سایر منابع:
سایر خبرها
مرد 2 زنه همسر اولش را کشت
حالش بی خبر بودم. زمانی که داشتی از خانه بیرون می آمدی حال همسرت بد بود؟ نه، وضع جسمی اش بد نبود، فقط گریه می کرد، اما ظهر آن روز حالش بد شد. چه کسی به تو خبر داد که حال همسرت بد شده است؟ همسر دومم با من تماس گرفت و گفت حال سهیلا بد است و فوری خودت را برسان. همسر دومت؟ تو دو بار ازدواج کرده بودی؟ شانه هایش را با خونسردی بالا انداخته و ...
متهم خونسرد: بی گناهم
محمدرضا آن را به تن داشت و همراه ما به زیارت شاه عبدالعظیم رفته بود. او اما حالا با دروغگویی هایش می خواهد خودش را بی گناه نشان دهد. ادعای بی گناهی سپس متهم پشت تریبون دفاع ایستاد و بار دیگر ادعای بی گناهی اش را مطرح کرد. این مرد گفت: من و همسرم هشت ماه بود که با هم ازدواج کرده بودیم و اختلاف خاصی نداشتیم. من در مدتی که در زندان بودم شب و روز در این باره فکر کردم و حالا به چند نفر ...
ازدواج هایی که ختم به خیر نمی شوند!
همسرم بسیار بی تابی کند و در کمتر از یک ماه بنای ناسازگاری گذاشت. اختلافات فرهنگی میان ما هم بیداد می کرد. او دختری از یک خانواده شلوغ و پر رفت و آمد بود که هیچ توجهی به اوضاع اقتصادی مان نداشتند و من متعلق به خانواده ای بسیار کم جمعیت. توقعات زیادی که از من وجود داشت و بی فکری ها وپرتوقعی های زیاد خانواده همسر و همسرم باعث شد که روز به روز مشکلات ما جدی تر شود و تنها چند ماه بعد از ازدواج ...
پایان مرگبار دروغ های زن متاهل در رابطه پنهانی عکاس خانوادگی!+عکس
ازدواج اصلا به فکر ارتباط با زن دیگری نبودم تا اینکه پارسال با همسرم به مشکل خوردم و بعد با جازمین آشنا شدم البته اصلا به فکر دوستی با او نبودم اما وقتی پیش آمد وسوسه شدم. من در کل زندگی ام فقط با یک دختر دوست بودم. قبل از دوران کالج با او آشنا شدم و سپس ازدواج کردیم و الان هم همسر من است. چند سال داری؟ 35 سال دارم. جازمین گفته بود با من هم سن است اما وقتی به اتهام قتل او بازداشت ...
7ماه زندان بخاطر 9 میلیون نفقه
بر اساس اعلام ستاد مردمی رسیدگی به امور دیه و کمک به زندانیان نیازمند خراسان رضوی، در حال حاضر 612 زندانی جرایم غیرعمد در استان داریم که 605 نفر آن مرد و 7 نفر زن هستند، زندانیانی که چشم انتظار برگزاری جشن گلریزان و جمع آوری کمک خیران برای رهایی خود از بند زندان هستند، زندانیانی که ماه ها و سال ها به دلیل جرایم غیر عمد مالی به دور از جمع کانون گرم خانواده مانده اند. در آستانه برگزاری ...
مرد با فاش شدن ازدواج مخفیانه نزد همسر اولش از خانه فرار کرد!
روز نو : خودش را مونس تنهایی هایم معرفی می کرد. دل بسته اش شده بودم و برای همین هم بی گدار به آب زدم. از وقتی او را عقد دائم کردم و خاطرش جمع شد و به اصطلاح خرش از پل گذشت، سر ناسازگاری گذاشت. سوهان عمرم شده است. می گوید باید برایش آپارتمان بخرم و هرروز یک خرده فرمایش دارد. به گزارش رکنا، دربرابرش ایستادم و گفتم نمی توانم خواسته های جورواجورش را برآورده سازم. بی معطلی موضوع ازدواج ...
می گویند چرا اجازه دادی همسرت به سوریه برود؟
ایشان ازدواج کنم. ضمن اینکه ما هر دو اهل طالقان بودیم و این یکی از اشتراکات مان بود. آن زمان به افراد سپاهی سخت زن می دادند؛ با این حال خودم به ازدواح با ایشان راضی بودم." چند سال بعد از تمام شدن جنگ باز هم حاج حسن دوری از جبهه ها را تاب نمی آورد و به منطقه برمی گردد. این بار با همسرش و برای همراهی علی محمودوند. آغاز کار تفحص نیروهای تفحص بود که شهید رزاقی و همسرش ساکن شهر اندیمشک می شوند ...
همسرم نمونه بارز یک فرد انقلابی بود/غیرت پدرم اجازه نمی داد، داعشی ها به حرم بی بی زینب(س) نزدیک شوند
روزی که به سر کار رفته بودم؛ دلم بی قراری می کرد و حتی به مادرم این موضوع را گفتم و نتوانستم کارم را ادامه دهم و به خانه برگشتم، انگار ته دلم در همان روز شهادت با خبر شده بود. چطور توانسته اید، نبود ایشان را در زندگی تحمل کنید؟ همسر شهید بهرامی گفت: شهید بهرامی 20 اسفند به شهادت رسید و 20 فروردین نیز روز تولدش بود، در زمانی که کنارمان بود، راضی نبودم یک لحظه از او دور شوم، الان ...
تحصیل در اروپا را رها کرد تا به مدرسه عشق امام خمینی(ره) راه یابد
شهادت همسرم اشک نریختم تا اینکه روز عقد پسرم که رفتم بهشت زهرا تا ازشان اجازه بگیرم اشکم جاری شد. بچه ها را طوری تربیت کردم که نبود پدرشان را حس نکنند حتی احساس حضور شهید به نوه ام هم منتقل شد و پدربزگش را بابا شهید صدا می کند. چطور یک پاسدار را برای زندگی انتخاب کردید می دانستید احتمال دارد به شهادت برسد؟ قبل از ازدواج خواسته ام این بود که با کسی ازدواج کنم پاسدار و اهل جنگ ...
با همسران معتاد چه کنیم؟
. وقتی او تو را تا به این حد دوست دارد، چرا می خواهی از او جدا شوی؟ همیشه به شوهرم می گفتم دوستش ندارم. او هم به شوخی در جواب می گفت، اما من تو را دوست دارم و نمی خواهم از دستت بدهم. تاریخ عروسی در حال نزدیک شدن بود و من هنوز راه حلی برای فرار و جدایی از همسرم پیدا نکرده بودم. برخلاف دخترانی که بی صبرانه منتظر روز عروسی شان هستند، من از این موضوع خوشحال نبودم، اما بالاخره این اتفاق ...
راز قتل هولناک عروس جوان
خاصی نداشتیم. نمی دانم چرا خانواده همسرم اصرار دارند که من قاتل دخترشان هستم. حتی در این مدت که در زندان بودم، به این موضوع خیلی فکر کردم و الان چند مظنون در ذهنم است، اما بعدا آنها را معرفی می کنم چون نمی خواهم جلوی خانواده همسرم حرفی بزنم. باور کنید من دست به جنایت نزده ام. همه این حرف ها دروغ است. من در کل مرد خونسردی هستم و همیشه همین طور بوده ام. شاید به دلیل همین خونسرد بودنم است که بازداشت ...
یکشنبه های بهشتی/ازدواج به سبک شهدا
...! گفت: حالا تو یه مُهر بده. گفتم: تا نگی برای چی می خوای، نمی دم. می خواست نماز شکر بخواند که خدا در روز میلاد رسول الله به او همسر عطا کرده! ایستادیم و با هم نماز شکر خواندیم. (راوی: همسر شهید عبدالله میثمی) نماز جماعت در عروسی شنیده بودیم نماز جماعت و اول وقت برایش اهمیت دارد، ولی فکر نمی کردیم این قدر مصمم باشد! صدای اذان که بلند شد، همه را بلند کرد؛ انگار نه انگار عروسی است، آن ...
تصاویر/ ماجرای فیلم غیراخلاقی از دختر جوان در لپ تاپ "محمد"؛ شکارچی دختران را شناسایی کنید
می کردم. ازدواج کردی؟ بله ازدواج کرده بودم و چند سالی است از همسرم جدا شده ام فرزند داری؟ دو پسر 10 و 8 ساله دارم. چه جرمی داری؟ سرقت گوشی همین پس فریب زن ها و دخترها بعد تهدیدشون چی بود؟ در ابتدا در سایت همسر یابی با زنان مجرد طرح دوستی می ریختم و سعی می کردم در اولین فرصت با آنها قرار ملاقات بگذارم معمولا در کافی شاپ همدیگر را ...
شهادت، بهترین نعمتی بود که به همسرم عنایت شد
های شهید ایزدی برای رفتن، گفت و از نگرانی های خودش. خیلی می رفت عراق. بعد از اتمام ماموریت عراق، حالش خیلی عوض شده بود. گفتم تو به آن چیزی که دوست داری، میرسی. اوایل خیلی مخالف رفتنش به سوریه بودم. ترس از دست دادنش نگرانم می کرد. وقتی گفت جواب حضرت زینب (س) با خودت، باید روز محشر جوابگو باشی، رضایت دادم به رفتنش. حیف بود اگر پویا شهید نمی شد. راستش بعد از ازدواج خیلی به این موضوع که همسرم عنوان شهید ...
تصاویر/ ماجرای فیلم غیراخلاقی از دختر جوان در لپ تاپ "محمد"؛ شکارچی دختران را شناسایی کنید
می کردم. ازدواج کردی؟ بله ازدواج کرده بودم و چند سالی است از همسرم جدا شده ام فرزند داری؟ دو پسر 10 و 8 ساله دارم. چه جرمی داری؟ سرقت گوشی همین پس فریب زن ها و دخترها بعد تهدیدشون چی بود؟ در ابتدا در سایت همسر یابی با زنان مجرد طرح دوستی می ریختم و سعی می کردم در اولین فرصت با آنها قرار ملاقات بگذارم معمولا در کافی شاپ همدیگر را ...
روشی عجیب برای ازدواج با زن صیغه ای
زندگی ام رنگ و بوی دیگری پیدا کرد. خوشبختی های من با به دنیا آمدن مهرانه کامل شده بود که ناگهان سهمگین ترین توفان زندگی ام وزیدن گرفت و من به سوی مواد مخدر صنعتی کشیده شدم از آن روز به بعد نه تنها سعادت و خوشبختی از دنیای شیرینم رخت بر بست بلکه شیشه همه زندگی ام را نابود کرد . همسرم وقتی ماجرا را این گونه دید و متوجه شد که من به مواد مخدر صنعتی آلوده شده ام طلاقش را گرفت و به دنبال سرنوشت خودش رفت ...
بانوی کار آفرینی که شغلش را برای آرامش دخترش از دست داد
... ترم 4 متاهل و در خانه ی خودم بودم و هم کار می کردم و هم به مسائل مربوط به کامپیوتر می پرداختم. در 19 سالگی در خواست استخدام کتابخانه ملی در تهران برایم آمد اما من به دلیل این که ازدواج کرده بودم و کار همسرم در دامغان بود و زندگی خودم هم در دامغان بود نرفتم و آن را رد کردم. در 21 سالگی در روز در 3 مکان مشغول به کار بودم؛ صبح قسمت بایگانی آموزش و پرورش را الکترونیکی می ...
مادر هوس بازی که خواستگار دخترش را به قتل رساند
وبا ریشخندی معنا دار به من گفت که تو دیوونه شدی دختر! من همیشه آرزویم بوده که تو ازدواج کنی، اما با یک آدم درست و حسابی! پس از گذشت روزها، سخنان اختلاف آمیز من و مادرهمچنان ادامه داشت و در این میان عمو فرخ نیز مانند یک پدر فداکار سعی داشت به من بفهماند که نادربه هیچ عنوان شایسته من نیست. امّا من که پیوسته هر روز چند ساعتی را به صورت حضوری یا تلفنی با نادردر تماس بودم، روز به روز به او ...
می گفت شهادت در جوانی خوش و لذتبخش است
...> همسر شهید اتفاقی به اسم ازدواج با یک شهید، چطور در زندگی تان افتاد؟ اگر می شود خودتان و همسرتان را بیشتر معرفی کنید. من متولد سال 72 در مشهد هستم و همسرم محمد متولد 9/2/67 بود. پدر من و ایشان با هم آشنا بودند و به واسطه آنها با هم آشنا شدیم و این وصلت اتفاق افتاد. سال 91 با هم نامزد شدیم و سال 92 ازدواج کردیم تا 23 دی 94 که در سوریه به شهادت رسید، تقریباً چهار سال من در زندگی ...
اس ام اس زناشویی خنده دار
...> تو چرا این کار رو نمی کنی؟ شوهر میگه: آخه من که زنه رو خوب نمی شناسم !! *** اس ام اس زناشویی باحال *** مرد آمد و دردی به دل عالم شد از روز اول هم قسم زن، غم شد در دفتر خاطرات حوا خواندم جانم به لبم رسید تا آدم، آدم شد جدیدترین اس ام اس زناشویی,اس ام اس زناشویی باحال,اس ام اس زناشویی زن : عزیزم امروز دومین سالگرد ازدواج ماست. دوست ...
کاش پسرم این روزها را می دید
هایشان کاسته شد. این بار نوبت تاسیس فروشگاه زندان بود. با 180هزار تومان سرمایه ای که از راه دوخت و دوز به دست آورده بودم فروشگاه زندان را هم راه اندازی کردم. اما افسوس که اعتیاد هنرم را از من گرفت. اگر می دانستم همسر دوم ام معتاد است هیچ گاه با او ازدواج نمی کردم . می خواهم زنده بمانم... فعالیت مفید در زندان و وکیلی که خانواده و فرزندانش گرفته بودند حکم اعدامش را به حبس ابد ...
راز سکوت 6ساله داماد جوان به خاطر قتل همسر /بعد از نقض حکم قصاص قول داد،قاتل واقعی را معرفی کند
آغاز شد. مرد جوان وقتی در جایگاه متهمان ایستاد، گفت: قتل را قبول ندارم چرا که من با همسرم هیچ مشکلی نداشتم. عصر روز حادثه هم وقتی قدم در خانه گذاشتم ناگهان با جسد خون آلود فریبا روبه رو شدم و حتی به او دست نزدم تا آثار جنایت از بین نرود و بلافاصله به پلیس زنگ زدم. حالا هم حدود 6 سال است که در زندان هستم و لحظه های بسیار سخت و زجرآوری را می گذرانم، اما باور کنید من قاتل نیستم. ...
عکس های دیدنی از رابطه عاشقانه پدر و فرزند +عکس
... وجود دارد که بدون این که با کسی رابطه عاطفی... از چند جلسه متوجه شدم باید رابطه خود با همسرم... دهد یک همزبان بود اعتراف چهارم رابطه اشتباه من با... با هم تصمیم گرفتیم این رابطه دشوار را پایان ببخشیم... رابطه عاشقانه من و همسرم همیشه خدا با هم جنگ... یک رابطه عاشقانه شوید انتظارات شما از مرد رویاهایتان با... یک رابطه عاشقانه شوید انتظارات شما از مرد رویاهایتان با ...
متهم: باز هم می گویم همسرم را نکشته ام
از این حادثه دیده اند درحالی که سعید مدعی است در طول روز به خانه نرفته و بیرون از منزل مشغول کار بوده است. ضمن اینکه شاهدی در پرونده وجود دارد که گفته مقتول و متهم را روز حادثه در خیابان در حال جروبحث دیده است. همسایه ها نیز شهادت داده اند خودرو مقتول را ساعاتی قبل از وقوع این قتل در خانه اش دیده اند. نماینده دادستان ادامه داد: متهم زمان گزارش قتل به پلیس، کاملا خونسرد بود و خونسردی در ...
حمید گودرزی: وقتی که من عاشق شدم...
و در دوره ای که شاید خیلی ها می گفتند زود است برای ازدواج تان، ازدواج کردید. دلیل این اقدام چه بود؟ آیا به این خاطر نسبتا زود ازدواج کردید که آن زوج ایده آل که می تواند شریک زندگی تان باشد را پیدا کرده بودید؟ – بله. همسرم از نظر من از همه لحاظ برایم ایده آل بود و بنابراین دلیلی نداشت که ازدواجم را به تاخیر بیندازیم. اطرافیانم هم می گفتند که ایده آل ترین کسی که تو می توانی با او ازدواج کنی ...
داستان یک فرار
را دوست داریم ولی پدر و مادرم بخاطر نداشتن پایان خدمت با این ازدواج مخالفند کلافه شده بودم هرچه اصرار می کردیم اجازه ازدواج به ما نمی دادند دیگر نمی دانستم چه کار باید بکنم تا اینکه محمد پیشنهاد داد تا فرار کنیم اول ترسیدم و مخالفت کردم ولی بخاطر عشقی که به محمد داشتم دل به دریا زدم و با او فرار کردم و به خانه پسرعموی محمد در یکی از شهرستان های اطراف کرمان رفتیم. چهار روز انجا بودیم تا ...
شوهرم با دختری شیک پوش ارتباط داشت
...، خوش حال بودم و سعی می کردم برای امید جان فشانی کنم. سه هفته گذشت و آن روزهایی بود که از عمرم حساب نشدند و فکر می کردم که در خواب هستم؛ اما در کمتر از چند ماه واقعیتی تلخ برایم نمایان شد. امید و همسر قبلی اش با هم آشتی کرده و همدیگر را می دیدند. از همان روز به بعد رفتار پدر ومادرشوهرم نیز با من تغییر کرد. آن ها برای کارهای پسرشان جواب سربالا می دادند و از نوع رفتارشان حس می کردم دیگر جایگاهی ...
مرد بی رحم پوست صورت زنش را کَند
از یازده ماه آن قدر تحقیر شدم و سرزنش شنیدم که به مصرف قرص های آرام بخش روی آوردم. گاهی آرزو می کنم ای کاش بمیرم، اما تا چشمم به دخترکم می افتد، دوباره دلگرم می شوم. همسرم فقط به خاطر پول پدرم با من ازدواج کرده و می گوید همین الان باید پدرت ارثیه تو را بدهد. او می خواهد پولی به جیب بزند و بعد هم خودش را کنار بکشد. دو هفته قبل یک روز سر همین حرف ها جروبحثمان بالا گرفت و تا حد مرگ کتک خوردم او چاقو را آورد و پوست قسمتی از صورتم را کند، شانس آوردم و اگر کمی دیرتر به بیمارستان می رسیدم... . از او شکایت کرده ام و منتظرم ببینم پرونده ام به کجا می رسد. ...
سرانجام پرونده قتل سپهر کوجولو
خواهم داستان را از زبان اشکان بشنوم. اشکان هنوز درباره روز حادثه چیزی نگفته. اینکه اصلا سپهر را قبلا دیده بوده یا نه؟ اینکه در ذهنش درباره قتل سپهر چه می گذرد. سپهر قوت قلبم بود سپهر مرد خانه ام بود. قوت قلبم بود. با تپش قلبش جان می گرفتم، خیلی به من نزدیک بود، خواب و بیداری اش تو بغل خودم بود. تو مسافرت و ماشین و همه جا با من بود. همیشه بهم می گفت با تو بودن خوبه، بدون تو می ...
لحظات ترسناک آزار واذیت از زبان یک زن
شده بودم که زبانم بند آمده بود و تنها رفتنش را تماشا کردم و چند دقیقه بعد به خود آمدم و با گریه به سمت منزل همسایه ها دویدم. خانم ب با اشاره به اینکه پس از این اتفاق با پلیس تماس گرفته و موضوع را با آن ها در میان گذاشتیم، گفت: گویا یک بار این فرد را در شهر ری گرفته بودند اما با وثیقه 10 میلیون تومانی آزاد شده بود. متأسفانه پس از دستگیری در تهران هم خیلی ما را این طرف و آن طرف کشاندند و چند روز قبل ...