سایر منابع:
سایر خبرها
حسین علیزاده: موسیقی را حذف کنید، مشکل گرسنگی حل می شود؟
ما هرجا می نشینیم از تاریخ و فرهنگ کهن مان صحبت می کنیم ولی رفتارهای امروزمان حتی به یک تاریخ 10ساله هم نمی خورد! انگار اراده همسو و همه جانبه ای هم بین اهالی موسیقی برای حل این مسئله وجود ندارد؟ مثلا به لحاظ صنفی در همین ماجرای خانه موسیقی، شاهدیم عده ای راه خودشان را می روند و به سرنوشت صنفی شان نمی اندیشند و اولویت، مصالح خود آنهاست. شاید اگر وحدت نظری بین اهالی موسیقی و یک اراده ...
خیلی چیزها درباره شرلوک، مرد محبوب سریال بازها
به دیدن این سریال بیفتد. یعنی اصلا مخاطب خوبی برای ژانرهای معمایی و جنایی نیستم. یعنی اصلا خوشم نمی آید از این ژانر. از ومپایرها و زامبی ها هم خوشم نمی آید و از صدای خنده روی سریال های کمدی هم خوشم نمی آید. این است که دایره دیدن سریال هایم محدود است. اما اعتراف می کنم همه این ژانرهایی را که دوست نداشتم، دیدم و الان یکی از طرفدارهای این ژانرها هستم، البته به غیر از همان سریال هایی که خنده های الکی ...
روایت ابوعلی از پاداش یک عمر نوکری اهل بیت(ع)
آنجا که چند سالی خادم حرم امام رضا(علیه السلام) بودم، رو کردم به حرم و خطاب به امام رضا(ع) گفتم: آقا! سه سال است که نوکر در خانه تان هستم، حاشا اگر کار ما را راه نیندازید. دو رگه ام، پدرم اهل هرات و مادرم ایرانیست! چند دقیقه گذشت که دیدم حاج آقایی آمد که همه به او احترام می گذاشتند. پرسیدم این کیست؟ گفتند مسئول اعزام است. گفتند این بنده خدا هر دو ماه یک بار می آید و سرکشی می ...
روی وصیت نامه اش می نوشت باطل شد، از شهادت خبری نیست
شیرینی و انگشتر به خانه مان آمد. خواهرم سراغ من آمد و خبر آمدن زن دایی را به من داد و گفت: نظرت چیست؟ نمی دانم چه اتفاقی افتاد؟ من با همه خجالتی بودنم خیلی صریح گفتم بسیار خُب بگو بله! پدرم نظرش این بود اگر خودم موافق باشم، او هم موافق است. چند روز بعد با پدرش به خانه مان آمد. از پشت شیشه دیدمش. اورکت تنش بود و محاسن بلندی داشت. با اینکه آنچنان رسم نبود داماد برای تعیین مهریه با پدرش ...
ماجرای نامه گلایه آمیز شهید صیاد شیرازی به آقا
دفتر نیست آقا اطلاعات را دقیق جمع آوری می کند و برای این کار به دفترشان هم محدود نیستند و اطلاعات را از همه جا می گیرند. حتی برای یک یادداشت کوچک و جزئی که گاهی به دست شان می رسد وقت می گذارند. البته تیم های کارشناسی دقیقی هم دارند که موضوعات را از طریق آنها نیز پیگیری می کنند. هیچکس را به اندازه رهبری پیگیر راه امام(ره) ندیدم من هیچکس را ندیدم که اینقدر ...
آبیاری گل سرخ با خون
دانشکده رساندیم، اما نمی توانستیم وارد دانشکده شویم، چراکه مأموران به جز دانشجویان و اساتید و کارکنان دانشگاه کسی را راه نمی دادند؛ یعنی باید کارت می داشتی تا وارد دانشکده شوی. آن روزها به طور کلی روزهای پرالتهاب پاییز و زمستان 57، همه انقلابیون سعی می کردند خود را به درون دانشکده بیندازند تا با دانشجویان همصدا شوند. بیشترین تلاش در این زمینه از سوی دانش آموزان دبیرستان فارابی انجام گردید ...
جبهه دفاع از حرم نه مرز می شناسد و نه ملیت
اصرار داشت که صبر نکرد عموی پدرش را ببیند. غفور جعفری کمی بعد به شهادت رسید. به هرحال یادم است تولد امام حسن (ع) بود که محمد از فرودگاه تهران به من زنگ زد و گفت به سوریه اعزام می شود و از آنجا تلفنی با من خداحافظی کرد. قبل از آنکه عموی پدرش شهید شود، دو سال پیش مصطفی جعفری که پسرعموی پدری آقا محمد بود در سوریه شهید شده بود. با این همه محمد از رفتن دست نکشید و راهی را که انتخاب کرده بود ادامه داد. یک ...
خاطرات آزاده نخبه وسرافرازاحمدرضا طهماسبی از 14سال مقاومت در اردوگاه رُمادی +تصاویر
اسیر شده..” اما در نهایت دل به دریا می زنند، صبح زود صدای زنگ در خانه طهماسبی برای رساندن خبر سلامتی احمدرضا به مادرش، به صدا در می آید. چند روز بعد از این اتفاق هم خبر می دهند که کشتی پدر این اسیر کوچک را موشک زده و او مجروح و بیهوش شده و بعد از 24 ساعت که روی آب شناور بوده او را در بیمارستان بستری پیدا می کنند. رزمندگان والفجر 6 در نهایت غربت به اسارت گرفته شدند ...
حکایت مرد اصفهانی و امام هادی علیه السلام
الرضا (علیه السلام) صادر شد. به یکی از حاضران گفتم: این مردی را که احضار کرده اند، کیست؟ گفتند: مردی علوی است که رافضیان او را امام خود می دانند، سپس گفتند: ما احتمال می دهیم که متوکل او را جلب کرده تا بکشد. با خود گفتم از جایم حرکت نمی کنم تا این مرد را ببینم که چگونه مردی است. می گوید: سوار بر اسبی آمد، مردم در دو صف، طرف راست و چپ راه ایستاده بودند و به او نگاه می کردند. همین که او را ...
فرق میان من و شما؟
استاد سعی بلیغ داشتند. همین باعث شده بود که در نهایت دوستی و صمیمیت، انتظارات خود را از هم بی پرده و صریح بر زبان بیاوریم. روزی دوستان کلاس ابراز تمایل بسیار کردند که اگر ممکن است از بخش های مختلف فرهنگستان زبان و ادب فارسی دیدار کنند. من بدون فوت وقت، خواسته دوستان کلاس را از طریق مدیر دفتر رئیس فرهنگستان به اطلاع آقای دکتر حداد عادل رساندم. دکتر حداد هم بی معطلی به من پیغام داد که فلان روز ...
ازهمسرم طلاق گرفتم/بدنبال مردان هوسران در خیابان پرسه می زدم+ عکس
به گزارش شریان نیوز ، زن میانسالی که به اتهام همدستی با دو مرد در سرقت و زورگیری از مسافران بازداشت شده بود، اعتراف کرد که در زمینه سرقت از مردان هوسران فعالیت دارد. چندی پیش مردی با حضور در شعبه سوم بازپرسی دادسرای ویژه سرقت تهران از یک زن و دو مرد به اتهام سرقت اموالش شکایت کرد و گفت: شب هنگام در حال بازگشت به خانه بودم که به عنوان مسافر سوار خودروی پرایدی شدم که یک مرد در صندلی جلو ...
گوشه ای از کرامات امام هادی (ع)
خانه متوکل رفته بودیم. هدف ما تظلّم و درخواست کمک از خلیفه عباسی بود. جمع زیادی در آنجا ایستاده بودند، ناگاه فرمان متوکل صادر شد که علی بن محمد را دستگیر کنید. من از رفقا و از بعض حاضرین پرسیدم که علی بن محمّد کیست؟ جواب دادند: او امام شیعه هاست و به احتمال زیاد متوکل او را به قتل می رساند. من با خودم گفتم: از اینجا نمی روم تا چهره او را ببینم و از نتیجه کار او آگاه شوم. ناگهان دیدم او ...
عکس هایی که هرگز دیده نشد!
.... همه صاحب نظر بودند از مادر تا کوچکترین فرزند خانواده 6نفری آقایی پور؛ و بهترین شنونده، پدر بود: یک ساعت می نشستیم و گفتمان می کردیم. همین که دور هم می نشستیم و به کوچکترین حرف هامان توجه می شد حس خوبی بود. توی این جلسات حتی درباره نوع بستنی هم بحث می شد و از همه مهمتر اینکه پدرم واقعا شنونده خوبی بود. و ادامه می دهد: پدر به راحتی در برابر انتقادهای درست، پوزش می خواست و عذرخواهی ...
حکم تجسّس از حریم و اسرار خصوصی افراد
داده اند، برای مثال: در روایتی عبدالله بن سنان از امام صادق (علیه السلام) اینگونه نقل می نماید: که " از امام (علیه السلام) پرسیدم عورت مؤمن بر مؤمن حرام است؟ فرمود: آری، گفتم مراد شما قبل ودبر اوست؟ فرمودند: نه آن چنان است که تو فکر کردی، بلکه همانا مراد افشاء سرّ اوست". (102) روایت دیگری نیز با همین مضمون از حذیفه بن منصور به نقل از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است، که به طور شفاف معنای ...
جزئیات جلسه محاکمه قاتل ستایش / قاتل قتل را گرد ن مشروب اند اخت
ختر مورد علاقه ام خواستگار آمد ه و اعصابم خرد شد ه بود . برای همین وقتی ساعت 12:10 د قیقه روز حاد ثه از مد رسه برگشتم، یکراست به طبقه سوم که د ر اختیار خود م بود رفتم و مشروب د ست سازی خورد م. تقریبا چهار لیوان شد . از حالت عاد ی خارج شد ه بود م و همه جا را بنفش و سیاه می د ید م. همان موقع، طرف های 12:30، ستایش را د ر حیاط خانه مان د ید م. پسر 17 ساله با تاکید بر اینکه تعرض را قبول ند ارد ...
موارد جواز تجسس، تفقد و تفحص حاکم و حکومت اسلامی (2)
فتبیّن منها فخلّی سَبیلَها و کانت تُعجِبُه". (10) امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: مردی حضور حضرت علی بن حسین (علیه السلام) آمد و عرض کرد: زن شیبانیه شما خارجیه است (یعنی از خوارج است) و به علی (علیه السلام) فحاشی می کند، و اگر (به حرف من اعتماد نمی کنید و) می خواهید خود شما شاهد قضیه باشید، کاری می کنم که شما خودتان بشنوید، حضرت فرمودند: آری، آن مرد گفت: هنگامی که می خواهید از خانه خارج شوید ...
برای کار چند ماهی به شهر دیگری رفتم / زمانی که برگشتم با واقعیت تلخی روبه رو شدم
تاب و تحملش را نداشت. خط تلفن همراهش به نام خودش بود. صبح که آفتاب زد، به مخابرات رفت و پرینت تماس ها را گرفت. حدسش درست بود و شوهرش با دو نفر دوست بود و پیامک عاشقانه بین شان رد و بدل شده بود. یکی از آنها همکار همسرش بود که چند بار به خانه شان آمده بود و دیگری هم دختر یکی از همکلاسی های دانشگاهش بود. هر دو را خوب می شناخت. از شدت عصبانیت خون به صورتش هجوم آورده بود. زن جوان ادامه می ...
با خودم گفتم تا وقتی بابک هست کشتی نمیگیرم/بنا کفش هایش را به من داد ولی خطم زد
محاسبات خود کنار میگذارند.ولی این اتفاق خیلی سریع برای من رخ داد. یادم هست که پروازم ساعت سه صبح به فرودگاه مهرآباد رسید و مسئولان من را با یک دست خرد شده و دو چمدان سنگین در فرودگاه تنها گذاشتند. هیچکس نیامد بپرسد فلانی حالت بهتر است؟ حتی بلیط نداشتم که از تهران برگردم و نمی توانستم به خوابگاه خانه کشتی بروم. اگر میخواستم به همه ی اینها فکر کنم،یک ثانیه هم در کشتی نمی ماندم. به هر حال خودم را به ...
چرا فروغی اعلام جمهوری نکرد؟
حالا دیگر از دل آرشیوها و اسناد فهمیده ایم که خود رضاخان هم می دانست ارتشش تاب ایستادگی در برابر تهاجم خارجی را ندارد و نقشه بچگانه او فقط این بود که ارتش کمی متفقین را بترساند و مخالفان داخلی را قلع وقمع بکند، تا روزی که نیروهای پیشوا روسیه را به طور کامل تصرف کنند و به دریای خزر برسند! در آن زمان اما کمتر کسی از نقشه اعلیحضرت همایونی خبر داشت. همه جا صحبت از مقاومت و ایستادگی و جانفشانی بود ...
دوست ندارم شبیه بقیه باشم
انجام می دادم، اما نه به عنوان یک شغل و حرفه بلکه به عنوان کاری جنبی که مورد علاقه بسیاری از بچه هاست. البته همیشه به این موضوع که زمانی مجری شوم، فکر می کردم. به یاد دارم در زمان پخش برنامه نیمرخ با آنها ارتباط گرفته بودم که البته به اجرا منتهی نشد. کار اجرا را دوست داشتم اما نه به عنوان همه آینده ام. همیشه درس برایم اولویت داشت و از اول دبستان تا الان هم هیچ مهرماهی نبوده که مدرسه یا دانشگاه نرفته ...
شهادت گره از کار ابوعلی باز کرد
؟ همسر شهید گفت: من در ابتدا راضی نبودم که مرتضی به سوریه برود زیرا دلم نمی خواست ایشان را از دستش بدهم. اما ته دلم دوست داشتم و همیشه می گفتم کاش می شد من هم کنار مرتضی باشم. اولین بار که شهید رفت هیچ چیزی به ما نگفت. مرتضی یک بار برای راه اندازی تأسیسات بیمارستان امام سجاد علیه السلام، بعد از ماه رمضان رفت کربلا؛ آنجا بود که ایشان با نظامی های ایرانی دوست شده بودند و ...
گفت از مکه برگردم می روم یمن/ آب پاکی را روی دستمان ریختند!
که ایشان آمدند خواستگاری، دانشجوی دانشگاه امام صادق(ع) بودند و دوره کارشناسی ارشد علوم سیاسی را می گذراندند. سال 68 ما عقد کردیم و دو سال هم در عقد بودیم؛ سال 70 بود که ایشان یک مراسم مختصر عروسی گرفت و چون پدرشان هم کارگر بازنشسته معدن بودند، بخاطر همین از همان ابتدا روی پای خودش ایستاد و تمام زندگی و خرید عروسی و همه مسئولیت ها برعهده خودش بود و یکی از دلایلی هم که من ایشان را به ...
حدس بزنید پول دار ترین زن ایران چه ماشینی سوار می شود!!!
دارایی افراد نگاه جامعه را هم تغییر داد، این طور نیست؟ در ایران به نوعی همه درباره ثروت شان پنهان کاری و مخفی کاری می کنند، ما در خانه هایمان پنج پرده می زنیم که کسی خانه مان را نبینید و نفهمد که چه داریم و نداریم اینها بحث های فرهنگی ماست. اما به هر حال شما در این فهرست به عنوان تنها زن میلیاردر معرفی شدید، این به خود شما چه احساسی داد؟ من خودم این موضوع را سخت نگرفتم ...
به نظرم ولگردی شاید بهترین کار باشد!
کرده اند. من وارد دانشگاه که شدم، دیدم همه سابقه تئاتری دارند و من چیز نمی دانستم... فکر می کردم بدن و بیان چیست؟ به خودم فحش دادم که دبیرستان فقط بندری خواندی و کوچه رفتی. اما الان به این رسیدم که همه ذخیره درونی ام مال آن حالی است که آن موقع داشتم. نه این که دانشگاه چیزی نداد... چرا. کلی دوست خوب و اساتیدی که از آن ها یاد گرفتم. اما برای آن ولگردی ها هرگز افسوس نمی خورم. جز ولگردی ها ...
مفهوم شیطان در دعای امام سجّاد (علیه السّلام)
حامد حسین گفته است، تازه نسخه ی آن به دست آمده و چاپ شده است. من مشتاق شدم. به محلّ اقامت رفتم، یک مرتبه موقع نهار دیدم من نمی توانم نهار بخورم، خدایا چه کنم؟ به صاحب خانه گفتم: به نمایشگاه برویم. گفت: می رویم، چرا ناراحت هستی؟ گفتم: من قرار ندارم، بلند شو برویم، بعداً می خوریم. گفت: خیلی خوب. شخص مهربانی بود. سوار شدیم و رفتیم، دیدیم همان خانم آن جا است، چون نمایشگاه دائمی بود، صبح تا شب ...
کسی سراغ خانواده کارگران مدفون مترو را گرفت؟
او را در اردبیل برگزار کرد، حالا از حالش می گوید، وقتی که خبر مرگ همسر جوانش را برایش آوردند: آن روز تا ساعت دو ونیم ظهر که به او زنگ زدم، سر کار بود و با هم صحبت کردیم. بعدش ساعت 5 بعدازظهر که دوباره به او زنگ زدم، دیدم موبایلش آنتن نمی دهد، هرچی پشت سر هم شماره را گرفتم، در دسترس نبود؛ گفتم شاید چون داخل تونل است، این طوری شده، ولی بعدش که ساعت از 8 شب گذشت و نیامد، نگران شدم. به همه همکارهایش ...
گفت وگو با معلمی که روستای مرزی را در اینستاگرام به شهرت رساند
خاص برای شما انتخاب شد ؟ من اهل شیروانم و شهرستان شیروان آن موقع به نیرو احتیاجی ند اشت، گفتند فقط راز و جنگلان که تازه شهرستان شد ه نیرو می خواهد و سهمیه آنجا شد م. از آن به بعد ش د ست خود م بود ، یک نقشه آورد ند و روستاهایی که معلم ند اشت را نشان د اد ند . گفتم د ورترینش کد ام است؟ خواستم بروم و ببینم لب مرز چه شکلی است و بچه هایش چطورند و امکانات د ر چه حد ی است و این شد که روستای ...
اعترافاتی "تکان دهنده" از قاتل ستایش کوچولو
.... به پایین آمدم و او را به آشپزخانه بردم و گلویش را بریدم. قاضی: چند ضربه به او زدی؟ امیرحسین: خرخره اش را دو بار بریدم. قاضی: بعد چه کردی؟ امیرحسین: توهم مشروب که از بین رفت به دوست دخترم زنگ زدم و با او صحبت کردم. صبح فردا به مدرسه رفتم و موضوع را به دوستم گفتم. او گفت اسید بریز روی جسد. اسید گرفتم و روی جسد ریختم. برای این که بوی اسید پخش نشود، روی ...
جسدی در اعماق حوضچه
اعزام شدیم. من و 8 نفر دیگر به همراه فرمانده با دو دستگاه خودرو حرکت کردیم. هر چه از تهران دورتر می شدیم ارتباط بیسیم ضعیف تر می شد تا اینکه در محدوده ای ارتباط بیسیم به طورکامل قطع شد. آن زمان تلفن همراه هم نبود و می توانم بگویم فقط خودمان بودیم و خودمان. سرانجام پس از طی مسافتی به روستا رسیدیم و مستقیم به دفتر دهیاری رفتیم. در آنجا فهمیدیم تقریباً همه اهالی روستا با هم قوم و خویش هستند و ...
کار زشت دو مرد خبیث با پسر جوان/ بهنام را با خوراندن آبمیوه بی هوش کردیم
. از آنجا که بهنام ما را دیده بود، تصمیم گرفتیم او را به قتل برسانیم. پیام گلویش را فشار داد. من هم یک پلاستیک روی سرش کشیدم و با مشت چند ضربه به سرش زدم تا اینکه مرد. بعد از کشتن بهنام مدارک خودرو، ساعت مچی و پول هایش را برداشتیم و جسدش را داخل صندوق عقب گذاشتیم. از آنجا که به منطقه گرمسار آشنایی داشتم تصمیم گرفتیم جسد را به بیابان های اطراف آنجا ببریم. در میانه راه چهار لیتر بنزین هم ...