نشست در دستور کار قرار دارد. صدای ایران - به گزارش فارس، قرار است وزرای خارجه سه کشور ایران، روسیه و جمهوری آذربایجان تا چندی دیگر نشست سه جانبه برگزار کنند. به نوشته خبرگزاری ترند نیوز وزارت خارجه روسیه برنامه نشست سه جانبه محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران با سرگئی لاوروف وزیر خارجه ...
"برجام 2" اسم رمز باج خواهی از نظام است
پروژه اش را پیش ببرد. این جریان برای پیش بردن این پروژه ممکن است بخواهند در میان دولتمردان افرادی را پیدا و به اصطلاح از میان آنها گروگان گیری کند و با طی روندی از طریق حضور در ساختار قدرت پروژه خود را پیش برد. از همین رو به نظر می رسد که حرکات رئیس جمهور به ویژه در دو سخنرانی مهم در اواخر سال گذشته یعنی نشست خبری و حضور در جمع مردم یزد، دارای همسویی با این پروژه است. *بدنه سیاسی و ...
خالق ماینکرفت زندگی خود را پس از فروش این بازی چگونه می گذراند؟
ماینکرفت برای مقابله با تصمیم موژانگ مبنی بر مجبور کردن آن ها به رعایت حقوق مصرف کننده، که موجب می شد نتوانند از دیگر کاربران بابت برخی امکانات گیم پلی مانند شمشیر های قوی تر پول دریافت کنند، صف آرایی کرده بودند. هر ساعت صد ها توییت محتلف در رابطه با این موضوع منتشر می شد و طرف صحبت بیشتر آن ها هم شخص ناچ بود. پرسن که به خاطر مریضی اش حوصله نداشت، دیگر عاصی شده بود و با عصبانیت یک توییت ...
عضو شورای شهر کرج از رؤیاهایش می گوید
. رؤیاهایم آن قدر برایم زیبا و عزیز بود که حسشان می کردم. هر شب و هر روز می خواستمشان. مال من بودند. مال من شدند. بهنام محمودیِ والیبالیستِ سال های پیش و عضو شورای شهر کرج این روزها، یک مرد رؤیاپرداز منطقی است. خودش می گوید او و رؤیاهایش دست هم را گرفته اند و به اینجا رسیده اند. به جایی که هر روزش پر از رؤیاست. پر از رؤیاهای منطقی و واقعی. هیچ وقت فکر نمی کردم ورزشکار شوم. اصلاً در ذات خانواده ...
ده پیشنهاد اساسی برای اقدام و عمل در زمینه ی اقتصاد مقاومتی
دشمن است، یک عدّه ای منزعج (ناراحت و بی قرار) میشوند که چرا میگویید دشمن؟ دشمن است؛ اینها دشمنی است. این هم یک واقعیت. توجّه کنید، فراموش نکنید که ما گفته ایم ملّت و دولت باید همدل و هم زبان باشند؛ این را یادتان نرود. همه باید کار کنند و به دولت باید کمک کنند. اگر راهنمایی ای هم دارند، راهنمایی را به دولت بکنند. باید به دولت کمک کنند. واقعیت سوّم این است که ابزارهای دشمنی این دشمنِ به ظاهر ...
هشدارهایی جدی به اصلاح طلبان و اصولگرایان
دفتر همایش ها و نشست های کانون اندیشه جوان در راستای برگزاری سلسله نشست های مبانی فکر سیاسی ، دومین نشست را با همکاری جامعۀ اسلامی دانشگاه شریف با عنوان بررسی آسیب های شکاف میان ملت و دولت با حضور دکتر فرزاد جهان بین، استادیار دانشگاه شاهد و کارشناس مسائل سیاسی برگزار کرد. در این نشست ابتدا دکتر جهان بین به عنوان سخنران، مباحث کلی در موضوع جلسه را بیان کرد و سپس به پرسش ها و نقدهای ...
برجام با سیاست پینگ پنگی
از آن زمان که سخن از آغاز و اجرای برجام شد مقامات آمریکایی ابراز امیدواری کردند تا از طریق برجام همفکران روحانی بتوانند در انتخابات مجلس پیروز شوند.از همین رو زمانی اجرای برجام اعلام شدکه در آستانه اعلام نامزدی ها و تبلیغات، حداکثر بار تبلیغی را در ایران و به سود طیفی خاص اعمال کند و از این سو نیز رییس جمهور، حل آب خوردن مردم را هم به برجام گره زد. تبلیغاتی بودن وعده های داده شده در ...
سؤال از صدام درباره دلیل کشتن شهید صدر
ایستادند و نگاه می کردند. من اصلا حرف نزدم، فقط صدام را زیر نظر گرفته بودم. دو چیز را در او او می دیدم: اول، جهلش نسبت به اوضاع جهانی و ملاک قدرتمندی جهانی، و دوم اینکه تصور واقعی از توزیع قدرت نداشت. [دیدار احمد چلبی با صدام در بازداشتگاه] *از کجا این را برداشت کردی؟ -از صحبت هایش، از نوع بیان کردن مطالب توسط او و تصوراتش از قضایای جاری. چیز دیگری که دیدم اینکه خیلی ...
روحانی به اتریش می رود
برخورداری از این فرصت نیاز به برنامه ریزی است؛ طی ماه ها فعالیت، برنامه ای برای پنج سال آینده کشور در سازمان مدیریت و برنامه ریزی تهیه و در هیات وزیران به تصویب رسید و اکنون هم در دستور کار مجلس محترم قرار دارد. معاون رییس جمهور عنوان کرد: با عنایت به شرایطی که قوه مقننه در آن قرار دارد و با توجه به تغییر جایگاه و مسئولیتی که برخی از نمایندگان دارند، احتمالا این برنامه با چند ماه تاخیر ...
غرضی: آقای مصباح با طناب احمدی نژاد رای نیاورد
محمدغرضی تلفنی انجام شد و ایشان مثل همیشه با روی گشاده به تمامی سوالات مد نظر خبرگان پاسخ دادند؛ وی معتقد است که هرکس با طناب احمدی نژاد به چاه برود، خود و طناب را از بین برده است و همین موضوع دلیل رای نیاوردن آقای مصباح در انتخابات اخیر مجلس خبرگان رهبری است. وی میگوید مردم به عوامل حکومتی که پاسخگو نباشند پشت می کنند. وزیر سابق دولت سازندگی بر این باور است آست الله هاشمی با آیت الله ...
صادارت گاز ایران به پاکستان؛ در بن بست ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک تنش زای منطقه
...، این فرصت را برای دو کشور فراهم کرده که همکاریهای خود را در حوزه های انرژی، پتروشیمی و امور بانکی بیش از پیش گسترش دهند. در دیدار حمید چیت چیان وزیر نیروی ایران و خواجه محمد آصف وزیر آب و برق پاکستان انجام مقدماتی بین دو طرف برای افزایش ظرفیت صادرات 1000 تا 3000 مگاوات برق از ایران به پاکستان انجام شد لازم به ذکر است صادرات برق ایران به پاکستان هم اکنون 100 مگاوات است. همچنین مقرر ...
کلید آشتی شجریان با مردم در دست خود اوست، نه دولتمردانی که بخاطر قدرت از غیرت دینی می گذرند
به زعم وی با موسیقی اصیل ایرانی در تضاد بود و پخش آن ها به جایگاه موسیقی سنتی لطمه می زند با صدا وسیمای جمهوری اسلامی قهر کند ولی این قهر طولی نمی کشید که به آشتی تبدیل می شد. به هر حال پس از سال ها که از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود و شجریان به اوج اشتهار و حتی ثروت رسیده بود و به اصطلاح شهره ی عام و خاص گردیده بود در سال 1388 علی رغم اینکه بارها خودش گفته بود که من به عنوان یک ...
غرضی:از کسانی که برایم جوک ساختند تشکر می کنم
تورم باید اقداماتی را انجام دهد که ارزش پول ملی افزایش یابد و قدرت خرید مردم نیز بالا برود. درصورتی که تنها نرخ تورم کنترل شود اما ارزش پول ملی بالا نرود و قدرت خرید مردم نیز افزایش نیابد، نمی توان مشکلات رفاهی مردم را برطرف کرد و دولت باید به این موضوع توجه ویژه ای داشته باشد. خانم معمارزاده از تهران اگر سال 92 رئیس جمهور می شدید، معاون اول و وزیر امور خارجه شما چه کسانی ...
مولاوردی:لبخند را بر لبمان خشکاندند
بدوزند تا برداشت خودشان را به کرسی بنشانند. اولا یک اشکال به ما برمی گشت. این نشست تخصصی بود، نباید اعلان عمومی می شد. دعوت نامه هایی هم که خطاب به مشاوران دستگاه های اجرائی و صاحب نظران از طریق معاونت از طرف کارگروه مربوطه اش ارسال شده بود و در یکی از گروه های تلگرامی اعلان عمومی شد و همین بحث، دامنه اعتراضات را خیلی گسترده کرد. اگر به صورت تخصصی برگزار می شد، قطعا ما حضور خیلی ها را نداشتیم و بحث ...
روایتی از حضور سعید قاسمی، سردار نقدی و آیت الله جنتی در جنگ بوسنی
برگردان کامل گزارش "الاخبار” است: برای اولین بار/ اطلاعاتی درباره جنگ ناشناخته حزب الله در بوسنی "ای برادران! ما با بهترین مردانمان به بوسنی و هرزگوین رفتیم. آنجا پادگان نظامی در اختیار داشتیم ... احتمالاً برای اولین بار است که در این باره و با این صراحت سخن می گوییم، جنگیدیم و شهدایی را تقدیم کردیم. برای دفاع از چه کسی؟ از مسلمانان اهل سنت در بوسنی” (بخشی از سخنرانی سید حسن ...
ماجرای جوش آمدن خون خاتمی از یک اردوی مختلط!
می کرد. عصبانیت سیدمحمد خاتمی از یکی از اردوهای مختلط در کنار دریاچه ارومیه برای مثال، اینکه گفتم به سمت تفریحات سالم پیش می رفتند، یک اردوی فرهنگی در کنار دریاچه ارومیه برگزار کردند که ویژگی های خاصی داشت که که دیگر خون اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی از جمله رئیس جمهور وقت که آقای خاتمی بود را به جوش آورد، اختلاط و رقص و آواز بود؛ این یکی از شاخصه های فضای آن زمان بود. ...
برخی جاها مواد مخدر و سلاح را می شد مثل نان خرید
چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل [...] چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل مشرق – در قسمت قبل این نوشتار (که ترجمه ای است از سفرنامه ی فهمی هویدی به افغانستان طالبان در سال 1377 شمی با عنوان طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی! ) ماجرای چگونگی آغاز سفر نویسنده به افغانستان را خواندیم و ایراداتی که به او گرفته می شد تا از این سفر منصرف شود را مرور کردیم. همچنین دیدیم که نویسنده چطور خود را به پاکستان رساند و از آنجا چطور برای وارد شدن به افغانستان به سمت مرز حرکت کرد. ماجرای مواجه با اولین نیروی طالبان و آخرین نیروی طالبان هم ذکر شد. بخش دوم این خاطرات را با هم می خوانیم: حالا ما داخل یک دولت، در دلِ دولت پاکستان هستیم. روی نقشه اگر بخواهی حساب کنی، هنوز از پاکستان بیرون نرفته ایم، و هنوز داخل مرزهای آن هستیم. اما در حقیقت امر، داستان طور دیگری است. این نقطه که حدودا 55 کیلومتر را در بر می گیرد، در اصل تحت سلطه ی حقیقی حکومت پاکستان قرار ندارد. یک جورهایی می توانی بگویی یک منطقه آزاد است. مسئولین این منطقه و اداره کنندگان امورش، شیوخ مشهور قبایل باتان هستند که در دوطرف مرز (یعنی هم در پاکستان و هم در افغانستان) پراکنده اند و حضور دارند. از آنجا که این منطقه، منطقه ی آزاد است، به همین دلیل هرچه در پاکستان ممنوع است، در اینجا مجاز است. از تجارت سلاح گرفته تا تجارت مواد مخدر. از این بگذریم که اینجا، ایستگاه اصلی قاچاق به هر دو کشور است. این اطلاعات برای من تازه نبود، بیست سال پیش هم که در سفرم به افغانستان از اینجا دیدن کردم، مواد مخدر در پیاده رو هم فروخته می شد. سلاح هم –که بخشی از آن در همان منطقه تولید می شد- مثل نان در کنار جاده ها در دسترس بود! از همان جهت که این منطقه منطقه ای آزاد است، در طول سال های گذشته جریان برق را به صورت مجانی از حکومت پاکستان دریافت می کرد، آبش را هم از چاه های همان منطقه به دست می آورد. به دلیل فشار بحران اقتصادی ای که کشور به آن دچار بود، حکومت اسلام آباد تصمیم گرفت برای برقی که به این منطقه می داد، مبلغی را تعیین کند. این چیزی بود که موجب تحریک شیوخ قبائل بر علیه حکومت و اعلام شورش آنها شد. و بستن و حمله به راه های تجاری این منطقه یکی از نشانه های این شورش است و همین، چیزی بود که موجب شد نیروهای حکومتی در پیشاور، دیروز به ما اجازه عبور به طورخان را ندهند. در آن ساعات اولیه صبح، با وجود هیبت و هراس انگیز بودن کوه ها[ی سر به فلک کشیده]، جاده، آباد و آرامش بخش به نظر می رسید. شدت حرکت در آن زیاد بود و کاروان ماشین های پر از کالا، با سرعت کم و احتیاط از لبه های کوه در حرکت بودند. البته می ترسم کلمه پر ، نتواند منظور مرا برساند، چون ماشین های باری ای که من می دیدم در اصل در حکم یک سری تپه و کوه متحرک بودند، از بس که جنس در آن گذاشته بودند و ابعاد ماشین را (طولی و عرضی و ارتفاعی) بزرگ کرده بودند! دلیل مسئله این بود که هر کالای صنعتی و تولیدی ای که افغانستان چند میلیون نفری (که حالا بیش از بیست میلیون نفر جمعیت داشت) لازم داشت از طریق پاکستان وارد می شد، حالا یا خود پاکستان هم از خارج وارد کرده بود یا ساخت پاکستان بود. این مطلب نشانگر میزان سودی بود که اقتصاد پاکستان از ادامه ی به هم ریختگی اوضاع در افغانستان و توقف ماشین تولید (در همه ی زمینه ها) در آن کشور می برد. این مطلب تقریبا می توانست تأییدی باشد بر حرف برخی آدم های خبیث که می گویند سودی که پاکستان از جنگ در افغانستان می برد کمتر از استفاده ای که می خواهد در سایه ی صلح به آن برسد، نیست. این نکته هم از چشم آدم مخفی نمی ماند که وانت هایی که به افغانستان می رفتند جنس های صنعتی یا کنسرو بود، اما ماشین هایی که داشت از افغانستان برمی گشت یا آدم سوار کرده بود یا مواد خام بار زده بودند (یا چوب یا تولیدات کشاورزی، از قبیل انگور و سیب و انار) یا آنکه خالی بودند و آمده بودند تا از نو جنس بار زده و به افغانستان ببرند. *** وقتی چشم مان افتاد به لشگری از مگس ها که در هوا می چرخیدند، و سر و صدا و هیاهوی بلندی به گوشمان رسید، و حجم انبوهی از افراد پیاده را دیدیم، و پلیس لاغری را که داشت با عصایی بلند دختربچه ای را به جلو می راند، و دستفروش هایی که در دو طرف راه هرچه خوردنی و نوشیدنی که ممکن بود می فروختند، و ارزفروش هایی که برای جلب نظر، پشت میزهای چوبی بلندی نشسته بودند، دیگر آن موقع لازم نبود کسی خبرمان کند که حاجت روا شده و به طورخان رسیده ایم، دروازه ی ما برای ورود به امارت اسلامی افغانستان . در بین این چیزها، هیچ کدام برای من جدید به نظر نمی رسید. من خودم اهل کشوری بودم که با این قبیل تصاویر مأنوس بود، از مگس ها گرفته تا سر و صدای مردم و جمعیت عظیم آدم های پیاده، و حتی چوب پلیس و فحش هایش. چیزی که بیش از همه ی اینها در آن صحنه نظرم را جلب کرد، چیز دیگری بود که برای اولین بار در زندگی ام می دیدم: صف طولانی ای از بچه های کوچک به چشم می خورد که از پنجره ی ماشین، شبیه صف مورچه هایی بود که در سکوت روی زمین راه می رفتند و اول صف، که داخل خاک افغانستان بود (پشت پست بازرسی ای که چیزی نبود جز یک سری آهن که راه را قطع کرده بود) دیده نمی شد. آخر صف هم با حرکتی یکنواخت و آرام، جلوی چشم همه به سمت عمق اراضی پاکستان پیش می رفت. هر بچه ای روی دوشش یک تکه آهن گرفته بود. برخی آهن ها بزرگ تر یا بلندتر بودند و آنها را دو بچه، هن هن کنان و عرق ریزان، حمل می کردند. پرسیدم داستان چیست، گفتند این بچه ها برای برخی تاجران اجناس اسقاطی و قراضه کار می کنند. می گفتند این تاجرها توانسته بودند از طریق تجارت با بقایای سلاح های روسی خراب که بی صاحب در تمام افغانستان ریخته شده بود، ثروت های هنگفتی به جیب بزنند. چون جا به جایی صدها تانک و توپ سنگین سخت بود، این تجار تصمیم گرفته بودند آنها را به تکه های کوچک تقسیم کرده و بعد به داخل پاکستان قاچاق کنند و بعد آنها را بفروشند. این تکه ها در پاکستان ذوب، و برای مصارف دیگر به کار گرفته می شد. تعجبم وقتی بیشتر شد که فهمیدم این صف ها، از اوایل دهه ی نود میلادی به صورت منظم و مستمر ادامه دارد، چون حجم عظیمی از سلاح های شوروی خراب شده در خاک افغانستان وجود دارد. ممکن نبود به ذهن کسی خطور کند که آخر کار سلاح های شوروی که برای به زانو درآوردن و سرکوب افغان ها به آن کشور فرستاده شده بود به اینجا بکشد، هر چند این سرنوشت، بعد از سرنوشتی که خود اتحاد شوروی به آن دچار شد و ممکن نبود به ذهن بشری خطور کند، دیگر چندان عجیب به نظر نمی رسید. با نیشگون همراهم به خودم آمدم، تذکر داد نیامده ایم اینجا که بمانیم، آمده ایم که از اینجا رد شویم و داخل افغانستان برویم. حرفش را پذیرفتم. جلو راه افتاد و رفتیم به ساختمانی که در آن چند پلیس پاکستانی با هیکل های قشنگ و قامت های بلندشان نشسته بودند. کاری که باید می کردیم را انجام دادیم و بعد از پله پایین رفتیم و وارد اتاق دیگری شدیم. در آن اتاق خلایقی را دیدم که انگار ریش را با ترازو به مساوات بینشان تقسیم کرده بودند، و از چهره شان سرسختی و تندی پیدا بود. نمی توانستم در بینشان رئیس را از مرئوس تشخیص دهم، کما اینکه نمی توانستم کارمند را از ارباب رجوع تشخیص دهم. همراهم که متوجه حیرتم شده بود در گوشم گفت: اینها جماعت طالبان اند! آمدن از یک طبقه به طبقه ی دیگر، شبیه رفتن از عصری و زمانی به عصر و زمان دیگری بود. سریعا به کسانی که نشسته بودند سلام کرد، با تعجب نظرشان به سمتم جلب شد. خطوط چهره شان وقتی گذرنامه ام را دیدند و فهمیدند عرب و مسلمانم باز شد. سریعا آمدند به سمتم و با خوشحالی آشکاری شروع کردند به خوشامدگویی و دست دادن، انگار دوستانی باشیم که بعد از مدت ها دوری باز همدیگر را ببینیم. ناگهان با جوان های طالبان رو در رو شده بودم و این، باعث شوک و حیرتم شده بود، جوان هایی که از وقتی در افق افغانستان ظاهر شدند همه ی دنیا را به خود مشغول و مردم را حیران کرده اند. البته تعجب و شوکم خیلی طولانی شد، چون بعد از آنکه گذرنامه ی مرا مهر کردند یکی شان گذرنامه را به دستم داد و به فارسی گفت: خداحافظ حالا باید سریع می رفتیم سوار ماشین مان می شدیم تا به کابل برویم. انسان کلی عذاب می کشد تا به کابل برسد. وقتی هم به آنجا می رسد، شوکه می شود. و خیلی خوش شانس خواهد بود اگر بعد از مدتی ماندن در آنجا افسردگی نگیرد! به دلیل اینکه فرودگاه کابل تعطیل، و در تیررس سلاح های احمد شاه مسعود –فرمانده مخالف طالبان که در پایگاهی در 25 کیلومتری پایتخت مستقر است- قرار دارد، کسانی که می خواهند به کابل بیایند راهی ندارند جز آنکه از ماشین و راه های زمینی استفاده کنند. مشکل اینجاست که ماشین در دسترس است ولی آنچه راه خوانده می شود، اصلا اینطور نیست! اینکه یک راهی روی نقشه ترسیم شده باشد، لزوما به این معنی نیست که الان در عالم واقع هم بر روی زمین وجود داشته باشد! بله، در افغانستان، راه هایی قبل از سالهای جنگ داخلی وجود داشت، اما به طول انجامیدن 20 ساله ی جنگ موجب شد که دو طرف درگیر یعنی هم کمونیست ها و هم مجاهدین [1]، راه ها را اهدافی نظامی در نظر بگیرند که می شد با نابود کردن آنها جلوی حرکت دشمن را گرفت یا محاصره اش کرد. هیچ کدام از طرف های درگیری هم در انجام این کار کوتاهی نکردند! من گواهی می دهم که در این مأموریتشان پیروزی بزرگی به دست آوردند، شاید اصلا این نابود کردن راه های مواصلاتی، بزرگترین پیروزی طرف های درگیر بوده باشد! ضمنا به این دلیل که جریان بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! مسئله به همین جا ختم نمی شود، چرا که قسمت هایی از راه ها که از سر تصادف از آسیب خمپاره باران جسته، باران ها و سیل ها به سروقتش آمده و این هم همراه شده با اهمال و عدم صیانت از راه ها، از همین رو آنجا ها هم خود به خود و در سکوت، به سریال حفره های خمپاره باران ها پیوسته است! با توجه به مجموعه این دلایل، حالا راه ها هیچ نقشی ندارند جز آنکه به ماشین ها نشان دهند که در صحراهای وسیع افغانستان باید به کدام سمت برانند. در این وضعیت، عاقل کسی است که به جای حرکت بر روی این جاده، از کنارش حرکت کند و حرکت بر روی کوه و تپه ها را بر حرکت بر روی این جاده ترجیح دهد. بدشانس کسی که باور کند که این جاده است و از روی آن حرکت کند یا اینکه در برخی اوقات مجبور بشود از روی آن حرکت کند. البته در هر حال، هر دویشان قربانی این وضعیت اند. چون سفری که قاعدتا باید دو ساعت یا سه ساعت طول بکشد، حالا هشت یا حتی نُه ساعت به طول می انجامد. چون ماشین ها در این مسیر با سرعت متوسط بیست کیلومتر یا حتی احیانا ده یا حتی پنج کیلومتر در ساعت می رانند. حالا اگر این ماشین، یک وانت یا کامیون حامل اجناس باشد که دیگر باید با نهایت آهستگی و احتیاط و لاک پشتی حرکت کند! روی همین حساب، رسیدن از یک شهر به شهر دیگر، با مسافتی که بینشان هست سنجیده نمی شود [مثلا گفته نمی شود بین این شهر تا آن شهر 50 کیلومتر فاصله است] بلکه با ساعت هایی که مسافر باید بین این دو شهر در راه باشد سنجیده می شود. [مثلا گفته می شود از این شهر تا آن شهر 5 ساعت راه است!] مثلا فاصله بین طورخان (در مرز با پاکستان) تا کابل 300 کیلومتر است و در شرایط عادی، می تواند حداکثر طی سه ساعت طی شود، ولی در آن اوضاع که ما می خواستیم مسیر را طی کنیم، 12 ساعت طول کشید! و مجبور شدیم در بین راه، شب را در جلال آباد توقف کنیم و فردا صبحش باز به مسیرمان ادامه دهیم. عذاب راه فقط در سختی هایش و ساعت های طولانی که آدم باید در جاده باشد خلاصه نمی شود، بلکه خستگی و کوفتگی ای که آدم (از کثرت بالا و پایین رفتن ماشین و گیر کردنش و تکان های شدیدش در طول مسیر) به آن دچار می شود هم هست. مسئله ای که باعث می شود آدم وقتی به مقصد مورد نظرش می رسد بیشتر شبیه جسدی بی جان باشد! ممکن نیست بتوانی سختی راه و رنج هایش را بفهمی مگر اینکه اوضاع جغرافیایی افغانستان را بشناسی. شمال افغانستان منطقه ای دشتی است که عبارت است از دامنه ی کوه های پامیر و هندوکش. در جنوب غربی افغانستان هم منطقه ای دشتی که البته رود هلمند که از کوه های هندوکش جاری است به آن نفوذ می کند. اما وسط این دو، منطقه ای پر از بلندی هاست که دوسوم وسعت کشور را در بر می گیرد و امتداد بلندی های پامیر محسوب می شود که جغرافی دانان، آن را سقف دنیا نامیده اند و کوه های مشهور هیمالیا از آن منشعب می شود. شاخصه ی اساسی آن هم کوه های سر به فلک کشیده ی هندوکش است و شاخه های آن. ممکن نیست کسی بتواند این کوه ها را تخیل و تصور کند مگر وقتی که خودش با چشم آنها را ببیند و شدت هیبت و سرسختی ای که دارد را درک کند، کوه هایی که در برخی موارد ارتفاعشان به 7620 متر می رسد! تقدیرمان این بود که همین منطقه ی مرکزی کشور محل مورد نظر ما و هدف اولمان باشد. پایتخت کشور و مقر حکومت، کابل، در قلب همین منطقه واقع شده است، اگرچه قندهار (محل استقرار رهبر طالبان که به او امیرالمومنین می گویند) در ارتفاعات جنوبی واقع شده است. چیزی که در راه مابین پیشاور و طورخان دیده بودیم را باز در مسیرمان در فاصله ی طورخان و جلال آباد و حتی کابل مشاهده کردیم. ماشین های باری پُر و ماشین های سواری [اتوبوس یا مینی بوس های] رنگارنگ با پرچم های سیاهشان که خیال می کردند با آنها چشم زخم را از خود دور می کند، در برخی موارد هم راننده، یک میمون کوچک (که به آن نسناس میگویند) بالای ماشینش بسته است، شاید معتقد است خوش شانسی می آورد. البته تصویری که در این موضوع در افغانستان دیدیم از سه جهت با تصویری که در پاکستان دیدیم فرق دارد: جهت اول اوضاع بسیار وحشتناک و بد جاده هاست که به آن اشاره کردیم. دوم اینکه جاده های افغانستان هنوز در بین صحنه های نبرد قرار دارد و تانک ها و توپ های سوخته، بالای صخره ها و شن ها دیده می شوند و اتاقک ماشین ها در جای جای مسیر افتاده است. البته ساکنین و مسافران هم با این مسئله سازگاری پیدا کرده اند و مثلا اتاقک ماشین ها تبدیل شده به سایه بان هایی که در پناه آن در سایه بنشینند و گاهی هم این اتاقک ها تبدیل شده به مغازه های کوچکی که به ساکنین چادرها[ی آوارگان] جنس می فروشد. در مورد بقایای تانک ها و توپ ها هم بچه ها را می دیدم که رویش می پرند یا پشتش مخفی می شوند، آن هم در بین گله های بز و گوسفند که آنها هم در حرکت و پریدن روی این وسایل با بچه ها همراهی می کنند! سومین تفاوت بین مسیر در افغانستان و پاکستان هم خود را در شکل محل های استقرار آوارگان نشان می دهد. در طول سال های جنگ اوضاع شهرهای اصلی افغانستان به کلی بهم ریخت و برخی از ساکنین آنها ترجیح دادند برای پناه جویی به جنوب کشور بروند و سازمان های بین المللی در آغاز برای سرپناه یافتن آنها چادرهایی برپا کردند که در ادامه تبدیل شدند به خانه های فقیرانه ی آنها که بیشتر شبیه جعبه های گلی چیده شده کنار هم به نظر می رسند. این خانه ها بعد از آنکه ساکنینش به دیار خود برگشتند همچنان باقی ماند و تا الان هم برجاست و شاهدی است از آن دوره. تا وقتی به ورودی کابل نرسیده بودیم برخوردی با نیروهای طالبان نداشتیم. آنها، پنج تایشان برای استراحت کنار جاده نشسته بودند و چای سبز می نوشیدند و پشتشان یک وانت دوکابینه بود که پشتش مسلسل سبک کارگذاشته بودند. چون ماشین گرد و خاک گرفته بود و به جای اینکه پلاک داشته باشد، سلاح داشت، راننده سریعا فهمید که ماشین، ماشین حکومت است، فلذا به محض دیدنش ضبط ماشین را خاموش کرد و نوار کاست را به آرامی در جیبش گذاشت. آن موقع داشتیم به آوازهای زیبایی از یکی از مشهورترین خوانندگان زن افغان به نام نغمه گوش می کردیم که بعد از وارد شدن طالبان به کابل و ممنوع شدن آواز و موسیقی توسط آنان به پاکستان رفته بود. برایم تعریف کردند که صدای شیرین او و خواننده ی محبوب پشتون عبدالله مقری با نوار کاست هنوز در همه ی خانه ها پخش می شود، نوارهای کاست این دو هم در حجم عظیم از پاکستان به افغانستان قاچاق می شود. آواز نغمه که گوش می کردیم می گفت: آقای ملای من، به دادم برس. معشوقم تب کرده و منتظر دعایی است که تو برایش بنویسی، شاید جان را به تنش برگرداند! صحنه خالی از پارادوکس هم نبود، نغمه داشت با آواز مخاطب خودش ملا را صدا می کرد، و کمی بعد چند نفر از ملاهای طالبان در جاده پیدا شدند! [در زبان افغان ها، به نیروهای طالبان ملا هم گفته می شود.] ادامه دارد ... پی نوشت ها: 1- مجاهدین ، به نیروهای اسلام گرایی گفته می شد که با گرایش های سیاسی و بینشی مختلف، در دوران حکومت کمونیستی و حضور شبه اشغالگرانه ی ارتش سرخ شوروی در خاک افغانستان (از اواخر دهه ی 50 شمسی)، به عنوان جهاد ، شروع به جنگ با آنان کردند. در بین این نیروها، هم نیروهای دارای گرایش های بازترسیاسی دیده می شد و هم نیروهای اسلام گرای سنتی و هم برخی نیروهای سلفی. مجاهدین از احزاب و گروه های مختلفی تشکیل شده بود که پس از پیروزی بر کمونیست ها و اخراج شوروی از افغانستان در سال 92 نتوانستند بین خود به توافق برسند و جنگ داخلی بین خود آنان آغاز شد که در نهایت موجب به وجود آمدن حرکت طالبان و شکست همه ی مجاهدین از این حرکت تازه تأسیس گردید. از سران مجاهدین می توان به احمد شاه مسعود، برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار، عبدرب الرسول سیاف و شهید عبدالعلی مزاری نام برد. قسمت های قبل: مقدمه قسمت 1 Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
عراقچی؛ جنگجویی در کنار ظریف
...> عراقچی حالا مسئول اجرای برجام است. حتی رئیس جمهور در نشست خبری خود خطاب به خبرنگاران می گوید: اگر سوالی در مورد برجام باشد می توانید از آقای عراقچی بپرسید، اگر در زمینه سیاست خارجی سوالی باشد وزیر خارجه و در حوزه اقتصادی، وزیر اقتصاد پاسخگو هستند هم چنین در مسائل هسته ای دکتر صالحی پاسخگوی سوالات شما هستند. بر همین اساس می شود گفت که نام عراقچی با برجام گره خورده است و می شود او را آقای برجام نامید. ...
کارشناس عراقی: بحران سیاسی عراق تنها با تفاهم قابل حل است
پست وزارت خارجه ، فاقد رییس است و همین امر تفاهم و توافق را در داخل ائتلاف با مشکل مواجه کرده است. الهاشمی با اشاره به اردوکشی خیابانی جریان صدری ها و نهادهای وابسته به جامعه مدنی به بهانه فشار به دولت برای انجام اصلاحات گسترده در کشور گفت: نگرانی از این است که جریان های دیگر سیاسی برای رسیدن به مطالبات خود به اردوکشی خیابانی روی آورده و این امر باعث درگیری بین دو طرف شود. وی ادامه داد ...
نگاهی به سفر روحانی به پاکستان بعد از سالیان متمادی
مرزهای طولانی مشترک هستند. حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی در جریان این سفر دو روزه که طی آن 6 سند و توافقنامه همکاری میان جمهوری اسلامی ایران و پاکستان به امضای مسوولان دو کشور رسید، علاوه بر دیدار با نخست وزیر، رییس جمهور، فرمانده کل ارتش و مشاور نخست وزیر در امور خارجه پاکستان با فعالان اقتصادی و بازرگانان و علما و نخبگان این کشور نیز دیدار و گفت وگو کرد و در تمام سخنرانی های خود نشان ...
از لغو سفر اروپایی روحانی تا آماده سازی تهران برای اجلاس گاز
20 ساله دست یابیم. افخم: محکومیت یا تسلیت گویی از سوی من یک کار روتین نبود!/ آشپزی به سبک سخنگوی وزارت خارجه بانوی "اولین های" وزارت خارجه این بار به گفتگوی تفصیلی متفاوتی نشست. ظریف: فضای پس از برجام نباید دچار مجادلات داخلی شود وزیرامور خارجه با بیان اینکه ما نگران شرایط پسا برجام هستیم، گفت: فضای پس از برجام فرصتی است که باید از آن برای پیشبرد اهداف ...
ملاحظات در تجهیز کتابخانه های کشور - از همه ناشران کتاب می خریم
کتابخانه نباید بیشتر از 20 دقیقه یا نیم ساعت باشد. در حال حاضر تعداد کتابخانه های ما کم است. باید کتابخانه احداث کنیم، نشست های نقد و بررسی برگزار کنیم، بخش های کودک فعال باشند و ... از طرفی این کار، کاری نیست که ظرف امروز و فردا به ثمر بنشیند. کار کتاب اصلا مانند کار ساندویچ فروشی نیست که صبح گوجه و خیار و گوشت را بخرید و عصر همان روز، سود و ضررش معلوم می شود. اگر پول آن ...
راز ورشکستگی بزرگ تلویزیون
واقعا آدم از انتخابشان توسط یک شبکه غافلگیر می شود. مثل ویژه برنامه دهه فجر شبکه نسیم. درواقع تلویزیون با دست خودش حجم مشخصی از پول را می ریزد دور. ده شب به تهیه کنندگی و اجرای یوسف صیادی، حتی از برنامه های درجه پایین دهه های شصت و هفتاد تلویزیون هم سطحی تر بود اما تلویزیون آنتن اش را در ده شب به آن اختصاص داد. از طرف دیگر برنامه ای مثل شکر آباد که در فصل اول، هیچ موفقیتی نداشت، مجددا با هزینه ...
روابط صمیمانه لاریجانی با سردار سلیمانی و سیدحسن نصرالله و ابتکارات رئیس مجلس به روایت مشاورش
تروریستی احتمالی صهیونیست ها علیه آنان، با ما به این سفر آمدند که ریسک بالایی داشت. اما آقای لاریجانی این کار را کرد وبعد خبرش را پخش کرد و به رئیس جمهور سودان هم روحیه خوبی داد. خاطره دیگری که از ابتکار ایشان دارم به کنفرانس تروئیکای ایران و اندونزی و سوریه که در دمشق برگزار کردیم برمی گردد. می خواستیم بعد از نشست این تروئیکا با نظر ایشان به غزه برویم اما حکومت نانجیب مصر همکاری نکرد ...
کیومرث هاشمی: عقل حکم می کند مدال ها را پیش بینی نکنیم
ها اثر بگذارد. حالا اگر مقامی هم بیاید به این موضوع دامن بزند کار را سخت تر می کند. ما وقتی اعلام می کنیم انتخابات فدراسیونی را برگزار کنید و می پرسیم چرا یک فدراسیون یک سال رئیس ندارد، آیا حرف بی منطقی می زنیم؟ من وقتی می خواهم به عنوان مسئول نهادی که مسئولیت آماده سازی تیم ها را برای حضور در بازی های آسیایی و المپیک دارد، جلسه ای بگذارم، باید بدانم طرف حسابم کیست. در فلان فدراسیون با چه کسی طرفم ...
غافلند از خد ایی که گرفته پای نرد بان
مت ایشان برد م، اثرم را نگاه کرد ند و تحسین نمود ند . سپس د ستور د اد ند ، آن را به موزه آستان قد س رضوی ببرند . از طرف د فتر آقا به من هم گفتند که منتظر باشید از مشهد چگونگی تحویل این اثر را به شما اطلاع خواهند د اد . عید سال 94 بود که با من تماس گرفتند و د عوتم کرد ند تا این هد یه را تقد یم بارگاه مطهر امام رضا(علیه السلام) کنم. روز د وم فرورد ین ماه راهی مشهد مقد س شد م. نخستین بار د ر حالی که ...