سایر منابع:
سایر خبرها
میهمانی شوم برای یک دختر 19 ساله
مجله اینترنتی کمونه (Kamooneh.com) : در سن 19 سالگی پدرم را از دست دادم و از نظر اقتصادی زندگی خوبی نداشتم. مادرم بیمار بود و یک خواهر کوچکتر از خودم داشتم. با همه مشکلات باید زندگی را به تنهایی اداره می کردم، مجبور شدم کار کنم و درسم را رها کنم. در منزلی مشغول به کار شدم. در آنجا با دختری به نام سمیرا آشنا شدم. دختر خونگرمی بود. بعد از چند وقت پیشنهاد یک مهمانی را به ...
متهم به قتل دخترجوان: مدتها با او دوست بودم؛به مادرم فحاشی کرد،خفه اش کردم
هنگام صبح رفتگران شهرداری در خیابان یوسف آباد تهران جسد قطعه قطعه شده دختر جوانی که داخل دو کیسه پلاستیک قرارد اشت را در یک سطل زباله پیدا کردند. کارآگاهان نیز با پیگیری ماجرا موفق به افشای راز جنایت هولناک شدند. به گزارش ایران ؛بررسی ها نشان می داد، دختر جوان در محل دیگری کشته شده و قاتل پس از قتل قربانی جسد مثله شده اش را در محله یوسف آباد داخل سطل زباله انداخته است. کارآگاهان در ...
گفتگوبا بازیگر نقش فرح پهلوی
فکر می کردم پسرم و باید به مدرسه پسرانه بروم، وقتی روز اول مهر، پدرم مرا به مدرسه برد به مدیر می گفتم بابام مرا اشتباهی به مدرسه دخترانه آورده است! وقتی بزرگ شدید باز هم دوست داشتید پسر باشید؟ روحیه ام مردانه است! در کنار بازیگری معمولا کارهای دیگری هم انجام می دهم بیشتر شبیه کارهایی است که مردها انجام می دهند؛ دکوراسیون داخلی، کار در کارخانه فرفورژه، نقاشی دکوراتیو و... کارهایی ...
برگزاری همایش تجلیل از مادران نمونه در کازرون
به گزارش خبرگزاری فارس از کازرون، بنیان گذار و مؤسس بنیاد فرهنگی بین المللی مادر چهارشنبه شب در آیین نکوداشت مادران نمونه کازرون که با حضور فرماندار و رئیس آموزش وپرورش و جمعی از فرهنگیان و مادران این شهرستان در تالار استاد مردانی برگزار شد در سخنانی اظهار داشت: سال ها برای ادای احترام و وظیفه شرعی و اخلاقی و انسانی کارهای عام المنفعه ای را در حد توان با عنوان بنیاد خیریه به نام پدرم مرحوم حاج ...
جانباز70درصد،جوان اعدامی را نجات داد
: در 6 سالگی پدرم را از دست دادم و مادرم که معلول است، سرپرستی من و خواهر کوچک ترم را بر عهده گرفت اما روزگارمان به سختی می گذشت. بزرگ تر که شدم در شالیزارها کارگری می کردم تا عصای دست مادر ناتوانم باشم اما درآمد ناچیزی داشتم و همیشه با دست های خالی شرمنده مادر و خواهرم بودم تا اینکه به پیشنهاد یکی از دوستانم از شهر خودمان به شهریار آمدم تا شغلی مناسب پیدا کنم. چند روزی میهمان دوستم بودم تا اینکه یک ...
مردی که اعضای بدن برادرش را اهدا کرد
مادرم هنوز نرسیده بودند قول دادم رضایت آنها را خودم جلب کنم. بعد از آن بود که دکترها کمیسیون تشکیل دادند تا نظر خود را درباره اعلام مرگ مغزی اعلام کنند. ساعت هفت و نیم بود که مادر و پدرم رسیدند و من موضوع را مطرح کردم. طرح چنین موضوعی در آن شرایط خیلی کار سختی بود اما من موضوع را مطرح کردم و پدر و مادرم رضایت دادند. بعد هم قرار شد پدرم و خواهرم با همسر برادرم صحبت کنند. در نهایت او هم ...
خودروسازیم ولی درحد ژاپنِ 50سال پیش/6میلیون از قیمت پراید به جیب بانک و دولت می رود
تولید می کند هم آنجا آن را چک و کنترل می کند و با فرض اینکه این ماشین را یا خواهرم، برادرم، مادرم و پدرم خریداری می کند وظایف خود را انجام می دهد این تفکر در ذهن آنها هست. در ایران اگر این وجدان کاری را ایجاد کنیم وضعیت به شکل دیگری خواهد شد زیرا مواد اولیه همان است که در دنیا استفاده می شود. اما خودروسازان در یک مقطعی بخاطر تحریم ها مجبور بودند از قطعاتی که کیفیت بالایی نداشتند استفاده ...
خطر بایگانی شدن پرونده تعرض جنسی به ندا در سکوت مسوولان ذی ربط؛
نخستین کسانی بود که به خانواده آنها تسلیت گفت و از این طریق دلجویی و همدردی این معاونت را با خانواده آن کودک مظلوم اعلام کرد، رفتار نکرد و برای تعرض جنسی بر دخترکی 9 ساله حتی یک بار با خانواده دلجویی نکرد. اینکه خودشان پیگیری های پنهانی داشتند یا خیر عنوان بحث نیست. چیزی هم اعلام نکردند. اما دلجویی کردن و عذرخواهی از خانواده زخم خورده و آسیب دیده که پناهی نداشتند و دخترشان از شدت بیماری های روحی ...
بهروز بقایی: یک بار مرده ام!
بهروز بقایی که به تازگی با سفرنامه های خندوانه به تلویزیون برگشته بخش مهمی از خاطرات دهه شصتی هاست. با مجموعه هایی مثل همسران، دنیای شیرین و دنیای شیرین دریا خیلی از ما خاطره ساختیم و وقت مان را پر کردیم. بهروز بقایی بعد از سال ها دوری از دلایل دوری اش برای ما گفت و اینکه چه اتفاقاتی در این مدت برایش افتاده است. او شاعر هم هست و شعرهای عجیبی دارد و بخشی از آنها را برای تان خواهیم نوشت. جالب است بدانید بهروز بقایی یک بار تا دم مرگ رفته و حرف های زیادی برای گفتن دارد. ...
از دخالت "سامی یوسف" تا "کالای ایرانی" در ازدواج/ من برای حفظ زندگی ام جنگیدم / بزرگترین مشکلم تنهایی است
، پدر یا مادر خوب آگاه و ... برای فرزندانتان انتخاب کنید.و خانواده ها به خصوص مادران نباید مدام استرس سن ازدواج فرزندشان را داشته و دختر یا پسر خود را با هم سن و سال های خود مقایسه کنند که در این صورت دختر یا پسر تحقیر شده و یا احساس سربار بودن می کند که در این فضا مجبور می شوند بعضا انتخاب نادرستی بکنند، هر چند که والدین از روی عمد چنین رفتاری نمی کنند ولی بر اساس فضای اطرافیان و یک سری افکار و ...
داستان ملکه کاه تووِی
شود و در این مواقع مردم روی سقف خانه می خوابند تا غرق نشوند. کاه تووِی اگر شما در کاه تووِی به دنیا می آمدید، خیلی احتمال داشت که در کودکی بمیرید. در کاه تووِی 40 درصد دختران در نوجوانی مادر می شوند. این زنجیره فقر است که ادامه می یابد و شکستنش تقریبا غیرممکن است. فیونا درباره کودکی اش می گوید: من ایده ای درباره تولدم ندارم؛ چون روز تولد چیزی نیست که مردم در کاه ...
پای حرف مردم کوچه و بازار درباره حقوق های نجومی
که حقوق بالایی می گیرند، گفتم: تو هم دوست داری این حقوق ها را داشته باشی؟ گفت: آره چرا که نه؟ من، مادر و پدرم هر روز از 5 صبح کار می کنیم، آخر ماه هم مایه به مایه پول اجاره و درآمدمان می رود، چرا دوست نداشته باشم؟ چرا باید مادرم هم کار کند تا زندگی ما بچرخد؟ اما خب! اینها برای ما نیست . وردنه در دستش بود، خمیر را می کوبید و باز می کرد و با ما مشغول صحبت بود. کمی با او شوخی کردیم، مشتری آمد و ما ...
برنامه ریزی صحیح، کلید موفقیت ورزش اسکیت در نوشهر
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از نوشهرآنلاین ، ملینا دیوسالار ورزشکار نونهال نوشهری است که از سن پنج سالگی وارد رشته اسکیت شد، اکنون در سن هشت سالگی مرزهای قهرمانی درنوردید و با تلاش، پشتکار و حمایت پدر، مادر و مربیانش این ورزش را دنبال کرد و با درخشش در مسابقات مختلف شهرستانی، استانی و کشوری خیلی زود پله های ترقی را طی کرد و همچنان برای شهرستان نوشهر در عرصه ورزش افتخارآفرینی می کند ...
خاطرات محمد علی کلی از حضور در جبهه های جنگ
بود که حد نداشت. نمی توانم با زبان توصیف کنم. من را همیشه مادرم می فرستاد. از مادرتان بیشتر صحبت کنید. مادرم مرا خیلی دوست داشت، ازمن می خواست همه کارهای خانه را انجام دهم، بچه بودم و پدرم را زود از دست دادم، مادرم کشاورزی را به من یاد داد. روزی که قرارشد بیایم ایران، مادرم گفت: پسرم برو اینقدر که من برایت زحمت کشیدم، روی حرف من نه نیاور. برو به آقا کمک کن! شب حمام کردم، لباس ...
در کودکی کمتر عروسک بازی کردم!/ از احترام مردم نسبت به خودم لذت می برم
شلوغی تهران و گران بودن خانه ها به گیلان کوچ کردم. وی ادامه داد: بعد از سال ها زندگی در گیلان، امسال کشاورزان از فروش برنج های خود راضی بودند. ما هم بعد از مدت ها شالیزاری برای مصارف خود و اطرافیان داریم. بازیگر سریال راز پنهان درباره اینکه اصالتاً اهل کجاست، گفت: پدرم متولد 1294 در شهر بیجار کردستان است. مادرِ پدرم اهل کبودر آهنگ همدان بود. پدرم فامیلی مادر بزرگم را انتخاب ...
شهدا دنبال مطرح کردن خود نبودند/ برخی در زبان از رهبری پیروی می کنند
برخوردار بودند و به همین علت خانواده عروس به بهانه های مختلف اینکه دختر می خواهد درس بخواند، استخاره خوب نیامده ما را کنار می زدند، مادر من هم گفت اگر دختر بهترین نیز باشد من دیگر به اینجا نمی آیم و من نیز دلم شکست و به گلزار شهدای اصفهان رفتم، در گلزار شهدا مشاهده کردم که یک عده از جوانان در وسط گلزار ایستاده اند، جلو رفتم و از موضوع جویا شدم، شخصی گفت که شهید تورجی زاده مشکل ازدواج را حل می کند ...
پایان ارتباط مجازی در شیره کش خانه واقعی
ام را گرفت و از خانه بیرونم کرد. به سراغ مادرم رفتم. پدرم به رویم نیاورد چه اشتباهاتی کرده ام و امیدوارکننده حرف می زد. حتی می گفت تو را ترک می دهیم. اما من نه تنها نمی توانستم اعتیادم را کنار بگذارم بلکه از طریق زنی که درهمسایگی مان زندگی می کرد به شیشه هم آلوده شدم. چند روز قبل مادرم فوت کرد. پدرم می گفت تو او را دق مرگ کرده ای. از ترس خانواده ام و به خاطر سرشکستگی و ...
روایتی دردناک از یک بیماری عجیب
شده بود به یک درد و دل، از علی نمی شد مصاحبه گرفت با علی فقط باید گپ می زدم، خودم را سپردم به حرف هایش عجب تکانی داشت واژه هایش : پدرم سکته کرد و افتاده گوشه ی خانه و مادرم هم از غم ما نای زندگی کردن ندارد، اصلا همین که روزگارمان می چرخد هنر کرده ایم ”غم ما” ؟ می گویم مگر غیر از تو مشکل دیگری هم دارند؟ شوک اصلی اینجا بود: این بیماری خیلی نادر همه ی جای بدن زخم میشه، به گرما خیلی حساسیت داریم، در ...
توطئه برای قتل پدر خانواده
قتل گرفتیم و نقشه کشیدیم. او درباره روز حادثه گفت: شب حادثه دوباره مسئله ای پیش آمد و ما عصبانی شدیم. من به مادر و خواهرم گفتم اگر آماده هستند نقشه را اجرا کنیم. آنها قبول کردند. خواهرم طناب، چسب و قرص خواب آور خرید و وقتی شب پدرم آمد شیرموز درست کردیم و صد قرص داخل آن ریختیم. پدرم کمی از آن خورد بعد گفت تلخ است و دیگر شیرموز را نخورد. صبح مادرم من را بیدار کرد و گفت پدرت حالش بد شده به ...
وقتی یک وهابی برای امام حسین(علیه السلام) گریه می کند!
به گزارش پیک هشترود به نقل از موعود ،لطفا خودتان را معرفی کرده و نحوه شیعه شدنتان را بفرمایید سلمان حدادی هستم، سال 1361 در شهرستان سنندج به دنیا آمدم. پدرم به مادرم گفت: اسم مذهبی روی فرزندمان بگذار . مادرم که متولد سوریه و شیعه مذهب است، و خیلی محبت امیرالمومنین در دلش بود و هست، اسمم را سلمان گذاشت.با این اسم بزرگ شدم در حالی که از اسمم متنفر بودم و احساس شرمندگی می کردم.چون تبلیغات ...
شهید مدافع حرم محمد طحان به روایت همسر
. تنها 10 درصد ممکن است که سالم برگردد. آن لحظه مطمئن شدم که محمد شهید شده است. و ادامه داد وسایلت را جمع کن تا خانه پدر محمد آقا برویم. حال مادر محمد خیلی بد بود. اقوام و دوستان هم برای دلداری به آنجا می آمدند اما کسی حرف نمی زد. همه می گفتند چیزی نشده، خوب می شود!! *راضی به گریه نیستم همان روز، حدود ساعت 15، پدرشوهرم صدایم زد و گفت دیگر محمد را نمی بینی! حالم خیلی بد شد. شاید ...
اعتراف مادر و 2دختر به تکه تکه کردن پدر بداخلاق با اره برقی +عکس
مادر و 2 دخترش که از بدرفتاری های پدر خانواده خسته شده بودند در اقدامی هولناک ابتدا پدرشان را خفه کرده و سپس با اره برقی جسد را تکه تکه کردند. به گزارش اعتدال به نقل از رکنا، در جلسه رسیدگی به این پرونده که روز دوشنبه 8 شهریور ماه در شعبه چهارم داگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی اصغرعبداللهی و با حضور دو قاضی مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. وی ...
صدای غریبی امام را شنید و لبیک گفت
هم کتاب زبان را پنهان می کردم و می گفت از حفظ به تو یاد می دهم. تشویق مان می کرد و می گفت بروید دانشگاه درس بخوانید و برای خودتان کسی شوید. روی حجاب و خصوصاً چادر تأکید داشت و می گفت حتماً چادر سرتان باشد. برادرم خیلی اهل کار بود، اسم پدر و مادرم را برای حج تمتع نوشته بود. پدرم کارگر بود و سعی می کرد کمک حال ایشان باشد. یادم است عزت الله از مسجد اسلحه می آورد و به من می گفت تو باید کار با اسلحه ...
آرزوی درس خواندن با انگشتان به هم چسبیده +عکس
در یزد ساکن است. وقتی در مورد تعداد بیماران پروانه ای در استان یزد از او پرسیدم اینطور پاسخ داد: به نظرم در یزد پنج نفر به بیماری ای بی مبتلا هستند که خودم و خواهرم و بچه دختر خاله ام به این بیماری مبتلا هستم. فاطمه در خصوص تحصیل و درس خواندن حرف های جالبی داشت و گفت: نمی توانم به مدرسه بروم چون جایی برای ما وجود ندارد. اکنون 29 سال سن دارم و با توجه به شرایط بیماری ام نمی توانم در ...
ماجرای دختری که نیمه شب به کلانتری پناه برد
به گزارش شهدای ایران ، زهرا" دختر 18 ساله ای که نصف شب خود را به ستاد فرماندهی انتظامی اردبیل رسانده بود پس از دستگیری توسط ماموران کلانتری 12 "فلسطین" التماس کنان به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری کفت: از شما می خواهم مرا به بهزیستی تحویل دهید دیگر نمی خواهم با پدر و مادرم زندگی کنم. او ادامه داد: از وقتی چشم باز کردم پدرم مواد مصرف می کرد و آدم بی مسئولیتی بود ،من فرزند اول خانواده ...
هیلاری کلینتون: مادرم الهام بخشم بود
است و اینک مادر دختری زیباست که با به دنیا آمدنش مثلث مادران و دختران خانواده کلینتون را تکمیل کرده است. دختر و نوه هیلاری کلینتون تا امروز نقش بسزایی در تبلیغات و کمپین انتخاباتی او ایفا کرده اند. رویایی فراتر از بانوی اول آمریکا سال 1993، زمانی که هیلاری و بیل کلینتون به عنوان پیروز انتخابات ریاست جمهوری به کاخ سفید آمدند و او به بانوی اول آمریکا تبدیل شد را باید یک اتفاق بزرگ برای این ...
بخشش، پایان ترسناک ترین جنایت خانوادگی
نوشیدنی اش قرص بریزیم. به این ترتیب خواهر کوچکم مقداری قرص خرید. مادرم شیرموز درست کرد و قرص ها را داخل آن ریخت. وقتی پدرم آن را نوشید به خواب عمیقی فرو رفت. چند ساعت گذشت و نیمه های شب بود که مادرم صدایم کرد و گفت پدر حالش بد شده است. می خواست اورژانس خبر کند اما من مانعش شدم. همان موقع یک شال دور گردن پدر انداختیم. یک سر آن را من و سر دیگرش را مادر و خواهرم کشیدند. متهم ادامه داد ...
جنایت وحشیانه و باور نکردنی زنان تهرانی با مرد میانسال در خانه
روز نو : لیلا 43 ساله تیرماه سال 93 با همدستی دو دخترش به نام های الهام 24 ساله و نگار 16 ساله نقشه قتل پدر خانواده را طراحی و اجرا کردند.متهمان زمانی که با اره برقی در حال تکه تکه کردن جسد مقتول بودند توسط ماموران در خانه شان در خیابان قصر دشت تهران دستگیر شدند.آنها در بازجویی به ارتکاب این قتل اعتراف کرده و انگیزه شان از جنایت را مشکلات خانوادگی اعلام کردند. صبح امروز مادر ...
دختران با مادر جسد پدرشان را با اره برقی تکه کردند
او گفت وقتی وارد خونه عمویم شدم زن عمو و دختر عمویم با اره برقی جسد عمویم را تکه تکه می کردند و داخل پلاستیک می گذاشتند . ماموران بلافاصله بعد از شنیدن این گزارش وارد خانه شده و افراد مذکور را به اداره آگاهی منتقل کردند دو دختر بنام الهام و نگار و زن مقتول در همون ابتدا به جنایت خود اعتراف کردند . دیروز در شعبه چهارم دادگاه محاکمه دو دختر و مادرشان برگزار گردید . ابتدا ...
اندر احوالات آقای همسایه
را در بیاورند ریخت و پاش آنچنانی می کردند و خانواده ام از این بابت رنج می کشیدند. دختر آقای همسایه افزود: دغدغه و نگرانی پدرم درباره من سبب شد احساس بد و همراه با ترس و وحشت از آینده پیدا کنم. در شرکت یکی از آشنایان مشغول کارشدم تا کمی از مسائل خانه و سرکوفت های پدر و مادرم که راه می رفتند و می گفتند دختر ایکبیری مردم باید بیاید عروس عمویت بشود و جلوی ماشین شاسی بلند بنشیند و ...