سایر منابع:
سایر خبرها
متروکه های شگفت انگیز (6)
برترین ها: یک دفعه چشم روی هم می گذاری و همه چیز عوض شده. کاغذ عکس های کودکی زرد شده اند و بچه ها بزرگ سال ند. خانه ی نوسازی که برادر دوساله ات به نرده ی ایوانش تکیه داده، دیگر تازه نمی نماید و نهال های باغچه، درخت شده اند. زمان، بر همه چیز سپری شده، شاید بچه ها و خانه های عکس های قدیمی بخشی سرنوشت ساز در تاریخ نشده اند، اما برای کسانی که آن افراد را می شناسند، خاطرات و داستان هایی را زنده می کند ...
اس ام اس زناشویی خنده دار
...: خانم کتابی بنام "مرد، ارباب زن” دارید؟ فروشنده : کتابهای تخیلی مون اون طرفه آقا بچه: مامان، من چه جوری به دنیا اومدم؟ مادر: بابات خر شد اومد خواستگاری من، من هم خر شدم باهاش ازدواج کردم، بعد خرتوخر شد و تو به دنیا اومدی *** اس ام اس جدید زناشویی *** عروس وارد یک مجلس شد و مادر شوهر میگه:صل علی محمد دشمن جونم اومد ...
مادران از خاطرات محاصره ی پاریس
سعی کرده است با منطق و برهان او را از این خیال منصرف سازد. - عزیزم، هیچ فکر نمی کنی که والرین آن طرف دنیا است! چقدر به این جا دور است! چطور می شود بدون کالسکه به آن جا رفت. وانگهی زن ها را که به قلعه های نظامی راه نمی دهند. - به! خواهی دید که چطور راه می دهند. هیچ کس نمی تواند جلو مرا بگیرد. مرد که همیشه عاقبت تسلیم نظر همسرش می شود همان روز شروع به اقدام کرده است. صبح به راه ...
چرا رمضان را شهر الله می خوانیم
همه ماه ها ماه خدا و همه زمان ها مخلوق خداست و اختصاص به یک ماه رمضان ندارد. این برای نشان دادن عظمت و کرامت و شرافت این ماه مبارک است؛ چنانکه کعبه مکرمه را بیت الله یعنی خانه خدا نامیده اند و حال آنکه خدا احتیاج به خانه ندارد. به گزارش فارس، آیت الله سید محمد ضیاءآبادی از اساتید برجسته اخلاق در شهر تهران است. در ادامه پای سخنان این مفسر قرآن کریم می نشینیم: مقصود از روزه ...
زندگی باورنکردنی قبیله آدم خوارها در قرن 21
در ارتفاعی بالاتر از درختان جنگل بارانی در پاپوآی اندونزی، قبیله کوروای به دور از سایر مردم جهان زندگی می کنند. تا سال 1970 هیچ کس نمی دانست که چنین قبیله ای وجود دارد. در اعماق این جنگل بارانی در اندونزی و در منطقه جنوبِ شرقی پاپوآ، حدود 3000 فرد درخت نشین در خانه هایی در ارتفاع بیش از 30 متری از سطح زمین و کاملا جدا از سایر جهانیان زندگی می کنند. این قبیله درخت نشین هیچ ...
10 روز جهنمی نوزاد 4 ماهه، برای ترک اعتیاد
، ایستاده و غر می زند. خانه آنها خانه نیست، آلونک قدیمی و زهوار دررفته ای است بالای یک تپه در بومهن. سقفش پارچه های برزنتی و گونی های رنگی است، آلونکی بدون دستشویی، آشپزخانه و نه حتی جایی برای نشستن. یک اتاق سه متر در دومتر است با یک عالم خرت و پرت. آلونک شان روی تپه است، جایی که به صلوات تپه می شناسند. همه آنها، هر پنج نفرشان، همان جا می خوابند و بیدار می شوند. ر مادر خانواده است، مادری که ...
چه خنجرها که از دل ها گذر کرد!
و کالسکه پیاده گز کنیم. از توی پیاده روها آرام هم که برویم همین که قلب مان به تپش بیفتد و عرق کنیم برای اول کار کافی است. راه هم که کم نیست. بچه را هم زمان خوابش می بریم. پس علی الظاهر هیچ مشکلی نیست. از خانه با بساط پیاده روی راه می افتیم. همان اول فقط کمی چاله و چوله های دم خانه بچه را که توی کالسکه است، اذیت می کند. کمی غان و غون می کند و بعد که راه کمی هموارتر شد، آرام می گیرد. به سر پیچ کوچه ...
چگونه پی ببریم که کودکان از آنچه که فکر می کنیم باهوش ترند
را بکار می گیرندو هرگاه به پاسخی رسیدند یقین آنان به قدرت شان در رسیدن به پاسخ های بیشتر زیادتر می شود. از این پس اگر در رابطه با اهمیت تولید برق از انرژی خورشیدی، میزان توسعه ی اینترنت، آینده آموزش از راه دور، بحران غذا در افریقا و جدیدترین بازیهای ویدیوئی و طرق آسان عبور از سطوح پیشرفته ی آن با شما به بحث نشستند تعجب نکنید! بانک اطلاعات بچه ها از طریق گوش ها و دو چشم تغذیه ...
با اعتماد مردم بازی نکنید لطفا!
، هتک حرمت ها ، بی مهری ها و قضاوت های عجول و فاقد استدلال را شاهد و ناظرند . هیچ یک از کارکنان بانک حاضر نیستند ، بانک خود را ملعبه دست عده ای سودجو و فرصت طلب ببینند و اساسا هم عادلانه و منصفانه نیست بانک بزرگ و خوشنام رفاه کارگران را که برای تامین خواسته ها و برطرف کردن مشکلات قشر شریف و زحمتکش بیمه شدگان بنا شده ، در این وضعیت دچار ببینند . از ابتدای سال تا کنون اقدامات مهم و پربرکتی ...
آقا هدی دیگر نیامد
با نمک نیاز است؟ آری او که نگارنده سه هم پیمان عشق بود، همان گونه سمفونی عشق را نواخت و تا همیشه بر سر قرار آخر نیامد. تا پیش از آخرین سفر به پشت دیوار، هفته ها بود که دوباره باب بگشا را برقرار کرده بود و هر هفته، ساعتی قبل از آغاز درس، روی آن نیمکت سنگی، گوشه حیاط حسینیه ارشاد، قرارمان بود. تعطیلات تابستانی حسینیه که رسید، قرار ما شد بعد از پایان تعطیلات و دوباره اولین سه شنبه همین جا. اما دیگر آقا هدی هیچ سه شنبه ای به حسینیه ارشاد نیامد. او خردادماه سال بعد به عرش رفت تا ما را که منتظر بازدیدنش بودیم در آن 21 خرداد، غافلگیر کند. ...
نشان افتخار
را طوری در میان گرفته اند و خانه های روستایی بقدری درگودی واقع شده اند که انسان تا رسیدن به وسط آبادی ابداً متوجه نمی شود که به دهکده ای وارد شده است. قریه ای که بدان قدم نهادیم در آن غروب تاریک و طوفانی بسیار خاموش محزون به نظر می رسید. سکوتی مرگبار در همه جا حکمفرما بود و گویی محصولی که در مزارع به حال خود رها شده بود اصلاً صاحب و دلسوزی نداشت. در آن موقع سال گندم و جو در همه جا جمع آوری ...
یک ردپای سبز کوچولو در دفتر زندگی/با اهدای اعضای بدن کودک خردسال زنجانی چند بیمار به زندگی لبخند زدند
. امیرحسین به همراه پسرعمه اش برای بازی به اتاق خواب برادرزاده ام رفته بودند و با رفتن روی تختخواب سعی می کردند روی پنجره اتاق بشینند. چند دقیقه بعد احساس کردیم صدای بچه ها نمی آید . در آن لحظات کسی تصور نمی کرد اتفاق بدی افتاده باشد. برادرم که متوجه غیبت امیر حسین شده بود برای پیدا کردن او به حیاط رفت و بعداز جست وجوی زیاد پیکر نیمه جان او را در حالی که در زیرزمین افتاده بود پیدا کرد. با فریاد برادرم ...
بچه جاسوس
نظر می رسید که همه می دانند او از کجا باز می گردد و مردمی که از کنارش می گذرند همه با نفرت و انزجار به رویش می نگرند. در میان صدای چرخ کالسکه ها و طبل سربازانی که در آن حوالی مشغول تمرین بودند و هیاهوی مردم همه جا کلمه ی جاسوس به گوشش می خورد. بالاخره به خانه رسید و با کمال خوشوقتی مشاهده کرد که پدرش هنوز بازنگشته است. فوراً به اتاق خودش دوید و سکه هایی را که آن قدر آزارش می داد زیر متکایش مخفی ...
طنز: داستان مرد دانا و برنامه nاُم توسعه
روزی زنی به کمک همسرش فرزندی به دنیا آورد! چون بندگان خدا بار اولشان بود، در خانه برای فرزند گهواره ای پیش بینی نکرده بودند. لابد گمان می کردند بچه که به دنیا بیاید، همینجور سیخ روی پایش می ایستد و برای پدر و مادرش روپایی می زند. به هرحال پدرِ بچه برای ساخت گهواره نزد نجار که همان مرد دانا بود، رفت. متاسفانه چون مردم در آن سال ها خود را متخصص همه چیز می دانستند و همگان، خود، دانای عالم امکان ...
راه حل هایی برای زیر بغل هایی که بوی پا می دهند!
است با بچه ها رو راست باشیم و به آنها بگوییم حالا که دارند بزرگ می شوند، چه اتفاقی در بدنشان رخ می دهد و چرا باید برای اجتنتاب از این اتفاق، از خوشبوکننده ها استفاده کنند. بعضی اوقات باید اجازه بدهید بچه ها خودشان مسأله ای را یاد بگیرند با این همه، گاهی اوقات علی رغم بحث های بسیار زیاد، بچه ها همچنان در پذیرش واقعیت تازه در مسیر بزرگ تر شدنشان مقاومت می کنند، موضوعی که طبق ...
گزارش تکان دهنده از اعتیاد دختران زیر 14 سال
شده یا نرگسی که با 14 سال سن از خانه فرار کرده و کسی هم سراغی از او ندارد... ناهید دانش آموز کلاس هفتم و اول متوسطه است ولی سن و سالش خیلی بیشتر از این ها می زند تا جایی که اگر سنش را ندانید فکر می کنید حداقل 20 ساله است: سلام خانم، من ناهیدم. با همین جمله تمام ذهنم بهم می ریزد. خودم و خنده هایم یکجا خشک می شود. مگر می شود دختری در این سن، دو سال پی در پی شیشه بکشد. ناهید با همان اخم های ...
کشاورزی روی دشت مین ...
بعد از انفجار مهیب چیز زیادی از تراکتور نماند. چرخ بزرگی توی آب شناور و لاشه مچاله شده ای از چیزی که بعید به نظر می رسید تراکتور کشاورزی باشد روی رودخانه آرام گرفته. 13خرداد، داشت راه خود را می رفت و سه برادر را می برد به کشاورزی. علی، یعقوب و عبدالله با هم سوار تراکتور شدند تا از دشت عبور کنند اما یکی یکی جا ماندند، در آن دشت بزرگ سرسبز که برای گشت و گذار جان می دهد. آن روز علی و یعقوب در انفجار مین جان دادند. ...
روایت سه سال خانه نشینی محمدرضا شجریان
محمدرضا شجریان می گوید همیشه تلاش کرده هنرش را وارد سیاست نکند: من نمی خواستم وارد حزب و سیاست شوم. من می خواهم هنرمند باشم و برای مردم کار کنم و به مردم راست بگویم. این استاد بلندآوازه آواز در تازه ترین گفت وگویش که به طور همزمان در روزنامه ایران و سایت موسیقی ما منتشر شد، با تاکید بر اینکه در همه این سال ها تلاش کرده تا هنرش از سیاست دور بماند با گریزی به گذشته گفته است: من بار ها ...
اگر به اندازه انگشتان دست امثال حاج احمد را داشتیم الان وضعیت بهتر بود/ امروز به احمد متوسلیان نیاز ...
گفتند این آقا احمد متوسلیان مسئول عملیات پاوه است سن زیادی نداشت شاید دوسه سال از ما بزرگتر بود اما از همان زمان مهرش به دلم رفت و نه تنها من بلکه همه گروه به او علاقه پیدا کردند. او را چطور دیدید؟ یادم است آن روز بعد از طی مسیری که رسیدیم به روستای شمشیر، خانه ای به ما دادند که زیرش طویله حیوانات بود بوی تعفن می داد ولی کسی کاری به بوی بد نداشت از بس خسته بودیم. حاج احمد بین ...
کار نکنم می میرم
روزهایی که سمنوپزان داریم، سفارش ها زیاد می شود و فروشمان خوب . یک تولیدی همه فن حریف خاله غنیمت از روزهای آغاز کار در خانه و پختن غذا و درست کردن ترشیجات می گوید: آن سال ها همسایه ای داشتیم که کار می کرد و خرج بچه هایش را از این راه درمی آورد. کمک دستش بودم. دوست داشتم من هم روزی بتوانم برای خانواده ام کاری انجام دهم. وضع مالیمان زیاد خوب نبود و من همیشه در آرزوی سر و سامان ...
سرباز وظیفه ناشناس
این چند جوان آلزاسی، که ملیّت اصلی خود را فراموش کرده اند و به تابعیت آلمان درآمده اند و هر روز خود را در معرض تماشای ما می گذارند، واقعاً مرا آتش می زند. زن درصدد دفاع برآمد و گفت: لوری بیچاره ام، این بچه ها آن قدرها هم مقصر نیستند. فکر این را بکن که اگر تابعیت آلمان را نپذیرند آن ها را به آفریقا می فرستند. آخر رفتن به الجزیره و ماندن در آن سرزمین دور افتاده کار شوخی نیست. طفلک ها آن جا از ...
خماری زیرنگاه همکلاسی ها
هر چند اندک،دختران و پسرانی که با تعطیل شدن مدرسه در کوچه و پس کوچه های این شهر مواد پیدا می کنند و در خانه هایشان به جای اینکه کتاب درسشان را به دست بگیرند و مشقشان را بنویسند مواد می زنند. هر روز صبح مدرسه بودم اما خب اصلاً اعصاب درستی نداشتم. خیلی پرخاشگرشده بودم هنوزم هم هستم. تا پارسال نمراتم خوب بود، اما کلاس ششم افت کردم. فکر درس نبودم اصلاً درس نمی خوندم. نمره هام همه پایین ...
دیرینه های ماه ربّنا و امید در گیلان
...، با پا درمیانی، در مراسم ساده ای که در خانه خود بر پا می داشت آن دو را بدون اطلاع یکدیگر دعوت می کرد و پس از نصیحت کردن، آنها را با هم آشتی می داد. مادربزرگ، پیشواز ماه رمضان را پیشاشو می خواند و ادامه داد: پیشترها خورد و خوراک بهانه بود و اگرچه با زحمت فراوان، دل ها خوش بود، همه کارها بی ریا انجام می شد و شادی و غم برای همه بود. رسم شایسته ای در ماه مبارک رمضان در بخش های ...
پیر مرد بی سوادی که یک شبه تمام ایات قران بر قلبش نازل شد
روحانی با ارباب ده صحبت می کند و می پرسد که آیا شما زکات گندمی که زمینش را من می کارم پرداخت می کنی؟ ارباب ناراحت می شود و می گوید: تو به کار من کاری نداشته باش و خودت هر کاری می خواهی بکن. وی می گوید حالا که زکات نمی دهی من هم برای تو کار نمی کنم بعد با حالت قهر روستا را ترک می کند و مدت سه سال در اطراف اراک به کارگری می پردازد. بعد از مدتی ارباب پشیمان می شود و برای او پیغام می فرستد که حاضرم ...
روزگار سخت این 3 نفر
...، مادر زهرا و مریم است و حدود 15 سال است که با MS زندگی می کند. مریم، دختر کوچکترش، 14 ساله بود که یک روز صبح، زمانی که باید حاضر می شد و به مدرسه می رفت، نتوانست از جا بلند شود: بدن دخترم لمس بود، دهانش کف کرده بود. فکر می کردیم سکته کرده . تشخیص بیماری پنج سال زمان برد. کسی نفهمید که او سکته نکرده و “MS” دارد. چند سال بعد، درست زمانی که دختر کوچک تحت نظر بود و دارو مصرف می کرد ...
سه بار اخطار
که سر و صدایی بلند می شد شتابان بیرون می دویدم و خود را میان شورشیان جا می زدم. تقریباً همیشه وقوع شورش و بلوا را قبلاً حس می کردم و حدس می زدم. وقتی می دیدم کارگران چند نفری بازو به بازوی هم داده اند و در پیاده رو راه می روند و زنان جلو درها جمع شده اند و با حرکات سر و دست با هم صحبت می کنند و عده ای مشغول تهیه ی مقدمات سنگربندی هستند همان طور که بالای چوب ها روی ارابه نشسته بودم دست ها را از شوق ...
ساعت شهر بوژیوال
...، شادی کنید! ساعت بوژیوال پس از کوک شدن، بلهوسی و خودسری معمول خود را از سر گرفت. ابتدا ساکنین منزل به وقت نشناسی و سبک سری او می خندیدند اما رفته رفته صدای زنگ دلنواز و فرح بخش آن، که گاه و بی گاه در اتاق بلند می شد، مقررات خشک و سخت آن خانه ی بی روح را در هم می شکست و به جای رعایت وقت بی قیدی و لاابالی گری مطبوع و خوش آیندی را در ساکنین آن جا بیدار می ساخت. دیگر اکنون در آن خانه همه در ...
خانه ی فروشی
آن خانه افتاد. اما افسوس دیگر لوحه را بالا در ندیدم. روی دیوارها آگهی های پاره و رنگ و رو رفته به چشم می خورد. معلوم بود که کار تمام شده و خانه به فروش رفته است. به جای درِ کهنه ی خاکستری در سبز رنگ مشبکی، که تازه رنگ شده و از سوراخ های آن دیدن درون باغ میسر بود، کار گذاشته بودند. وضع باغچه به کلی تغییر کرده بود. دیگر از سبزیکاری و درختان میوه اثری ندیدم. در همه جا با بی سلیقگی مخصوص به ...
حال و هوای رمضان در بروجرد/سفره های افطار به رنگ سادگی
مهمترین خوراکی هایی هستند که مردم بروجرد در هنگام افطار این خوارکی ها را با سلیقه آماده می کنند و بر سر سفره افطار می چینند. معمولا اولین افطار ماه رمضان در خانه بزرگترها حال و هوای دیگری دارد و بزرگترها همه بچه ها و فامیل را دور هم جمع می کنند و علاوه بر صله ارحام ، اولین روزه ماه رمضان را در کنار هم افطار می کنند. البته سفره های ساده افطار در این ماه پر برکت در مساجد با سادگی و در اوج ...
معرفی بازیهای سنتی ایرانی
نفع او و نوبت دیگری است و فرد امتیاز آورده در دور بعد تیله اش را از همان مکان چاله به سمت چاله بعدی با همان شیوه مخصوص باید پرت می کرد، و اگر هم نمی افتاد تیله همان جا که افتاده است می ماند تا دوباره نوبت به او برسد و دوباره تلاش کند. این بازی تا وقتی ادامه دارد که یکی زودتر از بقیه همه چاله ها را طی کند یا اینکه به توافق خودشان پایانی برای بازی انتخاب کنند. این بازی مقید به تعداد افراد نیست و با هر ...