سایر منابع:
سایر خبرها
دستگیری سارقان مسلح بانک روستایی
فرار اسلحه یکی از سارقان از دستش افتاد. تحقیقات پلیس نشان داد اسلحه به جا مانده از سارقان قلابی است. بعد از انجام تحقیقات اولیه، تلاش ها برای بازداشت دو سارق به جریان افتاد. کارآگاهان در جریان بررسی های خود موفق به شناسایی دو متهم شدند. تحقیقات نشان داد متهمان دو مرد 30 ساله و یکی از آنها از مجرمان سابقه دار است که صبح روز یک شنبه، 21 شهریورماه در جریان عملیات پلیسی ...
رکوردهای جالب و باورنکردنی گینس+عکس
قبلی بیشترین نیم پشتک متوالی با 57 حرکت بود را شکست دهد. همه نیم پشتک ها باید به روش درست و در دایره ای با قطر 5 متر انجام می شدند. بلندترین موی ابرو مرد هشتاد ساله چینی ژنگ شوسن بلندترین موی ابرو در جهان را دارد که 19.1 سانتیمتر طول دارد. ژنگ ابتدا در سال 2015 متوجه شد یکی از موهای ابرویش بسیار بلندتر از بقیه است، دست کم 18.5 سانتیمتر. او می گوید این ابروی بلند طبیعی اش گاهی ...
حضور متهمان پرونده برای محاکمه در دادگاه کیفری تهران
، آتوسا در همان ابتدای تحقیقات به قتل پدرخوانده اش اعتراف کرد و در اظهاراتش به بازپرس پرونده گفت: حدود 10 سال قبل فهمیدم پرورشگاهی و فرزندخوانده کامران هستم، از چند سال قبل رفتارهای کامران با من تند شد و حتی مرا به مرگ تهدید می کرد، روز وقوع قتل با همسرم بیرون رفته بودم، زمانی که برگشتم کامران مرا کتک زد، به طرفم حمله ور شد و قصد خفه کردنم را داشت، همسرم که جلوی در منزل کامران بود به داخل خانه آمد ...
سفیر فیلیپین در تهران: دیپلمات های دنیا باید از ظریف درس یاد بگیرند
وقتی یک نفرشان فوت می کند مراسم مذهبی می گیرند حتی بعد از یک سال و یا بعد از 40 روز. در همه مذاهب، میتوانیم این تشابهات را ببینیم. به هرجهت یک نفر که فوت میکند دوست، همکار و همسایه همه در مراسم شرکت می کنند و شلوغ میشود. اینها پیوندهای دینی است. آیا داعش در فیلیپین فعالیت دارد؟ بله. در فیلیپین هم متاسفانه تروریست ها فعالیت دارند البته در گذشته گروههای بیشتری بودند که در مناطق ...
بهیار 15 ساله جبهه های جنگ که لقب شیرزن گرفت/ افزایش سرانه مطالعه کتاب، راهی برای آگاهی جوانان
شده بود که همسایه ها مرا نشناختند. رضادار افزود:در سال 62 با همسرم، که جانباز 25 درصد بود و در بهداری سپاه ناحیه ساری کار می کرد، ازدواج کردم ؛ به یاد دارم که زمان اعزام به جبهه همسرم دژبان سپاه ناحیه ساری بود، وقتی می دید زنان به جبهه اعزام می شوند بسیار ناراحت می شد، پس از اینکه از جبهه به مرخصی آمدم به خواستگاریم آمد و با هم ازدواج کردیم. 30 سفر اردوی راهیان نور رفته ام ...
مدافع حرمی که بالاخره سیمش وصل شد+تصاویر
ثبت نام کردم که با مخالفت مادرم مواجه شدم. پدرم تازه فوت کرده بود و مادرم اجازه نداد که بروم و می گفت: معصومه جان مادر وقتی ازدواج کردی هر کار خواستی می توانی انجام بدهی، اما حالا که کنار من هستی من اجازه نمی دهم. تا اینکه سال 64 آقا سید به خواستگاری من آمد، سید پاسدار بود. در جلسه خواستگاری سید گفتند: ان شاالله زندگی مان بر مبنای حقانیت الهی باشد. محور خدا باشد. همیشه هم در زندگی، سبک و شیوه اش ...
اسیدپاشی روی پزشک جوان به خاطر حسادت
که قربانی حادثه شده بود، برای ادامه تحقیقات به شعبه هشتم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند. ابتدا دختر اسیدپاش به بازپرس ایلخانی گفت: سه سال پیش زمانی که در تهران دانشجو بودم، با یاسر که پزشکی می خواند، آشنا شدم. به هم علاقه مند شده و می خواستیم ازدواج کنیم که نشد. من بعد از گرفتن مدرکم به شهرمان بازگشتم و ارتباط زیادی با هم نداشتیم. یک روز قبل از حادثه با من تماس گرفت و خواست ...
می گفت: در قبال حضرت زینب(س) مسوولیم/ نگران بود شرمنده آقا اباعبدالله(ع) بشود
الکتریکی داشتند.صبح ها در سپاه مشغول بودند و عصرها هم می آمدند مغازه. زمانی که من دانشجو بودم از سرویس دانشگاه که پیاده می شدم، یکی دو تا خیابان را طی می کردم تا به خانه برسم. مغازه آقا موسی ابتدای خیابان ما بود. خودش می گفت دو سال من را تحت نظر داشته و از خانواده ام هم پرس و جوهایش را کرده بود تا اینکه عاقبت به خواستگاری رسید. دو سال زمان کمی نیست. چرا این قدر زیاد؟ به خاطر تفاوت های ...
قرآن را به عرصه عمل بیاوریم
ورق به ورق، با دقت مطالعه می فرمودند و دوشنبه ای که جمعه اش فوت شدند، به بنده فرمودند که امیدوارم هر چه زودتر به جای این مجمع البیان که در دست داری، تفسیر خودت را در حوزه تدریس کنی. آن راه گشاست و مشکل را حل می کند. می خواهم عرض کنم که این گونه شد که من وارد این بحث شدم. جلد اول را نوشتم. ضمن جلد اول مقداری از مبانی نظری را هم آوردم و افزون بر آن اصول تحوّل فرهنگی را نوشتم. بعد از چاپ و ...
عشق نافرجام
حال و احوالش جویا شدم ، گفت که ازدواج کرده ام وسه تا بچه دارم. عازم مکه هستم و زنگ زدم تا از شما حلالیت بطلبم. بعد از پایان تماس ساعت ها در فکر بودم بعد از آن روز همیشه تو خودم بودم. تا اینکه وقتی مطمئن شدم رضا از مکه آمده به بهانه زیارت قبولی باهاش تماس گرفتم واین تماس باعث شروع دوباره ارتباط من ورضا شد. عشق، دوباره کورم کرد دلم برای رسیدن ودیدن دوباره رضا پرپر می زد بالاخره ...
ماجرای عذرخواهی مادرشوهر و دست بوسی عروس در کلانتری
مختلف تحصیلی را پشت سر می گذاشتند اما من همچنان فرمان خودرو را چسبیده بودم تا آب در دل فرزندانم تکان نخورد. دیگر به بیماری هایی مانند دردهای عصبی و دیسک کمر مبتلا شده بودم ولی دست از کار برنمی داشتم تا از 2 امانت همسرم به خوبی نگهداری کنم. بالاخره معین و مینا ازدواج کردند و به خانه بخت رفتند. آن روز وقتی در تنهایی مقابل آیینه ایستادم تازه فهمیدم موهایم سفید شده و در این سال ها خودم را فراموش کرده بودم ...
خانواده شهید رکن آبادی: گفت از مکه برگردم می روم یمن/ آب پاکی را روی دستمان ریختند
کار شد، 6 ماه به مصر رفت، یعنی زمانی که دختر من در سال 71 به دنیا آمد. این اولین ماموریت ایشان بود که به طور موقت 6 ماه رفت مصر، 3 ماه بود و بعد از اینکه دختر من به دنیا آمد، من هم من به ایشان ملحق شدم و سه ماه هم من کنار ایشان بودم و بعد برگشتیم و اسفند 72 بود که اولین ماموریت ثابت شان در لبنان رقم خورد و دخترم 2 سالش بود که ما رفتیم لبنان. آقای رکن آبادی به عنوان کارشناس سیاسی بود، آقای علیزاده ...
علاقه مندی وافر آیت الله طالقانی به امام
مسجد هدایت دالان دانشگاه بود. اکثر علمایی که به دانشگاه راه یافته بودند مانند مرحوم شهید مطهری، شهید مفتح، علامه جعفری، سید مرتضی جزایری، سید هادی خسروشاهی و دیگران به همت آیت الله طالقانی بود. تسنیم: پس پیوند حوزه و دانشگاه به همت ایشان انجام شد؟ پیوند حوزه و دانشگاه قدمتش به بعد از 28 مرداد برمی گردد. سال 39 تا 42 مبارزاتی قانونی در دانشگاه ها انجام می شد. بعد از قیام 15 ...
دروی جوایز خانه سینما توسط ابد و یک روزی ها
مادربزرگه خانه ای بود که همه کنار هم بودند و گفت ما روح ملت ایران و پزشکان جسم مردم را خوب می کنند. سعی کنیم با مهر و عشق زندگی کنیم. وی همچنین اظهار داشت: ما سال هاست یادمان رفته می توانیم با هم حرف بزنیم. وقتی اشکالی هست برای همه ماست. با هم دست بدهیم با مهر با عشق. معتمدآریا سپس بدون مقدمه سعید روستایی را بعنوان بهترین کارگردان جشن هجدهمین خانه سینما اعلام کرد تا او با دو تندیس از جشن هیجدهم راهی منزل ...
زن جوان 27 ساله در دادگاه , فریب ظاهر جذاب و ثروت شوهرم را خوردم
گیرد و برایش لالایی می خواند. در رؤیای شیرین خودش غرق است و هرازگاهی به دور و برش نگاهی می اندازد. بعد هم به طرف مادرش که روی نیمکت دادگاه نشسته می آید. کنار زن جوان می نشینم و می خواهم از سرنوشتش بگوید. نگاه بی رمقی به من انداخته و دختر 2 ساله اش را روی پاهایش می کشد و بعد هم آرام آرام برایش شعر می خواند. سپس رو به من می گوید: از کجا شروع کنم از ظاهرسازی هایی که چشمانم را کور کرد و دو ...
دعوای عشقی امام حسین با یزید!
حسین(ع) هر دو، خواستگاری کرد، ارینب به او گفت: اگر من می خواستم با کسی مشورت کنم ، همانا با تو مشورت می کردم ، تو اگر به جای من بودی ، کدام را برمی گزیدی ؟ ، بعد از اینکه به او اصرار کرد، ابوالدرداء به او گفت: من اگر به جای تو بودم، حسین را بر می گزیدم، خودم دیدم که رسول خدا(ص) لبان خود را بر لبان او میگذارد، تو نیز لبان خود را بر جائی قرار ده که پیامبر لبان خویش را قرار می داده است . به این ترتیب ...
علی فرمانده گردان شهادت بود
شهیدش به یاد دارد که برایمان این گونه بازگو می کند: یک روز منزل برادرم بودم. برادرخانم اصغر خیلی شوخ طبع بود. او به من می گفت "دوست داری با ما به منطقه بیایی؟" با اصغر مشورت کرد و من چون کمی بازیگوش بودم اصغر برای اینکه پدر و مادرم در آرامش باشند من را با خودش به منطقه برد. سن ام خیلی کم بود ولی رزمنده ها را اذیت می کردم. داخل پوتین هایشان آب می ریختم و لاستیک خودرو هایشان را هم به شوخی پنجر می کردم ...
مشکلات ایثارگران از کجا آب می خورد!
...، داریم که بیمه شان یک ساله است! ما هم باید همین طور هر سال برویم بنیاد و دفترچه مان را تمدید کنیم! نمی دانم فلسفه اش چیست! مثلا فکر می کنند جانباز هر سال ممکن است درصدی بیاید پایین؟! یا مثلا شفا بگیرد که مبادا آنها پول اضافه بخواهند بدهند؟ که در دفترچه های ما نمی نویسند آخرین برگ دفترچه! می نویسد یک ساله.حتی اگر برگه هایش تمام نشده باشد، باید بروی و تمدید کنی. من فلسفه اش را نمی دانم اما به ...
برجسته ترین فرمانده خطه سمنان
محمود اخلاقی در سال 1335 در شهر سمنان و در خانواده ای مذهبی که سرشار از معنویت و عشق به ائمه اطهار(ع) بود، متولد شد. در کار کشاورزی به پدر و در کارهای منزل به مادر کمک می کرد. پس از اخذ دیپلم توانست در رشته طراحی، در دانشگاه سمنان به مدرک فوق دیپلم دست یابد و با لطافت روحی خود در روستای چاشم به شغل معلمی مشغول شود. قبل از طلوع جاودانه خورشید آزادی، یعنی از سال 1352 فعالیت ...
همخوابی تازه عروس با دوست مجرد داماد
هر روز دوست مجرد همسرم به خانه ما می آمد زن جوان می گوید شوهرش به دوستش اعتماد زیادی داشت غافل از اینکه با ورود او به خانه مان من هرروز از شوهرم دور شده و با دوستش رابطه برقرار می کنم. زهرا 23 ساله به پلیس گفت: 17 ساله بودم که با پرویز ازدواج کردم ما همدیگر را دوست داشتیم اما میهمانی های دوست دوران مجردی اش که تقریبا هر شب بود من را از مسیر زندگی جدا کرد کمال با ابراز علاقه اش به من ...
طلا نمی گرفتم ووشو را طلاق می دادم/ آرزوی دیدار رهبر معظم انقلاب خواسته سه خواهر افسانه ای ووشو جهان
که سرش را از خوش حالی و کمی هم بغض پایین انداخته بود) مادر من حرکت هایی کرد که هیچ گاه فراموش نخواهم کرد. ما از اوج فقر به سکّو رسیدیم و نقطه ی شروع این پرتاب مادرم بود. سال 86 مادر من برای پرداخت هزینه ی ورود من به مسابقات حلقه ی ازدواجش را فروخت. بعد از این مسابقه من وارد تیم ملی شدم. – از نرگس محمدی وقتی در برنامه ی خندوانه پرسیده شد که چرا ازدواج نمی کنی پاسخ داد خواستگار ندارم ...
بنیاد در آینه مطبوعات
، یک زائر از خوشاب، یک زائر از قوچان و یک زائر از باخرز. با تعدادی از خانواده های این شهیدان همکلام شده ایم تا برایمان از غم یک ساله ای بگویند که در دل هایشان نشسته است. صبح روز عید بود که ... راضیه آقاسی زاده همسر شهید منا حسن باهرخواه که سال گذشته همراه وی در مراسم حج تمتع بوده است، با بغضی که سعی می کرد آن را پنهان کند، این گونه برای ما تعریف می کند: اولین سالی بود که با همسرم در 57 ...
گفت و گو با دیپلمات باسابقه ای که نویسنده شد
...، اما سعی کردم به شکل های دیگری جبران کنم. اگر سفیر شده بودم، شاید بسیار گمنام می شدم. چیزی در دلتان مانده که انجام ندادید؟ دوست داشتم امکاناتی باشد بتوانم تعداد بسیار بیشتری از آدم ها را به کار بگمارم. 5 میلیون تومان به شما می دهند و شما مجبور هستید با همین پول مسافرت بروید. کجا می روید؟ دست همسرم را می گیرم و پیش پسرم در تایلند می روم. پسرم در مقر ...
قصاص برای مرد شکاک که باجناقش را به رگبار بست
کرد و گفت: مدتی قبل از حادثه شک کرده بودم که باجناقم با همسرم ارتباط دارد. وقتی از این بابت مطمئن شدم، به غرب کشور سفر کردم و کلاشینکف خریدم. روز حادثه، مقتول را به بهانه پیدا کردن زیرخاکی به بیابان های اطراف حسن آباد کشاندم و آنجا با اسلحه به رگبار بستم. وقتی کشته شد، جسدش را همانجا دفن کردم و متواری شدم. با ثبت اعتراف متهم، پرونده برای صدور حکم در اختیار شعبه هشتم دادگاه کیفری استان ...
من کاره ای نیستم، روزی این زنان بی پناه را خداوند می رساند/مادری که 130 زن بی سرپرست را تحت پوشش دارد
به دلیل ابتلا به سرطان از دست داده است. می گوید: همسرم مدتی در بخش آی. سی. یو بیمارستان بستری بود و بعد از تحمل دردهای زیاد فوت کرد و من با فرزندانم تنها شدیم. روزگارمان در سختی می گذرد. او می گوید: من از طریق مسجد محل به حاج خانم معرفی شدم. خدا خیرش بدهد که آبروی ما را حفظ می کند. زهرا و فرزندانش نه یارانه دارند و نه بیمه و نه حقوق. می گوید: من مجبورم در خانه های مردم کار ...
عذاب وجدان دارم، زودتر اعدامم کنید
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، وی گفت: اگر جنون قاتل پسرم تأیید شود، درخواست دیه کامل دارم. به گزارش خبرنگار جنایی ایران ، در این جنایت که ظهر دهم شهریور سال گذشته رخ داد، سپهر 10 ساله که برای خرید از خانه خارج شده بود، توسط پسری معتاد به شیشه به طرز هولناکی به قتل رسید. این جنایت بلافاصله به بازپرس منافی آذر از شعبه سوم دادسرای جنایی تهران گزارش شد. بدین ترتیب تیم جنایی راهی محل ...
چند وقتی بود احساس کرده بودم همسرم با سعید ارتباط دارد / او را به بیابان های اطراف تهران کشاندم
عذاب وجدان بود در بازجویی های مقدماتی راز جنایت را افشا کرد. فریدون گفت: چند وقتی بود احساس کرده بودم همسرم و باجناقم سعید – مقتول – با هم رابطه پنهانی دارند. این موضوع بشدت عذابم می داد، بنابراین به خانه دایی ام در کرمانشاه رفته و سلاحش را دزدیدم. وقتی به تهران برگشتم با نشان دادن نقشه قلابی گنج، باجناقم را به بیابان های اطراف تهران کشاندم، بعد هم او را با شلیک چند گلوله کشتم و فرار کردم. ...
مرد کثیف به زور وارد خانه شد / او وحشیانه مرا به اتاق خواب برد
قطع کنید و مجددا آن را وصل کنید. من این کار را انجام دادم و این مرد دوباره از من خواست که دو شاخه یخچال را از برق درآورم و مجددا آن را وصل کنم. وی افزود:من کمی شک کردم اما از آنجا که این مرد اسم مدیر ساختمان را آورده بود شکی که داشتم برطرف شد. دوباره به سمت در رفتم و از این مرد خواستم یا با مدیر ساختمان مراجعه کند و یا منتظر بماند تا 20 دقیقه بعد که همسرم به منزل می آید برای رفع اتصالی ...
درخواست فوری از مردم شهرستان انار
، اظهار داشت: روزی که برای آزمایش ازدواج به بیمارستان انار رفتیم به طور اتفاقی دیالیزی ها را دیدم و شاهد رنج و غصه آنان و همراهانشان بودم. در دلم گفتم خدایا اگر بدون هیچ مشکلی به همسرم که عاشقانه دوستش دارم رسیدم و ازدواج کردیم یک قطعه طلا بابت کمک به بیماران دیالیزی اهدا می کنم که امیدوارم خدا از من قبول کند. کمپین حمایت از بیمارستان وظیفه خود می داند از این عروس اناری و همسر ایشان نهایت تشکر را داشته ...
روزی که همسرم در خانه نبود الهه را به آپارتمانم آوردم / او بارضایت با من همراه شد
را با زور به خانه ام برده بودم، همه اهالی ساختمان این موضوع را می فهمیدند. تیتر نو 110 سارا به من زنگ زد و مرا به خانه شان دعوت کرد / من هم با یکی دیگر از دوستانم به آنجا رفتم شرایط عجیب ازدواج با خواهر رهبر کره شمالی+تصاویر نمی دانم نامادری چند نفر هستم+ عکس مرد کثیف به زور وارد خانه شد / او وحشیانه مرا به اتاق خواب برد مهناز هر روز به بهانه ای به مغازه ام می آمد وضعیت وخیم بازیکن خوش تکنیک پرسپولیس در بیمارستان +عکس زمانی که به محل کار دختر مورد علاقه ام رفتم با صحنه بسیار عجیبی روبه رو شدم ...