سایر منابع:
سایر خبرها
گهی رو به مدینه؛ گه بُوَد سوی خراسانم
وفایی یار، این بود قسمت من من گریه کن بمیرم، او خنده زن برآید دیگر نمانده هیچم تا کی به خود بپیچم؟ ای مرگ همتی کن تا جان ز تن برآید امروز بِین حجره، فردا کنار کوچه فریاد غربت من از این بدن برآید نیکوست زهر دشمن در راه دوست کز من هم ساختن به آتش هم سوختن برآید از بس که رفتم از تاب بس که گشته ام آب فریاد آه آهم از پیرهن برآید جا دارد از غم من هنگام دفن این تن خون در لحد بجوشد اشک از کفن برآید. انتهای پیام/2258/ج20/ ...
ماجرای دو برادر فرمانده +عکس
گردان 410 رفتم و فرمانده گروهان ویژه گردان رضا عباس زاده شدم و از اینجا بود که با شهید حاج علی محمدی آشنا شدم. برادرم علی هم فرمانده گروهان ویژه گردان 422 که حاج احمد تشکیل داده بود، شد. ما برای عملیات بدر آماده شدیم. قبل از عملیات جلسه ای با حضور آقای حسین علایی فرمانده قرارگاه نوح برگزار شد. در این جلسه فرمانده لشکرهایی که قرار بود در عملیات حضور داشته باشند شرکت داشتند و هر لشکر دو ...
زندگی متفاوت 12 پسر بی سرپرست و بدسرپرست
ارتباطات اجتماعی و گرداندن زندگی روزمره شان را که فرد در خانواده می آموزد، در زندگی پرورشگاهی یاد نگرفته اند. همان کاری که عزیز و آقاجان سعی می کنند در این خانه به پسرها یاد بدهند. مادر دبستانی ها، خواهر دبیرستانی ها عزیز و آقاجان خودشان 3 دختر دارند که حالا 2 نفر از آنها ایران نیستند اما دختر آخر، خواهر همه این پسرهاست. کم کم خانه را عوض کردند و خیریه ثبت شد. حالا پسرهایشان 30 ...
چخوف هم می تواند عده ای را دلواپس کند
باخبربودن شخصیت ها از سرنوشتشان است. این نگاه خیلی سطحی است که ما فکر کنیم شخصیت ها سرنوشت شان را نمی دانند. وقتی در باغ آلبالو در همان پرده یک لوپاخین به مادام می گوید که اگر باغ را نفروشی 15 روز دیگر حراج است و همه چیز تمام می شود، باز هم او نمی فروشد. پیچیده ترین نکته این است که چرا این کار را نمی کند؟ اصلا عزاداری بعد بر سر چیست؟ مگر ایوانف همان اول نمی دانست چه می شود؟ درحالی که همه به ...
با "مادر سپاه" آشنا شوید + تصاویر
.... نوبت به من که رسید گفتم سلام آقا... یادتان است در مریوان خدمت رسیدیم. مقام معظم رهبری فرمودند: یک چیزهایی یادم می آید. بعد درخواست کردم که اگر پیراهن کهنه و چفیه قدیمی دارند، به من هدیه دهند تا در کفنم بگذارم. ایشان هم قبول کردند و بعد از چند روز برایم فرستادند. خدمت امام(ره) هم که رسیدم، خواستم قرآنم را با خط زیبایشان امضا کنند، که همان لحظه هول شدم به سمت دست امام رفتم که ایشان ...
گفت و گو با ابوعزراییل ، شکارچی داعشی ها
کرده بودیم با تحقیر از فلوجه فرار کنند خبر دادند که ابوعزراییل را کشته اند، این خبر دروغ را یکی از همرزمانم در جبهه جنگ به من داد. راستش را بخواهید من به خاطر مسئولیتی که روی دوشم است نمی توانم زیاد ارتباط تلفنی و اینترنتی بگیرم. اما آن روز بعد از اتمام عملیات وارد اینترنت شدم و دیدم داعش اعلام کرده است که من و ابوحر را کشته است، خیلی خنده دار بود، فقط قهقهه زدم. فکر می کنید چرا ...
نگاهی به حمله مغولان به ایران و عراق، بر اساس یک متن تازه یاب
. [78] می دانیم که جوینی فتح نامه مستقلی در باره فتح الموت نوشته و در تاریخ جهانگشای قرار داده است. [79] و عاقبت در اواخر ذی القعدة من السّنة المذکورة [ 654 ] از آن بدعت خانه طغیان و آشیانه شیطان تمامت سکّان آن با تمامت اقمشه و امتعه بصحرا آمدند و بعد از سه شبانروز لشکر بر بالا رفتند و آنچ آن جماعت از حمل آن عاجز بودند برداشتند و محلّات و خانها را بر آب آتش انداختند و بجاروب هدم خاک آن بر باد دادند و ...
بانک شعر / ویژه سالروز ازدواج امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س)
حوالی این خانه یاس می کارد چقدر خانه تان بوی آسمان دارد چقدر چشم که باید ستاره بشمارد و فاطمه است همان همسری که می خواهد بلور قلب علی را به سینه بگذارد فرشته ای است که می خواهد از بهشت علی انار دانه کند ، سیب سرخ بردارد به ارتفاع تو آیینه نیست در عالم به جای شمع ...به آتش نگاه کن ...شاید نگاه کن که ...
گفت و گو با حسن معجونی ، بازیگری که دوست دارد به گیاه تبدیل شود!
اتفاقی افتاده، ریش گذاشتید... ناگهانی بود این رفتن یا این که... قطعا کسانی این روزها دل تنگ حسن معجونی می شوند، ولی او نیست... یک جوری دریغ کردن شاید. از چه زمانی این طور شدید؟ بنابراین احتمالا بچه شر و شلوغی نبوده اید... نخواستید یا نشد یا نخواستند... ...
ای مهاجران الی الله چه گفتید با خدا
روز مانده به سفرش، حس عجیبی داشتم مدام خواب میدیدم و حتی در واقعیت که در مسجد طوبی مراسمی برای محمدرضا برگزار خواهد شد و این حس من را بسیار عذاب می داد تا جایی که چند بار گفتم یک ماه طولانی است و من نمی توانم این دوری را تحمل کنم. مادر شهید مهاجرالی الله همچنین گفت: من حال خانواده شهدای منا را درک می کنم و به دیدارشان نیز می روم؛ زیرا خودم آن درد را می کشم. دوری فرزندم نفسم ...
گفت و گو با ابوعزراییل، شکارچی داعشی ها
خبر شهادت شما و ابوحر، مدتی قبل یکی از جنجالی ترین و پرخواننده ترین اخباری بود که منتشر شد. خودتان این خبر را چه زمانی شنیدید؟ چگونه وارد جبهه جنگ با داعش شدید؟ این اتفاق چه سالی رخ داد؟ این کار، کار هر کسی نیست، ایرانی ها بسیار باهوش و شیردل هستند. من علاقه خاصی به ایران دارم و همچنین به جوانان ایرانی که آنقدر به آرمان هایشان معتقدند که مرز و خاک نمی شناسند و به ...
برگزار جلسه هشتادم نقد شعر فرات در حسینیه سادات + مشروح کامل جلسه
بستر مرگ است با عشق تو زنده می شوم می میرم هر چند که ایستگاه آخر مرگ است سید مهدی حسینی : آفرین. حال مصرع چهارم را با بقیه مقایسه کنید. - یک بحث مفصلی درباره رباعی طنز داشتم که در کجا طنز در قالب رباعی مطرح می شود. شاعر : یک روز سفید مثل ماهیم همه فردای همان روز سیاهیم همه گویند که شرط بندگی یکرنگی است ...
بانک شعر ویژه شهادت امام جواد (ع)
زیاد است بر این پدرت حق بده باشد نگرانت در راه مبادا قدمت خار ببیند آن صورت چون برگ تو آزار ببیند یک روز می آید که می افتد بدن تو لب تشنه بمانی و بخشکد چمن تو یک روز می آید که می افتی و کنیزان در خانه برقصند کنار بدن تو ای یوسف زهرا - دل یعقوب فدای ... آن لحظه ی خاکی شدن پیرهن تو هرچند کلام ...
پای حرف مردم کوچه و بازار درباره حقوق های نجومی
اخیر بود. میهمان خارج شد و ما ماندیم. خواستیم شروع به گفت وگو کنیم که باز همان پاسخ دیگر فروشنده ها را شنیدیم: از چه می خواهی مصاحبه بگیری؟ مگر وضع بازار معلوم نیست؟ اما ادامه دادیم. می گفت در 2 روز گذشته تنها 2 جفت کفش فروخته که تازه یکی از آنها هم صندل بوده! که جمع دو تای آن 20 هزار تومان برایش سود نداشته! می گفت: با این وضعیت چند روز دیگر همه مغازه های این راسته تعطیل می شود! داشت ...
شهدا دنبال مطرح کردن خود نبودند/ برخی در زبان از رهبری پیروی می کنند
برخوردار بودند و به همین علت خانواده عروس به بهانه های مختلف اینکه دختر می خواهد درس بخواند، استخاره خوب نیامده ما را کنار می زدند، مادر من هم گفت اگر دختر بهترین نیز باشد من دیگر به اینجا نمی آیم و من نیز دلم شکست و به گلزار شهدای اصفهان رفتم، در گلزار شهدا مشاهده کردم که یک عده از جوانان در وسط گلزار ایستاده اند، جلو رفتم و از موضوع جویا شدم، شخصی گفت که شهید تورجی زاده مشکل ازدواج را حل می کند ...
مبارزی که اهل خودسازی بود
...؛ احتمال برگشت خیلی ضعیفه. با خنده گفتم: می دونم، برای این که خیالش را راحت کنم، ادامه دادم: از همان روز اولی که به دنیا آمدی، با خدا عهد کردم که تو را وقف راه دین و حق کنم. اصلا آرزوی من این بود که تو توی این راه باشی؛ برو به امان خدا پسرم. گل از گلش شگفت. خندید و صورتم را بوسید. بعدها به یکی از خواهرانش گفته بود: آن شب آقاجان، امتحان اللهی اش را خوب پس داد. 4)نرسیده به روستای ...
می گفت همین الان وقت شهادت در رکاب امام زمان(عج) است
اگر تو نباشی چه کسی این کارها را انجام دهد. میگفتم تو الان نرو و بگذار برای تابستان برو که میگفت نه حتماً باید بروم. میگفت من که رفتم تو همسر شهید میشوی و بدون اینکه بفهمی مدرسه به دم خانه انتقال پیدا میکند. گفتم من ترجیح میدهم دو ساعت بروم و برگردم ولی سایه ات بالای سر بچه ها باشد. خودش یقین داشت که رفتنش برگشتی ندارد. از آرامشش فهمیده بودم برود شهید میشود. هر چند بعد از شهادتش این انتقال انجام ...
فاصله سلیمان 28 ساله با زندگی یا اعدام 6 روز است
مادرش سال هاست تلاش کرده ایم رضایت اولیای دم که پرتعداد هستند را بگیرم. که درنتیجه دو فرزند مقتول بعد از چند سال و دریافت حدود 15 میلیون تومان دیه و شرط پرداخت 10 میلیون بعد از آزادی سلیمان رضایت خود را اعلام کردند. پدر و مادر سالمند، مقتول هم طی این سال ها از دنیا رفتند اما مقتول 8 خواهر و برادر دارد که در بین آن ها تعدادی می گویند به شرطی به آزادی سلیمان که حالا 28 ساله است رضایت می ...
بقای پرماجرای اصولگرایان/یک فوریت طرح تحقیق و تفحص از شهرداری با 16 رأی
فعالیت است، شما نصیحتش کنید. - درپایان این جلسه شورای شهر، عباس جدیدی پیشنهاد قبر در برابر خانه که تعجب برخی حاضران را به همراه داشت. این عضو شورای شهر در توضیح طرح خود گفت: متأسفانه طرح تعریض حرم شاه عبدالعظیم حسنی نیمه کاره مانده و مردم به دلیل کمبود اعتبار با مشکل مواجه هستند و این درحالی است که قبر درحرم حضرت شاه عبدالعظیم حدود یک یا دو میلیارد تومان به فروش می رسد و قبور به صورت 5 یا ...
ابوهادی مصداق ارتش یک نفره بود+تصویر
بیرون آمدند و تا حدودی به جامعه معرفی شدند چراکه تیپ فاطمیون در گذشته خیلی غریب بود. * پایان.... محمد هادی 5 ساله فرزند شهید تمام زاده که این روزها با نبود پدر بهانه گیری می کند در طول مصاحبه با دقت به حرف های مادر درباره پدرشهیدش گوش می داد و می دانست که پدرش توسط داعشی ها به شهادت رسیده است و دیگر باز نمی گردد. او با وجود سن کمش در خلال مصاحبه گفت: من قوی شدم و می توانم ...
راز خنده یک شهید در داخل قبر
با چه حالی و چه عرفانی و چقدر خالص و خوب... بعد در جزیره فاو و عملیات والفجر 8 شهید می شود و این هم عکس شهادتش است. در مدت زمان شهادت تا دفن، او را به سردخانه بردند، این هم عکسش است. (چند تا از عکس هایش را نشان داد.) اما همین که او را داخل قبرش گذاشتیم، خندید. به عکس داخل قبر که نگاه کردیم، دیدیم که می خندد. گفتیم: چه کسانی دیدند؟ گفت: همه مردم دیدند. وارسی کردیم و دیدیم بله، این مسئله در منطقه ...
قانون در چه مواردی با سقط جنین موافقت می کند؟
تسلیم اراده خانواده ها شدم و در یک مراسم مفصل روستایی به عقد ازدواج علی در آمدم. پدر طبقه بالای خانه را برای من و علی در نظر گرفته بود و چون عموی بزرگ بود کسی روی حرفش حرف نمی زد. بعد از ازدواج با التماس از علی خواستم که بچه دار نشویم. انگار که الهامی به من شده باشد از بارداری می ترسیدم. به هر بهانه ای که به پزشک روستا مراجعه می کردم از او راجع به احتمال بیماری ژنتیکی در فرزندم سؤال می ...
تقویم روز ارتباطات/ روزی که پخش خبر از رادیو آغازشد
اینجا تهران است، همان لحظه یکی از روستائیان رادیو را پرت کرد و گفت: چرا دروغ می گویی. اینجا دیویچ است، کجای اینجا تهران است! سوء استفاده از رادیو ظاهراً هر پدیده جدیدی که وارد می شود افرادی هستندکه بخواهند از آن سوء استفاده کنند. در خصوص پدیده رادیو نیز این سوء استفاده وجود داشته است. حسین کریمی از تفرش می گوید: ... بعد از چند ماه قهوه خانه محله ما یک رادیو خرید. از آن به بعد ...