سایر منابع:
سایر خبرها
10 روز با عباس کیارستمی
کوبایی را با فیدل کاسترو در سال 1986 پایه گذاری کرد. همه چیز مثل جادو بود و سوررئال به نظر می رسید و احساس می کردم توانایی ها فیلمسازی ام در حال رشد هستند و تجربه ای که تا به حال به آن دست نیافته بودم پیش روی ام ظاهر شده است. هر چند این رویا عمر کوتاهی داشت. روز بعد، لوکیشن و بازیگرانم را در مجموعه ای از اتفاقات کافکاگونه از دست دادم و با یک نه قطعی از سوی مسوولان کارخانه تنباکو همه چیز تمام شد. ...
بنیاد در آینه مطبوعات
میکند تا برای دفاع از کشورش راهی جبهه نبرد شود. خواهرش رفتن مهدی به جبهه را اینگونه تعریف میکند: مهدی هنوز نوزده سالش نشده بود که عازم جبهه شد؛ اواخر سال1360 بود که همراه با چند نفر دیگر از پسران فامیل برای رفتن به سربازی اقدام کرد. آنگونه که او توضیح میدهد، همه بستگان به جز مهدی وارد ارتش شدند؛ مهدی از همان ابتدا دوست داشت از طریق سپاه به جبهه برود؛ چون میگفت که میخواهد زودتر وارد خط مقدم ...
مصطفی زمانی: عشق هورمونی است
جهانی است و فیلتر ندارد. به عنوان یک انسان شوخی می کنم و نمی توانم به عنوان یک بازیگر با قواعد و ادبیاتی که همه دوست داشته باشند، شوخی کنم. اصلا خط قرمز نمی شناسم، کلا از بچگی نمی دانستم خط قرمز چی هست. حتی در هر کاری می روم خطوط قرمز را به من می گویند و من هم همان ها را رعایت می کنم و خودم خط قرمزی ندارم. اگر موقع سقوط آزاد چترتان باز نشود، آن لحظه به چه چیزی فکر می کنید؟ ...
من قاسم سلیمانی ام و کت و شلوار به تن دارم!
... ابو حسن افزود بعد از اتمام درگیری من با نیروهایم به منظقه درگیری رفتم وبا چشمان خودم دیدم که تمام نیروهای داعش بجز یک نفر که اسیر شده بود کشته شده بودند ابوحسن چنین توضیح داد که حاج قاسم سلیمانی که کت و شلوار تنش بود رو به اسیر داعشی کرد و کت و شلوارش را نشان داعشی داد و گفت: همانطور که میبینید لباس من برای جنگ نیست وای بر شما اگر رهبرم سیدعلی دستور بدهد که لباس نظامی بپوشم ...
نظر آیت الله مشکینی درباره میزان تأثیر اعمال
توسلی داشته باشد، خیلی به این روضه و توسل تأکید داشتند که طلبه باید ارتباط با اهل بیت(ع) حتماً داشته باشد- ما هم به واسطه صدایی که داشتیم، یک مقدار می خواندیم، بالاخره همه دوستان و طلبه ها مرا می شناختند، حاج آقا هم به من لطف داشتند و یک روز استاد ما به خاطر کسالت نیامده بود و ما هم مشغول قدم زدن در حیاط بودیم که ایشان به من رسیدند و یک مقدار حال و احوال کردند و بعد فرمودند: سال چندم هستی؟ گفتم: سال ...
شک نکنید خواننده معروفی خواهم شد
انقلاب اسلامی با آهنگسازی بابک بیات برای شهیدان ایران خوانده بود، برگ برنده او نشد. در عین حال مازیار به خاطر علاقه به کشورش هیچ گاه ایران را ترک نکرد و حاضر به مهاجرت نشد. در سال 1373 آلبوم گل گندم با صدای او منتشر شد اما توقیف این اثر در همان سال اتفاق ناگوار دیگری برای این هنرمند بود. در واقع این اثر بدون اجازه مازیار منتشر شده بود. ماجرا هم از این قرار بود که او یک روز وقتی در پارک نشسته ...
راز محبوبیت محسن چاوشی
نه فقط طرفدارانش) حرکت می کند؛ حال مردم خوب است، برقص آ را منتشر می کند، با عاشقانه های موردپسند مردم سخاوتمندانه همراه می شود و به اندازه یک آلبوم کامل برای شهرزاد مایه و وقت می گذارد و اثر تولید می کند. حتی زیرپوستی اثری می خواند که بخش دیگری از مردم را درگیر می کند. تا شادی عمومی از توافق هسته ای را می بیند، ولو در ساده ترین شیوه ممکن، شادی را در قطعه ای می ریزد و قلاش را به سایت های موسیقی می ...
استان را در اقتصاد مقاومتی سربلند کنیم
...: اینهایی (مسئولیت هایی) که به دست ما سپرده شده اند همه امانت هستند. مدیریتِ وقت، اقتصاد و معیشت مردم امانتی هستند که باید پاسخگوی آنها باشیم. استاندار همدان هم در این همایش مباحثی را مطرح کردند که حاشیه هایی خواندنی داشت: استاندار در پاسخ به امام جمعه همدان که از هدررفت آب در سراب ها انتقاد کرد گفت: شما سخت پسند هستید شما هنرمند، معمار و اقتصاددان ...
چاوشی قطعه جدیدی برای شهرزاد خواند
که حضورم مثمرثمر باشد. به هر حال امیدوارم توانسته باشم حرفم را واضح به گوش مردم برسانم. او همچنین توضیح می دهد که شهرزاد را دوست دارد و از همان اول که سناریوی فیلم را خوانده، حس کرده کار باشخصیت و آبروداری است و با فیلم های دیگر در این ژانر فرق دارد، البته این همکاری دلایل دیگری هم داشته که چاوشی درباره اش گفته است: دوستی من با محمد امامی و رابطه بسیار خوبی که بین ما به عنوان دو دوست برقرار است ...
از زندگی در چادر تا روزهای سخت بی پناهی
.... در سریالی هم همین طور بود. همه ادعا می کردند ما شما را دوست داریم ولی نمی دانستند با این کار مرا نابود می کنند، بعد از آن فیلم دیگر من هیچ پیشنهادی نداشتم. اجازه حضور به من ندادند و همان زمانی بود که باندبازی در سینما و تلویزیون شروع شد. وقتی مرا کنار گذاشتند چطور می توانستم کار کنم؟ اگر از یک نقاش قلم را بگیرید چطور می تواند نقاشی کند؟ او گفته بود امین حیایی را او وارد سینما کرده است: امین ...
فرح پهلوی: گاهی زندگی برای من دشوار می شود
اظهارات پایه و اساس دارد، مثلا شما همان طور که خودتان گفتید فکر می کنید در ایران با آزادی نمی توان با تلفن صحبت کرد و همه تحت نظر هستند در حالی که این ها واقعا بی اساس است. آیا فکر می کنید که اجازه دهید مردم از زندان ها بازدید کنند تا به آن ها ثابت شود که چیز غیرعادی وجود ندارد . مشکل این است که روزنامه نگارانی که به اینجا آمده و از زندان ها دیدن و با زندانیان نیز صحبت کرده اند ...
مرور خاطرات دور و نزدیک لیلی گلستان از پدر و عکس های کودکی؛
. وقتی درسم تمام شد، برگشتم ایران و در یک کارخانه ی پارچه بافی مشغول به کار شدم. آن زمان خیلی جوان بودم و بعد تلویزیون ملی ایران تاسیس شد که از من دعوت کردند برای طراحی لباس تئاتر به آنجا بروم. بعد رییس برنامه ی بچه ها شدم. بعد هم عاشق شدم و ازدواج کردم. همه چیز خیلی خوب بود. بچه های خوبی دارم. خوشبختانه یکی از اتفاقات نادری که افتاده، این است که هر سه فرزندم خارج از ایران درس خوانده اند اما هر سه هم ...
کارم مثل شاعراس!
...> یک تشکر ویژه هم از برادرم حمیدرضا و همینطور دوست خوبم پوریا بکنم که همیشه برای من کوه انگیزه و امید بودند و از همه بیشتر من را به این کار تشویق می کردند. به جز دوستانم مردم هم خیلی دایرکت می دادند که کارهای جدید بساز حال کنیم. کلی هم کامنت می گذاشتند که منتظریم بابا چرا کار نمی کنی؟ یا اگر سرهنگ حرف جدیدی زده باشد، ویدئوی آن را برای من می فرستند و می گویند این را هم حتما کار کن! ...
گفت وگو با سایه بعد از سینما در بازار کتاب
ولی این بار با همه تلاشم نتوانستم بیش از چند صفحه از بوف کور را بخوانم و به واقع از آن اوراق چیزکی هم سردرنیاوردم. زمان گذشت، انقلاب، جنگ... سال ها بعد و بعد از چاپ کتاب اولم (داستان های شهر جنگی) در کلاس داستان نویسی در بوشهر بحث بر آن شد که در جلسه بعدی بوف کور به نقد گذاشته شود که منِ به اصطلاح استاد، صادقانه، عرضه کردم که آن را نخوانده ام. توفان تعجب درگرفت و بنابراین، من با کمال ...
دغدغه های طناز خوزستانی که دیگر نمی خندد/ اکبر ادود کیست؟
!؟ بله، قبل از آغاز جنگ شبیه پرنده هایی بودم که با خوشحالی به همه جای خرمشهر سر می زدم، پرنده ای که سینما را دوست داشت. پس سینما رفتن پیش از جنگ را تجربه کرده بودی؟ اولین سینما رفتن هایم را پدر و مادرم به یاد داشتند، در روزهایی که قدرت تشخیص نداشتم. تعریف می کردند که وقتی برای دیدن فیلم های مصری به سینما می رفتند، من که سه ساله بودم تا زمان تاریک بودن فضا گریه می کردم ...
قصه هایی از نقاش شدن مجید/ وقتی کلاغ ها خبر شهادت پسرم را آوردند
...، کلاغ ها را دیدی؟ همسرم گفت نه چیزی ندیدم انگار آن کلاغ ها را فقط من دیده بودم. با شنیدن این جریان، دخترم مریم هم به دیوار تکیه زد، نمی خواست ناراحتی اش را ببینم و به اتاق مجید رفت. دست و پایم سر شد، افتادم و همسایه مان آمد و به من آب قند داد. در این حالت به خودم تسلی دادم و گفتم بلند شو زن؛ هر چه خدا بخواهد همان می شود؛ بعد از این می خواهی چه کار کنی؟! بعد هم حاجی بهرامی ...
چین چگونه مامن سرمایه های خارجی شد؟
برای سرمایه گذار مقبول تر است. چینی ها با تشویق سرمایه گذاران به ساخت قطعه تلاش می کنند تیراژ تولید را بالا ببرند تا قیمت پایین بیاید. شما به عنوان سرمایه گذار خارجی باید روی مصرف چین هم حساب باز کنید؛ کشوری پهناور که خود نیز بازار مهمی تلقی می شود. هر چه تولید بالاتر باشد، هزینه تولید پایین تر می آید و سرمایه گذاری چینی ها در ساخت قطعات هر کالا رازی است که اقتصاد چین آن را برای همه فاش کرده است ...
هزینه مهاجرت تحصیلی در ارزان ترین کشور چقدر آب می خورد؟
نسبتا قدیمی بود که با نام و نشان چند موسسه و شرکت دیگر بر سردرش مزین شده بود اما خبری از نام و نشان این موسسه نبود، وارد ساختمان شدم، طبقات را پیمودم. دفتر موسسه در طبقه چهار ساختمان بود. زنگ در را زدم و خانومی در را گشود. صدایش را شناختم. همان زن پشت تلفن بود. با خوشرویی پرسید برای چه کاری آمدید؟ خوشبختانه خانم حافظه قوی داشت؛ همین که خودم را معرفی کردم گفت: بله. بفرمایید تا همسرم شما را راهنمایی ...
در قسمت 23 شهرزاد چه می گذرد؟
به گزارش صبحانه ، قسمت بیست و سوم سریال پر بیننده شهرزاد در حالی امروز پخش شد که آنونس منتشر شده ی آن به نظر می رسد شاهد اتفاقات تلخ در این قسمت خواهیم بود. به نظر می رسد علی نصیریان که در نقش بزرگ آقا در این سریال بازی می کند، شهاب حسینی بازیگر نقش قباد را مجبور می کند تا از همسر دوم خود ترانه علی دوستی جدا شود و به زندگی با دختر بزرگ آقا برگردد . این اتفاقات در حالی افتاد که در قسمت ...
همسر نوروزی:داخل قبر هم با هادی عکس سلفی انداختند
...> * این آدم را می شناسید؟ - من نه اما هواداران پرسپولیس پیدایش کردند و مجبورش کردند که عکس را از صفحه خودش پاک کند ولی در هر حال این عکس پخش شده. من مطمئنم که هادی از این عکس عذاب می کشد و من از این می ترسم که روزی هانی و هانا بزرگ بشوند و این عکس را ببینند. * حرف پایانی؟ - تشکر از شما و از مردم می خواهم که برای من دعا کنند که بتوانم صبور باشم و بچه هایم را جوری بزرگ کنم که هادی دوست داشت. ...
خط و نشان سردار ازمون برای عربستان
را شاد کنم. قرعه کشی مرحله نهایی انتخابی جام جهانی 24 فروردین انجام می شود و حریفان ایران مشخص خواهند شد. تو دوست داری با کدام تیم ها روبه رو شویم؟ دوست دارم با همه تیم ها در یک گروه باشیم، اما از همه بیشتر دوست دارم با عربستان روبه رو شویم. منتظر آن روز هستم که مقابل عربستان بازی کنم. برای این بازی خیلی انگیزه دارم. دقیقاً قبل از بازی با عمان به خودم قول داده بودم که گلزنی ...
فرهنگ در رسانه
بیشتری نیز می گیریم. برق نورد در ادامه صبحت های خود گفت: تا روز قبل از شروع شدن بازی ام در سریال قرعه ، مشغول بازی در سریال دودکش 2 بودم همان روز به محمدحسین لطیفی گفتم که برای صحبت و بازی در سریال برزو نیک نژاد قرار است به دفتر آقای مقدم بروم و برایم جالب بود که همانجا آقای لطیفی به من گفت حتماً برو بازی کن که همه بدانند ما با هم مشکلی نداریم. برق نورد در ادامه با اشاره به ...
توصیه های چند سرمایه دار درباره"شغل اول"
تلویزیونی پول خرج کنند. من آن موقع مشاور بازاریابی بودم، اما در دنیای امروز شاید بهتر باشد بگوییم که سفیر پردیس های دانشگاه بودم. این شغل امروز به وفور مشاهده می شود، اما در آن زمان چندان رایج نبود. من بیش از 400 دلار در ماه درآمد داشتم و به عنوان اولین شغل درس های بزرگی از آن گرفتم. منبع: BusinessInsider ترجمه: فرادید ...
مساله آزادی در دستور کار روحانی باشد
این وجود در ساعت های پایانی احساس گناه کردم. من از قبل پیش بینی می کردم اگر در انتخابات ثبت نام کنم توسط شورای نگهبان ردصلاحیت خواهم شد. با این وجود این مساله نمی توانست از بنده سلب وظیفه و مسئولیت کند. به همین دلیل در انتخابات ثبت نام کردم تا یک موج امید در بین مردم و به ویژه جوانان شکل بگیرد. دلیل ردصلاحیت شما چه بود؟ آیا ردصلاحیت شما به همان دلیلی بود که در انتخابات ریاست جمهوری ...
صادقیان: من هم جای کی روش بودم این پیام را به تیم ملی دعوت نمی کردم
...> از عملکرد خودت در این چند بازی راضی بودی؟ در نیم فصل اول در نفت خیلی خوب کار کردم اما در صبا تا با بچه های تیم هماهنگ شوم، زمان می برد. من تمام سعی خودم را کردم تا زودتر با تیم هماهنگ شوم و مثل نیم فصل اول باشم. قبول داری در بازی با پرسپولیس که پخش مستقیم شد و همه آن بازی را دیدند، پیام همیشگی نبودی؟ بله، قبول دارم اما فوتبال همین است و روز خوب و بد دارد. قبل از ...
صندلی داغ طرفداری: کیان موسوی؛ از کفشی در کیف برای فوتبال تا یقه ای که برای لادسیما جر خورد
طرفداری- کیان موسوی شانزدهمین مهمان از سری دوم صندلی داغ طرفداری در بهار، در شانزدهم فروردین 1395 خواهد بود. پدرش را همه در تحریریه می شناسند و فوتبال در خانواده اش موروثی است. فیفا باز قابلی است و پیش آمده پر گل آن ها که با سوانزی من را شیش تایی می کنند را ببرد. آدم جدی و به خود اهمیت دهنده ای است و همینطور دس ...
انتقاد سرپرست استقلال خوزستان از سرپرست تازه وارد استقلال!
شیطنت هایی از سوی فرزاد مجیدی سر می زد و آنها جوی ایجاد می کردند که ما به دنبال آرام کردن آن بودیم. وی در پاسخ به اینکه مجیدی چه رفتاری انجام می داد، تصریح کرد: متاسفانه در کنار زمین بازی هایی درمی آوردند که اصلا خوب نبود. ما دوست داشتیم جو را آرام کنیم تا مشکلی ایجاد نشود. اگر در تصاویر دیده باشید بنده فقط به نیمکت نشینان می گفتم بنشینند تا بازی ادامه پیدا کند. سرپرست ...
گفتگو با نسیم ادبی ، بازیگر سریال شهرزاد و همسرش
از او یاد گرفته ام و هرگز احساس تنهایی نکرده ام. از همان زمان آشنایی مان هم چنین حسی را داشتم؛ اینکه می توانم با او درددل و صحبت کنم و در کنارش حس خوبی داشته باشم. ابراهیم اثباتی: نسیم جان خیلی به من لطف دارند. من فکر می کنم ممکن است دو روح به هم برسند و نسبت به هم کشش داشته باشند. شما طبیعتا در زندگی و روابط اجتماعی تان به افراد بسیاری برخورد می کنید اما کسی را می توانید دوست داشته باشد ...
خودم را یک اصولگرا می دانم/ عدم احراز صلاحیتم تلخ ترین خاطره ام بود/ نامزدهای پایتخت نشین درد مردم تبریز ...
می کرد و برنامه ما در حال ضبط بود چند بچه به سمت من آمدند پرسیدم شما کجا بودید گفتند ما برنامه عمو پورنگ را نگاه می کردیم و من گفتم شما برنامه پورنگ را نگاه نکنید، برنامه محرم عمی را نگاه کنید و از همان لحظه من به اسم محرم عمی شناخته و نام گذاری شدم. از صبح همان روز کودکان و بعد بزرگترها مرا محرم عمی صدا کردند و این از لطف آن مردم بود که آن حرف من را بخاطر سپردند و بعد مرا به این نام صدا زدند که ...
خداداد عزیزی: اطراف حرم دستفروشی می کردم
.... آن خدابیامرز کلاه های قشنگی می بافت و وسط آنها توپک قرار می داد و از رنگ های زیبایی استفاده می کرد. من دستفروشی را دوست نداشتم و وقتی بچه های هم سن و سالم نگاهم می کردند، حس و حال خوبی پیدا نمی کردم. * در همان خیابان نزدیک به حرم کنار پدرم می نشستم و دستفروشی می کردم اما دوست داشتم کار دیگری انجام دهم. البته هیچ کاری عار نیست و همه حرفه ها ارزشمند هستند. 12، 13 سالم که شد رفتیم سراغ ...