سایر منابع:
سایر خبرها
ما شهر خرّم می خواهیم
نرسیده برای دومین بار صدا ما را از حرکت باز می دارد. این بار قهقهه های دختربچه ای که از آن خانه بیرون آمده؛ دخترکی با مقنعه صورتی رنگ و مانتویی سرمه ای با کیف طرح دارا و سارا به دوش، می خواهد به مدرسه برود. با دیدن مان جا می خورد. انگار می ترسد. به خانه برمی گردد. لحظه ای نمی گذرد که دست توی دست مادر، بیرون می آید. بی توجه به ما راهشان را می کشند و می روند. خودم را به مادر دخترک معرفی می کنم و ...
دومین بمب اتمی آمریکا در هیروشیما
و هدفمند تر هم شنیده می شد مثل اینها: فورا از شر همه بمب های هسته ای خلاص شوید ، همه پایگاه های آمریکا را از اوکیناوا جمع کنید و سرانجام حرف آخر معترضان: ما به شما اجازه نمی دهیم از اتحاد نظامی برای آغاز جنگ بعدی تان استفاده کنید! این شعار فاش کننده همان هدفی است که برخی کارشناسان راهبردی بین المللی، بزرگ ترین پیام سخنرانی اوبامای اتمی می دانند. در حقیقت طبق فرمول معروفی که جورج اورول ...
آخوند همدانی به مبارزه منفی معتقد بود
حال انقلاب مفید بود. مبارزه ایشان یک مبارزه منفی بود، چون ایشان معتقد بودند باید با دستگاه مبارزه منفی کرد. در جریان دستگیری امام خمینی(ره) ایشان هم جزو کسانی بود که به تهران مهاجرت کرد. علمایی که از اطراف و اکناف ایران به تهران می آمدند به این خاطر دست به این اقدام زدند که ثابت کنند امام(ره) مقام مرجعیت دارد. این مهاجرت در رفع خطر از جان امام بسیار مؤثر واقع شد. (4) آیت الله العظمی ...
- فره یل - و - دبو انگال - جادوگر
حیرت انگشت به دهان ماندند. زمانی گذشت تا یکی از آنان توانست از او بپرسد: تو کیستی و از ما چه می خواهی؟ گفت: نام من فره یل است و کوچکترین برادر شما هستم! آنها به او جواب دادند که: نه تو برادر ما نیستی چون ما ده برادریم حالا راه خود را بگیر و برو و ما را آسوده بگذار! فره یل گفت: من می خواهم با شما بیایم و شما را از خطر نجات بدهم . برادران به شنیدن این سخن به خشم آمدند و او را ...
احسان کرمی: من خیلی بازیگوشم
کار نکردم؛ ولی آن یک کار به اندازه ده ها تئاتر برای من ارزش داشت؛ چون با آقای رحمانیان همکاری داشتم؛ اما مشغله زندگی مرا از تئاتر دور کرد... قصد دارم امسال بیشتر به موسیقی بپردازم اما در عین حال اجرا را هم دوست دارم. کار اصلی من مردم کاری را اصلی می دانند که در آن بیشتر دیده می شویم؛ بنابراین بیشتر من را مجری می دانند وا گر با چنین تعریفی پیش برویم من هم مجری گری را انتخاب می ...
فرازی از وصیت نامه ی شهید جواد جلیلی
فرزندش به جبهه های جنگ شود به خدا قسم مسئول است..... خدایا تو را شکر می کنم که به من قدرت تشخیص حق از باطل را دادی و خدایا تو را شکر می کنم که رهبرم را شناساندی که به من چنین پدر و مادری دادی خدایا تو را شکر می کنم که مرا در نادانی نمیراندی مادر عزیزم می دانم که شما را اذیت کردم و برای شما نتوانستم فرزند خوبی باشم.... بعد از مردن من حجله ای برای من مگذارید چون درنزد خدا هیچ ارزشی ندارد گل بر سر قبرم نیاورید چون این گلها بعد از 2 یا 3 روز پلاسیده می شوند مرا در بهشت زهرا (س) دفن کنید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته 58/4/1361 جواد جلیلی ...
ماجراهای سودیکا مبامبی
...> پدر که سخت به حیرت افتاده بود همه ی سفارش های نوزاد را انجام داد. در پشت کلبه زمین را کند و درخت را در آنجا نشاند و آبش داد تا پژمرده نشود. پسر دیگری هم تقریباً ناگهان به دنیا آمد، او هم تا از مادر زاییده شد شروع کرد به حرف زدن، اما ابزار جادویی با خود نیاورد. پدر و مادر نخستین پسر خود را سودیکا مبامبی (2) نام نهادند و برادر همزادش را کابوندونگولو (3). دو برادر بزرگترین یار و یاور پدر و ...
وصیت نامه شهید علی جان جشنی
زندگینامه شهید علی جان چشنی
حلقه ی گم شده
بخشیده بود، خود را آراسته است. شاه بسیار خشمگین شد و از او توضیح خواست. آنگاه دو دوست ناچار شدند به او بگویند که در راه خانه هدیه هایشان را با یکدیگر عوض کرده اند. فیا گفت: شاها! من نمی دانستم که سنگی که به من بخشیده بودید ارزشی دارد، مرا ببخشید که ندانسته آن را به دیگری دادم! شاه فیا را بخشید اما هنوز از مائو خشمگین بود و از این روی بر آن شد که به طریقی او را تنبیه کند. در پایان ...
نتوم بایند ماجراجو
نتوم بایند (1) نام داشت و سال ها بود هر آن می کوشید پدرش را راضی بکند که به او اجازه بدهد به رودخانه ی اسرارآمیز ایلولانگ (2) برود، می گفت: پدر، من درباره ی آن رودخانه چیزهایی شنیده ام که پیش از دیدن آن نمی توانم شوهر بکنم و سر و سامانی بیابم. پدر تو می دانی که من حتی در بزرگترین خطرها هم می توانم خود را حفظ کنم و گلیمم را از آب بیرون بکشم. اجازه بده به آنجا بروم. من چند تن از یاران خود را نیز ...
کشاورزان جنوب کرمان ناامید از تدبیر دولت + تصاویر
بار مسؤولیت خارج کرده و خودتان را به کوچه حسن چپ زده اید !! آقای مسؤولی که شما تولید کشاورزی را نتیجه عملکرد خود می دانی، آیا برای عرضه آن به بازار های داخلی و خارجی هم فکری کرده اید ؟ این روزها طبق روال سال های گذشته شاهد اعتراض کشاورزان و حضور آن ها در مقابل فرمانداری ها و سایر مراکز دولتی هستیم، کشاورزانی که محصول خود را با هزار بدبختی به دست آورده اند، امروز از آن به عنوان ...
کوئکو تسین و هیولا
. چون کوئکوتسین و پدرش کوفتگی های تن خود را مالیدند دور و بر خود را نگاه کردند و چون در سقف غار سوراخی به طرف آسمان باز بود و روشنایی کافی از آنجا به پایین می تافت بزودی پدر و پسر دریافتند که در آنجا تنها نیستند و ده دوازده تن دیگر هم در آنجا نشسته اند یا دراز کشیده اند. همه نومید و دلمرده بودند و خروس بزرگ سفیدی در میان آنان پاس می داد. کوئکوتسین بزودی دریافت که آنان نیز اسیر و زندانی ...
نهی از منکر به روش شهید ابراهیم هادی
. دختر سریع به طرف دیگر کوچه رفت وابراهیم در مقابل آن پسر قرار گرفت. ابراهیم شروع کرد به سلام و علیک کردن و دست دادن. پسر ترسیده بود اما ابراهیم مثل همیشه لبخندی بر لب داشت. قبل از اینکه دستش را از دست او جدا کند با آرامش خاصی شروع به صحبت کرد و گفت: ببین، در کوچه و محله ما این چیزها سابقه نداشته، من تو خانواده ات رو کامل میشناسم، تو اگه واقعا این دختر رو میخوای من با پدرت صحبت میکنم که ...
غول گیسوبلند
شنید که زنش چه بچه ی غیرعادی برایش آورده است به حیرت به روی او خیره شد و چون او به لاکانیانا گفت که از حیاط خانه بیرون نرود که مبادا غول او را بگیرد با خود ببرد، لاکانیانا خندید و گفت: فردا صبح زود من همه ی چهارپایان را به چراگاه می برم و شما خواهید دید که غول مرا خواهد گرفت یا من غول را. چون خورشید بر زد لاکانیانا رمه را از آغل بیرون آورد و از آن سو از دهکده به جنگل برد. روستاییان با ...
ماجرای ازدواج دوم مجری و بازیگر معروف! +عکس
می کنم اگر کسی هنگام کوبیدن قلم به بشقاب یا قاشق از ما عکس بگیرد چه؟ (می خندد) همه بچه های ما امیرحسین مدرس : من از ازدواج اولم یک پسر 13 ساله به اسم ایلیا دارم که عاشقش هستم. ارتباط ما ارتباطی کاملا رفاقت آمیز است. شاید در بعضی خانواده ها ارتباط پدر و فرزند ارتباطی خشک و رسمی باشد و پدرها از موضع بالا به فرزند خود نگاه کنند اما در خانه ما این طور نیست. من و پسرم با هم شوخی می ...
از سرنوشت آدم(ع) تا بنی آدم در قرآن؛ زندگی، مرگ و معاد
] همه [معانی] نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست می گویید از اسامی اینها به من خبر دهید * گفتند منزهی تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته ای هیچ دانشی نیست تویی دانای حکیم * فرمود ای آدم ایشان را از اسامی آنان خبر ده و چون [آدم] ایشان را از اسماءشان خبر داد فرمود آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمان ها و زمین را می دانم و آنچه را آشکار می کنید و آنچه را پنهان می ...
سلطان دارایی
مرا هم با خود ببرید و او را سوار کنید و با هم به اینجا برگردید! آهو گفت: قربان اجازه فرمایید من خودم به تنهایی این جامه ها را نزد سرورم ببرم زیرا او شرمش می آید که این مردان او را برهنه ببینند. شما ساعتی صبر کنید من جامه را به داماد شما می دهم می پوشد و با من به اینجا می آید! سلطان گفت: بسیار خوب، اما تو چطور می توانی جامه را برداری و اسب را نزد سرورت ببری! آهو به خدمتکاران سلطان ...
این ها تاریخ یک ملت است(پاورقی)
، دختری را که دوست دارم ، بالأخره به دست آوردم . حالا هم منتظر است که برگردم . می گویم : تو که باید بیشتر بترسی ! می خندد و می گوید: اینجانب چاکرت حسن ، بچه مشهد، اصلاً با ترس میانه ندارد! دیگر چیزی نمی گوییم و خستگی می آید و هر دو به خواب می رویم . نمی دانم چقدر می گذرد تا دستی به شانه ام می خورد - پاشو برادر! بغل دستی ات را بیدار کن . نیم ساعت دیگر حرکت می کنیم ...
دزد خوش خیال خودش را قاتل جا زد !
.... وقتی برای اولین بار به زندان افتادم، همسرم از من طلاق گرفت. در این مدت 10 بار سابقه دستگیری داشتم و هر بار از دو ماه تا سه سال در زندان حبس کشیده ام تا اینکه خسته شدم و از یک سال قبل اعتیادم را ترک کردم و توبه کردم تا دیگر دنبال خلاف نروم. چه شد که توبه کردی؟ من یک دختر 15 ساله دم بخت دارم به همین دلیل یک سال قبل که از زندان آزاد شدم، توبه و حتی با همسرم آشتی کردم تا به خاطر ...
وقتی در یک قدمی مرگ قرار می گیریم/ یک شرط برای زنده ماندن
تنقلاتی که مادر به فرزند می دهد، در گلوی او گیر می کند، در چنین زمانی اگر یکی از والدین بدانند که چگونه آن شی را باید از گلو خارج کرد، کودک به سلامت به زندگی خود ادامه خواهد داد اما اگر هیچکدام از این مسائل اطلاعی نداشته باشند و کار اشتباهی انجام دهند، ممکن است که فرزندشان را از دست بدهند. پس ملاحظه می کنید که دانستن کمک های اولیه و اصول امدادگری خیلی مواقع می تواند به ما در نجات جان دیگر افراد کمک کند ...
دفن کردن جسد پسر دایی در باغ خان عمو
شمال رفته است. یک روز بعد برای انجام کاری به تلفن همراه شهریار زنگ زدم، اما تلفنش خاموش بود تا اینکه چند ساعت بعد دوباره تماس گرفتم، باز هم تلفنش خاموش بود به همین دلیل نگرانش شدم و با پسر خواهرم تماس گرفتم تا از حال پسرم باخبر شوم. وقتی با میلاد تماس گرفتم، مدعی شد وقتی با هم وارد شهرستان بهشهر شده اند، پسرم برای انجام کاری از او جدا شده و دیگر او را ندیده است. به خواهرزاده ام مشکوکم ...
دو مادر برای یک دختر
.... ابتدا سیما زن جوان داستان زندگی شگفتی آورش را برای رئیس دادگاه روایت می کند و می گوید: - جناب قاضی چند سال پیش که سال آخر دوره دانشگاهی ام را در تهران می گذراندم، من و همکلاسی ام رضا در دلبستگی به هم تصمیم به ازدواج گرفتیم. رضا فرزند یک خانواده مرفه شهرستانی بود که پدرش در یک شهر شمالی به تجارت می پرداخت و پدر من هم در تهران کسب و کار به نسبت پر رونقی داشت. با همه ...
جزئیات تکان دهنده از محاکمه قاتل ستایش
. در ادامه جلسه دادگاه پدر ستایش شکایت خود را اعلام کرد و گفت: از دادگاه می خواهم وی را به اشد مجازات، شلاق و اعدام به دست خودم محکوم کند. وی در حالی که به شدت می لرزید، افزود: این مرد دختر شش ساله مرا دزدیده و به قتل رسانده است. او از دخترم سرقت و به او تجاوز کرده و لباس هایش را آتش زده است. پدر ستایش افزود: از قاضی می خواهم او را به قصاص در محل جرم محکوم کند تا به دست خودم ...
چه کنیم تا تکفیر نشویم؟
مقدمه تاکنون چندین متن در باره کفریات زبانی از دید فقیهان حنفی تصحیح و منتشر کرده ام. (بنگرید: مقالات و رسالات تاریخی، دفتردوم، تهران، علم، 1391، صص 527 - 598) متن حاضر در ادامه همان متون و در واقع بابی از یک کتاب گویا با عنوان کنز العبرات است که نسخه ای از آن در مجموعه 17814 کتابخانه مجلس (ص 57 - 82) وجود دارد. مقصود از کفریات زبانی، کلماتی است که گاه روزانه بکار برده شده اما از نظر فقهای حنفی و شاید مواردی از نظر دیگران هم، کفر گوینده را به دنبال دارد، چرا که نوعی اهانت به خدا و شریعت در آن نهفته است. این موارد، اغلب در حالت عصبانیت یا شوخی و گاه به صورت عادی ...
جنایت تلخ پس از پیامک های ناشناس - دو برادر در دادگاه کیفری محاکمه شدند
کریم قرار گذاشتیم تا با هم صحبت کنیم؛ ولی آنها درگیری را آغاز کردند و همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد. حتی کریم نیز به جان من افتاد و مرا کتک زد. پس از آن کریم نیز با رد صحبت های دو متهم اصلی به قضات گفت: این دو برادر بی دلیل با ما قرار گذاشتند و کتکمان زدند. آنها به ما تهمت می زدند در صورتی که ما هیچ ارتباطی با کسی نداشتیم. اصلا نمی دانم چرا دست به این کار زدند. در پایان هیأت قضائی وارد شور شدند تا رأی نهایی در این رابطه را صادر کنند. ...
خانواده شهدا از مردم هیچ توقعی ندارند،جز اینکه احترامشان حفظ شود
می خواست حجله را برداریم . با اینکه چند بچه دیگه هم دارم اما خدا شاهده که همه میگن رحیم یه چیز دیگه بود . تو وصیتنامه اش هم خیلی تاکید کرده به ماد و پدرم بگویید برای من گریه نکنند اما من سالهاست با او درددل میکنم و حرف زدن با روح او مرا آرام می کند . ***در کدام منطقه شهید شد؟ جبهه جنوب . در حمله آخری بعد پذیرش قطعنامه که بعثی ها انجام دادند ، رحیم مجروح شد . یه ترکش به سرش ...
داستان مورینیو و منچستریونایتد؛ رابطه پنهانی 12 ساله ای که سرانجام به وصال رسید
...، شعار " تو شغل او (دیوید مویس) را می خواستی " سر می دادند تا به نحوی به مورینیو طعنه بزنند. مورینیو در پاسخ به این شعارها، برای هواداران یونایتد دست تکان می داد و در همین حال، هواداران چلسی در پاسخ به هواداران تیم مهمان فریاد می زدند: " فرگی تان الان کجاست؟ ". دیوید مویسِ یخ زده در این لحظه در کناره های خط طولی زمین ایستاده بود و نمی دانست که خورشید حضورش در منچستریونایتد، 3 ماه بعد غروب ...
اعتراض هزاران امدادگر و نجاتگر هلال احمر علیه قوانین استخدامی اخیر
جمعیت تا حد ممکن از برگزاری و ادامه روند آزمون جلوگیری کنیم" بارهای بار این جوانان را با وعده و وعید ها دلگرم کردند...در دولت سابق کار به جایی کشید که برای خام کردن این جوانان ساده دل در حضور صدها تن از آنها معاون اول وقت رئیس جمهور سابق گفت : " ان شاالله همه شما استخدام خواهید شد " ! نیازی نیست همه استخدام شوند...چون خیلی از امدادگران برای استخدام در پایگاهها حاضر نمی شوند ، بسیاری از ...
انتشار آهنگ با نام پسر بابک بیات،باعث افتخار من است/ بزودی آلبومم روانه بازار می شود
با نام مانی رهنما منتشر کردم و البته از این بابت که با نام پسر استاد بیات آهنگ عرضه می کنم، بسیار احساس غرور و افتخار می کنم. این خواننده تصریح کرد: پنج سال است که از انتشار آلبوم آخرم با نام من و تو می گذرد. همچنین آلبومی دارم به نام با خودم می رقصم که ان شاءالله تا سه ماه آینده آماده خواهد شد. این هنرمند در مورد اجرای کنسرت گفت: آخرین اجرای کنسرتم در دی ماه سال گذشته بود، اما در حال حاضر بیشتر ترجیح می دهم ابتدا آلبوم جدیدم منتشر شود، سپس اجرای جدید داشته باشم. انتهای پیام/ ...