سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگویی متفاوت با ماه چهره خلیلی و همسرش
فرزندمان اینجا به دنیا بیاید. به چند دلیل به این نتیجه رسیدیم. یکی اینکه من مهر و صفا و دور هم بودن ایرانی ها بعد از زایمان را خیلی دوست دارم. وقتی یک نفر زایمان می کند همه به بیمارستان می روند و حس خیلی خوبی به وجودمی آید، به ویژه آنکه بچه ما هم از سمت خانواده ابراهیم و هم خانواده خودم خیلی عزیز است و همه انتظارش را می کشند. فضای گرم و صمیمی ایران در آنجا نمی تواند وجودداشته باشد. ممن است از لحاظ ...
همه برنامه های نوروزی تلویزیون در یک نگاه+ جدول
. هدف اصلی وی بازگشت به شهر قدیمی خود یعنی اوز است و پیدا کردن دوستان قدیمی خود. دوروتی در مسیر بازگشت دوستان جدیدی پیدا می کند که به کمک آنها سعی دارد دلقک ستمگر را شکست دهند و آرامش را به سرزمین بازگردانند... جهیزیه پرماجرا / 9 فروردین خلاصه داستان: چند نوجوان که برای تهیه جهیزینه خواهر یکی از بچه ها که دچار مشکل مالی است، دست به کار می شوند و می خواهند با تصورات نوجوانانه ...
ماجرای پزشکی که می خواست قاسم سلیمانی را بکشد
دیگری نخورد. گفتم این همه غذا هست چرا نمی خوری، احمد آقا گفت نه ما به این سفره ها عادت می کنیم بهتر است از خودمان مراقبت کنیم و از این تشریفات خالی باشیم. آن زمان بچه ها خودشان را حفظ می کردند این طرف تر آمدم آقا رحیم را دیدم که ظرفش تمیز تمیز است و هیچ چیز استفاده نکرده، گفت دل درد داشتم نان خوردم و سیر شدم. بعدا از آقا رحیم پرسیدم چرا چیزی نخوردی گفت یاد بچه های خودمان در جنگ که می افتم شرفم ...
روایت کاروان کربلاییان "گردان بلال "
ساعت 16 عصر حرکت کاروان کربلائیان گردان بلال آغاز شد . فرمانده گردان برادر خضریان سوار یک بلم در نوک کاروان و بقیه نیروها به ترتیب ، گروه غواصان ، بعد گروهان های قائم ، فتح و مالک پشت سر آنها و در پشت سر همه نیروها سید جمشید صفویان معاون گردان حرکت کردند . در آغاز حرکت آقای خضریان به نمایندگی از جانب نیروها ی گردان با فرمانده لشکر ، آقای رئوفی و حاج آقا عابدی وداع کردند . کاروان با حدود 45 بلم و 16 چینکو برای شرکت در عملیات حرکت کردند . . . ...
محمدرضا لطفی از زبان قشنگ کامکار
به دست بیاوریم، من و برادرانم باهم صحبت کردیم که این گروه را دوباره تشکیل دهیم. بنابراین شروع به کار کردیم و این حضور من راهگشایی بود برای گروه های دیگر که فعالیت داشته باشند؛ مخصوصا برای زنان که سال ها از حضور آنها روی صحنه برای اجرا و خوانندگی خبری نبود. اما الان در هر گروه چند خانم فعالیت دارند که ساز می زنند و همخوانی می کنند. داستان ما هم این بود که گفتم. در ذهن من سوال های زیادی ...
رزمندگانی که مرگ را به بازی گرفتند
می روید،من به حال شما غبطه می خورم که مرگ را بازیچه خود قرار دادید! با دیدن این صحنه ولوله ای دربین بچه ها ایجاد شده بود وهمه به من وفرمانده می نگریستند،من که کاملا گیج شده بودم ،ناخودآگاه فریاد زدم :برای سلامتی فرمانده به حق سپاه اسلام صلوات صلوات بلند بچه ها از عمق جان روحیه کل گردان را تحت تأثیر قرار داد و من که تا آخر این عملیات در فکر رفتار امروز فرمانده بودم فرمانده ای که در همان عملیات سپر بچه ها روی سیم خاردار شد و من هنوز نفهمیده بودم چه کسی در کنار ما بود. ...
باید می گذاشتند مطهری حرفش را بزند، حالا اگر حرف بزند جز خنده چیز دیگری دارد؟ بنشین بخند
حرف را نزن. گوشش بدهکار نیست و می گوید تو نمی فهمی! در 14 اسفند در زمان بنی صدر دانشگاه تهران که شلوغ شد، خودشان می رفتند و مردم را با چاقو می زدند، بعد همان چاقو را می آوردند و نشان می دادند و می گفتند کار حزب اللهی هاست. از آب گل آلود ماهی می گیرند. این هم کار خودشان است؟ این تجربه از آن موقع است. اگر بچه حزب اللهی ها هیچ کدام پای این جور سخنرانی ها نروند، نیروی انتظامی ...
شهیدی که برای شهادت از مادرش رضایت گرفت
صورتی بود که از سپاه نامه ای می آوردند، مدرسه تائید می کرد و بعد از آن دانش آموزان اعزام می شدند. در دفتر مدرسه نشسته بودم. محسن نامه ای را که از سپاه گرفته بود به من داد. به او گفتم که قرار نیست که تو هم بروی، هر کسی بخواهد برود، تو باید بمانی و انجمن اسلامی مدرسه را که برنامه ریزی شده ادامه دهی؛ من امضاء نمی کنم. خیلی معصومانه و مظلومانه رفت. یک هفته بعد خودم به جبهه اعزام شدم. بعدها خاطره ای از ...
علی ثابت: هیچ کس به یگانه تبریک نگفت
زبان علی ثابت بخوانید. وقتی برنامه قطعی شد وقتی کنسرت آمریکا قطعی شد، برنامه ریزی ها روی 7 شهر مختلف بود. قرار بود نهایتاً ما طی یک ماه در آمریکا این کنسرت ها را برگزار کنیم و بعد هم به کشور بازگردیم. بعد از این که مجوز حضور ما در این کنسرت ها صادر شد متوجه شدیم که دوتا از آخر هفته هایمان با اربعین حسینی (ع) و وفات حضرت رسول (ص) متقارن شده و به همین دلیل آن تاریخ ها را کنسل کردیم. همین مسئله ...
پیام حضرت آیت الله وحید خراسانی به مردم ایران: هیئات عزاداری به وساوس شیطانی گوش ندهند/ همه بیرون بیایند ...
...: آیا برای همچو مصیبتی برای همچو کسی وظیفه این امت چیست؟ امام زمان از همه شما طلبکار است: برای مادر پهلو شکسته من چه کردید؟ هیئات عزاداری به وساوس شیطانی گوش ندهند، همه هیئت ها بیرون بیایند تسلیتی بشود برای آن قلبی که بدن را روی دست گرفت، گفت: یا رسول الله! ستنبئک ابنتک بتظافر أمتک علی هضمها. انتهای پیام www.shafaqna.com/persian گالری تصاویر ...
مسافر کوچک کربلا
گرفتن از معلم و ما تقویت می شد. در راه مدرسه به منزل برایم تعریف می کرد که چه تکالیفی دارد، دوستانش خوب یا بد هستند و ازآنجایی که بچه دست ودل بازی بود خوراکی هایش را با بچه ها تقسیم می کرد. اتابک برادر کوچک ترش پول توجیبی هایش را پس انداز می کرد و از رضا پول هایش را می گرفت. رضا یک بار از من پول خواست وقتی پرسیدم که مگر هرروز به تو پول نمی دهم بعد از چند بار اصرار بالاخره گفت اتابک پول از من می ...
مطیع رهبری بود همان قدر که مطیع امام بود
می کند. چند روز بعد اتفاقاً حجت الاسلام والمسلمین شیخ مسیح مهاجری، مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی تماسی می گیرد و پس از گفت وگو با مرحوم حاج احمد آقا، ایشان می گوید: آقای دعائی با من تماس گرفته و درخواست ملاقات با امام برای بچه های روزنامه اطلاعات کرده، درست است که آقای دعائی برای ما عزیز است، ولی من به ذهنم آمد که همه بچه های روزنامه شما و بقیه روزنامه ها هم باشند. این نحوه عمل نشان دهنده طرز ...
هیئات عزاداری به وسواس شیطانی گوش ندهند
اسلام ما زالت... ما زالت بعد أبیها معصبة الرأس ، ناحلة الجسم ، روز به روز این بدن آب می شد منهدة الرکن، یک جوان هیجده ساله چه شده که کمرش خمیده، منهدة الرکن -لا اله الا الله- هر ساعت، نود و پنج روز، هی غش می کرد، به خود می آمد! آیا برای همچو مصیبتی برای همچو کسی وظیفه این امت چیست؟ امام زمان از همه شما طلبکار است: برای مادر پهلو شکسته من چه کردید؟ هیئات عزاداری به وسواس شیطانی گوش ندهند، همه هیئت ها بیرون بیایند تسلیتی بشود برای آن قلبی که بدن را روی دست گرفت، گفت: یا رسول الله! ستنبئک ابنتک بتظافر أمتک علی هضمها. منبع: ...
احسان حدادی:مردم اصفهان از من می خواستند آب را به زاینده رود برگردانم!
را بکند اما از اردیبهشت که بروم تا المپیک دیگر برنمی گردم. من مربی نداشتم و بدون برنامه بودم. خودم هم که نمی توانم برای خودم برنامه بریزم. کدام یک از این فعالیت های اجتماعی روی تو تأثیر زیادی داشت؟ همه آنها خوب بود اما دیدار با جانبازان قطع نخاعی چیز دیگری بود. بندگان خدا سال هاست که در این وضعیت هستند. کلی هم ورزشی بودند. من را کامل می شناختند و به کیومرث هاشمی می گفتند چرا به ...
ابوحامد های دیگر در راهند و این راه به آزادی قدس منتهی می شود
که دست می گذاشتند، صادقانه و عاشقانه کار می کردند. دوستان ایشان خیلی می گفتند که با این جور کار کردن تو، ما زیر سوال می رویم. چه قدر خودت را اذیت می کنی. راحت تر کار کن. قبول نمی کرد و می گفت من همین ام. روی نماز تاکید زیادی داشتند و می گفتند اول نماز بعد جهاد، اول نماز و بعد هر چیز دیگری. تاکید زیادی هم روی نماز بچه ها داشتند. تسنیم: چند یادگار از ایشان باقی مانده است؟ ...
خاطرات خوش رکاب از سرزمین عشق
پرسیدند خودتان آمدید یا به زور شما را برای جنگ آوردند؟ گفتم من برای دفاع از مردم ام اینجا هستم. چند کیلومتری که رفتم، از من خواستند کنار جاده توقف کنم. آنها از ماشینم پیاده شدند و قبل از اینکه بروند گفتند ما ضد انقلاب هستیم. قصدمان کشتن شما و سرقت خودرویتان بود، اما بچه ات به دادت رسید، این بچه باعث شد تا ما از خونت بگذریم. راهنمایی با خاطرات به یادماندنی تمام مدتی که در مناطق ...
فاطمیه امسال بر ما امتحان است
. راهی بیابید که پدر و مادر هم دلگیر نشوند. زیرا دلگیر شدن آنها نیز خوب نیست. خدا راضی نیست. راهی بیابید که آنها دلگیر نشوند و شما هم گرفتار گناه نشوید. اگر انسان فکر کند و برای دینش غصه بخورد ان شاء الله راهی پیدا می شود. در هرصورت صله رحمی که انسان در آن گرفتار گناه شود اصلا جایز نیست. نه اینکه واجب باشد. اصلا جایز نیست. من به مجلسی بروم گرفتار چند غیبت و تهمت بشوم اصلا جایز نیست. ببینید صله رحم ...
دردودل یک جانباز: می خوام زنده بمانم!
آمد بود که حالم را دایما بدتر می کرد. امکانات آن بیمارستان به اندازه تهران نیست. از طرف دیگر، هوای اهواز به شدت آلوده است ، من هی بدحال تر می شدم دیگر شش بار تزریق در روز و آمپول ها و قرص ها هم اثر نداشت. به دکترم گفتم دیگر نمی خواهم اینجا بستری باشم می خواهم بروم تهران. * وقتی پزشک بیمارستان ... شما را نپذیرفت چه کردید ؟ گفتم می روم بیرون از بیمارستان، می روم توی خیابان ...
حاج احمد و همسرش چگونه آشناشدند؟
معتقدم و در چند مقاله به این مسئله پرداخته ام که احیاگری امام و انقلاب امام همه در مدرسه عرفانی امام است عرفان حماسی و حماسه عرفانی امام یک مقاله دیگر است که من به این مسئله پرداخته ام واحمد هرگز انزواطلب نشد. *هیچگاه نباید بین مردم و مسئولان فاصله ایجاد شود - با توجه به اینکه این مباحث بعد از طرح آسیب شناسی انقلاب مطرح شد به نظر شما مهمترین آسیب نسبت به انقلاب، از نظر حاج ...
توجیه "رجوی" برای فساد اخلاقی اش
مجاهدین خلق به بیرون انعکاس می یافت که کل ماجرا را به نوعی دیگر ترسیم می کرد. این زمزمه ها حاکی از این بود که یک جریان رسوا ناگهان به چیزی دیگر تبدیل شده است. در اینجا بدون قضاوت درباره چند و چون آنچه بیان گشته این روایت بازگو می شود. البته ناگفته نماند که اختلاف مریم و ابریشمچی بر سر ارتباط با رجوی مسبوق به سابقه بوده، زمان آن به کمی بعد از ازدواج این دو بر می گشته است. بچه هایی که در خانه تیمی ...
مظلوم تر از بهشتی/ هفت پرده تاریخی از زندگی عمار انقلاب+ تصاویری خاطره انگیز
اصرار زیادی بر تشکل حزبی داشتند و از سویی مرحوم شهید مطهری با تشکل حزبی روحانی موافق نبودند لذا بعد از تشکیل حزب جمهوری اسلامی، در هسته مرکزی آن شرکت نکردند. ولی تا آخر عمر عضو جامعه روحانیت مبارز تهران بودند.بنده و شهید مطهری با تشکل حزبی موافق نبودیم. دوستان، اسم بنده را هم جزو هسته مرکزی حزب نوشته بودند. اما من به مرحوم شهید بهشتی گفتم که من حزبی نیستم و اصلاً تفکر حزبی ندارم. گذشته از این که ...
قلب گروگان آدم ربایان را ناکام گذاشت!
به گزارش خبرنگار ما، بیست و هشتم بهمن ماه مرد میانسالی با مراجعه به پلیس آگاهی تهران در شکایتی به کارآگاهان گفت: دیروز ساعت 10 صبح از خانه ام نزدیک میدان محسنی بیرون آمدم تا به محل کارم که تالار پذیرایی است، بروم. چند قدمی نرفته بودم که جوانی مرا با اسم فامیلی صدا زد و گفت مأمور یکی از وزارتخانه های دولتی است و من باید برای انجام تحقیقات همراه او بروم. بعد هم مرا سوار یک پرشیای نوک مدادی که دو ...
سرگذشت یک زندگی شورانگیز
به مجتبی گفتم حالا حرکت کند. وقتی به درِ قبرستان رسیدیم کاترین و پدرش بالای قبر مادرش نشسته بودند. با دیدن ماشین ما از جا بلند شدند. با پدر و مادر سلام و احوالپرسی کردند. مجتبی بلافاصله سوار ماشین شد و برگشت پدر و مادر بالای قبر مادر کاترین خانم رفتند تا فاتحه بخوانند. من با دکتر و کاترین مشغول صحبت شدیم و گفتم که امشب عازم تهران می شوم تا مدارک و بلیط ها را بگیرم و بعد همگی کنار قبر نشستیم و من ...
رهبری فرد: تمام بدهی هایت را با پورسانت ها دادی حالا برو!
فریب بود.درخشان تورو خدا برو متنفریم ازت اگه قهرمان آسیا هم بشی نمیخاییمت پس به چه امید مونده ای ها؟فصل بعد یحیی و علی کریمی و مهدویکیا. نقل قول 2015-03-18 04:02 +15 [63] reza121 نقل کردن نوید: این متن جالب و تلخ رو همه باید بخونن طرف صحبت من اون دسته از [به اصطلاح] هواداران پرسپولیس هستن که صرفاً به خاطر افراط در طرفداری از یه بازیکن(علی کریمی) چشمشونو رو همه چی ...
بصیرت؛ آنچه که رهبر معظم انقلاب از نخبگان مطالبه داشت
جهاتی بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زیر پرچم امیرالمؤمنین دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهائی را می زد که دوست می زند؛ همان نماز جماعت را که تو اردوگاه امیرالمؤمنین می خواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم - در جنگ جمل و صفین و نهروان - می خواندند. حالا شما باشید، چه کار می کنید؟ به شما می گویند: آقا! این طرفِ مقابل، باطل است. شما می گوئید: اِ، با این ...
عیدانه ای از سبک زندگی فاطمی(س)
ابزاری شد برای زندگی آن دو... وقتی وسایل را پیش روی پیامبر(ص) نهادند، اشک در چشمان او حلقه زد، دست های مبارکش را به سوی آسمان بلند کرد و دعا فرمود: خدایا به اهل بیت من برکت عنایت کن و این ازدواج را برای کسانی که اکثر ظرف هایشان گلی است، مبارک گردان، بعد رو به علی(ع) کرد و فرمود: علی جان! می خواهی فاطمه را به تو بسپارم؟ گفتم: بله! یا رسول اللّه! فرمود: علی جان! امشب یک مهمانی مختصر بگیر و ...
بیضایی نقش آفرین ماندگاری نمایش های ایرانی
؟ در زمان جنگ نمایش شبیه مضحکِ عروسی صدام و کارتر را نوشته و کار کردم. همان روزها هم به ده سلطانیه برای دیدن تعزیه می رفتم که هنوز تعزیه اش ازبین نرفته بود. تا اینکه در آن سال ها عباس هندو را می خواندند و من هم قوم و خویشی به نام حاج آقا اسدی داشتم که نسبتی هم از طرف پدرم با ما داشت و با توجه ایشان که معین البکا بود من شمر عباس هندو را خواندم. او هم بعد، از خواندنم خیلی خوشش آمد و همین باعث شد ...
آدم نمی داند با این حزب اللهی های حرف گوش نکن چه کند
اگر جای نماینده های مجلس بودم، آقای علی مطهری که در مجلس صحبت می کند می نشستم خوب گوش می کردم و آخر سر هم دسته جمعی برایش کف می زدیم و هورا می کشیدیم. [خنده حضار] آقا! این حرف ها اعتراض دارد؟ بگذار بگوید. واقعاً کار اشتباهی است و چیزی که طرف مقابل نیاز دارد دقیقاً همین است. نیازمند به این واکنش هاست. آقا! ما از این حرف ها عبور کرده ایم. نظام ما به قدری مستحکم است که باور کنید می توانیم به امریکایی ها اجازه بدهیم بیایند اینجا تظاهرات کنند. خیالی نیست. بگذارید حرفش را بزند. این واکنش اشتباه محض بود. ...
جوانی که استراتژی جنگ را تغییر داد
این راه، تجربیات کوتاه مدت در واحد اطلاعات سپاه پاسداران، روزنامه نگاری و... به کمکش آمدند. گویی دست تقدیر، غلامحسین افشردی را به راه هایی کشانده بود که در جنگ، حسن باقری را بسازد! او یک اتاق را به عنوان اطلاعات نظامی انتخاب کرد. نقشه های منطقه را دورتادور دیوار چسباند و آخرین اخبار نبرد را روی نقشه پیاده کرد. ابتدا خودش و چند نفری که به او ملحق شدند، با موتور، ماشین و هر وسیله ای که ...
شهیدی که برای عراقی ها چفیه می خرید
(ع) خبر داشتم. شور عجیبی داشت کسی جلودارش نبود. یک طرف دیوار خانه را از بنری پوشانده بود که رویش اسم حضرت رقیه(س) و حضرت زینب(س) نوشته شده بود. می گفت نباید بگذاریم حرم دست نااهلان بیفتد. از آخرین باری که به من گفت می خواهم بروم بجنگم تا شهادتش دو سه هفته طول کشید بیشتر سوریه مد نظرش بود اما درگیر جنگ سامرا شد و بیشتر از این جزئیات دیگری نمی گفت . مهدی ذوالفقاری می گوید: نمی توانستیم ...