سایر منابع:
سایر خبرها
صادق طباطبایی، خوش چهره ترین سیاستمدار ایران
بهمن 1357 با پرواز انقلاب بعد از 17 سال به ایران برگشت و از همان زمان مسئولیت های سیاسی اش در ایران آغاز شد: سال 57 که به ایران آمدم از طرف آقای صدر حاج سید جوادی (وزیر کشور وقت) به کار در وزارت کشور دعوت شدم. 14 اسفند بود که معاونت اجتماعی سیاسی این وزارتخانه را پذیرفتم. وزارت کشور هیچی نداشت. به دلیل اعتصابات 6 ماهه هیچ چیزی سر جایش نبود. من هم 17 سال دور از وطن بودم و تازه می خواستم با همه چیز ...
روبرت لواندوفسکی، جذاب ترین شماره 9 اروپاست
توجه به این که روبرت لواندوفسکی در یک خانواده دیوانه ورزش به دنیا آمده است، هیچ وقت تصور نمی شد او در آینده به حرفه ای دفتری روی بیاورد. البته این بدین معنا هم نیست که او قرار بوده در نهایت یک فوتبالیست شود. وقتی بچه بودم به ورزش های زیادی می پرداختم. برخی اوقات جودو، مثل پدرم، اما بیشتر والیبال، هندبال و ژیمناستیک. ما هرگز خیلی فوتبال بازی نمی کردیم. فکر می کنم به این خاطر بود که پدرم می دانست ...
نصرت اله وحدت هستم؛ بچه خاک پاک اصفهان
منتقل شدم تا در کنار آن به کارهای هنری هم برسم. رضا ارحام صدر چه شد؟ آن زنده یاد در اصفهان ماند و هیچ وقت راضی به ترک آن خاک پاک نشد. البته گهگاه برای بازی در فیلم ها به تهران می آمد اما ترجیح داد در همان اصفهان زندگی کند. داستان سینما از کجا شروع شد؟ از تهران شروع شد. یک روز گفتند آقایی به نام نوربخش با من کار دارد. همدیگر را که دیدیم پیشنهاد کرد با ...
تناسب اندام به سبک الهه حصاری
کار می کنم صبورتر شدم و مواقعی هم که مشکلی به وجود می آید به این فکر می کنم که با غرزدن هیچ چیزی حل نمی شود پس چرا اوقات خودمان را تلخ کنیم. رعایت این موارد خیلی سخت است و برای من هم همین طور بود اما وقتی آنها را رعایت می کنی یا در ابتدا لااقل سعی می کنی که به یک سری قواعد که تو را اذیت می کند پایبند باشی، وقتی نتیجه مثبتی می گیری، به شدت برایت لذت بخش می شوند و آن وقت دیگر خودت دوست ...
مصاحبه جالب با فرزند روحانی مرحوم سلحشور
تلفنی توضیح دادم که می خواهم برای روز پدر مصاحبه ای در رابطه با پدرشان از ایشان بگیرم. هماهنگی ها انجام شد و آدرسی که برای مکان مصاحبه به دستم رسید، دقیقا همان آدرسی بود که حدود دو سال قبل مرحوم سلحشور برام فرستاده بودند تا خدمت شان برسم. حدود ساعت 11 خودم را رساندم به دفتر و به اتاقی آشنا راهنمایی شدم. تابستان سال 93 بود دقیقا توی همین اتاق و روی همین صندلی نشسته بودم تا در مورد موسی(ع ...
ماجرای تماس تلفنی اشرف با شهید قرنی/ چرا سپهبد قرنی با آمریکایی ها دیدار نکرد
او نشستم. گفت: دوستی بی دلیل می شود اما دشمنی بی دلیل نمی شود. من به تو چه بدی کرده بودم که نگذاشتی آن روز تلفنی با تیمسار صحبت کنم. گفتم: تیمسار من هیچ جوابی ندارم که به شما بدهم اما یک چیز را می توانم به شما بگویم. گفت: بفرمایید. گفتم: اگر در این دنیا به غیر از فرزندانتان یک نفر پیدا شود که شما را دوست داشته باشد؛ آن فرد من هستم. خلاصه مقداری با هم گپ زدیم. آقای شادمهر گفت: من جانشین شده ام. از ...
درخواست جدایی به خاطر میوه کال
خاطر خرید میوه های کال اتفاق افتاد و حالا کارمان به اینجا کشیده شده است. ماجرا از این قرار بود که چهار ماه پس از شروع زندگی مشترکمان، یک روز تعطیل از آنجا که قرار بود برایمان مهمان بیاید خودم به تنهایی به بیرون از خانه رفتم تا خرید کنم. من که خیلی اهل خرید کردن نبودم و در دوران مجردی حتی یک بار هم برای خرید مایحتاج خانه نرفته بودم، در راه یک میوه فروشی دیدم و تصمیم گرفتم میوه بخرم. وقتی ...
به نام پدر م مثل مردانگی/ دل سپردن به نوای پدران تنها
زیادی داشت که با دیدن لبخند سالمندان عزیز، دل های ما نیز آرامش پیدا می کرد ولی دیدن وضعیت روحی معلم ادبیاتی که زندگی و وقت خود را صرف آموزش خیلی از فرزندان این مرزو بوم کرده بود ولی امروز متاسفانه تک فرزند خود در حق ایشان کم لطفی کرده اند، منو عمیقا تحت تاثیر قرار داد. وی ادامه داد: این پدر عزیز به دلیل بیماری جسمی تمایلی به شرکت در جشن امروز نداشت و مرتبا فقط این جمله را تکرار می کردند ...
صندوق به لحاظ قانونی فقط 100 بنا را می تواند واگذار کند!
بودم با ریاست سازمان مکاتبه کنم. تعداد تملک ها پس از سال 89 چند بنا بود؟ چون اعتبارات خیلی کم بود تملک جدی صورت نگرفت نهایتاً 20 الی 25 بنا پس از سال 89 تملک شده که قابلیت احیا داشته است. پس به تعداد 60 الی 65 بنای قطعی باسند شش دانگ می توان حدود 55 الی 60 بنای دیگر افزود. پس موضوع مایملک سازمان برای واگذاری کلاً حدود 120 تا 130 بنا است؟ بله ! دقیقاً سازمان ...
هنرپیشه معروف زن: دوست ندارم فرزندانم فیلم هایم را ببینند!!
مامان شما هستم نه بازیگر فیلم چقدر دوستم داری؟ . ** با توجه به زندگی آنها در برزیل پیش پدرشان و زندگی نزد شما، الان دیوا و لئونی به چند زبان حرف می زنند؟ پنج زبان؛ فرانسوی، ایتالیایی، انگلیسی، اسپانیولی و پرتغالی. آنها با سفر به جاهای مختلف دنیا مثل کولی ها زندگی کرده اند. چه شانسی داشته اند! من در سن آنها که بودم ازاینکه چرا این قدر زندگی یکنواختی دارم خسته می شدم ...
بهنام جلیلیان: در موسیقی لس آنجلس پتانسیلی برای کارهای من وجود نداشت
و می خواهم بدانم اصلا به دنبال ساخت کارهای پاپ هستید؟ چون تا کنون هرکاری که من با آهنگسازی شما شنیده ام با فضای پاپ کنونی تفاوت دارد. اتفاقا هر کاری که تا الان من انجام داده ام کاملا پاپ است و در آلبوم کامران تفتی فقط دو آهنگ هست که کمی به سمت راک گرایش دارد. موسیقی راک صرفا ماهیت سازی ندارد و باید ماهیت هارمونایز آن هم قالب راک داشته باشد یا حداقل در زیر شاخه خاصی از راک قرار بگیرد. همچنین تفکر ...
از کسانی که خون شهدا را پایمال کنند نمی گذریم
کردستان شدم. البته مدتی را هم در خوزستان بودم. در آنجا موتورهای برق و ژنراتور را تعمیر می کردم. مهدی همیشه می گفت که اگر برق یا بی سیم قطع شود نیروها در خط مقدم به مشکل برمی خورند. به همین خاطر در طول 24 ساعت نمی گذاشتم موتورهای برق از کار بیافتد. ** موتورش را برای ازدواج دوستش فروخت پدر شهید: مهدی یک موتور داشت که گمان می کنم آن زمان 30 تومان فروخت. به من گفت که 7 تومانش ...
طلوع خورشید تشیّع از کعبه
نقل از سعید بن جبیر، از یزید بن قَعنَب: من با عبّاس بن عبد المطّلب و گروهی از قبیله عبد العُزّی، روبه روی کعبه نشسته بودم که ناگاه، فاطمه بنت اسد، مادر امیر مؤمنان، جلو آمد. او در ماه نهم بارداری به علی علیه السلام بود و درد زایمانش آغاز شده بود. پس گفت: پروردگارا! من به تو و پیامبران و کتاب های آمده از سوی تو، ایمان دارم و سخن جدّم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم و این که او خانه کُهن و آزاد را ...
همه آنچه که می خواستید درباره زرین پال و برادران امیری بدانید
برداشتم سال 88 از راه رسید، اینترنت بود و اختلال های مدامش. دوست مصطفی دارودستکش را از زیرزمین آریاشهر جمع می کند و می رود، مصطفی می ماند و زیرزمینش؛ با اجاره و حقوق کارمند ها و طلب هایی که خبری از وصول شدنشان نیست. به این نتیجه رسیدم که با این شرایط بیشتر از این نمی توانم ادامه دهم. اسفند سال 88 بود، حقوق همه بچه را پرداخت کردم و از شرکت زدم بیرون، فقط دویست هزار تومان برای خودم مانده بود! حقوق ...
پست ویژه آزاده نامداری برای همسرش/خاطره وزیر کار از پدرش/ بچه های خوب و با معرفت در اینستاگرام بهنوش ...
گفت : همیشه برایش دعای سلامتی می کردم در سفرهایش، و او همیشه از من، دعای عاقبت بخیری می خواست و بس . مادر حاج حسین عزیزم، این را هم گفت که در سفر اخرش، نیمه شبی دستهایم را به اسمان بلند کردم و گفتم: خدایا اگر حسین من لایق شهادت است و تو هم دوست می داری که او را شهید ببینی، شهادت را نصیبش کن و به من هم صبر بده . گفت : 15روز بعد از دعایم، خبر شهادتش را به ما دادند، و خدا هم به من و ما ...
شرایط رابطه زناشویی در بارداری/علت خونریزی بعداز رابطه مقعدی/فریز کردن تخمک توسط دختران
...: سلام ببخشید یه سوال داشتم ازخدمتتون. اینکه من 16این ماه یه سونو دادم گفت تخمدانها مشکوک به pco. وحجم تخمدانها کمتراز 10ccکه به گفته خودشون بزرگ نبود. واینکه من فقط این ماه بخاطر بعضی مسائل قرص ال دی مصرف کردم به مدت یک هفته ودوروز...4 روزبعدازترک قرص ال دی این سونو انجام دادم ومقدارجزءی مایع خلفی در فضای کلدوساک دیده میشد چهار روزبعدش یعنی بیستم پ شدم. ماه آینده معمولا چقدر عقب ...
اسم های خز و کیلومتری فیلم های ایرانی +عکس
سوءاستفاده از اخراجی ها مورد استفاده قرار گرفت و البته در اکران تا حدودی به کارش آمد. * مامان بهروز منو زد/ عباس مرادیان: فیلم با محوریت کودک ساخته شده و از این منظر نام فیلم چندان فاصله با اثر ندارد اما وقتی قرار است آن را برای یک اثر سینمایی انتخاب کنیم ماجرا متفاوت می شود. فیلم از نظر قرابت معنایی دم دستی ترین انتخاب است. از آن طرف مامان بهروز منو زد معنای خوبی هم به ذهن متبادر نمی کند. در ...
زندگانی حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام
کاتبان وحی و حافظان قرآن به شمار می رفت. امیرمؤمنان(علیه السلام) در بیست و شش عزوه از بیست و هفت عزوه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) همراه پیامبر بود و پرچمدار سپاه اسلام بود و بسیاری از کشته های دشمن به دست توانای او به قتل رسیدند. فقط در غزوه تبوک به فرمان پیامبر برای خنثی کردن فتنه منافقان در مدینه باقی ماند. نقش علی(علیه السلام) در نبردهای صد راسلام به قدری تعیین کننده و آشکار بود ...
سریال های ترکی را اذهان معیوب خلق می کنند
کاپریو حمله می کند یک بار بدون صدا دید، آن وقت می فهمید که این صحنه هیچ حسی و هیچ ترسی ندارد و تازه شما متوجه عیب ها می شوید. فکر می کنید خرس با او بازی می کند و به یک شوخی تبدیل می شود. *فکر می کنم آرشیو بزرگی از فیلم داشته باشید. - البته من فیلم های بسیاری داشتم که دیگران آنها را از من گرفته اند و دیگر نیاوردند. زمانی در دفتر محمد صالح علا بودم که دیدم فیلم سرپیکو روی میز اوست ...
فرهنگ در رسانه
اندی که از عمر دولت می گذرد دیگر برای ما مشخص و قطعی شده است که فرهنگ اساسا اولویت اصلی این دولت نیست و این را در همه برنامه ها و جزئیات می شود، دید.... خیلی جالب است که این شورا در طول دو سال گذشته تنها دو جلسه تشریفاتی داشته است. او گفته بود گویا حضور ما در این جمع فقط نقش زینت المجالس بودن دارد. حرف راست را باید از امثال میرکریمی و احمدرضا درویش شنید که به وضوح مشخص کردند این دولت و ...
امام ره تاکید داشتند سپاه نباید درسیاست دخالت کند
به گزارش وقت نی وز ، متن کامل این یادداشت همراه با مقدمه آن به شرح زیر است : در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری نوین نظام جمهوری اسلامی مسئولیت های مهم و زیاد استانی و کشوری را بر عهده داشتم که یکی و بلکه مهم ترین آنها که برای من مایه افتخار، پرخاطره و مورد علاقه وافرم، نمایندگی حضرت امام درسپاه پاسداران انقلاب اسلامی و در آغازین روزهای تشکیل آن نهاد مقدس بود. نمایندگی حضرت امام ...
سور زهرا ، سوگ ستایش
- افغانان وقتی بخواهند میهمان خود را تکریم کنند وی را در کنار داماد می نشانند - اری وقتی در جایگاه رفیع و در کنار داماد نشستم ، دخترک خرد سالی که لباس عروس به تن داشت در اغوشم قرار گرفت و حالا وقتش بود که به یاد ستایش بگریم: صبا گر چاره داری وقت وقت است که درد اشتیاقم قصد جان کرد جوانان افغان می رقصیدند و این ترانه - جمشید پروانی - را که این روزها پر تیراژ ترین ترانه أفغانستان شده ...
بانو شرافت؛ طبیب بی مدرک و جراحی محلی / روایتگری از درمان درد مردم اما خود پُر از درد
نمیکنند و گرفتن مجوز را برایم غیر ممکن تصور می کنند. داده شرافت ام آر آی خیلی از مریض هایش را به من نشان داد برایم جای سوال بود که چرا نزد خود نگه داشته وقتی جویا شدم گفت: طی دو روز گذشته وقتی مراجعین کار درمانشان تمام شد دیگر نیازی به بردن عکس های خود ندیدند. خیلی وقت ها با عصا می آیند و با پای خود به خانه برمیگردند. با آن لحن صمیمی و دوست داشتنی اش برگی از خاطراتش را برایم ورق ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (251)
درد نمیخوره ...فقط ایرج میرزا. 32. عکس این آدمای گشت نامحسوس رو همه جا گذاشتن دیگه. از الان بگردین تو خیابون هر کدومشو دیدین با گچ یه ضربدر پشتش بکشین. مردم همیشه در صحنه، بدون استثنا دارن میخندن! 33. یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش گشت ارشاد گرفت برد به داخل ونش 34. سیامک انصاری یه جغد داره تو خونشون که تو اوقات فراغت میشینن به هم زُل میزنن ...
من هم ستایش هستم
می ماند. جمله هایش طولانی تر و دقیق تر هستند و گویی با تجربه بیماری ای که داشته، توانسته دنیا را به شکل دیگری ببیند: زهرا، تو راه مدرسه چه چیزی تو رو می ترسونه؟ وقتی دارم میرم خونه، دزد باشه می ترسم. از کوچه ها که تاریک باشه. برات پیش اومده که وقتی داری میری خونه یه مردی بخواد تعقیبت کنه؟ یه بار یه مرده می دوید دنبالم که داشتم می رفتم نونوایی. من جیغ زدم، یه زنه گفت چی ...
حکایتی تلخ از قافله ای که به سمت جدایی می برد
خنده گفتم تشکر مادر جان من تا نیم ساعت دیگر زحمت کم می کنم. دوباره نگاهی به ژاله کردم، دستم را گرفت و با اشکی که از چشمانش جاری شد به من گفت: آنروز که بابا و مامانم از هم جدا شدند اصلا من را ندیدند انگار من نبودم، هیچ کسی مرا درک نکرد و دوتایشان به فکر خودشان بودند من کلاس سوم راهنمایی بودم یعنی در دوران بلوغ که نیاز به یک خانواده و صمیمیت بین اعضا داشتم من از هر دوی پدر و مادر یتیم شدم ...
حضور در منزل کاربر قدیمی سایت
پرده بودم و سعی کردم یک فیلم را برای گذراندن وقت نبینم بلکه محتوای پیام فیلمساز را فرا بگیرم. بالاخره فیلم هم یک رسانه برای انتقال پیامی است که یک فیلمساز با هنرش می خواهد آن را فراگیر کند. عامل سوم کامپیوتر بود. من در سال 69 با کامپیوتر آشنا شدم و از همان اول شیفته این ماشین قرار گرفتم و مجذوب آن شدم و همین سه عامل، عواملی بودند که سرنوشت مرا رغم زدند و فکر کنم تا آخرین دم ...
اسد می خواست سوریه را تحویل شهید صدر بدهد
.... یا باید تمام اسلام را بیان کرده و یا آن را رها کرد تا بخشی از آن منسوخ نشود. آقای دکتر شما از چه سنی با شهید صدر آشنا شدید؟ از 19 سالگی با ایشان آشنا شدم. زمانی که در بغداد دانشجو بودم، روزهای تعطیل پنجشنبه و جمعه به همراه سایر دانشجویان و بدون وقت قبلی به بغداد می رفتیم تا با شهید صدر ملاقات کنیم. از ما استقبال می کرد و هر سئوالی که داشتیم پاسخ می داد. بهترین لحظات عمر من از همان ...
ده خاطره از ده مادر شهید
کمک حالم بود. وقتی رفت جبهه ،همه می پرسیدند چطور دلت آمد بفرستیش ؟ فقط به شان می گفتم آدم چیزی رو که خیلی دوست داره ،باید در راه دوست بده 6)به راننده ی آمبولانس سپرده بود اگه شهید شدم ،حتما باید جنازه م رو به مادرم برسونی.یه برادرم شهید شده یکی هم مجروحه .دلم نمی خواد چشم انتظار من هم بمونه. 7)پسرم که شهید شد، دیدم یک پیرمرد توی مجلس بیش تر از همه ناراحتی می کند. بعد ها فهمیدم این ...
بخش پایانی دفترچه خاطرات افغانستان منتشر شد
و تجدّد بخشیدن به اقتصاد؛ گسترش آموزش و سواد؛ بویژه ایجاد امکانات آموزشی و روان کردن آموزش زنان؛ بهبود خدمات اجتماعی و امکانات بهداشتی برای مردم؛ ایجاد شالوده ای برای افغانستانی نو در زمینه های وسایل ارتباطی، جاده ها و ازین قبیل و تبدیل ساختاری افغانستان به کشوری مدرن، حکومتی سکولار و آزاد از تعصّبات اسلامی. اگرچه این مقاصد انقلاب در برنامه های نظری اعتبار داشته و دارای ارزش بودند، مناسبت و ربط و ...