سایر منابع:
سایر خبرها
یک ساعت وحشت مادر و دختر در خانه ویلایی فرمانیه
در شعبه اول بازپرسی دادسرای ویژه سرقت مادر و دختری نشسته اند. چهره شان نشان می دهد که حال و روز خوشی ندارند. استرس عجیبی در چشمانشان موج می زند. آنها دو شاکی پرونده ای هستند که در آن سه سارق زورگیر با حمله به خانه های ویلایی، زنان تنها را هدف سرقت های خشن خود قرار می دادند. این سارقان افغانی، پس از شناسایی خانه های ویلایی که مردی در آن جا ساکن نبود، نقشه یک دزدی را می کشیدند و با ورود ...
به بهانه درگذشت محمد علی کلی " کتاب خاطرات کلی (بازنشر)
، حریفان را یکی پس از دیگری در رینگ بوکس به زمین می زد، اکنون با بیماری خود دست و پنجه نرم می کند. داستان زندگی محمد علی داستان جالبی است. پسر بچه سیاه پوستی که پس از دزدیده شدن دوچرخه اش تصمیم گرفت به تمرین بوکس بپردازد تا بتواند از حق خود دفاع کند، پس از مدت کوتاهی تبدیل به نامدارترین و پرآوازه ترین ورزشکار تاریخ جهان شد. دوران کودکی محمد علی در روز 17 ژانویه 1942 در شهر لویی ویل ...
اعتراف 2 برادرخوانده به قتل عام خانوادگی
مشهد آمدم و از ابزار فروشی یک تبر خریدم و در کوله ام گذاشتم. سپس در اطراف خانه او مستقر شدیم. حدود ساعت 11 شب، احمد به خانه او رفت و وقتی فهمیدیم همسرش در خانه نیست، وارد شدیم. البته من وارد ساختمان شدم و همدستانم در حیاط مشغول بازی با بچه ها شدند. مادرم از من پرسید چرا به آنجا آمده ام و فکر کرد سند خانه را می خواهم. به همین دلیل به داخل اتاق رفت و سند را آورد. وقتی سند را گرفتم، با تبر ابتدا ضربه ...
کت و شلوار سفید برای حجله سرخ شهادت
شهادت می رسد. چه خاطره ای از مهدی برای تان ماندگار شده است؟ یک موضوع عجیب بعد از شهادت مهدی رخ داد که مدت ها ذهنم را مشغول کرده بود. گاهی که به مزار پسر می رفتم، می دیدم یک خانم بر سر مزارش نشسته و گریه می کند. غریبه بود و نمی شناختمش. از او پرسیدم شما چه نسبتی با شهید دارید. او هم گفت من و دو فرزند کوچکم بدون نان آور بودیم و بعضی از شب ها یک نفر مقداری پول داخل یک پاکت به خانه ...
برادری که خواهرش را آزار جنسی می داد توسط همسرش کشته شد
متهم یافت. زن جوان گفت: شما چه زمانی متوجه تعرض مقتول به برادرش شدید؟ بعد از اینکه با هم صیغه کردیم موضوع را برایم تعریف کرد. اما شما اول حرف های تان گفتید که از همان اول دوستی به شما موضوع را گفته بود. نماینده دادستان، جای سکوت لحظه ای متهم را با سوال دیگری پر کرد: اگر هم بعد از صیغه کردن متوجه شده باشید، نشان می دهد که چند ماه طول کشیده تا صادق را به قتل برسانید. دلیلش چه بود؟ متهم ...
شکنجه سه زن توسط دزدهای خشن در فرمانیه
خواهرت در خانه تنها بودی؟ بله. خانه ما یک خانه ویلایی در فرمانیه است و از آنجا که پدر و مادرم از هم جدا شده اند، من و خواهر و مادرم با هم زندگی می کنیم. آن روز ساعت 12 ظهر بود که من در اتاقم خواب بودم. ناگهان صدای زنگ درآمد و چند لحظه بعد هم صدای فریاد مادرم را شنیدم. سراسیمه از اتاق بیرون رفتم که ناگهان یک مرد از پشت سر مرا گرفت و به سرم کوبید. یکی دیگر از دزدان هم مادرم را گرفته و دست و ...
پدر هوسران، مادرم را به سمت رابطه های غیر اخلاقی برد / سرنوشت تلخ یک جوان
این موضوع پدرم که آبرویش را درخطر می دید قول داد اشتباهش را جبران کند اما پس از مدتی دوباره رابطه خود را با آن دختر از سر گرفت . مادرم هم به باوری غلط می خواست از او انتقام بگیرد او هم به پدرم خیانت کرد و زندگی مان از هم پاشیده شد . سعید با بغض ادامه داد: پدرم بعد از طلاق با همان دختر ازدواج کرد، اگر چه او خودش را از چشم فامیل انداخته بود . من با مادرم زندگی می کردم ...
عاملان قتل فجیع مادر و دو کودک خردسال: کودکان وحشت زده می لرزیدند!
...> مادرم فکر کرد برای سند رفته ام به همین دلیل سند منزل را به من داد ولی من برای سند نرفته بودم اما فقط سند را با خودم بردم. این جنایت هولناک چگونه رخ داد؟ حدود ساعت 23 شب بود که احمد (نامزد خواهرم) زنگ زد که بیایید کسی در خانه نیست ما هم که همان اطراف بودیم حرکت کردیم. احمد در حیاط را باز گذاشته بود وقتی با مادرم صحبت کردم او تبر را از دستم گرفت که تیغه آن کف دستم را خونی کرد ...
روایت قیام 15 خرداد سال 42 از زبان یک شاهد عینی
خانمم درب را باز نکرد و چند لحظه مکث کرد. بین خانه ما و همسایه یک دیوار و درب کوچکی وجود داشت که با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم. خانم همسایه آهسته صدایم زد که از آن درب به خانه آن ها بروم. او کبری خانم مادر اکبر آقا جنیدی و همسر مرحوم محمدعلی جمال الدین بود.سریع از آن درب کوچک به حیاط آن ها رفتم. آن خانم راهنمائیم کرد رفتم داخل صندوقخانه شان پنهان شدم. آن موقع با ترکه های درخت انار ...
پرونده خبری رضا ضراب:از هدیه سیاره مشتری به همسر وپول ایران در "حریم سلطان" تا مخالفت با آزادی با وثیقه ...
شود و نه دست ما به آنها می رسد . اخبار ضدونقیض از یک وکالت بلاعزل روز جمعه خبری به نقل از وکیل زنجانی منتشر شد مبنی بر اینکه او در جلسه ای در محل دادستانی و با حضور مسئولان وزارت نفت اموال خارجی خود را معرفی کرده و به مسئولان وزارت نفت وکالت بلاعزل داده تا آنها را به جای مطالبات خود بازپس بگیرند؛ خبری که البته با توضیحات مسئول وصول مطالبات وزارت نفت و در پی آن توضیحات مجدد وکیل زنجانی ...
وصیت نامه امام خمینی
حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد. اینجانب به همۀ نسلهای حاضر و آینده وصیت می کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت اللّه برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگرانِ خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این انگیزۀ الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید؛ و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی و بقای آن است، فراموشی هدف و تفرقه ...
پیدا شدن بقایای جسد فاطمه در آبنمای پارک/ خودکشی خواننده معروف/ شلیک به مدیر کل سازمان جنگل ها
به گزارش خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری میزان، 4 خرداد 95 دختر بچه ای 5 ساله در آبنمای بوستانی در منطقه 15 تهران می افتد و در نهایت با کمک نیروهای آتش نشانی جسد بی جان این دختر که دچار قطع عضو شده بود، از داخل آبنما خارج شد. در این حادثه مقصران زیادی معرفی شدند و در این هفته مقدمات بازسازی صحنه مرگ این دختر در دستور کار قرار گرفت. قاضی مدیر روستا بازپرس شعبه شش دادسرای امور جنائی از احضار ...
نمی توان با ممنوع التصویری کسی را محدود کرد
به بیمارستان بردند. چند روز قبل از آن جلسه سران قوا بود که در منزل ما برگزار می شد که مقام معظم رهبری که آن وقت رئیس جمهور بودند شرکت می کردند؛ آقای هاشمی که رئیس مجلس بود، آقای موسوی که نخست وزیر بود، آقای آیت الله اردبیلی که رئیس قوه قضائیه بود و مرحوم ابوی ما در آن جلسات شرکت می کردند. جلسه 5 نفره ای بود که طور مستمر برگزار می شد. یادم هست که در خانه ما من وارد خانه شدم دیدم این 5 ...
آنچه سیدحسن خمینی در برنامه زنده ی صداوسیما گفت
که در خانه ما من وارد خانه شدم دیدم این پنج بزرگوار یک گوشه نشستند؛ چون می خواستند صدا حتی به خانه منتقل نشود. ابوی ما به آنها گفت که امام سرطان گرفته است. فردای آن روز دکترها تصمیم گرفته بودند که به امام بگویند علم پزشکی می گوید باید عمل شود. من یادم هست بعضی از دکترها می گفتند علم پزشکی 100 درصد این را می گوید ولی ما دلمان می خواهد امام نه بگوید. اما امام گفته بودند که اشکلی ندارد. این را هم ...
رابطه غیراخلاقی مرد متأهل با جسد دختر جوان
دست به چاقو شده است. همان روز آنها راهی تهران شدند، اما زن جوان فردای آن روز بازداشت شد. او در همان تحقیقات اولیه ادعای دفاع مشروع را مطرح کرد و به بازسازی صحنه جنایت پرداخت. مسئول رسیدگی به پرونده در این رابطه گفته بود: اول ما شک کردیم که شاید بجز زن جوان فرد دیگری نیز در قتل دست داشته است، اما نظریه پزشکی قانونی اعلام کرد به مقتول 27 ضربه چاقو و همه توسط یک نفر وارد شده که 15ضربه عمیق ...
روایت سادگی یک مرد بزرگ
به گزارش بلاغ ، صاحب این خانه ساده بود. این را از همان ابتدا، همان لحظه ای که از خم کوچه می گذرید می توان فهمید. از همان وقتی که پشت در کوچک خانه می ایستید. همان وقتی که از در می گذرید و قدم می گذارید روی موزائیک های قدیمی کف حیاط. وقتی جلوتر می روید و چشم می دوزید به دیوارهای بلند، به اتاق های کوچک و وسیله هایی که سال هاست همان طور دست نخورده باقی مانده اند. همین جاست که همه چیز شهادت ...
اقامتگاه های حضرت امام(ره) از آغاز تا پایان
نقل می کند: یک روز حاج احمد آقا آمدند منزل ما که برویم جای مناسبی برای سکونت امام بیابیم ولی گویا موفق نشدیم. ظهر در منزل ناهار می خوردیم که خطاب به مرحوم احمد آقا گفتم: اگر منزل ما به دردتان بخورد، خانه کوچک اخوی و خواهرم را با حسینیه یکی کرده تا بتواند خواسته های ایشان را برآورده سازد. احمد آقا برآوردی نمود و گفت مناسب است ولی باید مادرم آن را بپسندد. خانم همان روز تشریف آوردند و آنجا را دیدند و ...
نحوه شهادتش در سوریه همانی بود که در بین الحرمین خواسته بود
شود پس از زیارت مرقد امام حسین(ع) به مشهد آمد، در آن روز ها فرزندش علی اکبر هم به دنیا آمده بود ولی حتی یک لحظه هم در خانه نمی ماند، نمی خواست که به فرزند تازه متولد شده اش دلبستگی پیدا کند. علی اکبر دو روزه بود که جواد راهی سوریه شد، تنها به همسرش گفته بود که عازم است چون می ترسید که ما به خاطر تولد فرزندش مانع از رفتنش شویم؛ چند روز بعد از پسر بزرگم سراغ جواد را گرفتم، گفت ...
آنچه سیدحسن خمینی در برنامه زنده سیما گفت
رئیس جمهور بودند شرکت می کردند؛ آقای هاشمی که رئیس مجلس بود، آقای موسوی که نخست وزیر بود، آقای آیت الله اردبیلی که رئیس قوه قضائیه بود و مرحوم ابوی ما در آن جلسات شرکت می کردند. جلسه پنج نفره ای بود که طور مستمر برگزار می شد. یادم هست که در خانه ما من وارد خانه شدم دیدم این پنج بزرگوار یک گوشه نشستند؛ چون می خواستند صدا حتی به خانه منتقل نشود. ابوی ما به آنها گفت که امام سرطان گرفته است ...
حسن خمینی:ممنوع التصویر کردن کسی مسخره کردن خودمان است
بود که طور مستمر برگزار می شد. یادم هست که در خانه ما من وارد خانه شدم دیدم این پنج بزرگوار یک گوشه نشستند؛ چون می خواستند صدا حتی به خانه منتقل نشود. ابوی ما به آنها گفت که امام سرطان گرفته است. فردای آن روز دکترها تصمیم گرفته بودند که به امام بگویند علم پزشکی می گوید باید عمل شود. من یادم هست بعضی از دکترها می گفتند علم پزشکی 100 درصد این را می گوید ولی ما دلمان می خواهد امام نه بگوید ...
خاطراتی از پیرعشق
هم بود. ما به گمرک رسیدیم. همه اثاث را زمین گذاشتند و چون کتاب زیاد داشتیم، مأمور گمرک گفتند باید به کرمانشاه بروید، کسی از سازمان امنیت بیاید که این کتابها را تشخیص دهد. همه کتابهای را روی میز چیدند. کتابهای همه را رد کردند. از من ماند. روی کتابهای من همان مفاتیح بود. مأمور خواست این کتاب را ببیند یک نفر وارد گمرک شد که وضع به هم خورد و رفتند با او دست دادن و پذیرایی. از آن طرف ماشین هم در حال ...
نقشه سیاه برای آزار 2 دختر نوجوان
دستبرد به حساب بانکی شهروندان/ 60دقیقه شکنجه برای سرقت 150 میلیون طلا/ خودکشی دختر نوجوان در خانه/ محموله تریاک به پایتخت نرسید/ فقط در حضور وکیلم حرف می زنم/ انهدام باند جعل دفترچه های تامین اجتماعی/ مرد ژله ای امروز اعدام می شود/ من همسر می خواهم نه مادر!/ نقشه سیاه برای آزار 2 دختر نوجوان/ برداشت پسر از حساب پدر کد خبر: 594353 چکیده مهمترین حوادث و رویدادهای اجتماعی شبانه روز گذشته به شرح زیر است: ...
شب ها کابوس می بینم
نمی دانم، مرا خیلی کتک زد. در این مدت که سارقان داخل خانه شما بودند، همسایه ها متوجه نشدند؟ نه. هیچ کس متوجه نشد و وقتی هم فرار کردند تا دقایقی من و مادر و خواهرم گیج بودیم. مادر دختر جوان هم گفت: آن روز وقتی در را باز کردم ناگهان یکی از آنها مرا به داخل هل داد و همراه دو مرد دیگر وارد خانه ما شدند. می خواستم فریاد بزنم که یکی از آنها دهان و چشمانم را با دستش گرفت ...
امام(ره)؛ آنگونه که نشناخته ایم
، مشاور امین و یادگار امام(ره) بود. خانم طباطبایی در این کتاب، گوشه ها و خاطراتی باز هم تازه و منحصر به فردی از او آورده است. خاطراتی مثل: - اولین دیدار من با احمد در همان روز عقد رسمی و کتاب سفره عقد صورت گرفت. پس از آنکه مهمانان اتاق را ترک کردند، احمد وارد شد و اولین جمله ای که بر زبان آورد این بیت بود: دست من گیر که این دست همان است که من/ بارها از غم هجران تو بر سر زده ام همان لحظه اول ...
می خواهی همیشه خودت را در یک چهاردیواری محصور کنی؟/ سرنوشتی که با یک تصادف از سر نوشته شد
چشمانتان را در بیمارستان باز کردید چه حسی داشتید؟ شدت ضربه آنچنان بالا بود که حتی یک ماه بعد از تصادف هم از آنچه که رخ داده بود اطلاع نداشتم. پزشکان وقتی که من را به بیمارستان آورده بودند به پدر و مادرم گفته بودند امیدی به زنده بودنش نیست. بعد از این که به هوش آمدم 7 یا 8 عمل جراحی روی من انجام شده بود. ستون فقرات و دنده ها و دست راست و پاهای من تمام در گچ بودند و من حتی نمی توانستم کوچک ...