سایر منابع:
سایر خبرها
ماه چهره خلیلی و عاشقی های روی صحنه اش
سمندریان را انتخاب کردید؟ دلیل این که به آموزشگاه استاد سمندریان رفتم این بود که بعد از چشمان سیاه برای ازدواج به سبک ایرانی به دفتر حسن فتحی دعوت شدم. مشکلی که آن زمان داشتم این بود، چون فقط یک سال از آمدنم به ایران می گذشت ته لهجه داشتم. (با خنده) ته لهجه ای که هیچ کس از روی آن متوجه نمی شد که من از انگلیس آمده ام. من همان جا هم که بودم تحصیلات فارسی و تحصیلات قرآنی داشتم و به کلاس های شعر و خط ...
مولفه های جامعه سازی دینی در سیره پیامبر(ص)
بهشت و جهنم است و بهشتیان و جهنمیان را جدا می کند و علی(ع) است که بین مردم بهشت و جهنم را قسمت می کند، به امیرالمومنین قاسم گفته می شود. وی ادامه داد: البته امیرالمومنین(ع) بخاطر خشکسالی و ناتوان بودن حضرت ابوطالب، در خانه پیامبر(ص) بزرگ شده است. اما حقیقتاً پدر معنوی و حقیقی امیرالمومنین، پیامبر اکرم است و چون لقب امیرالمومنین قاسم است به پیامبر ابوالقاسم می گویند. یعنی پدر قسمت کننده ...
محمد علیزاده: روزهای سختی را گذراند ه ام
دست بیاید به هم سر می زنیم. امروز هم روز پدر هست و بخاطر کنسرت هنوز فرصت دیدار خانواده را نداشتم، اما بعد از کنسرت اولین جایی که خواهم رفت، خانه پدری است. * این روزها بحث حضورت در کنسرت اروپا (سوئد و آلمان) مطرح است. تو برای اولین بار به آنجا می روی و برای اولین بار چهار هنرمند از داخل کشور در اروپا اجرا خواهند داشت. از این برنامه بگو و چه شد که برای حضور در کنار محمد اصفهانی، شهرام شکوهی و ...
شهید نادر خیرخواه، بخشداری که حقوق بخشداری را نمی گرفت
بیایند خواستگاری ات. دوروز قهر کرده بودم ومیگفتم من بچه ام، نمی خواهم ازدواج کنم. تااین که پدرم با من صحبت کرد و از نادر بسیار تعریف کرد. مجابم کرد که ازدواج کنم. عروسی گرفتیم خیلی ساده ، در منزل پدر خودم، به صرف نهار وتا سه ماه همانجا زندگی کردیم و بعد از مدتی خانه اجاره کردیم و رفتیم . مهریه تان چقدر بود؟ زندگی تان چطور شروع شد. مهریه ام اصلا خاطرم نیست، من اصلا نپرسیدم چه پشت ...
خاطره خواندنی معلمی که با دیدن اعلامیه فوت خود شوکه شد
شدم و تدریس دانش آموزان چهارم ابتدایی را برعهده گرفتم. وی اضافه می کند: آن سال اولین سال کاری ام بود و خیلی پرانرژی بودم؛ دوست داشتم هر آنچه در تربیت معلم یاد گرفتم را به دانش آموزانم منتقل کنم و یک رفاقت شیرینی بین من و بچه ها به وجود آمده بود. خرازانی به حس محبت دوطرفه ای که میان خود و دانش آموزانش ایجاد شده بود اشاره می کند و ادامه می دهد: آن زمان دانشجوی فوق لیسانس هم بودم ...
روایت مدافع حرمی که عاشق زینب (س) بود
اذان گفت. از خبر شهادت همراه زندگی تان چطور مطلع شدید؟ پدر ایشان با من تماس گرفتند تا به منزلشان بروم. وقتی رسیدم از حضور بستگان و اوضاع خانه متوجه شدم که سعید به شهادت رسیده است. اولش خیلی شوکه شدم و ناخودآگاه اشک هایم جاری شد. قبلاً اگر به ذهنم خطور می کرد که همسرم شهید بشود، سریع ذهنم را خط خطی می کردم اما چون از من قول گرفته بود که برای شهادتش دعا کنم من هم دعا می کردم که در سن بالا ...
حرف های جالب متفاوت ترین معلم کهگیلویه و بویراحمد+ تصاویر
...، آیا در خانواده شما فرد معلول دیگری هم هست؟ 4 خواهر و 5 برادر هستیم . بله یکی از برادرهایم روشندل است . 6.یک خاطره از دوران معلمی خودتان برایمان تعریف کنید ؟ چون روز معلم هست یک خاطره به همین مناسبت به یاد دارم و اینکه یکی از دانش آموزانم چند سال پیش برایم تعریف کرد که خانم ما در خانه با پدر و مادرم روی اینکه برای روز معلم چه کادویی تهیه کنیم صحبت می کردیم که ...
تحسین رهبر انقلاب از تبلیغ جالب مغازه دار رشتی + عکس / یک خطای پزشکی دیگر در گیلان؛ مهلای 14 ماهه جان ...
تشریح کردم که وی در پاسخ گفت که چون کودک میل به غذا خوردن دارد نیاز به بستری کردن کودک نیست، سپس وی علاوه بر نسخه قطره استامینوفن و سرم خوراکی دستور خوراندن آب گوجه فرهنگی را تجویز کرد. وی بابیان اینکه ما به خانه برگشته و به جز خوراندن آب گوجه فرنگی الباقی دستورات پزشک را انجام دادیم گفت: متأسفانه ساعت به ساعت حال بچه وخیم تر و تب و اسهال مهلا شدیدتر شد که ما نیز به همین علت در ساعت یک ...
پاسخی قابل تامل به اندیشه های اسلام ستیز
آنان به چرخش درآمد و نیزه شان تیز شد. به خدا سوگند! من در دنباله آن سپاه بودم، تا باطل شکست خورد و عقب نشست و همه، رهبری اسلام را فرمانبردار شدند، در این راه هرگز ناتوان نشدم و نترسیدم و خیانت نکردم و سستی در من راه نیافت. به خدا سوگند! درون باطل را می شکافم تا حق را از پهلویش بیرون کشم. امیرالمومنین علی (ع) در خطبه 106 نهج البلاغه هم به ره آورد بعثت رسول اکرم (ص) اشاره می کنند: ای مردم! از سر ...
فقط خیانت کرد!
حرکات و حتی نوع پوشش همسرم زننده بود. خانواده ام مرا طرد کردند. در همان دوران عقد متوجه شدم با پسری در همسایگی مان ارتباط دارد. می خواستم طلاقش بدهم. به دست و پایم افتاده بود و گریه می کرد. او را بخشیدم و برای زندگی راهی مشهد شدیم. در اینجا پدر ناهید از ما حمایت می کرد. اتاقی در خانه شان به ما داده بودند و در کارگاه پدرش مشغول کار شدم. دوباره واقعیت تلخ دیگری برایم نمایان شد. او که معتاد ...
گزارش: یک روز با کارگران کشتارگاه
...... . این می ترسه. می بینی؟ مردمک چشمش گشاد شده چون داره خون رو می بینه... محمود، سلاخ گوسفندهاست. 34 ساله، قد بلند، لاغر، پدر دو بچه و صاحب یک بره که اسمش را گذاشته خانم طلا. خانوم طلا چطوره محمود؟ – دستبوس... خواستگار اومده براش... عشق اوایل جوانی اش هر روز از جلوی خانه شان رد می شود و محمود، هر روز عصر منتظر این لحظه بی فرجام است. دست هایش آنقدر زور دارد که ...
مرگ مرد شیشه ای در کمپ
بیمارستان انتقال داده شده است. با اعلام این خبر، ماموران با حضور در کمپ ترک اعتیاد در شهریار پی بردند این مرد با افتادن از روی تخت دچار خونریزی مغزی شده که پس از انتقال به بیمارستان به کام مرگ فرو رفته است. برادر متوفی در تحقیقات به ماموران گفت: برادرم سه فرزند داشت و پدر و مادرم نیز در همدان زندگی می کنند و او به خاطر اعتیادش به شیشه برای همسر و بچه هایش ایجاد مزاحمت می کرد. تا ...
دوباره هم به دنیا بیایم، باز جراح اعصاب خواهم شد
ایران از طریق خدمت در سازمان نظام پزشکی ایران از نکات برجسته کارنامه حرفه ای وی است. خاطره ای از دوران کودکی تان به یاد دارید؟ وقتی کمتر از یک سالم بود مادرم فوت کرد و من هیچ تصویری از مادر در ذهنم ندارم. من پنجمین فرزند خانواده بودم، در حال حاضر فقط یک خواهر و یک برادرم در قید حیات هستند. ما زیر نظر همسر جدید پدرم بزرگ شدیم. ایشان بچه دار نمی شد و خیلی با ما مهربان بودند، تا وقتی ...
بدون تبلیغات تلویزیونی نیز می توان بهترین مشاور تحصیلی کشور شد
بگویید که قید خواسته پدرتان را که همان کسب رتبه زیر صد بود، زدید؟ نه اصلاً مگر می شد چنین کاری کرد چون من هم پدرم را خیلی قبول داشتم و هم اینکه برای من بسیار مهم بود که توانایی هایم را در درجه اول به خودم و سپس به مادرم که خیلی مرا دست کم می گرفت، نشان دهم. ضمن آنکه پدرم همان زمانی که شرط رتبه زیرصد را گذاشتند، یک دانشجویی که رتبه یازده کنکور سراسری بود و در دبیرستان البرز هم تحصیل کرده بود ...
حسین منزوی، بر اوج استغنا/ یادداشتی از ابراهیم اسماعیلی اراضی
...، جلوه خواهد کرد؛ مجموعه سروده هایش به زبان مادری اش؛ ترکی. می شود 12 سال اما هنوز... این عکس را روز پنجشنبه 19 فروردین گرفتم؛ عکسی که معنا و مفهومش این است که حسین منزوی همچنان غریب وار در اوج قلندری، مستغنی و مبرّاست. و خودش پیشاپیش گفته بود که مرگ از شکوه استغنا با من چگونه برتابد / با من که شوکرانم را با دست خویش می نوشم . حتی پیش ترها که این سنگ، بالاتر می ...
این دختر 4 بار از پدرش باردار شده است+ عکس
دختر که هنوز با یادآوری گذشته، غم به چشمانش می دود گفت: ترسیده و شوک زده بودم و فقط یک گوشه کز می کردم. پدرم به مادرم فرصت نمی داد چیزی بگوید یا اعتراضی کند. وقتی باردار شدم پدرم خانه ای در محله دیگری از کابل پیدا کرد و از آنجا به بغلان رفتیم. در آنجا بچه به دنیا آمد و پدرم او را به صحرا برد و در آنجا رها کرد و من هرگز این کودک را ندیدم. اما این پایان کار نبود، خاطره چهار بار دیگر نیز باردار شد اما ...
دلیل بچه دار نشدن نیوشا ضیغمی
؛ پس مجبور بودم با اسباب بازی هایم زندگی کنم. آن دوران مادرم هم خیلی دوست نداشت به مهدکودک بروم و پیش مادربزرگم می ماندم. الان که به آن دوران نگاه می کنم، می بینم که آن زمان ها هم دوست نداشتم آدم معمولی باشم. الان فکر می کنم که شاید آن زمان بعضی ها با خودشان می گفتند که چه بچه دروغ گویی است؛ اما آنها دروغ نبود، بلکه دنیای من آن شکلی بود. شاید باید الان از پدر و مادرم تشکر کنم که بهم نگفتند کم حرف ...
روایتی از همراهی قاتل روح الله داداشی تا پای چوبه دار!
واگذار کرده ام و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچکترین برادرمان واگذار شده؛ به هر حال برادر کوچکتر هم زیر بار نرفت و گفت اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمی گذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سال ها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم؛ به هر حال روی اجرای حکم مصر بود؛ من پیش خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آن ها روبه رو شود، ممکن است چیزی بگوید که دلشان به ...
اولین حقوقم فقط 700تومان بود/ بیمه طلایی؛ خدمتی که نیاز به درمان دارد/بخشنامه جدید درخصوص ارتقاء سطح، ...
شب در نردین بخوابیم و صبح با تراکتور به کالپوش می رفتیم. مرآت- پدر و مادرتان مخالفت نمی کردند برای رفتن به روستاهای دور افتاده؟ پدرم خیلی مهربان و دلسوز بود و همیشه مرا تشویق و حمایت می کرد و برای اولین بار نیز او مرا به کالپوش برد و من سنی نداشتم که به روستا رفتم و با سختی ها سازگار شدم. مرآت- چه سالی ازدواج کردید؟ در سال 70 عقد کردیم و با توجه به ...
پرویز طاهری: بعد از انقلاب به خارج کشور نرفتم و یک حزب اللهی تمام عیار شدم
کنی؟ من به شدت شوکه شدم و در جواب گفتم نه من اهل شکنجه کردن مردم نیستم؛ ولی هرگز متوجه نشدم که آیا خود او همکاری می کرد یا نه؟ * بازگردیم به فعالیت هنریتان در سال های میانی دهه پنجاه. آیا شما در آن دوره به خواننده مطرح و شناخته شده ای تبدیل شده بودید؟ بله چون 13 هفته برنامه استودیو 11 از تلویزیون پخش شد و من به جز سه-چهار هفته، با آهنگ های مختلف در این برنامه حضور داشتم. از طرفی در آن زمان ترانه ای ...
فرهنگ در رسانه
بعثت ، آن قدر جهان در تاریکی و ظلمت و گمراهی فرو رفته بود که باید آن را جهالت و ضلالت در حد اعلی خود توصیف کرد؛ به طوری که مردم با دست خودشان سنگ یا چوب را به صورت بت تراشیده و آن را می پرستیدند و.همچنین خون ریزی و قتل و غارت به یک روال روزمره و عادی تبدیل شده بود. وی افزود: در همین جامعه بود که فجایعی چون زنده به گور کردن دخترکان معصوم رخ می داد و پیامبر (ص) در چنین جامعه ای مبعوث شد ...
پای کوره آهنگری خدا را بهتر حس می کنم/ بیش از ده ضریح ساخته ام
هشت برادر بودیم که سه نفر از آنها پشت سرهم رفتند و دیگر نوبت ماست. شما یازده خواهر و برادر بودید؛ چرا امروزه مثل گذشته نیست و جمعیت خانواده ها رو به کاهش است؟ خب زمان قدیم، غذا سالم بود بچه ها را هم درست تربیت می کردند و دختر از نه سالگی به خانه بخت می رفت و از همان آوان کودکی پسرها مرد و دخترها زن زندگی بار می آمدند؛ اما امروز هم تغذیه مردم نامناسب است، هم روش تربیت با گذشته ...
ویژه وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
راستی مادرم بود؛ زیرا کودکان خود را گرسنه می گذاشت و مرا سیر می کرد. آنان را گردآلود می گذاشت و مرا تمیز و آراسته می نمود، و راستی که مادرم بود. 10 حضرت ابوطالب رسول خدا را از سن هشت سالگی به خانه خویش منتقل ساخت، و تا سن پنجاه سالگی رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، لحظه ای از یاری و حمایت او دست برنداشت و او را بر خود و فرزندانش مقدم می داشت! و خطرهای احتمالی را که متوجه رسول خدا می گردید ...
سازمان سیا واقعا کسب وکار فیلم و سینما را تحت تأثیر قرار داد/ هوملند و 24 تبلیغات سی آی اِی هستند
(جاسوس سابق موساد) همکار تهیه کننده من بود. [تهیه کننده میلیاردر که به تازگی بازگشته از گور را تولید کرده است]. او آدم مکاری(عبارت نزدیک به ترجمه پدر سوخته) است. موقع کار روی جی اف کی دیدمش و بعد، سه فیلم با هم ساختیم. اعتبار بسیار برای درگیرشدن در پروژه جی اف کی کسب کرد و بعد به راهش ادامه داد و میلیارد میلیارد پول درآورد. اما،بله، خانه من در هالیوود که خانه نیست. یک فیلم اینجا می سازم، یک فیلم ...
ماجرای خواندنی خواستگاری یک مادر از هم سلولی برای پسر اعدامی
هروئین بود. راننده فرار کرد، زنی که همدستش بود و من دستگیر شدیم. من حکم اعدام گرفتم که سه سال بعد رای من به حبس ابد تغییر یافت. 12 سال زندانی بودم تا این که مشمول عفو شدم. در این مدت زندگی و جوانی ام را از دست دادم. پدر و برادرم در سال های اول محکومیتم بر اثر سکته فوت کردند. مادرم یک سال قبل از آزادی ام فوت کرد. چطور با همسرت آشنا شدی؟ پنج سال در زندان تبریز بودم و بعد به زندان ...
خاطرات شیرین روزهای مدرسه از زبان معلمان و دانش آموزان علی آبادی + تصاویر
پدرش از بیمارستان را آورد و من خیلی خوشحال شدم. فاطمه زنگانه مربی ورزش مدرسه، از عشق و محبت دانش آموزش نسبت به خودش گفت: سوار سرویس مدرسه شدم، صندلی جلو شاگردانم نشسته بودند و متوجه حضورم نشدند، یکی از آن ها به دیگری گفت که یک شاخه از گل هایت به من می دهی به خانم معلم بدهم چون مادرم چیزی نخرید که برای خانم بیاورم. من که می دانستم وضع مالی خوبی ندارند از جایم بلند شدم و او را بوسیدم. ...
فراموش شدگان عرصه بازیگری
به شما بگویم که با همین شرایط نامناسبم، خدا را شکر شبی را دست خالی به خانه نرفته ام. دلخوری پسر اسدا... یکتا از شیوه برخورد بازیگران با مشکل پدرش پسر اسدا... یکتا هم در گفت و گو با ما درباره آخرین وضعیت سلامت جسمانی پدرش می گوید: پدرم متولد 1326 هستند و به دلیل پا به سن گذاشتن، همین چند وقت پیش به دلیل سکته قلبی چندین ماه بیمارستان بستری بود اما هیچ مسئولی برای عیادت به ما سر نزد ...
مجموعه اشعار ویژۀ مبعث حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلّم
... طاقت زینب تو نیست کمی بی ادبی ترسم این بار اگر گوش به خواهر ندهی خون کند چوب یزیدی ز تو دندان و لبی چون که جان می دهد امروز ز تب کردن تو چه کند زینب تو با سر دور از تن تو محمد سهرابی * ما بی علی کنار پیمبر نمی رویم * طی میکنیم سمت ملاقات جاده را شاید کسی سوار کند این پیاده را وقتش رسیده است که ...
عروسی دختر ناصرالدین شاه با مشت و لگد!
روز عقدکنان... اجازه عقدکنان داده شد و مشغول جشن شدند. فوق العاده عالی و قشنگ تهیه دیده، ولی تقریبا کم جمعیت تر از شیرینی خوران. دوباره آن خیال سرسام و جنون (فشار روحی) در من تولید (ایجاد) و به یک تهدید خارجی همیشه دچار (ترس). و می دیدم در یک گرداب عمیقی افتاده راه خلاصی ندارم... . با گذشتن روزها برای تاج السلطنه، زمانی که او علاقه ای به رسیدن آن نداشت فرا رسید و آن روز عقدکنان بود. او خواسته و ناخواسته باید به عقد پسرکی درمی آمد که قرار بود شوهر آینده او ب ...
گره کسب و کار در نگاه های سیاسی است
اکثر مواقع درآمدم را برای مسائل تحصیلی یا هزینه روزمره مصرف می کردم بیشتر درآمدم را هم به مادرم می دادم تا برایپس انداز کند. پس از فوت پدرم خیلی از امکانات از ما گرفته شد ولی مادرم باگذشت و عاطفه ای که داشت سرپرستی ما را به عهده گرفت. مادرم را همپانزده سال پیش از دست داد . استارت فعالیت های شما در مختصات تولید از چه زمانی زده است؟ من کارم را از درون خانه شروع کردم مواد غذایی ...