سایر منابع:
سایر خبرها
میان مردگان هم می شود زندگی کرد...؟
آرزویش که پزشکی بود گفت و ادامه داد: همکلاسی هایم می دانند ما کجا زندگی می کنیم و چند نفر از آنها گاهی مرا مسخره می کنند اما من اهمیتی نمی دهم. تلاش می کنم تا بهترین نمرات را کسب کنم و یک روز پزشک شوم تا بتوانم خواهرم را درمان کنم. مصطفی که 13 سال دارد و به گفته پدر از همه شر و شورتر است، هنوز به آرزویش فکر نکرده است. نمی داند چه روزی به دنیا آمده و تنها نگرانی اش جریمه ای است که باید به خاطر شکستن ...
آزار و اذیت بی شرمانه دختران به بهانه ازدواج
کارآگاهان گفت : "چند روز پیش ، جهت خرید بهمراه یکی از دوستانم به میدان امام حسین (ع) رفته بودیم که در آنجا جوانی لاغر اندام برای ما ایجاد مزاحمت کرد ؛ چندین بار از وی درخواست کردیم که مزاحم نشود اما این شخص هر بار با مظلوم نمایی و قسم خوردن عنوان کرد که قصد ایجاد مزاحمت ندارد ؛ نهایتا این شخص با مظلوم نمایی از من خواهش کرد تا در خصوص درخواستش در خصوص ازدواج صحبت کند و حتی برای آنکه اعتماد مرا کاملا جلب ...
کارگردان ایستاده در غبار : من فرمانده ساز نیستم
، اما هنوز تصمیم به ساخت چنین کاری نگرفته بودم. بعد از اینکه وارد مرحله ی پژوهش کار شدیم، به آن نوارهای صدا برخوردیم. اول فکر می کردیم این صداها بیشتر ارزش پژوهشی دارند، اما هرچه گذشت اُنس عجیبی با آن ها گرفتیم. چطور به این نتیجه رسیدید که در فیلم از این صداها استفاده کنید؟ همسرم در کار پژوهش به ما کمک می کرد؛ یادم هست یک روز دنبال او رفتم و متوجه شدم خیلی ناراحت است. وقتی ...
ماجرای جدایی بازیگر زن ایرانی از همسرش
سختگیری در تمرین ها گفت: همیشه برای مسابقات تمرین های سختی را برای خودم می دهم، تا جایی که 12 بار سر تمرین ها بیهوش شدم. این اعتقاد من است که هر کاری با تخصص، پشتکار و سختی به دست می آید. وی با بیان اینکه بزرگترین ترسم، ترس از خداست، عنوان کرد: من بسیار بسیار از خدا می ترسم و معتقد هستم که زندگی مثل بومرنگ است و باید از حرف ها و قضاوت های مردم در مقابل خودمان مواظبت کنیم. صفایی در ...
سکوت بر ه ها 25 ساله شد!
نمی رسند. جین هکمن حق به فیلم در آوردن این کتاب خارق العاده را در دست داشت و آخرش به این نتیجه رسید که آن را نمی خواهد. کتاب درباره ی کلاریس استارلینگ، کارآموز جوان اف بی آی و دانشجوی پرشوقی است که مافوق هایش راضی اش می کنند با دکتر هانیبال لکتر آدم خوار و دیوانه دوستی ای ساختگی برقرار کند، مردی که زمانی روان پزشک بوده و حالا به خاطر مجموعه قتل های وحشتناکی که در آنها بخش هایی از بدن ...
گپ و گفت با مردمی که خبر نداشتند همسایه آیت الله جنتی هستند
.... من می توانم چند خانواده به شما نشان بدهم که خیلی هم پولدار هستند ولی به خاطر اضالت ین منطقه حاضر نشدند از اینجا بروند. می پرسم این سیاسی بودن خوب است یا بد، برای شما که جوان هستی و به قول معروف امروزی، می گوید می دانم منظورتان به این کارم است که داشتم چادر سرم می کردم... سختی های خودش را دارد، اینجا همه مذهبی هستند من به احترام این محله وقتی از سرکار یا دانشگاه می ایم و نزدیک خانه ...
زندگی مان را زیبا کنیم
به نظر می رسدند نمی دانم شاید تنهایی مرا به این سمت کشانده. شاید همین وسائل قدیمی را می توانستم با زیبایی بیشتری کنار هم بچینم. به سمت آینه می روم نگاهی به خودم می اندازم چرا آنقدر برای خودم بی ارزش شده بودم، چرا هیچ چیز زیبایی چشمم را نوازش نمی داد. شاید اگر کمی به خودم می رسیدم از این یکنواختی آزار هنده خلاص می شدم. به سمت گوشی تلفن همراهم می روم نگاهی به شماره می اندازم خیلی وقت بود که با خلق و ...
رمان آواز، بچه، آتش جشن هنر را بازگو می کند
: به نظر من نگارش این کتاب، از الهامات خود شهید بود، چون مدت ها در باره این کتاب تحقیق کرده بودم و واقعاً نمی دانستم چگونه شروع کنم. بالاخره هم سنگینی کار مرا به تردید انداخت و رفتم که آن را به بنیاد شهید پس بدهم، حس می کردم توانایی لازم برای انجام این کار را ندارم. در آنجا خانم محققی که متوجه شدند دارم روی این موضوع کار می کنم، کتاب نفس مطمئنه را که کتاب قطوری هم هست به من دادند تا نگاهی هم به آن ...
از شهادت آقا مرتضی اصلا تعجب نکردم
بیشتر از حرم است. شوهرم بیشتر روی این موضوع تأکید داشت. آقا مرتضی دیدش بالاتر بود و حریم حضرت زینب برایش مهم تر از حرم خانم بود. شما که کاملاً مشوق همسرتان برای اعزامشان بودید، وقتی خبر شهادتشان را شنیدید چه واکنشی نشان دادید؟ من قبل از اینکه ایشان شهید شود هر روز از طریق سایت ها نام شهدای مدافع حرم را چک می کردم. آقا مرتضی می گفت آن قدر نرو اخبار شهدا را چک کن. هر کسی شهید شد من ...
طناب دار بر گردن نظافتچی جنایتکار
علاوه بر قتل منشی جوان پول، طلا و کارت عابربانک او نیز دزدیده شده است. بنابراین انگیزه دستبرد از سحر پیش روی ماموران پلیس قرار گرفت. با آغاز تحقیقات جنایی، دندانپزشک جوان به ماموران آگاهی گفت: مطبم در طبقه بالای خانه خاله ام است که هر دوهفته یک بار برای نظافت تعطیل می شود. برای همین من روز حادثه در آنجا نبودم. خاله این دندانپزشک که در طبقه پایین مطب خواهرزاده اش زندگی می کند به ...
ربایندگان خودرو، راننده را در کانال آب انداختند
. با این تماس مأموران راهی محل شدند. راننده نجات یافته گفت: من یک پراید داشتم که گاهی با آن مسافرکشی می کردم. حدود ساعت 11 صبح امروز در حوالی ترمینال جنوب دو مرد جوان به عنوان مسافر سوار ماشینم شدند و از من خواستند تا به صورت دربست آنها را به جنت آباد ببرم اما در طی مسیر با تهدید چاقو مرا وادار کردند که در کنار بزرگراه نگه دارم. آنها پس از بستن دست و پا و چشم هایم مرا روی صندلی عقب خودرو ...
داستان دخترانی که در پراید دودی فریب خوردند!
، همچون دیگر قربانیان نه تنها اموالش را از دست داده بلکه مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. آزار و اذیت در دومین قرار ملاقات وی به بازپرس شعبه 4 ناحیه 34 تهران گفت: چند روز قبل، برای خرید به همراه یکی از دوستانم به میدان امام حسین (ع) رفته بودیم که در آنجا جوان لاغر اندامی برای ما ایجاد مزاحمت کرد. چندین بار به او تذکر دادیم اما او با مظلوم نمایی قسم خورد که قصد ایجاد مزاحمت ...
به دنیا بگویید کمی بلندتر
... دنیای زیبای آنها بلندتر از دنیای زیبای ما بود و بارها و بارها با این واژه که صداهای بلند را دوست دارم مواجه شدم. دردقایقی که کنار آنها بودم احساس می کردم که به عنوان یک خبرنگار چند بار کنار آنها در اتوبوس،تاکسی،مترو و یا حتی نیمکت پارک نشسته ام ولی آنها را ندیده ام. بایکی از معلمان همراه شدم ، خانوم معلمی که خود کم شنوا بود و حدود چند سالی می شد که به کودکان ناشنوا درس می داد،با او از صداهایی ...
پاسداری که فیش حقوق و پاداشش را حضرت زینب(س) صادر کرد +تصاویر
وابستگی ها بود. برای اولین مرتبه که رفته بودند، زخمی شدند. ترکش به ماشین شان می خورد و شیشه ها خُرد و ماشین پر از ترکش می شود. از ناحیه بازو زخمی می شوند. اما وقتی برگشتند تقریبا زخمشان خوب شده بود. چند مرتبه رفتند و آمدند تا اینکه مرتبه آخر سه شنبه بود، از مدیر مدرسه ام مرخصی گرفتم که روز آخر را با همسرم باشم. شب تلفنی داشتند قرار ساعت هفت صبح را می گذاشتند. گفتم مگر قرار نبود فردا شب پرواز ...
سخنان حسین گیل درباره شهید شهانقی
رهایی گروگان بود که به این واسطه بنده افتخار داشتم بیشتر با او برخورد داشته باشم. وی در ادامه خاطره ای را از این شهید عزیز اینگونه تعریف کرد: من در زمانی که آقای قالیباف رئیس پلیس شدند به عنوان مشاور فرهنگیشان انتخاب شدم یکبار حاج خلیل مرا صدا زد و گفت آقای گیل نمی شود سریالی پلیسی مانند کبری 11 ساخته شود که در آن اقتدار پلیس کاملاً مشهود باشد؟ بنده گفتم چرا نمی شود. آن روزها از آقای ...
اینجا فقط 13 نفر جمعیت دارد!
مدرسه و مهمونی و لباس خوشگل بپوشیم. باغ داشت. هر روز کار کشاورزی می کردیم، مثلا برایش چای درست می کردیم، همه را با کتری پرت می کرد و فحش مان می داد. ما 6 خواهر و یک برادریم. نمی گذاشت ازدواج کنیم. بعد مادرم آمد پیش مان. شارو مادرش را صدا می کند و می خواهد نگاهش کند. فریده به کردی جوابش را می دهد و قربانش می رود. می گوید آره والا، اینجا خیلی زن ها را دعوا می کنند ولی الان زن ها طلاق می ...
نفس بابا رجب به تنگ آمده است
سال 64 به عنوان بسیجی، چهار مرحله به جبهه اعزام شد و آخرین باری که خاک جبهه را لمس کرد، سال 66 و در مکانی به نام ماهوت عراق بود و این بسیج شدن و اعزام به جبهه تجربه ای بود برای جوانی که یک عمر سختی کشیدن و فاصله گرفتن از جامعه و زندگی عادی را به جان خرید و من امروز در بیمارستان مرور می کنم مصاحبه هایی را که با بابا رجب داشتم . روز اولی که به خانه اش رفتم به استقبالم آمد با اینکه نمی ...
گفت وگوی جالب با بازیگر نقش متوسلیان
پرورش با ما قرارداد بست و حتی شب ها برای مردم، اجرا و بلیت فروشی می کردیم. در آن دوره واقعا از تئاتر درآمد داشتیم. هر کاری می کردیم که درس نخوانیم! از کلاس فرار می کردیم و خیلی خوش هم می گذشت. از همان دوره ارتباط با تماشاگر و تاثیرگذاری بر او را یاد گرفتم؛ تجربه ای که حالا خیلی به کارم می آید. حُسن تئاتر به همین است. وقتی سال 77 وارد دانشگاه شدم، چندین کار به صحنه برده بودم. ...
مهدی آذریزدی نویسنده ای سختکوش بود
مهدی آذریزدی به مناسبت اولین سمینار کودک و نوجوان در ایران در اوایل انقلاب گفت:در آن زمان هنوز آذریزدی را ندیده بودم اما تلفنی با او قرار گذاشتم. او در آن زمان ساکن طبقه دوم کتابفروشی اشراقی بود. قرارمان میدان انقلاب بود؛ نه او مرا دیده بود، نه من او را .اما از دستمال یزدی اش او را شناختم و به اسم صدایش زدم و این آغازی شد برای دوستی هایمان . این شاعر و نویسنده تاکید کرد: آذریزدی اهل رفت و ...
اعترافات تکان دهنده یکی از سرکردگان داعش
ابتدا تروریست های داعش به ما گفتند که به بهشت خواهیم رفت. اما اکنون که من در زندان هستم قرار است کشته شوم و به جهنم بروم. جامل در ادامه گفت: مردی به نام سلمان مرا به داعش معرفی کرد. او به من گفت به عنوان یک عضو داعش باید با دولت عراق مبارزه کنم. زمانی که به اعضای داعش پیوستم، آن ها در حال طرح ریزی عملیات مختلف در عراق و سوریه بودند. این عضو سابق داعش گفت که پیش از پیوستن به ...
افزایش بی رویه دانشگاه ها محصول تجاری سازی است
فرادستان خود نگاه می کردند را داشتم و انگار با چنین اتفاقاتی تازه متوجه می شویم که زندگی چقدر سخت است و گروه هایی که موقعیت متزلزل دارند چقدر روزگارشان سخت است. من نام آن دسته از اساتید دانشگاه که در مجموعه دانشگاه نیستند و به صورت حق التدریس و حق الزحمه ای کار می کنند پرولتاریای دانشگاهی می گذارم. گروه هایی که موقعیت متزلزل و فرودست در جامعه دارند. وی افزود: از بدو امر، دانشگاه به امید ...
پسر جوان تا یک قدمی چوبه دار رفت
دست داده است. با توجه به مرگ نوجوان مجروح، پرونده در اختیار کارآگاهان ویژه قتل اداره آگاهی قرار گرفت و تحقیقات از متهمان آغاز شد. بازجویی از چندین شاهد و متهم پرونده باعث شد انگشت اتهام به سمت جوانی به نام پویان گرفته شود. این پسر که در اظهارات اولیه خود منکر حمل و استفاده از چاقو بود، در ادامه تحقیقات لب به اعتراف گشود و گفت: روز حادثه به همراه دو نفر از دوستانم در داخل مجتمع تجاری ...
این شعار من است دوباره شروع کن!
رسیدید؟ بله. طی پنج شش سال، اول مددکار ترویجی نمونه شدم، بعد قارچ کار نمونه. بعد هم به عنوان گندم کار نمونه کشوری انتخاب شدم. تا 12 سال پیش که تصمیم گرفتم گلخانه سنتی دایر کنم و بعد هم در کار کشت صیفی جات وارد شدم. روزهایی که اوج کار گلخانه بود، من صبح ساعت 6 می رفتم شمال، خرید می کردم و دوباره 2 بعدازظهر راه می افتادم سمت تهران و 6 عصر اینجا بودم یا این که خودم می رفتم شهرستان، چک هایم ...
زن جوانی که در نصف شب مورد عمل بی رحمانه راننده قرار گرفت + عکس
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، جوان 27ساله ای که مدیرعامل یک شرکت خصوصی را با انگیزه مالی در مشهد به قتل رسانده است، هنگام بازسازی صحنه جرم در حضور قاضی ویژه قتل عمد، مدعی شد: پولی را برای برگزاری مراسم سالگرد ازدواجم می خواستم که با مخالفت خانم مدیرعامل رو به رو شدم و همین موضوع منجر به درگیری بین ما شد که در نهایت به قتل انجامید. ساعت 23 سوم تیر بود که کارگران شهرداری در تماس با ...
نگذاشتند با پیراهن تیم محبوبم خداحافظی کنم
سرویس ورزش جوان ایرانی به نقل از مهر ؛ بخش سایر: به گزارش خبرگزاری مهر ، جواد نکونام با انتشار بیانیه ای از دنیای بازی کردن فوتبال خداحافظی کرد. در این بیانیه آمده است: به نام خداوند بخشاینده مهربان بله...جمعه دلگیر است و مخصوصاً عصر جمعه و برای من از این به بعد جمعه ها دلگیرتر خواهد بود. بچه که بودم وقتی می گفتند کفش هایش را آویخت فکر می کردم باید کفش هایم ...
حکم غیبت منقطعه شوهر
را طلاق دهد. بعد از زن خواست که چهار ماه و ده روز عدّه نگه دارد و وقتی من برگشتم، زنم ازدواج کرده بود. پس عمر مرا بین زنم و مهریه ای که داده بودم مخیر کرد (کهلانی، 1408: 3/258). البته این طریق ها خالی از مناقشه نیستند و خود اهل سنت بر این روایت اشکال کرده اند. زیرا در یکی از طرق این روایت یحیی بن جعدّة بن هبیرة بن أبی وهب المخزومی القرشی است که هرچند توثیق شده ولی معاصر عمر بن خطاب ...
کارآفرین برتر کشور در حوزه فرش ورشکست شد / بالاخره حق به دلال رسید
: بله. اما درستش گلیم فرشه. در این رسته باید طبقه بندی بشه ولی کسی توجهی نکرد . س: شما از کی شروع به کار کردید؟ ج: من ... حدود سال 84 بعد از اتمام خدمت سربازی تصادفی وارد این کار شدم. البته در این کار تنها نبودم و با یکی از بستگانم بنام خانم حیدری، این کار رو آغاز کردیم . س: چطور این اتفاق افتاد؟ ج: اون موقع برای چاپ یکی از کتاب هام به پول نیاز داشتم. خانم ...
لقب - سامسون - به ورزشکاری که 15 سال روی سکو بود - ماجرای تراشیده شدن - کاکُل - خروس طلایی+فیلم
رقابتی برگزار نمی شد، مجبور شدم در وزن 56 کیلو رقابت کنم. اما خدا را شکر می کنم که این المپیک مرا ساخت. فارس: در المپیک 1964 توکیو با بزرگانی همچون مرحوم تختی، صنعتکاران و علی اکبر حیدری همسفر بودید، خاطره ای از این المپیک دارید؟ اصلا فکر نمی کردم مرا به المپیک ببرند. چون بچه بودم و با قهرمانان بزرگ مانند آقا تختی و حیدری قابل مقایسه نبودم. البته ورزشکارانی از شنا، شیرجه و ...
جوان ها همه چیز را آماده می خواهند
که من را مجذوب خودش کرد و به خودم گفتم من هم باید نقاش شوم. حتی بعد از گذشت این همه سال هنوز تصویر آن نقاشی در ذهنم مانده است. اوایل خودم نقاشی را شروع کردم، اما وقتی کلاس دهم بودم، متوجه هنرستان هنرهای زیبا شدم و کلاس را رها کردم و وارد هنرستان شدم و دوباره کلاس دهم را در هنرستان گذراندم. استادانی مانند هانیبال الخاص، مارکو گریگوریان و... به ما آموزش می دادند. تجربه کلاس های مارکو گریگوریان ...
همه مذاهب پذیرای خدمات ماندگار ایران درلبنان/خاطراتی از شهیدشاطری
وقتی طرحی بود شهید شاطری خودش می آمد و با مهندسان آن بحث می کرد تا به یک نتیجه جدی برسد. این سخت گیری ها شما را در حین انجام کار خسته نمی کرد؟ من وقتی مهندس را می دیدم قوت قلبی می گرفتم. بارها می شد که در داخل آزمایشگاه و مجموعه مشکلاتی داشتم ولی وقتی مهندس می آمد انگار تمامی مشکلات می رفت و این فکر می کنم به خاطر نیرویی بود که مهندس به طرف مقابل خود القاء می کرد. ...