سایر منابع:
سایر خبرها
قاتل:انقدر زنم را زدم که مرد!
بعد از قتل همسرم میخواستم خودم را بکشم اما نشد! خرداد یک سال قبل مادر زن جوانی به پلیس خبر داد که به گفته دامادش، دخترش به قتل رسیده است. با توجه به این گزارش، مأموران به همراه زنی که این گزارش را اعلام کرده بود، به خانه دخترش رفتند و جسد زن جوان را در آنجا پیدا کردند.با توجه به اعترافی که شوهر این زن، به نام داریوش کرده بود، مرد بازداشت شد. متهم در بازجویی ها به قتل همسرش اعتراف کرد و ...
ماجرای پناه بردن دختر جوان در نیمه شب به کلانتری
به گزارش گروه روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، "زهرا" دختر 18 ساله ای که نصف شب خود را به ستاد فرماندهی انتظامی اردبیل رسانده بود پس از دستگیری توسط ماموران کلانتری 12 "فلسطین" التماس کنان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری کفت: از شما می خواهم مرا به بهزیستی تحویل دهید دیگر نمی خواهم با پدر و مادرم زندگی کنم. او ادامه داد: از وقتی چشم باز کردم پدرم مواد مصرف می کرد و آدم بی مسئولیتی بود ...
گفتگو با زنی که با یک اعدامی ازدواج کرد
از اولیای دم رضایت بگیرد. ماجرای قتل را تعریف می کنی؟ یعنی اولین باری که همسرت را دیدی، قصه قتل را چگونه برایت تعریف کرد؟ اولین بار که همسرم ماجرا را تعریف کرد، تلفنی بود، بعد از ملاقات اولمان امیر با من تماس گرفت و با هم صحبت کردیم؛ او گفت 14 دی سال 88 در خانه شان خواب بود که برادرش و خواهرزاده اش با هم درگیر می شوند، آن هم سر یک جفت کتانی، امیر هم خواب بوده و یک مرتبه با ...
دخترم در مراکز فساد پرسه می زند/ از لباس های زننده ای که به تن داشت خجالت می کشیدم
می کرد می خواستم تنها فرزندم عصای روزگار پیری ام باشد به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: سال ها قبل وقتی با امیرخسرو ازدواج کردم تصمیم گرفتیم تا چند سال صاحب فرزند نشویم. هدف ما از این تصمیم آن بود که ابتدا از نظر مالی و امکانات رفاهی بی نیاز شویم تا فرزندانمان در رفاه و آسایش زندگی کنند! این بود که در کنار یکدیگر کمربند کار و تلاش را محکم بستیم و برای درآمدزایی بیشتر از هیچ کوششی فروگذار ...
رفتار بی شرمانه دو مرد تهرانی با زن تنها در اتاق خوابش +عکس
زمانیکه اطمینان پیدا کردند که تمامی پول و طلای داخل خانه را سرقت کرده اند ، به آرامی از خانه خارج شده و متواری شدند. این پیرزن افزود: حدود ساعت هشت صبح بود که پرستار خانه طبق روال هر روز وارد خانه شد و مرا با دست و پای بسته شده، داخل اتاق خوابم پیدا کرد که بلافاصله پس از باز کردن دست و پایم با پلیس 110 و در ادامه با دخترم تماس گرفت و موضوع را به آنها اطلاع داد. مالباخته ...
مرخصی گرفتم تا به خانه بروم/ از دیدن فریبا در کنار ایرج بهت زده شدم
می کردم. همه کارت های بانکی ام دست فریبا بود و یکی هم برای فرزین پسرم باز کرده بودم که خرجی ماهیانه اش را در آن می ریختم همه چیز سرجایش بود تا قبل از آشنایی با ایرج.با آنکه خرجی خوبی نسبت به سایر پسرهای دیگر که تازه دیپلم گرفته باشند به فرزین می دادم اما احساس کردم که هر روز بهانه ای برای خرج تراشی می آورد و به بهانه لپ تاپ و تعمیرات کامپیوتر و خرید لباسی که هیچ وقت ندیدم درخواست پول ...
جزییات دستگیری دزدان معتاد
کردن دست و پایم با پلیس 110 و در ادامه دخترم تماس گرفت و موضوع را به آنها اطلاع داد. شاکی در خصوص نحوه نگهداری از پول و جواهراتش نیز به کارآگاهان گفت: بنده تا چندی پیش طلا و پول زیادی داخل خانه خود نگهداری می کردم اما چند روز پیش بود که به پیشنهاد و اصرار دخترم پول های خودم را به یک حساب بانکی واریز کردم و در حال حاضر بیشتر طلاهایم نیز نزد دخترم نگهداری می شود؛ به همین علت دزدان که گویا ...
دعوای مرگ بار زن و شوهر به خاطر رفتن به جشن عروسی
، کیفرخواست قتل عمدی علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده برگزار شد. در ابتدای جلسه، کیفرخواست علیه متهم خوانده و سپس مادر مقتول به عنوان ولی دم خواستار صدور حکم قصاص شد. وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل عمد را رد کرد و گفت: من و شوهرم هشت سال قبل با هم ازدواج کردیم. خانواده های ما در شهری در ...
اقدام هولناک دو دزد با زن تنها در خانه/این زن با دست و پای بسته التماس می کرد +عکس
دخترم تماس گرفت و موضوع را به آنها اطلاع داد. شاکی در خصوص نحوه نگهداری از پول و جواهراتش نیز به کارآگاهان گفت: بنده تا چندی پیش طلا و پول زیادی داخل خانه خود نگهداری می کردم اما چند روز پیش بود که به پیشنهاد و اصرار دخترم پول های خودم را به یک حساب بانکی واریز کردم و در حال حاضر بیشتر طلاهایم نیز نزد دخترم نگهداری می شود؛ به همین علت دزدان که گویا می دانستند من داخل خانه پول و طلای زیادی ...
اختلاف سنی 43 ساله بازیگر معروف با همسر 26 ساله اش
بالا رفت که لخته را رد کرد به سمت مغز. رفته بودم دستشویی که بعدش با همسرم بروم بیرون. سرگیجه بدی به من دست داد و ناگهان همان جا بیهوش شدم. از پسرتان خبر ندارید؟ رضا: چند وقت پیش شب تولد حضرت علی (ع) که مثلا روز پدر بود با یک اس ام اس روز پدر را به من تبریک گفت. تارا: البته بعد از یک سال. قهر هستند؟ رضا: چه بگویم. من که برای پدرم پسر بدی نبودم. تنها کاری که ...
عروسی به نام ما، به کام مردم
است که هیچ یک از فک و فامیل دو طرف برنامه ای ندارد. من و مسعود که دیگر از این بحث تکراری خسته شده بودیم و زورمان هم به خانواده هایمان نمی رسیدیم همین تاریخ را گرفتیم و چسبیدیم. جهاز بُرون از فردای آن روز بازار گردی های من و مادرم دوباره شروع شد. در این یک سال عقد، تقریباً همه جهیزیه ام را خریده بودیم ولی مادرم معتقد بود که هنوز چیزهایی کم است. هر روز به همین ترتیب می گذشت تا اینکه ...
در جست وجوی سلامتی...
سیدمحمدحسین میردهقان، مدیرکل نظارت و اعتباربخشی وزارت بهداشت دراین باره اظهار می کند که در حال حاضر یک چهارم بیمارستان های موجود در کشور در حوزه گردشگری سلامت فعال است که امیدواریم با ابلاغ اساسنامه شورا این ظرفیت افزایش یابد. با وجود این در رشته های تخصصی چشم، قلب، زیبایی، نازایی و اعصاب رنکینگ 1 تا 5 را داریم. البته دراین میان انجام عمل های زیبایی بخصوص جراحی بینی،توریست های خاص ...
سبک زندگی مجری صدا و سیما
سودابه حسنی دخت کاردانی بی هوشی دارد، مدرک لیسانس را در رشته پرستاری گرفته و برای فوق لیسانس رشته روابط بین الملل را انتخاب کرده است. با این گوینده درباره استقلال مالی زنان، بزرگ کردن فرزندان و تاثیر سبک زندگی پدر و مادر بر رشد بچه ها هم صحبت شدیم. برای آشنایی بیشتر با شما، کمی از خودتان برایمان بگویید؟ پدرم دبیر هنرستان بود و مادرم خانه دار. در خیابان پیروزی تهران متولد شدم، در ...
بارداری اول و دوم با هم متفاوتند؟
...، روی فشارخون و کبد و کلیه تاثیر می گذارد. اگر بارداری دوم از همان مرد باشد، بدن زن دیگر این ژن ها را می شناسد و مشکلی بروز نمی کند ولی اگر خانم ازدواج مجدد کند و بارداری دوم از مرد دیگری باشد، باز هم ممکن است دچار مسمومیت بارداری شود. برخی اعتقاد دارند در بارداری دوم بدن با هورمون ها سازگاری پیدا می کند و به همین دلیل تهوع و استفراغ در بارداری های بعد کمتر از بارداری اول است. آیا ...
مکافات یک لحظه جنون
باشد و دور از فرزندان و نوه هایش صبح را شب و شب را صبح کند. باورش نمی شود در یک چشم برهم زدن زندگی اش این چنین ورق خورده است. زن سالخورده در گفت وگو با تپش از انگیزه اش برای قتل شوهر دومش و داستان زندگی اش می گوید. چطور با مقتول آشنا شدی؟ ماجرای آشنایی و ازدواجمان به 20 سال پیش بازمی گردد. سال ها قبل شوهرم فوت کرده و با هزاران سختی 4 پسر و دو دخترم را بزرگ می کردم. بچه ها ...
شهریور 20؛ بازگشت تیم ملی فوتبال از میان شعله های جنگ
جا برا ما احترام قائل می شدند و ما را مرخص می کردند. در مشهد آقای صدقیانی ما را به همان مدرسه فیوضات برد. هیچ کس نبود. فقط یک سرایدار و عائله اش بودند که ما را راه نمی داد. آقای صدقیانی دستور داد از درب آهنی بالا رفتیم و وارد حیاط مدرسه شدیم و درب را باز کردیم. آقای صدقیانی به مستخدم گفت: ما فقط دو کلاس می خواهیم که کف آن را فرش پهن کنیم. بالاخره او تسلیم شد و گفت می روم آقای مدیر را می آورم ...
سترگ مثل خراسان
تدبیر24 : مرضیه نگهبان مروی -مهدی اخوان ثالث ( م - امید ) در سال 1307 هجری شمسی در مشهد قدم به عرصهء هستی نهاد. نام پدرش، علی و نام مادرش مریم بود. پدر ِ مهدی از مردم یزد بود که در جوانی به مشهد مهاجرت کرده و در این شهر سکونت اختیار نموده و ازدواج کرده بود. وی به شغل داروهای گیاهی و سنتی مشغول بود. اخوان به هنگام تولد با یک چشم واردِ این جهان شد اما پس از مدتی چشمِ دیگر او به روی عالم و آدم باز ...
مهدی هاشمی با همکاری ساواک چند بار برای شهید اندرزگو تله گذاشت
برای مبارزه با رژیم جمع آوری می شد، بخشی برای خرید اسلحه به شهید داده می شد. ایشان حتی به شیعیان افغانستان هم کمک می کرد. فعالیت هایش خیلی گسترده بود. *از روزی که پدر شهید شدند، خانواده شما به صورت دسته جمعی دستگیر و زندانی شدند. خاطرات آن مقطع را نقل کنید. تلفن مغازه حاج اکبر صالحی کنترل بود و آن روز هم پدر در خیابان خراسان عملیات داشتند. از طریق این تلفن، تلفن منزل در مشهد لو ...
همسر شهید اندرزگو در گفت وگویی مطرح کرد زجر های یک چریک اسلامی به روایت همسرش/پیش بینی وقوع جمهوری ...
پاسگاه دیگر رسیدیم. از اتوبوس پیاده شدیم. چون هوا تاریک بود، من خودم را گم و گور کردم و بعد از تفتیش مسافرها، وقتی همه سوار شدند، من هم همراه مسافران آمدم و سوار شدم. اتوبوس راند به طرف مشهد و ما خیالمان کمی راحت شد. *تا آنجا که می دانیم تا روز شهادت شهید اندرزگو در مشهد ماندگار شدید؟ همین طور است؛ ولی در آن چند سال آن قدر خانه عوض کردیم که تعداد آنها از یادم رفته است. آن قدر جابه ...
انکار قتل شوهر در دادگاه جنایی
زن جوانی که متهم به قتل شوهرش شده است، صبح دیروز در جلسه محاکمه خود باز هم قتل را انکار کرد و مدعی شد که شوهرش دست به خودکشی زده است. به گزارش آ ، روز دوم فروردین سال 94 ماموران کلانتری 161 ابوذر، در جریان مرگ مشکوک مردی 30ساله قرار گرفتند. آنها بلافاصله موضوع را در دستورکار خود قرار دادند و با حضور در محل حادثه به تحقیق در این رابطه پرداختند. با حضور ماموران مشخص شد که این ...
به سلام خورشید می آییم...
...، دیگر است و عنایت، دیگر. آقا جان! دارم به حرف حرف کلماتم، نقاره می زنم بسان زمانی که خورشید به سلام می آید و ماه به پابوس. بسان زمانی که بیماری شفا گرفته، به سلامت بر می خیزد و نقاره ها اهل حرم را مبعوث به شوق می کنند ، بسان... آقای من! در یک بامداد مانده به روز زیارتی تان، کلماتم را غسل زیارت داده ام تا به پیشباز آیند میهمانان خاص را و شرحی بنگارند از باران غزلی که در حرم می بارد و خاطرات ...
ادعای بی شرمانه قاتل مادر و دختر در دادسرا
جنایت از سوی همسر متوفی تایید شد. وی به کارآگاهان گفت: راننده کامیون هستم، روز قبل از حادثه مامور شدم که باری را به استان بوشهر ببرم. برای همین هم مبلغ یک میلیو ن تومان به عنوان خرجی به همسرم دادم و فردای همان روز متوجه قتل دختر م و همسرم و سرقت این یک میلیون تومان وجه نقد و مبلغ 8 میلیون تومان دیگر وجه نقد از داخل اتاق خوابمان شدم. با تایید خبر سرقت از محل جنایت در بررسی های بیشتر ...
سودابه حسنی دخت: زن و شوهر شریک دارو ندار یکدیگرند
سودابه حسنی دخت کاردانی بی هوشی دارد، مدرک لیسانس را در رشته پرستاری گرفته و برای فوق لیسانس رشته روابط بین الملل را انتخاب کرده است. با این گوینده درباره استقلال مالی زنان، بزرگ کردن فرزندان و تاثیر سبک زندگی پدر و مادر بر رشد بچه ها هم صحبت شدیم. برای آشنایی بیشتر با شما، کمی از خودتان برایمان بگویید؟ پدرم دبیر هنرستان بود و مادرم خانه دار. در خیابان پیروزی تهران متولد شدم، در همین محله به مدرسه رفتم و دیپلم گرفتم و بعد از گرفتن دیپلم سرکار رفتم. یعنی بعد از گرفتن دیپلم، کنکور ندادید و دانشگاه نرفتید؟ یک سال کار کردم. بعد در کنکور شرکت کرده و دانشگاه رفتم. دوره کمک های اولیه شامل تزریقات و پانسمان و... را در هلال احمر گذراندم و به مدت یک سال در یک کلینیک مشغول کار شدم. پس در سن کم حس خوب دستمزد گرفتن را تجربه کردید؟ بله! از همان ابتدای جوانی کار کردن را تجربه کردم .شاید به همین دلیل به کار عادت کردم و الان اگر چند روزی مرخصی بگیرم یا به هر دلیلی سرکار نروم، احساس خوبی ندارم. بچه های نسل گذشته معمولا بعد از گرفتن دیپلم دوست داشتند سرکار بروند تا بتوانند به خانواده کمک کنند، والدین هم کمتر مخالفت می کردند اما الان بیشتر پدر و مادرها، فرزندان 18 19 ساله خود را هنوز بچه هایی می دانند که باید از آنها مراقبت کنند. نسل قبل خیلی متفاوت از نسل امروز است. بچه های امروزی خیلی پاستوریزه هستند. تفاوت نسل ها کاملا مشهود است؛ ما تجربه های متفاوت اجتماعی داشتیم و خیلی چیزها را از نزدیک درک می کردیم البته نسل امروزی هم خیلی چیزها می داند که ما از آنها سر درنمی آوریم.با همه اینها معتقدم نسل ما بهتر و بیشتر با زندگی و اتفاقات آن رو به رو می شد. این اتفاق بیشتر به خاطر نگرش والدین به فرزندانشان است یا خود بچه ها کمتر اهل ریسک کردن و رودررو شدن با تجربه های زندگی هستند؟ به نظرم مقصر اصلی جامعه است.نسل ما راحت تر وارد جامعه می شد، پدر و مادرها بیشتر به جامعه اعتماد داشتند و به ما اجازه می دادند در کلاس های مختلف شرکت کنیم و سرکار برویم.اما الان والدین بچه های خود را در کلاس های مختلف ثبت نام می کنند اما خودشان مدام همراه آنها هستند و از آنان مراقبت می کنند. به همین دلیل است که یک جوان 18 ساله امروزی خیلی از تجربه هایی که ما در این سن به دست می آوردیم را کسب نکرده است و توانایی انجام خیلی از کارها را ندارد . برای ما فقط در دوره ابتدایی سرویس می گرفتند اما در مقاطع بعدی خودمان به مدرسه می رفتیم و برمی گشتیم با این که مدرسه به خانه خیلی دور بود.همین رفت و آمد در سرما و گرما ما را قوی کرد. اما بچه های امروزی توانایی پیاده روی های کوتاه یا تنها رفتن به کوچه و خیابان را ندارند . والدین به جامعه اعتماد ندارند و همین، بچه ها را ضعیف کرده است. البته ناامنی در جامعه را نمی توان نادیده گرفت؛ به نظر شما که اهل رسانه هستید ناامنی چرا در جامعه زیاد شده است؟ به نظرم قُبح خیلی چیزها از بین رفته است.یکی دو دهه قبل مردم مراعات خیلی از چیزها را می کردند حتی جلوی بچه ها سیگار نمی کشیدند اما الان بزرگ ترها جلوی بچه مثلا سه ساله کارهایی را انجام می دهند که مناسب سن او نیست و نباید برای او عادی شود. در اکثر خانه ها ماهواره وجود دارد و بچه ها مدام در معرض برنامه های آن هستندکه این برنامه ها ذهن آنها را تخریب می کند.دوره ما فیلم وی اچ اس بود که با نظارت خانواده آنها را تماشا می کردیم؛ پدر ومادرمان نمی گذاشتند صحنه های خشن و صحنه هایی را که مغایر اخلاق بود، حتی سیگار کشیدن را، ببینیم. چند روز قبل در اخبار اعلام کردیم سیگار کشیدن به مقطع راهنمایی رسیده است و این فاجعه است. سن خیلی از ناهنجاری ها پایین آمده و همه اینها باعث شده جامعه ناامن شود. من به عنوان مادر همیشه نگران فرزندم هستم چون می دانم هرچند بچه ام را خیلی خوب تربیت کنم و مراقب او باشم، اما مطمئن نیستم او در مدرسه و جامعه با خیلی از ناهنجاری ها آشنا نشود و در معرض آلوده شدن قرار نگیرد. شما در سن پایین استقلال مالی را تجربه کرده اید این موضوع چقدر در توانمندسازی شما موثر بود؟ استقلال حس خیلی خوبی دارد! وقتی نوجوان بودم، خجالت می کشیدم از پدر و مادرم پول بگیرم .معمولا خودشان مایحتاج ما را می گرفتند. وقتی حقوق بگیر شدم، چیزهایی را که دوست داشتم، می خریدم البته با اجازه پدر و مادر. استقلال مالی داشتم اما بدون اجازه والدینم چیزی نمی خریدم. یادم هست با اولین حقوقم برای خواهر و برادر کوچک ترم اسباب بازی خریدم. اما نسل امروز اگر استقلال مالی داشته یا نداشته باشند، خیلی از کارها را بدون اجازه والدین انجام می دهند که این هم یکی از خطراتی است که خانواده های امروزی را تهدید می کند. استقلال مالی و به تبع آن اعتماد به نفس بالای شما بعد از ازدواج چه تاثیری در زندگی مشترک شما داشت؟ همیشه گفته ام که همسرم مرد بسیار خوبی است. درآمدم را هیچ وقت صرف هزینه های خانواده نمی کنم چون همسرم روی درآمد من حساب باز نکرده است. من بعد از ازدواج هم سرکار رفتم هم ادامه تحصیل دادم؛ چون کار و تحصیل را دوست دارم و همسرم مانعی برای پیشرفتم نیست. در برخی خانواده ها زن و مرد به یکدیگر فخرفروشی می کنند و همین آسیب جدی به زندگی مشترک آنها وارد می کند، نظرتان درباره چنین روشی در زندگی مشترک چیست؟ رفتار زشت و تحقیرکننده ای است.به نظرم این به فرهنگ خانواده بستگی دارد. وقتی زندگی مشترک شکل می گیرد، زن و مرد شریک داروندار هم می شوند. این که برخی زوج ها سر موضوعاتی مانند مالکیت خانه، ماشین و... با یکدیگر نزاع می کنند، نشان دهنده این است که مفهوم زندگی مشترک و خانواده را نمی دانند. پدر شما معلم بوده و معمولا این قشر در تربیت فرزندان موفق هستند؛ شما بیشتر تحت تاثیر پدرتان بزرگ هستید یا مادر؟ مادرم برای درس خواندن و پیشرفت ما را تشویق می کرد و پدرم حامی ما بود. مادرم مدام ما را تشویق به پیشرفت می کرد برای همین هیچ کدام از ما در هیچ مقطعی چه تحصیلی و چه کاری، متوقف نشدیم. طاهره آشیانی - جام جم ...
آن قدر کتکم زد که بی هوش افتادم - فردای آن روز از خانه فرار کردم
روم نمی شد برم. تا وقتی پاک شدم و تصمیم گرفتم برم تو انجمنا کار کنم تا تجربه پاکیم بیشتر شد. وقتی کمکم می کنن خیلی بهم انگیزه می ده. واسه 45 تومن پول انجام کارای شناسنامه باید می رفتم هزارتا خلاف دیگه می کردم. رفتم همین انجمنای غیردولتی کمکم کردم و کارامو انجام دادن. آخرین حرف های رؤیا وقتی از در اتاق خارج می شود این است: نمی دونم بعدا چی می شه. آرزوم بود یه روز بگم یک ساله پاکم، حالا آرزوم برآورده شده دیگه الان اگه بشینن جلوم بکشن هیچ حسی ندارم، خانوم نمی دونی اگه زن باشی و بی سرپناه چه بلاها که سر یه گرم شیشه سرت نمی آرن. خبر آنلاین 110 ...
اخوان ثالث از نگاه یک دوست
که من از توللی و نادرپور و دیگران خوانده ا م ندارد . در آن جلسات، علی آقای شریعتی که تازه وارد دانشکده ادبیات شده بود و دانشجوی سال سوم یا دوم بود و شش هفت سالی تقدم سنی بر من داشت، باز هم شعرهای دیگری از اخوان خواند . من با اشتیاق رفتم که کتاب دوم شعر اخوان را هر جور شده پیدا کنم . به هر کدام از کتابفروشی های مشهد که رجوع کردم جواب نفی و بی خبری شنیدم . تا بالاخره در خیابان خسروی رفتم ...
فرار دختربچه تهرانی بخاطر دیدن صحنه باورنکردنی از مادر برهنه در خانه(عکس)
پلیس پس از جست و جوهای بسیار توانست این دختر بچه را درفرسنگ ها دور از تهران در خانه پدربزرگش پیدا کند. چندی پیش مادری نگران نزد پلیس رفت و ادعا کرد دختر 10 ساله اش با ترک خانه به طرز مرموزی گمشده است. این زن جوان با نگرانی گفت: دخترم برای انجام کاری خانه را ترک کرد و دیگر بازنگشت وقتی دیدم غیبتش طولانی شد با موبایلش تماس گرفتم اما اثری از او نبود. وی افزود:جستجوهای زیادی کردم و ...
قرار عاشقانه زن پس از آزار و اذیت شدن توسط دو جوان در جاده خلوت/+عکس
دودی جلوی پایم توقف کرد و راننده خودرو جوان 30 ساله لاغر اندامی بود و چون برای رفتن به خانه عجله داشتم سوار بر خودروی مرد جوان که با خودرویش مسافرکشی می کرد شدم. وی افزود: در مسیر بودیم که ناگهان راننده جوان مسیرش را تغییر داد و زمانیکه به وی اعتراض کردم دیدم جوان دیگری که در صندلی عقب دراز کشیده بود و من متوجه حضورش در خودرو نبودم با چاقویی در دست مرا تهدید به مرگ کرد و خواست تا آرام باشم ...
مهندس جوان زن 28 ساله را هدف اقدام زشت خود قرار داد
در خیابان یافت آباد منتظر تاکسی ایستادم. وی ادامه داد: من سوار یک پراید سفید شدم. راننده جوان سر صحبت را باز کرد و من هم با او درد دل کردم اما در میان راه متوجه شدم به سمت بیراهه می رودبه او اعتراض کردم و او پراید را در گوشه ای خلوت متوقف کرد. می خواستم از ماشین پیاده شوم که دیدم درها قفل است. او به سویم حمله کرد و چون مقاومت مرا دید با مشت به صورتم کوبید. مرا کتک زد و بدون توجه به التماس ...
زندگی خصوصی آقای وزیر، محمدجواد ظریف
و با یقه باز می پوشیدند. خاطرم هست به تازگی یقه سه سانتی یا به اصطلاح آخوندی در وزارت خارجه مرسوم شده بود. در نیویورک هم که از آن پیراهن ها پیدا نمی شد. بنابراین از همسرم خواهش کردم تا یقه پیراهنم را بشکافد و آن قسمت بالایی اش را دربیاورد. به همین صورت یقه دیپلماتیک درست کردیم. روز اولی که این کار را انجام دادم و به سازمان ملل متحد رفتم، خانم موخرجی، نماینده هند کنار من نشسته بود. آن خانم به من ...
قرار یک خودکشی عاشقانه در تلگرام
پاسخگو نبود. صدای زنگ موبایل پسرش که از داخل خانه شنیده شد، زن میانسال را به شدت نگران کرد. برای همین به سراغ خودرواش رفت و با آچار برگشت. این زن در خانه را هرطور بود، باز کرد و وقتی وارد شد، با صحنه تلخی مواجه شد. صحنه وحشتناکی که او را شوکه کرد. پسرش در حیاط خلوت خانه با آویزان کردن طناب سفیدرنگ از سقف آهنی خود را حلق آویز کرده بود. مادر باورش نمی شد. پسر سربازش بدون این که حتی دست خطی از خودش ...