سایر منابع:
سایر خبرها
یک نیمه شب در کنار دختر و پسرهای فرحزاد
دوربین فراری هستند و تا دوربین دست کسی می بینند از دیدرس خارج می شوند. آتیلا که از مشتریان قهوه خانه های فرحزاد است می گوید: من خودم چند باری که تا نیمه شب فرحزاد بودم دیدم که بعضی دختر پسرها میان بدون مشکل میرن توی سفره خونه ها! حتی می تونم بگم که وضعیت پوشش مناسبی هم دختره نداشته! آتیلا اما از قانون شکنی دیگری هم می گوید: یه بار به اصرار دوستم رفتیم به یه جایی غیر از پاتوق ...
پادری در آمپاس شدید
کرده ایم. پادری مصداق بارز یک فرزند ناخلف برای سریال دودکش است که به هر قیمتی خواست نان محبوبیت والد خود را بخورد و حاشیه هایش را لاپوشانی کند. کار از تغییر تهیه کننده (زینب تقوایی جای خود را به محمود رضوی داد) کلید خورد که در مقابل ادعاهای مکرر چند بازیگرش، مبنی بر طلبکاری از او، هر بار از آنان خواست اگر راست می گویند به محاکم قضایی مراجعه کنند و صرفاً در رسانه ها غرولند نکنند. بعد آمدند نام دودکش ...
با گویش علامرودشتی بیشتر آشنا شوید!
.... نَه مَردُم اگه ای کار نکنُم: مرد نیستم اگر این کار را نکنم. دُرُس کردَنِ ای خونه نَه کار شمانِن: ساخت این خانه کار شما نیست. مگو ایطَو، نَه خووِن: اینطور نگو، خوب نیست. این شیوه در متون نثر و نظم گذشته به فراوانی دیده می شود چنان که سعدی گفته است: آن نه من باشم که روز جنگ بینی پشت من ** آن منم گر در میان خاک و خون بینی سری (گلستان سعدی، باب اول ص 60) برخی از واژه ها یا ...
رهبری فرمودند چمران را از برادرم بیشتر دوست دارم
محول می کردند؟ دکتر چمران در دادن مسئولیت به افراد، توانایی های آنان را در نظر می گرفتند، نه جنسیتشان را. در آن ایام مشهور شده بود اگر کسی با قذافی حرف بزند جان سالم به در نمی برد. دکتر چمران به من که برای شرکت در جشن روز ملی لیبی دعوت شده بودم، مأموریت دادند در دیدار با قذافی تا جایی که امکان دارد مسئله ربوده شدن امام موسی صدر را پیگیری کنم. بعد هم درباره اوضاع سیاسی و فرهنگی لیبی ...
محاکمه گرگ پیر به اتهام ربودن دختر جوان
مهربان بلافاصله موضوع را به پلیس اطلاع داد. دقایقی بعد ماموران پلیس با حضور در حوالی محله علی آباد توانستند پیرمرد 55 ساله ای را در کنار خیابان شناسایی و دستگیر کنند. در تحقیقات اولیه نرگس مدعی شد ساعتی قبل به همراه خانواده ام برای خرید به میدان شهدا رفتیم که در راه برگشت پدرم برای خرید مواد مخدر از من جدا شد. من منتظر تاکسی بودم تا به خانه بروم که یک تاکسی زرد رنگ با دو سرنشین مقابلم ...
داستان یک فرار
را دوست داریم ولی پدر و مادرم بخاطر نداشتن پایان خدمت با این ازدواج مخالفند کلافه شده بودم هرچه اصرار می کردیم اجازه ازدواج به ما نمی دادند دیگر نمی دانستم چه کار باید بکنم تا اینکه محمد پیشنهاد داد تا فرار کنیم اول ترسیدم و مخالفت کردم ولی بخاطر عشقی که به محمد داشتم دل به دریا زدم و با او فرار کردم و به خانه پسرعموی محمد در یکی از شهرستان های اطراف کرمان رفتیم. چهار روز انجا بودیم تا ...
مواد فروشی کردم که قاتل شدم/ زندگی ام سراسر اشتباه است
پیش با مردی به نام مصطفی که نمایشگاه دار بود آشنا شدم و برخلاف نظر خانواده ام که راضی به ازدواج نبودند با او ازدواج کردم. چند ماه اول زندگی ام خوب بود، اما از شانس بد من همسرم معتاد شد. بعد از این که پول هایش ته کشید به جان اسباب و اثاثیه خانه افتاد و آنها را فروخت. برای آن که من مخالفتی در این رابطه نداشته باشم و به او گیر ندهم که چرا ترک نمی کنی، مرا هم معتاد کرد. منجلاب اعتیاد باعث شد تا سکوت ...
خوش زبانی و برخورد خوب، سلاح و استراتژی بهائیت برای جذب افراد
(باب) رفتند. سید علی محمد در یک سالگی پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی مادرش به نام (فاطمه بیگم) و دایی اش که بزاز بود قرار گرفت. تا 20 سالگی در مکتب خانه دینی درس خواند ولی چون به درس علاقه ای نداشت توسط دایی اش برای فروش چایی به بوشهر رفت و اینجا بود که کمپانی هند شرقی انگلیس او را شناسایی می کند. (باب) کارهای عجبیی می کرد از جمله این که در آن گرمای بوشهر که به تعبیر تاریخ آب در کوزه به جوش می ...
پنجره ای به زندگی یک خانواده،13 سال بعد از بیجه
در آن شب خوفناک رخ داد باعث شد تا مجنون شود و برای همیشه خانه و خانواده اش را ترک کند. اینها جملاتی است که پوریا، پسر دوم خانواده (در آن سال کذایی، او چند سالی از احمدرضا کوچکتر بوده) آنها را بریده بریده به زبان آورد و ادامه داد: صبح روز عاشورای سال 1382 من و احمدرضا برای زنجیرزنی به دسته عزاداری محل رفته بودیم که من گم شدم. احمدرضا به خانه بازگشت و مادرم که متوجه این موضوع شد به او گفت باید ...
مرد بی رحم پوست صورت زنش را کَند
.... زن اشکی را که از گوشه چشمش دنبال راه خروج می گشت، پاک می کند و می گوید: نتوانستم با خانواده اش ارتباط برقرار کنم و بعد از یازده ماه آن قدر تحقیر شدم و سرزنش شنیدم که به مصرف قرص های آرام بخش روی آوردم. گاهی آرزو می کنم ای کاش بمیرم، اما تا چشمم به دخترکم می افتد، دوباره دلگرم می شوم. همسرم فقط به خاطر پول پدرم با من ازدواج کرده و می گوید همین الان باید پدرت ارثیه تو را بدهد. او می ...
چه شد که بیجه به قتل اعتراف کرد
چشمانش حلقه زده بود، به زور زبان باز کرد و گفت: دو مرد جوان به من گفتند، می خواهند خرگوش نشانم دهند. من هم تا حالا خرگوش ندیده بودم. همراهشان رفتم و آنها به من تجاوز کردند و قصد کشتن مرا داشتند. من یکی از آنها را می شناسم، ولی اسمش را نمی دانم. همین قدر می دانم که در یکی از کوره های آجر پزی کار می کند. همین اطلاعات خیلی مهم بود. موضوع به صورتی جدی و به شکلی دیگر در دستور کار تجسس ...
قتل شوهر بخاطر چند جرعه هوس
؛ عصبانیت خستهای بی حد ومرز شوهرش یا دلتنگیهای چندین و چندساله که روی هم انباشته شده بود؛ از لیلا خواست که شماره فرید را دراختیارش بگذارد، لیلا اول کلی نصیحت کرد حرف هایی که گوش محبوبه از آنها پر بود ولی در نهایت راه ارتباط دوباره آن دو را هموار کرد. محبوبه ساعتی بعد وقتی در خانه تنها شده بود شماره فرید را گرفت، قلبش تند تند می زد و لکنت زبان گرفته بود از آن سوی خط صدای فرید اما مردانه و پخته تر شنیده ...
نانوای رفسنجانی که فقط یک دست دارد! +عکس
.... برای انجام این کار با نانوا صحبت کردم و از او خواستم اجازه بدهد نان هایی که سهم من است و شب ها آنها را به خانه می بردم خودم در تنور قرار بدهم تا به این ترتیب آسیبی به نان های دیگر وارد نشود. کم کم خودم را پیدا کرده بودم و هر روز امیدم به آینده بیشتر می شد و توانستم شاطری کنم. در این مدت یادم نمی آید که ناامید شده باشم. می دانستم که خدا هم مرا یاری خواهد کرد. سال ها با این وضعیت ...
بر سر همسر و فرزندان شهید چمران چه آمد؟
را به فرودگاه می برد، من همراهشان بودم. چمران در تمام طول مسیر گریه می کرد. یعنی درنهایت عشقی که به همسر و فرزندانش داشت، آنها را ترک کرد. اما مسئله مبارزه آن قدر برایش مهم بود که راضی به این جدایی شد. پس از مدتی همسر چمران تلاش کرد تا وی را وادار کند تا هر از گاهی به دیدن آنها برود، اما چمران گفت دیگر تمام شد . چمران همسر و سه فرزندش را به این ترتیب ترک می کند و تا زمانی که در قید حیات است آنها را نمی بیند. منبع: راه دانا ...
گلاره عباسی: پله پله رشد کردن را دوست دارم
در ابتدای کار این دغدغه که اسمم شنیده شود زیاد بود. من این پله پله رشد کردن را دوست دارم. اما در ابتدای کار چون دوست داشتم اسمم بیشتر شینده شود به رغم اینکه در بعضی کارها بازی در نقشی غیر از آن چه به من پیشنهاد شده بود را دوست داشتم، نقش پیشنهادشده را پذیرفتم. غیر از آن دوره که مربوط به ابتدای کار بازیگری من بود، از یک زمان به بعد سعی کردم بازی نقش هایی را قبول کنم که دوست شان دارم و نقش هایی باشند که برای بازی در آنها دلیل داشته باشم. کارهای بد خیلی داشتم، اما در ابتدا فکر نمی کردم که بد باشند ...
شغال سفید جاده قزوین در تله مأموران پلیس
که منتظر تاکسی بود که به خانه اش برود؛ یا حداقل به نزدیک خانه برسد و بقیه راه را پیاده طی کند.اما در آن مسیر تعداد تاکسی خیلی کم بود و در آن وقت روز هم کمتر. آن روز هم حسابی خسته بودم و اصلاً متوجه نشدم که چطور شد که مردی سوار بر سمند مقابلم توقف کرد، ظاهری موجه داشته و با صدای ملایم از من مسیر را پرسید؛ و بعد از شنیدن مسیر سری تکان داد یعنی که می رود. اندکی درنگ کردم و سپس به عنوان اولین مسافر ...
آیا زنگ نیکوکاری نواخته می شود؟
.... سناریوی سوم: همسایه دم در می آید. در می زند. پدر جمشید پسر 7 ساله در را باز می کند. همسایه: پسر شما با سنگ شیشه پنجره ما را شکسته. پدر جمشید، همسایه را به خانه دعوت می کند و از جمشید می خواهد از او عذرخواهی کند. بعد از رفتن همسایه، با جمشید صحبت می کند و او را متوجه کار بد خود می کند. این سناریوها تا یک جا دقیقاً شبیه هم هستند؛ سناریوهایی که استاد جمشید مشایخی آنها را بازگو می ...
ردپای مهر در شهر رمضان
این حال هیچ کس در محل از این وضعیت آن ها اطلاعی ندارد. کمک کردن به چنین افرادی که حتی برای تامین نیازهای غذایی روزانه خود با مشکل روبه رو هستند، کمترین کاری است که از دست هرکدام از ما برمی آید؛ کاری که جهادگران بسیجی سپاه امام رضا(ع) در بهترین روزهای خدا در حال انجام آن هستند. م.س، زن سال خورده ای است که توانایی اش در تهیه مایحتاج روزانه زندگی اش به خریدن چند نان در روز محدود می شود و ...
شکنجه پدرانه؛ شنا بروید تا شلاق نخورید!
کارشناسان بهزیستی با گزارش های مردمی در جریان محرومیت از تحصیل 2 کودک دختر قرار گرفتند و اقدامات خود را برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی آغاز کردند. به گزارش روزنامه خراسان ماجرای این کودک آزاری هنگامی لو رفت که مادر کودکان که در منطقه خواجه ربیع مشهد زندگی می کند در این باره به کارشناسان اجتماعی و مددکاری گفت: 15 سال قبل با همسرم ازدواج کردم. او به مواد مخدر اعتیاد دارد و مانع از ...
شهیدی که بی سر و دست به وطن بازگشت
مهربانی فقط می گفت مأموریت هستم و زود برمی گردم. پدر شهید علیزاده ادامه می دهد: آخرین مرحله در تاریخ 15 فروردین سال 92 به سوریه اعزام شد و در این مرحله در طول یک ماه خبری از او نداشتیم و آخرین بار سه روز قبل از شهادت تماس گرفت و گفت 3 روز بعد می آیم و دقیقاً 3 روز بعد یعنی 37 روز پس از آخرین اعزام در تاریخ 10 اردیبهشت 92 در شهر حلب سوریه به شهادت رسید. پدر شهید علیزاده درباره ...
ماجرای مرد بی غیرتی که از همکارش خواست تا به همسرش هتک حرمت کند
مدتی بعد صادق که خیلی از وضعیت زندگی اش ناراحت بود مرا به عقد موقت خود درآورد و از من خواست به خاطر این که بتواند مرا به عقد دائم خود درآورد برای طلاق دادن همسر اولش به او کمک کنم. ماجرای مرد بی غیرتی که از همکارش خواست تا به همسرش هتک حرمت کند هتک حرمت همسر زن 28 ساله که با دستور قضایی به اتهام هتک حرمت و افترا دستگیر شده بود پس از لو رفتن ماجرای انتشار مطالب ...
مادر هوس بازی که خواستگار دخترش را به قتل رساند
به یادم می آوردم، بی اختیار جیغی کشیده و تمام بدنم چونان بیدی شروع به لرزیدن می کرد! چیزی در حدود دو هفته، پیوسته همین شرایطبرمن حاکم بود، دو روز اول که در بیمارستان و تحت نظر پزشک بودم، بعد نیز به پیشنهاد مادرم، برای اینکه به دلیل شرکت درمجلس ترحیم پدر ، حالم وخیم تر نشود، به خانه دوست مادرم رفتم و به این ترتیب،به غیر از مجلس چهلم پدر، نتوانستم درهیچ یک از مراسم دیگر او، شرکت کنم. ...
نوزادانی که به دنیا نیامده فروخته می شوند/دلالی نوزادان در بیمارستان های دولتی
مهناز ادعا می کند که چند نفر قبل از من در صف قرار دارند، اما او فعلاً بچه ای برای فروش ندارد. او نام مرا می نویسد تا وقتی بچه ای پیدا کرد به من زنگ بزند. مهناز می گوید: بهزیستی بچه دارد، اما بچه ای که ما می خواهیم به شما بدهیم هنوز به دنیا نیامده است. خانم هایی هستند که شرایط مالی آن ها اصلاً خوب نیست یا این که زن در عقد موقت مرد بوده و حالا که زن باردار شده، مرد او را رها کرده است و زن نمی داند باید چه کار کند. ما بچه های این زنان را به شما و امثال شما می دهیم. ...
چرا اقرار به گناه، گناه است/ ماجرای نجات لات گناهکار در زیر عَلَم
چرا گناه کردم. در جلسه ی گذشته دلایل این ناله و فغان بعد از دیدن گناهان را بیان کردیم. یکی این است که وقتی می بیند در محضر ذوالجلال و الاکرام چنین گناهی مرتکب شده، باید خجالت بکشد. امّا آیا این، اقرار نیست؟ بله، اقرار به گناه عندالله تبارک و تعالی است. اتّفاقاً پروردگار عالم این خصلت را از انسان خواسته که فقط درب خانه خدا برود. وجود مقدّس امام باقر(ع) می فرمایند: لا و اللّه ...
ستاره ها را ما خوشگل می کنیم!
قبل از برنامه 90 که پیش من آمد، گفتم از تو کلوزآپ گرفته می شود، بگذار کاری کنم که استایل خوبی داشته باشی، گفت می خواهم ساده باشم . چند هفته قبل از رفتن طارمی به برنامه 90 با عکسی که پیرمحمودی از او در اینستاگرام منتشر کرد، مهمان این برنامه لو رفت. شاید تصور می شد که عادل فردوسی پور از این کار پیرمحمودی استقبال نکرده باشد: برای گذاشتن آن عکس از مهدی اجازه گرفتم. کلا برای هرکسی که می ...
150 مؤسسه و خانه قرآنی در زنجان فعال است/شناسایی و تقویت استعداد های قرآنی
...، 41 کتابخانه شبستان، 74 خانه عالم در زنجان احداث شده است. وی از ثبت نام 942 مبلغ زن و مرد در سامانه سجام خبر داد و گفت: این سامانه مدیریت شبکه تبلیغی را برعهده دارد. صفی یاری گفت: نیاز است هر مبلغی که قرار است در حوزه دین فعالیت کند براساس قاعده شناسایی و صلاحیتش احراز شود. وی با اعلام اینکه 805 نفر از ثبت نام شدگان کد دائم دریافت کردند٬ بیان کرد: از این به بعد ...
مسعود فراستی چگونه تواب شد؟
یکی است. حرف اش بد فهمیده شده است. بله، هدف مقدس وسیله مقدس می خواهد. هدف نامقدس هم وسیله نامقدس می خواهد. با وسیله نامقدس نمی شود به هدف مقدس رسید. این تفسیر درستی از آن جمله است، نه تفاسیر فرصت طلبانه دیگر. اینکه تو پول از آنها گرفتی و با پول آنها فیلم خودت را ساخته ای، دم ات گرم. اینکه پول از آنها گرفتی، اما روی اصول ات سازش کردی، وای به حال ات. معیارش چیست؟ معیار اثر توست ...
ضرورت تفکر درباره آخرت چیست؟
است و آخرت نامحدود. کل دنیا نسبت به آخرت که هیچ، نسبت به بخشی از آخرت هم مثل یک چشم برهم زدن است. نسبت عمر دنیا به آخرت از این هم کمتر است، آیا می شود این را جانشین آن کرد؟! به اندازه یک چشم بر هم زدن لذت ببرم و بعد یک عمر صد ساله درد بکشم! عقل این را اجازه می دهد؟! افزون بر این، دنیا و آخرت از نظر نوع لذت ها هم با هم قابل مقایسه نیستند. شما اگر لذت های آخرت را با لذت های دنیا مقایسه کنید ...
بازیگر سرشناس: پدرم کله پز بود و شکم یکی از لات های آنجارا سفره کرد!
. دعا خواندم. نماز شب خواندم. هر چه دعا بلد بودم خواندم تا از این تردید نجات پیداکنم. بالاخره صبح به این نتیجه رسیدم و دلم قرص شد که لزومی ندارد عمامه بگذارم. صبح مطمئن شدم رفتم پیش آقای ابطحی و گفتم: حاج آقا اگر اجازه بدهید من عمامه نگذارم. برای اینکه اگر عمامه بگذارم دیگر نمی توانم سینما بروم، تئاتر ببینم و بازی هم نمی توانم بکنم. موسیقی هم که نمی توانم گوش کنم و اصلاً دیوانه می شوم. به حرف هایم ...
ارثیه شوم پدر برای پسر تنها
فایده ای نداشت و او حسابی خودش را گرفتار کرده بود. 9 ساله بودم که آنها از هم جدا شدند و من از همان موقع به بعد طعم تلخ بی پدری و بی مادری را چشیدم. بهنام افزود: پدرم حضانت مرا برعهده گرفت. او خانه ما را تبدیل به پاتوق دوستان لاابالی و بی سر و پا کرده بود. دور هم جمع می شدند و بساط موادفروشان جور بود. من هفته ای یک بار به دیدن مادرم می رفتم. او نیز در شرایطی نبود که بتواند مرا پیش خودش ببرد. بیچاره ...