سایر منابع:
سایر خبرها
یک قصه، یک زندگی؛ دختر آبادانی
رو پیدا کردی! دختر پرستار پرسیده بود: آخه وسط این جنگ و این همه شهید و زخمی؟! ننه مریم وقتی برگشت، تشخیص داد در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست. من و حاج قاسم و یک روحانی که در هتل کاروانسرا مستقر بود، شبانه و با خبر قبلی به آسایشگاه پرستاران بیمارستان رفتیم و خواستگاری انجام شد، اما نتوانستیم بله را بگیریم. دختر پرستار نظرش این بود که باید بیشتر فکر کند و با خانواده اش که از ابتدای ...
خوابی که تعبیر شد/ عبدالله را در میان پیکر 700 شهید شناختند
. همه فکر می کردند او اسیر شده، در حالی که برادرم کیف عبدالله را حاوی وسایلی چون دفترچه، ساعت مچی، خودکار و سربند یادگاری دایی اش، با دو نسخه بیمارستان کردستان مریوان بود با خود آورد. قطره ای اشک بر نی نی دو چشمان این خواهر و مادر صبور شهیدان زعفرانی و اپرناک موجبی بغضی بر گلویم شد تا اجازه دهم چند ثانیه ای حاج خانم را تصوری بر قرار گرفتن کنار فرزندش ببرد و سکوت اختیار کنم. ...
نگاهی گذرا به صنایع دستی و سوغات شهر نراق
زنی در قدیم ظروف شکسته چینی مانند :کاسه، قوری، بشقاب قابل بازسازی بودند.این کار توسط کسانی انجام می شد که خبره بودند و با بستن نوارهای حلبی نازک مانند حلبی قوطی سوهان به طرز ماهرانه ای ظروف شکسته چینی آلات را بازسازی می کردند. از خبرگان این کار در شهر نراق می توان به مرحوم بهارعلی مدّاحی فرزند درویش شِکَرعلی بن اسماعیل و مرحوم علی کرباسی فرزند علی اکبر اشاره ...
کاروان اعتکاف به سرمنزل آخر رسید/ وداع در اعتکاف؛ اتصال دوباره با باری تعالی
کاری برای این مسجد و رضای خدا انجام میدم . * از خدا ظهور امام زمان، سلامتیه مریضا خوشبختی و عاقت بخیریه جوونا رو میخوام گفتم مادرم از خدا چه خواسته ای داری؟ اینو که پرسیدم اشک توی چشماش حلقه با صدای لرزان گفت: ظهور امام زمان، سلامتیه مریضا خوشبختی و عاقت بخیریه جوونا ... در حال صحبت کردن با این مادر بودم که متوجه ذکر گفتن به لحجه زیبایی شدم از خانم جعفری تشکر کردم و ...
رفع دغدغه مادران برای اعتکاف/ اینجا همه برای فرزندت مادری می کنند
طفل شیرخوار چگونه می توان به اعتکاف آمد؟! از آنها سراغ مادرانی را می گرفتم که فرزندشان در مهدکودک مسجد حضور داشت، منصوره تقوایی یکی از آنها بود. وقتی سر صحبت را با این خانم باز کردم، گفت: بزرگترین حُسن اینجا همین مهدکودکش است و گرنه ما نمی توانستیم به اعتکاف بیاییم بچه هایی هم که به مهد نمی روند داخل مسجد خیلی راحت بازی می کنند (سفال و نقاشی). وی اظهار داشت: در نظر گرفتن مهد برای ...
خاطرات خواندنی همسر شهید آیت الله شاه آبادی
نمایندگی مجلس و ... کارنامه ای درخشان از خود به یادگار گذاشت. شهید آیت الله مهدی شاه آبادی در سال 1336 در سن بیست و هفت سالگی تصمیم به تشکیل خانواده گرفت و خانم صفیه آیت الله زاده شیرازی، فرزند مرحوم حجت الاسلام سید عبدالمطلب شیرازی را برگزیده و به همسری خود در آورد. خانم شیرازی که از نوادگان میرزای اول (تحریم کننده استعمال تنباکو در ایران) است و مبارزه با ظلم و جور زمانه در خاندان او، به ...
فرهنگ در رسانه
اندازه برون گرا ندارم. پس آنچه بر پرده یا صحنه از خودم به عنوان بازیگر می بینم با من واقعی، کاملا متفاوت است. در عین حال اصلا حتی هنوز نمی دانم که بازیگر خوبی هستم یا نه. فقط تلاش می کنم آنچه به من سپرده شده، با تمام توان انجام دهم و به دلیل سال ها تجربه ام در حرفه منشی صحنه، هنگام بازی دقت زیادی در بازیگری دارم و نکات اشتباه خیلی سریع برای من جلب توجه می کند. آیا الگویی برای رسیدن به ...
دورریزهایی که ماکت می شوند
خریداری نشده است. گرچه حمیدرضا همه این وسایل را با علاقه درست می کرد اما در خانواده اش کسی نبود که او را تشویق به ادامه کار کند. خودش در این باره می گوید: من تنها عضو مجرد خانواده مان هستم و با پدرم زندگی می کنم، به همین خاطر خیلی از اوقات پدرم مخاطب کارهای هنری من است اما هیچ وقت از دیدن آنها ذوق نشان نمی داد و همیشه یک جمله می گفت برو فکر نان باش . با این حال دلسرد نمی شدم چون با ساخت ماکت و مجسمه ...
از آخرین محل اختفای رجوی تا بازگشت با جراحی پلاستیک
حتی زندگی شخصی آنها صورت می دهند. لذا توجه جدی به مطالبی که از سوی جداشده های سازمان و بالاخص آنهایی که در سالهای اخیر از سازمان جداشده اند می تواند به پشت پرده اقدامات تروریست های وابسته به سرویس های جاسوسی غربی اشارات جالبی داشته باشد. متن زیر به اظهارات خانم فریده هشترودی اشاره دارد که به زوایای تاریکی از ماهیت منافقین اشاره می کند. نگاهی به ادبیات مجاهدین، در سالهای قدرت و ...
ماجرای تماس تلفنی اشرف با شهید قرنی/وقتی شهید قرنی مقام آمریکایی را به جنوب تهران برد
. بیژن یک دخترخاله داشت که در رباط کریم درس می خواند و خواهر من در آنجا معلم ورزش بود. زمانی که پی به رابطه من و بیژن بردند این باعث شد که رفت و آمدها خیلی زیاد شود. به طوری که من دیگر یکی از اعضای خانواده آنها شده بودم و شوکت خانم (خواهر شهید قرنی) مرا خیلی دوست داشت. این رابطه به گونه ای شده بود که دیگر مانند یک فامیل برای آنها شده بودم. آخر هفته ها دور هم جمع می شدیم و گاهی اوقات تیمسار هم به ...
پدر کارگردان به روایتِ پسر روحانی اش!
دوازده سالم بود و یک شب تنهایی رفتم شهرری برای هیئت حاج منصور، نزدیک صبح که برگشتم یک سیلی زد توی گوش من که گریه ام گرفت اما انصافا اگر خودم جای او بودم بدتر برخورد می کردم. بچه های شما که بزرگ بشوند چه چیزی از پدر برایشان می گویید؟ ان شالله بتوانم با نانی که به آن ها می دهم همیشه در راه راست باشند. من فقط نگرانی ام این است که دخترم بگوید می خواهم بازیگر بشوم. این را نمی دانم چه ...
فرهنگ در رسانه
درست شبیه باران است و همان طور که باران باعث تمیزی طبیعت می شود گریه کردن هم روح و فکر ما را تمیز می کند... اما خب، به نظر می رسد در نمود بیرونی هنرتان یا تاثیرات اجتماعی کارهای تان بیشتر طرفدار شادی و خنده باشید... نه، واقعا این طور نیست. شادی یک احساس است و نشان می دهد که یک نفر واقعا همان احساس را در درونش دارد. این را نمی توان به عنوان یک نسخه تجویز کرد. نمی توان به همه ...