سایر منابع:
سایر خبرها
محاکمه به دلیل قتل در نوجوانی
برگزار شود رفتیم. در آنجا مشروب زیاد خوردم و کاملا مست شدم و از حال رفتم. وقتی به هوش آمدم، مقتول به من گفت به تو تجاوز کردم. بعد هم موضوع را به همه گفت. آبروی مرا همه جا برده بود، هر وقت من را می دید جلو دوستانم می گفت به من تجاوز کرده است. دست بردار نبود، مرتب به من زنگ می زد و درخواست رابطه می کرد. حال خوبی نداشتم، هر روز وضعم بدتر می شد و چند بار خودکشی کردم. ترک تحصیل کردم و ...
اعتراف های تلخ قاتل مادر و دختر 3 ساله
از کجا می شناختی؟ نسبت فامیلی دوری داشتیم. چطور با او آشنا شدی؟ عروسی یکی از اقوام در شمال بود. آن روز من آشپزی غذای عروسی را به عهده گرفته بودم. همین آشپزی بهانه ای شد تا شماره تلفن همراه سحر (مقتول) را بگیرم. چند وقت قبل از قتل بود؟ تاریخ دقیقش یادم نیست، اما سال 91 بود. بعد چه اتفاقی افتاد؟ 2 روز بعد سحر با من تماس گرفت ...
یک دلبری ظریف زنانه
خشکش زد و بدون این که حرفی بزند دستپاچه شد و یک خدا حافظی کرد و سریع رفت. همسرم هاج و واج بود و نمی دانست چه بگوید. ناگهان دلیل آن همه کدبانوگری و سلیقه و تبحر در آشپزی را متوجه شدم. خیلی ناراحت شدم ؛ از اینکه دو ماه است واقعیت از من پنهان شده است. به همسرتان متذکر شوید که کار او به ویژه در خانه برای شما با ارزش است و حتی اگر احساس می کند که علی رغم تلاشهایش، هنوز نتوانسته به موفقیت لازم ...
کلاه آهنی به سر و عمامه به دست نیازهای رزمندگان را رفع می کرد
، تلاش می کرد در ترغیب و تشویق جوانان برای حضور در جبهه، تلاش می کرد. بعضی از خانواده ها که فرزندانشان شهید شده بودند، به محمد گیرمی دادند که تو فرزند ما را وادار به جبهه رفتن کردی، هر چند که او خودش هم مرتب در جبهه حضور می یافت. وقتی شهید شد، خانواده های معترض؛ از رفتار خودشان پشیمان شدند. هنگام تشییع جنازه، جوان های بسیاری کفن پوش شرکت کردند زندگی بسیار ساده و مختصر او، از او ...
ادعای بی شرمانه قاتل؛ می خواستیم باهم ازدواج کنیم
گازگرفتگی جان خود را از دست داده اند. اما در بررسی های دقیق تر سرقت پول و جواهرات از محل جنایت از سوی همسر متوفی تایید شد. وی به کارآگاهان گفت: راننده کامیون هستم، روز قبل از حادثه مامور شدم که باری را به استان بوشهر ببرم. برای همین هم مبلغ یک میلیو ن تومان به عنوان خرجی به همسرم دادم و فردای همان روز متوجه قتل دختر م و همسرم و سرقت این یک میلیون تومان وجه نقد و مبلغ 8 میلیون تومان دیگر وجه ...
داستان مرگ دخترک افغان در بیمارستان شیراز
، شاید این ماجرا می توانست ضربه دیگری باشد، اما کمی که گذشت، تکذیبیه ها روی خروجی همان خبرگزاری هایی که ماجرای لطیفه را منتشر کرده بودند قرار گرفت؛ تکذیبیه هایی که در آنها داستان 180 درجه با قصه ای که پدر لطیفه برای روزنامه شرق تعریف کرد، متفاوت بود؛ جوابیه ای که از نبود امکان شرایط جراحی روی کودک تبعه افغانستانی که خبرها از اقامت غیر قانونی او و خانواده اش در ایران روایت می کردند، خبر داشت. ...
مدیران، دلواپس سه خواهر و دیگران
اضافه شده که بعد از این فاصله چندساله شاید راحت تر از دیگران به چشمم می آید. لطفا به چند نمونه اشاره کنید. مثلا نظام آموزشی در این ده دوازده سال پسرفت بیشتری داشته و تخصص ها را نازل تر از گذشته ارایه می دهد، نظام مدیریتی کارها را بیش از پیش رها کرده، نظام اقتصادی بیش از گذشته خودش را اصل و معیار نهایی به حساب می آورد و نظام نقد بیشتر به واسطه تبلیغات بدل شده. حالا هر روز و ...
آیا گرسنگی یک احساس روانی است !؟
هم به شما دست دهد! و آخر از همه این که دایم در حالتی مراقب و گوش به زنگ قرار دارید. شاید در بین راه چند باری رژیم خود را بشکنید اما خود را بابت این قانون شکنی تبرئه می کنید و دوباره در مسیر قرار می گیرید. در کل تا مدت ها احساس خوبی دارید تا این که متوجه می شوید وزن شما تغییری نسبت به گذشته پیدا نکرده است و همین موضوع باعث دلسردی تان شده و پس از آن رژیم را به حالت تعلیق و سپس تعطیل در می آورید! چرا ...
امام گفت آقای منتظری هم خودش فاسد است و هم شاگردانش
چه علم شنگه ای به پا کرده است. و می گوید بچه های انقلاب در زندان ها هستند. چطور شد خونی مثل شمس آبادی رنگی ندارد، اما با دستگیری چهارتا طرفدار تو آسمان و زمین یکی شده اند. این شخصیت، شخصیت متناقضی هست. شخصیت دوگانه است. شخصی است که نسبت به اطرافیان خودش با دست و دل بازی و سعه صدر برخورد می کند، اما نسبت به دیگران اینگونه نیست. آقای منتظری دائما در سخنرانی هایش مطرح می کند که من مصالح ...
برخی مترجمان کتاب های خوب را قربانی می کنند - آشفتگی بازار ترجمه
خوانده ام و بعضی از آن ها را نیز با متن اصلی تطبیق داده ام. این تطبیق دادن البتّه یک توفیق اجباری و در چارچوب پروژه ای دانشگاهی بود. مثلاً تپلی گی دو موپاسان را که ایشان ترجمه کرده بود در سال هایی که دانشجوی کارشناسی ارشد بودم با متن اصلی تطبیق دادم و از میزان دقت و ظرافت ترجمه ایشان شگفت زده شدم. راستش چنان ترجمه دقیق بود که از خودم پرسیدم اول محمد قاضی این داستان را نوشته و بعد ...
ارواح شبگرد در اتوبان های تهران
رفته و به قول خودش اول جوانی پیر شده: 18 سالم بود که از شهرستان آمدم تهران کار کنم و پولی برای خانواده بفرستم. اما همان چند ماه اول که در خوابگاه کنار کارگاه با بقیه کارگرها می خوابیدم معتاد شدم. هر شب دور هم می نشستند و مواد می کشیدند و به من هم تعارف می کردند. چند شب بیشتر دوام نیاوردم و بالاخره رفتم پای بساط. چند ماه اول خوب بود و هر شب مصرف می کردم و بیشتر کار می کردم. بعد از چند وقت صاحب کار ...
مداح می تواند شعرقوی را برجان مخاطب بنشاند
های خودتان به ما یادگاری بدهید. چشم. من اوایل که فرصت زیادی داشتم برای بحث شعر و مداحی زبان به شعر باز کردم و چون رشته بنده در دبیرستان هم ادبیات بود. به لطف خدا شعری می گفتم که وزن و قافیه و ردیف داشته باشد. آن چه که به ذهنم می رسد این است که: همه شب به آن امیدم که تو را به خواب بینم / دل شب زنور رویت همه آفتاب بینم چه خوش است در جوانی به طواف کعبه رفتن / چه شود که کعبه ی خود به همین شباب بینم منبع: ...
چرا روزنامه نگاران ارزش خودشان را نمی دانند؟
می گذاریم تا نهایی شود و بعد افرادی که حاضر هستند و می خواهند به عنوان هیات مدیره با انجمن همکاری داشته باشند، کاندیدا می شوند تا به آنها رای داده شود. اعضای هیات موسس به محض تشکیل هیات مدیره کنار می روند و همانند سایر اعضا در صورت تمایل و حصول رای در هیات مدیره فعالیتشان را ادامه می دهند. اعلم: یکی از کارهای ما در انجمن پیشکسوتان مطبوعات رفتن به سراغ روزنامه نگارانی است که این روزها ...
کار وحشیانه و زننده دو پسر خاله شیطان صفت با زن متاهل در جنگل +عکس
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، شامگاه جمعه، 4تیرماه امدادگران هلال احمر در مناطق جنگلی کردکوی جسد زنی را پیدا کردند که به نظر می رسید مدت زیادی از مرگ او گذشته است. قربانی زن 30تا 35ساله ای بود که با توجه به گذشت زمان و از بین رفتن صورتش، چهره او قابل ش ناسا یی نبود. صبح روز بعد، زمانی که مأموران پلیس برای بررسی های تخصصی به محل کشف جسد رفته بودند، جسد دیگری را هم کشف کردند؛ جسد پسری نوجوان ...
قنات قصبه گناباد | سفر به دالان های رمزآلود
ایران باید به شهر گناباد برویم . شهری که در جای جای تاریخ ردپایی از خود به جا گذاشته است . در شاهنامه نامش به عنوان محل جنگ ایران و توران به چشم می خورد . در سفر نامه ی ناصر خسرو و کتاب تاریخ حافظ ابرُو نیز نام گناباد برده شده است . این شهر با این تاریخ پر فراز و نشیب عجین شده و خیلی هم دور از ذهن نیست که شاهکاری رمزآلود را در دل خود جای داده باشد . با شنیدن هر نامی این سوال پیش می آید ...
قتل عام خانوادگی در جنگل
امسال شناسایی و دستگیر شد. او با انتقال به پلیس آگاهی استان گلستان، پس از اظهارات ضد و نقیض، همان شب به ارتکاب قتل ها اعتراف کرد و گفت: مدتی پیش با زن جوان در یک مهمانی دوست شدم. در جریان رفت و آمد با این زن متوجه شدم او وضع مالی خوبی دارد. وسوسه شدم اموالش را سرقت کنم. آن روز سراغ زن جوان و پسر نوجوانش رفتم. سوار خودرویش شده و همراهشان برای تفریح به منطقه جنگلی رفتیم و ساعاتی بعد پسر ...
میلیاردر “چشم عسلی” نفت چه می کند؟
اعدام در زندان روزگار می گذراند؛ هر چند که شکایت وکیل وی از این حکم در دست بررسی است. برای فروش اموال این میلیاردر نفتی تاکنون دو مزایده برگزار شده است؛ هر چند که گفته می شود اموال داخل کشور وی تنها 20 درصد ثروت او را رقم می زند. با این حال به نظر می رسد فروش اموال وی با بن بست جدی مواجه شده است. دو بار برگزاری مزایده نیز هنوز نتوانسته کمکی به فروش اموال وی کند. برخی ها از کارشناسی ...
گفتگوی جمشید بسم الله با تعادل
بودم که آن زمان با یکی از دوستانم که الان پزشک است رفتیم کارگری در شهرک اکباتان. ساعت حدود دو بعدازظهر بود که متوجه شدم در کنار کار بیل مکانیکی از ما میخواهند بیل بزنیم. خیلی عصبانی شدم و اعتراض کردم، بدون اینکه حقوقمان را پرداخت کنند ما را بیرون انداختند. برادر بزرگم در آن زمان در بازار طلا بود. رفتم پیش برادرم در بازار و بعد از چند روز اسم فردی را شنیدم که در بازار زبانزد خاص و عام بود ...
امتناع از رفتن به مدرسه به خاطر کوله پشتی/ آرزوی مهدی در آستانه سال تحصیلی جدید برآورده شد
به گزارش خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری میزان، مهدی 4 ساله بود که پدرش را از دست داد. از همان زمان، مشکلات یکی پس از دیگری به سراغ خانواده آمد تا اینکه مادر دیگر توان نگهداری از مهدی را نداشت. با مشورت همسایه ها، به کمیته امداد امام خمینی (ره) مراجعه کرد و به عنوان زن سرپرست خانوار تحت پوشش خدمات این نهاد حمایتی قرار گرفت. از آن زمان تاکنون، 4 سال می گذرد و مهدی امسال با آغاز سال تحصیلی ...
از فروش ماشین شخصی برای زیباسازی محله تا اعتمادی که خداوند پاسخ آن را داد/ هیچ چیز به اندازه کم لطفی ...
ها و تهدید از سوی مجرمین مواد مخدر به نحوی که این تهدید ها و مزاحمت ها باعث می شد در یکسال سه بار مکان زندگی شخصیم را تغییر دهم، تصمیم بر خروجم از سازمان زندان ها گرفتم. به دلیل علاقه وافر من برای ادامه این راه، همسر و خانواده ام با من همراهی کردند و من را برای ادامه فعالیت در زمینه مبارزه با مواد مخدر تشویق کردند و پس از مدت کوتاهی به شکلی دیگر وارد این عرصه شدم؛ به شدت معتقدم که همراهی ...
پیش دستی مرگبار
از این ماجرا گذشت روزها به سرکار می رفتم و بعد از آن چون تفریح دیگری نداشتم به قهوه خانه محل می رفتم. با اینکه پول زیادی بدست نمی آوردم اما بخاطر اینکه تفریحی نداشتم مقداری از پول هایم را بخاطر رفتن به قهوه خانه و قلیون کشیدن خرج می کردم. در روز حادثه همانند هروز قهوه خانه رفتم ، در آن طرف خیابان امین پسرعمه اصغر را دیدم که به من نگاه می کرد. البته نگاهش نگاه معمولی نبود و خیلی پرمعنا ...
مرد زن نما را چه کسی کشت؟
خیابان حرفی را به زبان آورد که متوجه شدم سخت اشتباه کرده ام و او یک مرد است نه یک زن. چرا که با دیدن دختری در کنار خیابان او را حسابی تحسین کرد. من هم از اینکه یک زن، دختری را از نظر ظاهری تحسین می کند تعجب کرده و به شوخی گفتم مگه تو مردی که این حرف ها را می زنی. اوهم در جوابم خیلی جدی گفت بله، چطورتا الان متوجه نشدی! من که از شنیدن حرف هایش شوکه شده بودم و از اینکه در این مدت مرا به بازی ...
کودکان سوری از مرگ چه تصوری دارند؟
بودیم و صدای بلندی آمد او از موتور به بیرون پرید. حضور داشتن در حلب به این معنی است که شما همیشه در خطر هستید؛ هیچ ساعتی نیست که من با خانواده ام تماس نگیرم تا مطمئن شوم در امنیت هستند. ما سعی کردیم او را دلداری بدهیم یک بار من از همسایه خبر حملات هوایی را شنیدم به خانه برگشتم و متوجه شدم ابراهیم هنوز به خانه برنگشته است. بیش از یک ساعت من زیر آوار دنبال ابراهیم ...
از فایل صوتی فروردین 65 تا مرداد 67 آیت الله منتظری
زیاد از ما می پرسند این که حضرت امام (مدظله) دستور یک بسیج عمومی دادند برای جبهه ها. البته جبهه ها باید حفظ بشود و به اندازه کفایت بایستی هم سرباز باشد، پاسدار و روحانی باشد اما معنایش این نیست که استاندارها، فرماندارها رؤسای دادگاه ها و ... همه را تعطیل کنیم، ده روز – بیست روز در جبهه بمانیم، بعد خسته بشویم و برگردیم و بگوییم خب جبهه مان را هم رفتیم...! خب حالا برویم سر درسمان... ب ...
عطریانفر: عامه مردم نمره خوبی به دولت نمی دهند/ فاطمه حسینی هم به خود و هم به پدرش لطمه زد
غریبه نیست و به همین دلیل به قول خودش: چند بار که کم مانده بود گیر بیفتم، از زیرسوالات در رفتم . وی که در سال های گذشته گفت وگویی را از عارف با تیتر نظام من را برای روز مبادا در آب نمک خوابانده است در شهروند امروز منتشر کرده بود؛ عارف را شخصیتی قابل اعتماد و سلیم النفس توصیف می کند ولی در عین حال معتقد است که عارف حتما قصد حضور در انتخابات ریاست جمهوری 96 را ندارد . در همان ...
خاطراتی از دستگیری اولین قاتل سریالی زنان
محاکمه اش شروع شود. در نهایت در روز هشتم خرداد سال 1365 با این که سپرده بودیم مواظب باشید قاتل خودکشی نکند خبر رسید که او خودش را حلق آویز کرده است. ما برای جلوگیری از این ماجرا از همان روز اول سپرده بودیم که قاشق، چنگال و حتی ملحفه در اختیارش نگذارند که مبادا خود را دار بزند اما او با رشته کردن پتوی خود طنابی ساخته و خود را در سلول انفرادی حلق آویز کرده بود . محققی می گوید با گذشت ...
شیرینی های تلخ!
...، گفت وگویی را با چند رشوه دهنده ترتیب داده و دلایل آنها را برای انجام این عمل جویا شده است. نفر اول، ع س ، کارمند بازنشسته: سال ها پیش به مدت دوسال و چند ماه در یکی از ادارات شمال کشور مشغول کار بودم. بعد از آن به اداره دیگری رفتم و تا دوران بازنشستگی ام آنجا بودم. برای ارائه سابقه کامل خود به اداره بیمه، به مکانی که پس از انقلاب مدتی در آنجا مشغول بودم مراجعه کردم. آقای ز ب مسئول ...
میگن کودتا شده، مصدق رو کشتن
روباز بودید با سه تا سرباز و یه نفر دیگه. اون روز هم داد زدید: اون کثافت رو از رو دیوار پاک کنید! آخر یک شعار بد نوشته بودند. - خب، خب. و رو کرد به راننده اش و گفت: راست می گه. _بعد عکس شما را همه روزنامه ها چاپ کردند، مگر شما تیمسار سپهبد تیمور بختیار نیستید؟ سرم داد زد: تو اونجا چیکار می کردی؟ با ترس جواب دادم: هیچی قربان همین طوری ایستاده بودم و نگاه می کردم و شعار ...
خانواده ای با 13 بچه
قصه خودش را دارد. به گفته بناساز وقتی بچه ها به آنها سپرده شده، برای گرفتن مجوز اقدام کرده اند؛ اما این همه ماجرا نبود. بحث مدرسه بچه ها هم در پیش بود. مدرسه رفتن بچه هایی که هیچ کدام شناسنامه نداشتند، دردسرهای خودش را داشت. به همین دلیل دو سال آزگار همین طبقه پسرانه مدرسه بچه ها هم می شود... . بناساز می گوید: ما دو سال در طبقه سوم اینجا کلاس را تشکیل داده بودیم و می گفتیم اینجا کوچک ترین و محروم ...
گفت وگو با"بهمنی" درباره غزل و ترانه این روزها
بهره می برد، مانند ریسمانی است که یک سر آن در گذشته است و سر دیگرش در دست آینده. ما در جایی زندگی می کنیم که در وسط این کشاکش هستیم و مدام دلشوره داریم که نکند این ریسمان پاره شود اما باید دانست که شعر در هر شرایطی به زندگی خودش ادامه می دهد. این ایراد خود ما است که یا نمی توانیم از این شعر بهره ای ببریم یا دلشوره و دلواپس خودمانیم، اما خودمان را دلواپس شعر می دانیم، با همین تصور هم در مورد شعر ...