سایر منابع:
سایر خبرها
دختر جوان پسر اسیدپاش را بخشید
او ازدواج کنم اما من تصمیم خودم را گرفته بودم و قصد داشتم به این ارتباط پایان دهم، به همین خاطر به او گفتم که پسر دیگری قصد ازدواج با مرا دارد و خانواده من نیز با درخواست آن پسر موافقت کرده اند؛ جمشید نیز به من گفت که فردا تصمیم دارد برای آخرین بار مرا ببیند و کادویی هدیه دهد. دختر جوان درباره جزئیات حادثه اسید پاشی نیز به مأموران گفت: بعدازظهر روز اول فروردین 92 جمشید همراه با دوست ...
در کمال فروتنی می گویم من کسی بودم که آرتیست تربیت کردم
، همان طور که در دوبله، مرحوم ایرج دوستدار در دوبله جان وین از این اذکار استفاده می کرد و اصطلاحاً به آن دوبله پس گردنی می گویند. برشت به زبان مردم کوچه و بازار حرف فیلسوفان را می زند دژاکام : بله رسم بود. الان هم در دوبله ها به عنوان شوخی این کار را می کنند. اینها وجود داشت. خیلی از واژه ها [ناآشنا] بود. مثلاً گاری بنه، بار و بنه، اصلاً جوان شانزده ساله ما نمی داند بنه چیست ...
پوستر: سینه ام می سوزد از داغ عطش / روز بابا هست و بابا نیستش
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ و به نقل از خبرنگار گروه فرهنگ و هنر پیک هشترود ، و روز پدر بهانه ای است برای آنکه یاد کنیم از این شهدای والامقام و فرزندان خردسالشان که امروز با مقاومت و صبر خود در این راه ثابت می کنند، ادامه دهنده راه پدر هستند. متن این شعر زیبا که بمناسبت روز پدر تهیه شده بدین شرح است: دختر دردانۀِ بابا منم / رخت مشکی کرده مادر بر تنم هست ...
معلم فداکاری که به 90دانش آموز بیمار کمک کرد+عکس
سروسامان بگیرد سرمایه گذاری آموزشی کرده اند و در واقع این پول برای آینده بچه هایشان خرج شده و هدر نرفته. کم کم اعتماد مردم نسبت به من جلب شد و با کمک آنها برای مدرسه سرویس بهداشتی و سه کلاس درس ساختیم. خیلی از مدارس روستاهای اطراف را با همین روش تجهیز کردم. بعد از این تجربه است که خانم معلم پس از چند سال خدمت وارد دبستان شهید گنجیان روستای همایون در شهرستان بیجار می شود. همان روزهای اول ...
ده خاطره از ده مادر شهید
.... خیلی وقت بود ازش بی خبر بودم .زود شماره را گرفتم .تانگاه کردم ،دلم هری ریخت .گفتم این که شماره بیمارستانه. گفتند: نه مادر .شما که سواد نداری.این شماره ی پادگانه . گفتم : راستش رو بگید .خودم می دونم بچه ام طوریش شده . هم (ب) رو بلدم ، هم (الف) رو. پادگان رو که با (ب) نمی نویسن. 3) کم حرف می زد. سه تا پسرش شهید شده بودند. ازش پرسیدم چند سالته ،مادر جان؟ گفت : هزار سال ...
این همه جنجال برای واگذاری 100 بنای تاریخی
کاربری دارند. (فرضاً پل کاربری اقتصادی ندارد ) از این تعداد چند بنا سند شش دانگ شان بنام سازمان میراث فرهنگی است؟ حدود 269 بنا تا زمانی که من توفیق خدمت در صندوق احیا داشتم. در سه مرحله برایشان تصویب هیأت وزیران گرفته بودند. پیشنهاد خود سازمان میراث فرهنگی بود که صندوق بتواند آن فعالیت الگوسازی اش را با قرار دادن این بناها در فهرست صندوق عملیاتی کند. اما در فهرست کردنِ همین 269 ...
جوانان از زندگی من عبرت بگیرند
متهم می گوید شوهرش پس از حادثه سکته کرده و خانه نشین شده است... به گزارش جوان، شهربانو الان 40 ساله شده و شش سال از بهترین دوران زندگی اش را در زندان سپری کرده است. او صبح دیروز با دستانی دستبند زده به دادسرای جنایی منتقل شد. این زن روزهای سختی را سپری کرده و به گفته خودش این همه بدبختی و گرفتاری به خاطر اعتیادش به مواد مخدر است. شهربانو همیشه در انتظار چوبه دار بود تا اینکه صبح دیروز ...
مادرم مرا خاک کند
الزهرا(س) از لشکر ویژه 25 کربلا را برعهده داشت. گردان یارسول(ص)، گردان خط شکن بود. هرکس حال و هوای شهادت داشت به زور هم که شده خودش را به آن گردان می رساند. در مدت حضور در جبهه دو بار مجروح شد، بار اول در عملیات رمضان در منطقه ام الرصاص با تیر مستقیم دشمن از ناحیه دست راست و بار دیگر در عملیات کربلای 4 با اصابت ترکش از ناحیه شکم بشدت مجروح شد ولی هر دو بار قبل از بهبودی کامل، دوباره عازم ...
از مصرف برق منزل رهبری تا آرزوی شهید بهشتی
داشتم که از من فهیم تر بود، به سراغ او بروید. گفتند: ایشان در نجف نیست. گفتند: هر کجا هست پیدایش کنید. بالاخره به رشت آمده خدمت ایشان رسیده و قصه را تعریف کردند. وی گفت: شیخ درست گفته من در جوانی از او بالاتر بودم، امّا سال هاست او در حوزه نجف فعّال بوده و من در رشت از درس و بحث منزوی، پس الآن او از من قوی تر است، به سراغ او بروید. آری، اگر هدف خدا باشد، چنین می شود. * انجام برنامه های ...
اعلام رضایت از شوهر اسیدپاش به خاطر فرزندان
، مردم دستگیرش کردند. شکایت لیلا در حالی بود که متهم از همان ابتدای دستگیری، خود را بی گناه اعلام و مادر لیلا را عامل اسیدپاشی معرفی کرد. او در بازجویی ها به کارآگاهان گفت: دو روز قبل از حادثه، شاکی به دفتر کارم در شهرداری آمده و فحاشی کرده بود. به خاطر این کارش از او شکایت کردم تا اینکه روز حادثه او و مادرش را در خیابان دیدم. با لیلا اتمام حجت کردم اما ناگهان مادرش با ظرفی که دستش بود ...
سحر زکریا: اتفاقی وارد کمدی شدم
تئاتر قبول شدم و همان جا تحصیل کردم. پس واقعا با نیت بازیگری جلورفتید. بله، دقیقا همین طور است. به این شغل علاقه داشتم. حال که سال هاست در این زمینه کارکرده و تجربه کسب کرده اید از سختی ها و شیرینی های بازیگری برای ما بگویید. در دوره ما کسی نمی توانست به راحتی حالا وارد حوزه بازیگری شود. ما هرروز در هر سریال یک هنرپیشه جدید می بینیم که بعد از اتمام آن ...
ساعد سهیلی: یادم می رود بازیگرم
.... فکر می کنید کی این اتفاق بیفتد؟ نمی دانم، فقط امیدوارم این اتفاق در فیلمی خوب بیفتد و کیفیت و نتیجه کار خوب باشد و مردم آن را دوست داشته باشند. زندگی مشترک هنرمندانه چه حال و هوایی دارد؟ خدا را شکر همه چیز خوب است و هر دو آماده آینده کاری جدید هستیم. فکر کنم بیرون که می روید، مردم هر دوی شما را می شناسند؛ شما را به خاطر فیلم های این چند سال اخیر و ...
شهیدی که در ارتفاعات بازی دراز تولدی دوباره یافت
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس ، "سیدمجتبی میرفارسی" سال 1337 در تهران به دنیا آمد. او که از نیروهای پاسدار پادگان ولیعصر(عج) تهران بود در تاریخ 1 اردیبهشت 1360 در عملیات بازی دراز بر اثر اصابت ترکش به بدن وی به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید سرافراز در قطعه 26 بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد. در ادامه وصیتنامه و تصاویر این شهید که در ارتفاعات بازی دراز که به تعبیر شهید بهشتی خانقاه عارفان ...
همسر شهید: هیچ کس نمی داند در این سال ها به خانواده شهدا چه گذشته است/ پول همه چیز را حل نمی کند
آشنا شدید؟ مادر های ما دختر دایی و دختر عمه بودند. من 14 سال داشتم که خانواده ها این تصمیم را گرفتند. مراسممان ساده بود. اما خیلی پرشور برگزار شد. زندگی تان چطور بود؟ ما زیاد با هم زندگی نکردیم. یک بار داوطلب رفته بود ومدت زیادی در خانه حضور نداشت. برای باردوم هم که به سربازی رفت بعد از 25 روز به شهادت رسید. آدم با گذشتی و مهربانی بود. در بچه داری هم کمکم می کرد. ...
سیر تا پیاز زندگی اولادی در آخرین مصاحبه تفصیلی وی با باشگاه خبرنگاران
2010 با امارات رفتم و در آنجا بازی کردم. سین: مردم امارات چگونه بودند؟ جیم: عالی، شرایط خوبی داشتم و از هر نظر امکاناتم حرفه ای بود. سین: چه شد که از این کشور بازگشتید؟ جیم: به خاطر سربازی، مشمول خدمت شدم و برگشتم. سین: پس به یکی از تیمهایی نظامی پیوستید؟ جیم: بله، دو سال ملوان بودم تا سال 91 که دوباره به پرسپولیس بازگشتم اما پایم ...
سبک زندگی امیرمؤمنان علی(ع)
خود در این باره فرموده است: به خدا سوگند تن پوش خود را چندان وصله کرده ام که از وصله کننده اش شرم دارم. روزی گوینده ای به من گفت: آیا زمان دور افکندن آن فرا نرسیده است؟ و من گفتم: دور شو، که هنگام بامداد، از مردم شب رو سپاسگزاری می شود (یعنی نتیجه این رنج من در آینده مورد تمجید قرار خواهد گرفت). امیرالمومنین(ع) پنج سال حکومت کرد و در طول این مدت آجری بر آجر و خشتی روی خشت ننهاد و زمینی را به خود ...
فریادهای نماینده تهران به کجا رسید/کی خورد و کی برد؟
...> درباره این سند نکات زیر در خور توجه است: اول آنکه این نامه به مراجع زیادی، از جمله آقای دکتر نوبخت، رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی هم رونوشت داده شده بود و ایشان علی القاعده طبق وظیفه باید از آن مطلع بوده باشند. بنابراین قرض-الحسنه ای که از صندوق در سال 1392 برای شش ماه گرفته شده بود تا تاریخ صدور نامه بازرسی کل یعنی 30/9/1394 تسویه نشده و از مجموع 1260 میلیون یورو (1751 میلیون دلار) به تصریح ...
روایتی از آغاز 36 سال جانبازی بانوی شهید
اینکه توانستم در راه حفظ اسلام و وطن چشمانم را بدهم، بسیار خوشحالم در سال 77 ازدواج کردم و تمام کارهای منزل را خودم انجام می دهم. به عنایت خداوند و ائمه اطهار(علیه السلام) توانسته ام تا الان زندگی خوبی داشته باشم. به هیچ کس غیر از خدا متکی نیستم و با دیدگان دل همه چیز را می بینم و تمام افراد را می شناسم. اگر چه دیدگان ظاهر را از دست داده ام، اما دیدگان دلم همچنان روشن است. ان شاءالله در قیامت چشمانم سند شفاعتم در جلوی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) باشند. منبع: مشرق + 1 - 0 ...
بررسی کتاب نور الانوار در حوزه مهدویت
زمان ظهور، مستندی ندارد و وجه استناد جناب بروجردی مشخص نیست. باید توجه داشت که بنابر گزارش های تاریخی مراد از دریاچه ساوه همان دریاچه قم یا حوض سلطان است که اکنون در آزادراه قم تهران قرار داشته و دریاچه نمک قم معروف شده است. این دریاچه بیش از هزار سال پیش و قبل از خشکسالی به گونه ای بوده است که قایق های حمل بار از ورامین به سمت چشمه شور قم و از آن جا به ساوه حرکت می کرده اند. آب گیر شدن دریاچه تا ...
پاسخ هوشمندانه استاد بهمن بیگی به فرح پهلوی (+تصاویر)
خانه چند اتاقی کشید. همه جور همسایه در حیاطمان داشتیم: شیرفروش، رفتگر شهرداری، پیشخدمت بانک و یک زن مجرد. اسم زن همدم بود. از همه دلسوزتر بود. پدرم تحت نظر شهربانی بود. مأمور آگاهی داشت. برای خرید خربزه هم که می رفت، مأمور دولت در کنارش بود. بیش از بیست تبعیدی قشقایی در تهران بود. هر تبعیدی مأموری داشت. مأمور ما از همه بیچاره تر بود. زیرا ما خانه ای نداشتیم که او در آن بنشیند و بیاساید ...
دفاع از حرم را دفاع از اسلام می دانست
همیشه در خانه کنار مادرم است. هرگاه عمر به خانه زنگ می زد با هردویشان صحبت می کرد. بعد از تماس با خانه به همسرش زنگ می زد. یکی دیگر از برادرانمان در همین ایام قصد ازدواج داشت و وقتی موضوع را به عمر گفتند، گفت صبر کنید تا من از سوریه برگردم و اگر خدا بخواهد و سالم باشم با هم مراسم عروسی را برگزار می کنیم که متأسفانه این اتفاق نیفتاد. شهید از دلایل رفتنشان گفته بودند؟ عمر خودش به دلایلی ...
من هم ستایش هستم
از ماجرای ستایش ساخته بودند و این همان دنیای رنگارنگ کودکی است که بی همراهی صمیمانه مدیر این مرکز و انجمن حمایت از کودکان کار، میسر نمی شد: 10 ساله است، با چشمانی باهوش و مقنعه ای که روی صورتش کج نشسته. خانه اش در آن سوی پارک بیسیم و نرسیده به تیردوقلوست؛ جایی در گوشه جنوب شرقی تهران که سال هاست میزبان بخشی از مهاجران کشور افغانستان است. پروانه، هم بزرگ تر از دیگر دانش آموزان این مرکز ...
مرد گرگ نمای آمریکایی علیه سیاه پوست هایی که سفید شدند
.... رابرت آن موقع از لحاظ اجتماعی بسیار عجیب و غریب بود و خیلی در شخصیت فرو رفته بود که روش کار او بود. فکر می کنم چند بار از بس دست وپاچلفتی بازی درآورد، چشم هایم را پایین انداختم؛ ولی او در همان گردش های معدود واقعا به من کمک کرد که درک کنم چطور می شود بداهه سازی کرد و چگونه می توان یک شخصیت را به شیوه ای تقریبا بی کلام ساخت. شریدر: زمان پیش تولید، من یک سر رفتم بالای شهر تا با مردم در ...
حرف های خواندنی گلریز درباره سرودهای انقلابی
به سمت خانه راهی شدم، در راه در دلم با خدا می گفتم، خدایی یک عنایتی کن که بتوانم یک کاری بکنم، یک سرودی بخوانم که مرهمی بر دردهای مردم باشد. رسیدم خانه همسرم گفت از تالار وحدت چندین بار تماس گرفتند که خودتان را سریع برسانید به مرکز موسیقی، آن موقع آقای محمدعلی شکوهی مدیر مرکز موسیقی بودند. رفتم آنجا که دیدم آقای شکوهی در اتاق نشسته است و دارد با تلفن صحبت می کند و زیر لب یک شعری را با ...
قصه ی غصه دار علی و پوشش برخی بانوان
، پوششی که اختیار کردن، می تونه اینقدر ذهن نوجوان های اطرافشون رو درگیر کنه. داستان علی بهونه ای شد تا چند خط درد و دل رو ضمیمه ی یک خواهش از خواهران محترم شهرم کنم، خواهش کنم که؛ "وقتی می خواهید پوشش انتخاب کنید – چه در خانه و چه در جامعه- کمی هم با عینک دیگران خودتان را قضاوت کنید" باور کنید همه ی مردها مریض نیستند، اما همه ی مردها به اقتضای نوع خلقت نگاهشان به زن ها متفاوت ...
پاره کردن نامه وزیر صنعت/به خاطر ستایش تلگرام فیلتر کنید/واکنش سه ماه پیش اولادی به شایعه خودکشی
متأسفانه پول نرسید تا مدام تلفنم زنگ بخورد. طرف هم نمی گفت این اولادی است و بی خیال پول. یک روز که داشتم با طلبکاران تلفنی حرف می زدم، این قدر اعصابم خرد شد که می خواستم گوشی ام را پرتاپ کنم ولی دقیقاً پشت سرم یک شیشه بود که دستم محکم به شیشه خورد و متأسفانه دستم را کشیدم که پاره شد. نمی خواستم آدم بدقولی باشم و این اتفاق برایم افتاد. بعد گفتند من خودکشی کرده ام. خدایی اش شما دست من را ببینید. (دوباره ...
به دنبال یک عاشقانه آرام
خواننده ای را دارای پیش زمینه و به اصطلاح پیشکسوت بدانیم. تازه همین خواننده ها هم در این 18-19 سال، 4-5 نسل عوض کرده اند و الان دیگر از خوانندگان نسل اول خبری نیست. من به شخصه ترجیح می دهم که با خوانندگان تازه نفس کار کنم چون هم می شود برایشان شخصیت سازی کرد و هم اداهای خوانندگان کمی سابقه دار را ندارند. این آلبوم قرار بود کدام قشر از مخاطبین موسیقی را درگیر خود کند؟ ...
روایتی از تبلیغ خودجوش فیلم ها در شبکه های ماهواره ای
گروه فرهنگی مشرق – بی اندازه دوست داشتم که اولین بخش هنر مشرقی در روز هنر انقلاب منتشر می شد و در سالگرد بزرگداشت سید شهیدان اهل قلم که معتقد بود: هنر دمیدن روح تعهد در انسانهاست... که نشد و امروز اولین بخش از این مطالب روزانه تقدیم می شود. مطالبی که بعضی هایش ممکن است صرفا روایت چند مدیر یا هنرمند و ... باشد و نتیجه گیری اش بماند برای مخاطب، بعضی هم تحلیلی است کوتاه بر یک خبر، یعضی ...
حمیده خیر آبادی؛ مادر سینمای ایران
ها را دانه دانه می دیدند و می رفتند. گیتی ساعتچی: من دریک دقیقه دو دقیقه نمی توانم درباره نادره حرف بزنم، باید یک سال صحبت کنم: نادره بی نظیر بود من از زمان سریال “تلخ و شیرین” با ایشان خاطره دارم،مثل یک مادر دوستش داشتم... هدیه تهرانی: لذت لمس احساس مادرانه از سینمای ایران گرفته شد. ثریا قاسمی : ما قطعه های هنرمندان هم می خواهیم، ولی قبل از آن “خانه های” هنرمند می ...
رهایی زن شیشه ای از قصاص
عامل یا عاملان حادثه پس از سرقت النگوهای زن سالمند، وی را خفه کرده اند اما یکی از النگوهای مقتول را در محل حادثه جا گذاشته اند. با تحقیقات از اهالی محل وقوع قتل مشخص شد روز وقوع قتل، زن جوانی همراه با یک دختر از خانه مقتول خارج شده اند و پس از کرایه کردن یک تاکسی از آنجا گریخته اند؛ همین سرنخ کافی بود که زن جوانی به نام پروانه همراه دخترش تحت تعقیب قرار بگیرند و چندی بعد توسط پلیس دستگیر ...