سایر منابع:
سایر خبرها
شهیدی که آرزو داشت نخستین شهید مدافع حرم لرستان شود/ افتخار شهید عبدیان به نفس کشیدن در زمان رهبری
شهید قدرت الله عبدیان نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت است که برای دفاع از حرم آل الله جان بر دست گرفت و در 14 خرداد 95 در درگیری با تروریست های تکفیری در سوریه به شهادت رسید. به گزارش میرملاس ؛ به نقل از تسنیم شهادت عروج عاشقان به ملکوت است، متاعی که جان می طلبد و احرار را از اغیار جدا می سازد. شهدا معلمان سلوک عاشقی و پیام رسان عالم قدس به ملکوت اند که همچون رود بی قراری جز با وصال به اقیانوس آرام نمی گیرند، سبک بالانی که در افق اعلی بال گشوده اند و در کعبه عشاق به وصال رسیدند. تاریخ گواهی می دهد در هر زمان و شرایطی که اسلام درخطر باشد لباس شهادت بر تن جوانان این سرزمین می شود و جان برکف روانه میدان می شوند امروز نیز که کفار و یزیدیان زمان کشتار راه انداخته اند و قصد تعرض به حرمین شریفین رادارند سربازان و تربیت یافتگان مکتب اهل بیت(ع) برای دفاع از حرم عمه سادات حضرت زینب(س) سر از پا نمی شناسند. مدافعان حرمی که در بیعتی حسینی به مبارزه با ظلم و کفر می شتابند، عهد و پیمانشان رنگ خون می گیرد و روح بلندشان در جوار اهل بیت(ع) آرام می شود و به وصال معشوق می رسند. پرستوهای عاشقی که دنیای فانی امروز نمی تواند روح بلند اهورایی شان را تحت سیطره خود درآورده و اسیر کند. مهمان پدر و مادری مهربان و صبور شده ایم تا از شهیدی برایمان بگویند که از زندگی، زن و فرزند کوچکش گذشت تا دشمن نگاه چپی به حرم عمه سادات نکند. شهید مدافع حرم قدرت الله عبدیان در تاریخ 30 فروردین ماه سال 57 دیده به جهان گشود و همانند سرو قامتان جنگ تحمیلی قدم درراه مبارزه با ظلم گذاشت و توانست خود را چهاردهم خردادماه 95 به عاشقان و شیفتگان هشت سال دفاع مقدس برساند. افتخار هم نشینی با پدر، مادر و برادر نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت را داریم که با گویش شیرین لکی پذیرایمان می شوند ولی به دلیل سکونت همسر و پسر 10 ساله شهید در تهران نتوانستیم صحبتی با آن ها نیز داشته باشیم. مهربانی خصوصیت بارز شهید عبدیان غم سنگین از دست دادن فرزندی مهربان و دلسوز را می شود از لباس های مشکی، نگاه غم بار خانواده و نصب عکس شهید بر در و دیوار منزل احساس کرد. لیلا کریمی مادر شهید است که عشق مادری در چشمانش می جوشد؛ مادر کلامش را با مهربانی شهید آغاز می کند، پسرم خیلی مهربان بود و اخلاق بسیار خوبی داشت. مادر خاطرات شهید را تداعی می کند، وقتی به منزلمان می آمد اجازه نمی داد بلند شویم می گفت شما سر جای خود بنشینید من به خدمت شما می آیم، اول روسری ام را کنار می زد و سه بار گلویم را می بوسید و بعد شروع به احوالپرسی می کرد. فرزندم بسیار پاک بود از کلاس دوم ابتدایی همیشه با وضو بود، خدا او را به راه راست هدایت کرد و به راه پاکی رفت. مادر شهید می گوید: پسرم همیشه به فکر ایتام بود به ویژه در ایام عید به هر یتیمی می شناخت کمک می کرد می گفت این بچه ها پدر ندارند و ممکن است سرپرست آن ها نتواند چیزی برای آن ها بخرد؛ اگر می فهمید کسی نیازمند است هر چیزی که نیاز بود می خرید و به من می داد تا برای آن ها ببرم و تأکید می کرد کسی از این کمک ها اطلاع پیدا نکند. برای عید امسال نیز هدایایی گرفته بود و به من داد تا به دست چند یتیم برسانم، روز پنج شنبه آخر سال بود که من تمام هدیه هایی را که سفارش کرده بود به دست ایتام رساندم و به منزل که بر گشتم گفت مادر الآن خیالم راحت شد. 12 فروردین 95 آخرین دیدار شهید عبدیان با پدر و مادر مادر است دیگر، تمام خاطرات و خوبی های فرزندش لحظه ای از جلوی چشمانش دور نمی شود. با حسرتی که در دل دارد از آخرین روزهای دیدن فرزندش می گوید فروردین ماه امسال از تهران به کوهدشت آمد و چند روزی در کنار ما بود، سه روز پشت سر هم همه اعضای خانواده را به تفریح برد و دوازدهم فروردین از ما خداحافظی کرد و برای همیشه رفت. پدر نیز از خوبی های فرزندش می گوید: شش فرزند پسر و یک دختردارم، قدرت فرزند بزرگ و نور چشمم بود او بسیار خوش اخلاق بود و هرچه از او به یاد دارم خوبی است، به فکر همه کس بود آنچه از دستش برمی آمد برای دیگران انجام می داد. وقتی از تهران به منزلمان می آمد و شب می رسید من می رفتم و درب حیاط را برای او باز می کردم اما او ناراحت می شد و می گفت چرا شما زحمت افتاده اید.اکنون بعضی اوقات که صدای ماشین می شنوم یک لحظه احساس می کنم پسرم از راه رسیده است. منش، سکنات و گفتار نیک این بزرگ مردان است که به آن ها توفیق شهادت می دهد که همانند شهدای سر جدای کربلا روحشان در ملکوت اعلا مسرور است و خدا آن ها را از چشمه یفجرونها تفجیرا سیراب می کند. مادر شهید ادامه می دهد قدرت دو سال سرباز ارتش بود، از سربازی که برگشت به پدرش گفت اگر دوست داری ادامه تحصیل نمی دهم کار می کنم و کمک خرج خانواده می شوم که پدرش قبول نکرد و همان سال در دانشکده افسری قبول شد و پس از چهار سال جذب سپاه و رسمی شد. از رفتن پسرم به سوریه مخالفتی نداشتیم، فرزندم فدای رهبری پسرم وقتی سرکار رفت سه ماه اول حقوق خود را نذر کرده بود به طوری که بخشی از آن را به دانش آموزان یتیم و بخش دیگری را به خانواده های نیازمند می بخشید؛ او سال 85 ازدواج کرد و یک پسر 10 ساله به نام محمدمهدی از او به یادگار مانده است. پسرم همیشه با همسر و فرزندش مهربان و صمیمی بود و در دوران زندگی شان کوچک ترین مشکلی باهم نداشتند. وی گفت: از رفتنش به سوریه هیچ مخالفتی نداشتیم چون راهی بود که خودش انتخاب کرده بود، دفاع از حرم حضرت زینب(س) امری ضروری است و هر کس که بتواند اسلحه به دست بگیرد باید به سوریه و عراق برود، فرمان رهبر واجب است و فرزند من نیز فدای رهبری. آخرین مکالمات شهید عبدیان با خانواده اش مادر از آخرین مکالماتی که با شهید داشتند سخن می گوید: پسرم وقتی که در سوریه بود یک روز در میان زنگ می زد و احوالمان را می پرسید، آخرین باری که تماس گرفت با همه اعضای خانواده صحبت کرد حتی سراغ برادرزاده چهارساله اش را گرفت تا با او صحبت کند. در بین صحبت هایش سه بار گفت اگر عمری باشد و مرگ مهلت دهد 11 روز دیگر برمی گردم بعد با تک تک اعضای خانواده خداحافظی کرد و این آخرین مکالمه ای شد که با او داشتیم پس ازآن سه روز بود که تماس نگرفت تا خبر شهادتش را برایمان آوردند. سجاد عبدیان که خود طلبه است از فعالیت های برادر شهیدش می گوید: برادرم به سه زبان کوفی، بصری و شامی با لهجه مسلط بود و هیچ وقت در این مورد سخنی نگفت و بعد از شهادتش متوجه شدیم که این توانمندی را دارد. لحظه باخبرشدن پدر و مادر از شهادت فرزند پدر شهید از لحظه باخبر شدن شهادت پسرش می گوید برای دادن خبر شهادت فرزندم چند تا از بزرگان محله و اقوام جمع شده و به منزلمان آمدند تا چشمم به آن ها خورد متوجه شدم که قدرت شهید شده است، سنگینی بغض گلوی پدر اجازه سخن نمی دهد. برادر شهید ادامه می دهد ما از شهادت برادرم خبر نداشتیم ولی برخی از همسایه هایمان از اخباری که در سایت های خبری منتشرشده بود فهمیده بودند ولی به ما نگفتند. یکی از اقواممان تماس گرفت که باید باهم جایی برویم، سوار ماشین شدیم که به سمت گلزار شهدا می رفت با خودم فکر کردم لابد کسی فوت شده و برای مراسم تشییع می رویم. احوال قدرت را جویا شد که گفتم سوریه است، پرسید از او خبردارید گفتم نه باز سؤال خود را تکرار کرد که هیچ خبری از برادرت نداری دلیل سؤال کردن مکررش را جویا شدم گفت خبرداری جمعی از نیروهای ایرانی در سوریه محاصره داعش شده اند. باز سؤال کرد اگر قدرت در بین آن ها باشد چه؟ گفتم قدرت در سفارت است، باز سؤال خود را تکرار کرد چند لحظه ای سکوت کردم گفتم اگر جز آن ها باشد شاید اسیرشده باشد گفت نه اگر جزء این نیروها بوده قطعاً شهید شده است. پس از چند لحظه سکوت گفت قدرت شهید شده است، لحظه خیلی سختی بود چند لحظه ای را گریستم و در این فکر بودم که چگونه خبر شهادت برادرم را به خانواده بدهم باهمسرم تماس گرفتم که گریه می کرد از شهادت قدرت خبردار شده بود بااین وجود فکر کردم پدر و مادرم نیز می دانند. به همراه جمعی از بزرگان اقوام و محله به منزل رفتیم در را باز کردم پدرم در اتاق دراز کشیده بود و مادرم در گوشه حیاط نشسته، خیلی سریع در را بستم و برگشتم به آن ها گفتم خبر ندارند، گفتند به داخل می رویم و خبر شهادت قدرت را می دهیم که پدر و مادرم تا چشمشان به جمعیت خورد متوجه شهادت برادرم شدند. پسرم فدای امام حسین(ع) مادر می گوید پس ازاینکه متوجه شهادت پسرم شدم سؤال کردم پیکر قدرت به دست داعش افتاده گفتند نه پیکر شهید نزد نیروهای ایرانی است که گفتم پسرم فدای امام حسین(ع). پدر ادامه می دهد مرگ راه حقی است ولی از دست دادن عزیز سخت است، پسرم که شهید شد برایم قابل باور نبود ولی بر خدا توکل کردم و گفتم فدای امام حسین(ع) و با هر یا حسین گفتن درونم آرام می شد. برادر شهید از حس و حالش در زمان شهادت برادرش می گوید: برادرم پس از 34 روز که در سوریه بود به شهادت رسید؛ وقتی خبر شهادتش را شنیدم به یاد امام حسین(ع) افتادم که در زمان شهادت حضرت ابوالفضل(ع) گفت کمرم شکست و امیدم ناامید شد من نیز از شنیدن شهادت برادرم احساس کردم کمرم شکست، مرگ برادر خیلی سخت و کمرشکن است اما اکنون به شهادت برادرم افتخار می کنم. نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت آرزوی شهید عبدیان از نحوه شهادت برادرش سؤال کردم گفت: نحوه شهادتش را دقیق نمی دانیم ولی ترکش به سرش اصابت کرده بود، چند روز قبل از شهادتش باهمسرش تماس گرفته و می گوید منزل شهید عبدیان و چند بار تکرار می کند سرم به فدای سر اربابم حسین(ع) همسرش می گوید صحبت کردنش با همیشه متفاوت بود و انگار خودش می دانست به زودی شهید می شود. وی گفت: برادرم همیشه به مزاح می گفت خودم نخستین شهید مدافع حرم استان لرستان می شوم اما وقتی که خبر شهادت شهید ماشاالله شمسه نخستین شهید مدافع حرم لرستان را شنید گفت انشاالله در سال 95 خودم نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت هستیم. شهید هفت بار به سوریه و یک بار به عراق رفته است و هر بار از پسرش سؤال کرده دوست داری چه سوغاتی برایت بیاورم ولی بار آخری که به سوریه بود اصلاً نگفته بود انگار خودش خبر داشت که دیگر بازنمی گردد. وی می گوید شهید حسن خلق داشت، صفتی که انسان را به قرب خدا نزدیک می کند، کم حرف بود، هیچ وقت غیبت نمی کرد و اگر در جمعی بود که غیبت می شنید بحث را عوض می کرد، کم خواب بود و همیشه قبل از اذان صبح بیدار می شد، همسرش تعریف می کرد گریه های او را سر نماز دیده و یک شب با صدای گریه همسرش موقع خواندن نماز شب بیدار می شود. افتخار می کنم در زمان کسی نفس می کشم که پاک ترین آدم روی زمین است همیشه از سخنان رهبری اطاعت می کرد و هیچ وقت نمی گفت چرا باید این کار را انجام دهم حتی در دست نوشته هایش بیان کرده افتخار می کنم در زمان کسی نفس می کشم که پاک ترین آدم روی زمین است. برادر شهید گفت: شهید به مسئله حق الناس بسیار حساس بود به طوری که هرگاه کسی حق یک نفر را غصب می کرد بسیار ناراحت می شد، همیشه به پدر و مادر احترام می گذاشت، تواضع و حسن خلق داشت. بارها می گفت وقتی در منزل قرآن می خوانی آرام نخوان سعی کن با صدای بلند بخوانی چراکه فرزندت می شنود و در روح، آینده و خوب بودن او تأثیر می گذارد، درست است که بچه مشغول بازی می شود ولی همین که صدای قرآن در خانه بلند باشد و به گوش او می رسد تأثیرگذار و سرنوشت ساز است همین خصوصیات خوب برادرم سبب شهادتش شد. ارادت شهید عبدیان به شهید صیاد شیرازی و تهرانی مقدم برادرم به شهید صیاد شیرازی، شهید تهرانی مقدم علاقه بسیار زیادی داشت و به دوتا از دوستان شهیدش، شهید کارگر و شهید علی کنعانی عشق و ارادت خاصی داشت و در تشییع پیکر شهید علی کنعانی به من گفت امروز در تشییع جنازه یکی از بهترین رفقای زندگی ام می روم نماز وحشت فراموش نشود. وی گفت: همکاران شهید می گویند برادرم در پادگان خیلی مهربان و با نجابت بود، در مراسم تشییع پیکر برادرم یک نفر خیلی ناراحتی می کرد و فریاد می کشید حتی از ما که خانواده شهید بودیم بیشتر بی تابی می کرد و می گفت می خواهم سجاد را ببینم. وقتی جلوتر رفتم سربازی بود که تاکنون او را ندیده بودم و نمی شناختم که گفتند این سرباز منشی دفتر شهید عبدیان است. سؤال کردم چه چیزی سبب شده این سرباز این گونه به مافوق خود علاقه داشته باشد گفتند شهید عبدیان بسیار خوش رفتار بوده و حتی یک لحظه هم کارهای شخصی خود را به این سرباز نداده است؛ شهید مهربان و خوش خلق بود و اگر این مهربانی را نداشت سربازش این گونه برای او بی تابی نمی کرد. از شهادت فرزندم راضی ام و خدا را شکر می کنم در پایان پدر شهید گفت: از اینکه فرزندم به این مسیر رفت راضی ام و خدا را شکر می کنم، فرزندم فدای امام حسین(ع) و فدای رهبر. مادر نیز می گوید از حضرت زینب(س) می خواهم به اسلام قدرت بدهد و هم رزمان فرزندم حق او را از دشمن بگیرند. در دست نوشته شهید آمده است خدا را شاکر و سپاسگزارم در دوره ای از زمان به ما نعمت حیات داد که بهترین ها را به نحوی درک کردم، در دوره ای نفس کشیدم که رهبری شخصیتی را درک کردم که بدون شک پاک ترین و بهترین شخصیت در این کره خاکی است. شخصیتی که بدون تردید بدون هیچ هوای نفسی خیرخواه امور مسلمین است و عمری در این راه صرف کرده است. شخصیتی که دفاع از مظلومان و دشمنی با ظالمان را در امورات زندگی ما وضع و روشن به ما آموخت و ما را در آن راه بزرگ هدایت و رهبری کرد. خدا را شاکرم ملتی را درک کردم که به گفته رهبر فقیدم از امت رسول الله در صدر اسلام بالاتر، بهتر و برتر است. ملتی که در دوران حیات خود ثابت کرد شاید تنها ملتی است که از صدر اسلام تاکنون درحالی که زر و زور و تزویر در یک طرف جهت انحراف این ملت از مسیر خود باهم جمع شدند تا این ملت از مسیر حقی که انتخاب کرده است دست بردارد اما این ملت با بصیرت تمام در برابر زر و زور و تزویر حق را انتخاب کرد و این در تاریخ بی مانند است. خدا را شاکرم در دوره ای نفس کشیدم که بهترین افراد بشر را به نوعی درک کردم، در محلی کارکردم که بهترین انسان ها را دیدم، درزمانی زیستم که حق و باطل را توانستم از هم تشخیص دهم و الحمدالله جزء سربازان کوچکی از جناح حق باشم. اتفاقاتی که امروز در منطقه در حال رخ دادن است شاید به نوعی دارد همان خوارج دوره امام علی(ع) را به ما نشان می دهد، همان معاویه و یزیدهای زمین در منطقه در حال جولان هستند و این با چشم عادی هم قابل دیدن است. ما اگر در تاریخ درباره قوم مغول خواندیم شاید بعضی شرایط و اوضاع برایمان قابل درک نبود ولی با ظلم و ستم هایی که از به ظاهر مسلمان های این دوره دیدیم تازه متوجه شدیم که به نوعی قوم مغول هم شاید خیلی قوم بدی نبوده این اصحاب داعش و سگ های آل سعود و آل یهود الحق که روی سفیدی برای قوم مغول گذاشتند. خون جاری بر پیشانی شهید است که زنگار از آینه وجودمان پاک می کند تا اوج بندگی، سیر و سلوک در عالم معنویت را از فداکاری آن ها درس بگیریم. گزارش از سکینه و فاطمه بیرانوند درج شده توسط : سرویس خبر و رسانه " میرملاس " ...
قاتل ستایش نی ریز، چگونه دختر 6ساله را در بیابان کشت؟
سرقت بوده است. متهم در جلسه دادگاه که اوایل خردادماه سال جاری در شعبه اول کیفری یک استان فارس برگزار شد به بزه ارتکابی اعتراف کرد و در خصوص این جنایت توضیح داد: آن روز همسرم به خانه مادرش رفته بود . به من زنگ زد و گفت معلم پسرم نیامده و از من خواست دنبال فرزندم بروم. من به مدرسه او رفتم اما نبود. به خانه پدر و برادرم رفتم آنجا هم نبود. به خانه آمدم وبه همسرم زنگ زدم گفتم پسرم نیست ...
زنی برای کشتن شوهرش آدمکش اجیر کرد
جوانی هراسان با کلانتری 17 مهرویلای کرج تماس گرفت و از قتل همسرش خبر داد. با اعلام موضوع به بازپرس ویژه قتل دادسرای کرج، بلافاصله تیمی از کارآگاهان جنایی در محل حادثه حاضر شده و با جسد خونین مرد 40 ساله ای به نام فرشاد روبه رو شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود. پس از انتقال جسد قربانی به پزشکی قانونی، همسر وی تحت بازجویی قرار گرفت. سحر با اظهار بی اطلاعی از ماجرای کشته شدن ...
واقعیت اعدام های سال 67/ فحشای سازمان یافته در خانه های تیمی منافقین/ ردپای سیا در مرگ موسی خیابانی!
معرفی کرد. اتاقم محل اسکانش شده بود و همسر او نیز جز گروهک منافقین و زندانی بود. این فرد به عنوان اینکه این خانه و شماره تلفن برای خودش است، با سمپات ها و هوارادان منافقین در آلمان و انگلیس تماس حاصل می کرد و از آن طریق به او عنوان می شد که مثلا فلان روز در فلان منطقه اصفهان دو نفر می آیند، اینها را تحویل بگیر و از طریق کرمان و زاهدان به سمت خارج از کشور منتقل کن. به جرات می توانم بگویم که این فرد ...
سرابِ زن جوان برای زندگی رؤیایی در خارج
همسرم ، پیامکی را از طریق گوشی همسرم به برادرِ وی ارسال کردند که در آن پیامک عنوان شده بود که همسرم به دست آنها به قتل رسیده و جسد وی را نیز در بیابان های اطراف بهشت زهرا رها کردند . با توجه به پیامک ارسال شده مبنی بر ارتکاب جنایت و رها کردن جسد فقدانی در بیابان های اطراف بهشت زهرا ، هماهنگی های لازم در این خصوص انجام و تیمی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی به همراه دیگر عوامل انتظامی به ...
خرما فروشی که خبر شهادتش را مولا علی(ع) بشارت داد
به گزارش تهران نیوز ، به نقل از وارث: میثَم تمّار اَسَدی کوفی ، از یاران امام علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) است که پیش از واقعه کربلا در کوفه به دستور ابن زیاد به دار آویخته شد و به شهادت رسید. از جزئیات زندگی میثم اطلاعات روشنی در دست نیست. او در کوفه خرمافروشی می کرد. کرامات و پیش گویی هایی به او نسبت داده اند. بعضی از محققین معاصر، میثم را ایرانی دانسته اند که چون بردهٔ ...
سرگذشت پسری که از بهزیستی به سربازی رفت
...> گفته اند اگر برای درمان افسردگی ات شوک بگیری، معاف می شوی. من به شوک گرفتن راضی شده ام. شش جلسه شوک برایم نوشته اند اما کسی نیست بیاید رضایت بدهد و امضا کند که به من شوک بدهند. این را عرفان می گوید. برای گفتن جمله بعدی آن قدر صدایش را پایین می آورد که به زور می فهمم، چه می گوید: من بچه سرراهی ام! عرفان دو ساله بود که پدر معتادش او را از مادرش ربود و به تهران آورد. در خانه ای کوچک و ...
زن 17 ساله قربانی شک به ارتباط داماد و مادرزن
حقوق بنفشه را دادم و قرار شد از هم جدا شویم. خانه ای برایش اجاره کرده بودم البته هنوز از هم طلاق نگرفته بودیم. بچه را هم خودم بردم. روز حادثه با من تماس گرفت و گفت می خواهد بچه را ببیند و چند روزی با فرزند مان باشد. من هم قبول کردم و بچه را به تهران آوردم. بچه را به بنفشه دادم و دوباره به تاکستان برگشتم. سر شب بود که بنفشه تماس گرفت و گفت دیگر حوصله بچه را ندارد و از من خواست او را تحویل ...
قاتل ستایش به یک بار اعدام و یک بار قصاص نفس محکوم شد
به گزارش شیعه نیوز ، 23 فروردین ماه بود که گزارشی مبنی بر وقوع قتل یک دختر بچه شش ساله افغان در روستای خیرآباد ورامین تحویل مراجع قضایی شد، گزارش حاکی از آن بود که ستایش قریشی که به گفته پدر او روز یکشنبه 22 فروردین برای خرید بستنی از منزل خارج شده، دیگر به خانه بازنگشته است. در تحقیقات اولیه مشخص شد که پسر 17 ساله همسایه که دچار وسوسه شیطانی شده بود او را ربوده و پس از تجاوز او را به ...
سلایق و علایق سردار جوان فوتبال ایران
صمیمی می شود، می گوید: جدا از پدر و مادرم که رفقای من هستند، با مهدی طارمی و فرهاد قائمی هم رفاقت دارم. با فرهاد تلفنی در تماس هستم و هر وقت فرصت باشد، با هم قرار می گذاریم و در اردوی تیم ملی هم با همه بچه ها رفیقم اما بیشتر با مهدی طارمی و رامین رضاییان ارتباط دارم. البته زیاد رفیق باز نیستم و این را همه دوستانم هم می دانند. در روسیه هم روابطم با همبازیانم دوستانه و صمیمانه است اما حد و مرز دارد ...
پسرم را کشتند چون معتقد بودند من مزدور خمینی هستم/ نهضت خمینی شکستنی نیست حتی اگر دولتی با آمریکا سر یک ...
علی نام پسرش را به عشق امام خمینی(ره) روح الله گذاشته بود. محمدعلی هشت سال در جبهه های ایران می جنگد. او در طول هشت سال فقط چهار روز به مرخصی می رود. جنگ تمام شده اما کار او تمامی ندارد. او برای آزادی قدس به ایران آمده، این را از امام یاد گرفت وقتی که گفت: راه قدس از کربلا می گذرد . دو سه سال بعد از پایان جنگ مادرش را از دست می دهد اما بازهم در جبهه می ماند. محمدعلی تا سال 1375 یعنی 9 ...
ادعاهای عجیب زوج افیونی در مرگ نیکان کوچولو + عکس
اعتیادمان بچه هایم را مدتی به خانه مادرم فرستادم اما پس از چند وقت مجبور شدیم آنها را به بهزیستی بفرستیم چون دود مواد مخدر باعث بیماری بچه هایمان می شد و قصد داشتم مواد را ترک کنم که بچه هایم به خانه بازگردند که این ماجرا پیش آمد. بنا به این گزارش، تحقیقات پلیسی در این مرحله در انتظار نظریه پزشکی قانونی است و زوج افیونی به دستور بازپرس مرادی از شعبه دوم دادسرای ناحیه 27 در اختیار ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار دارند. ...
معمای ناپدید شدن ناگهانی 3 زن در تهران
هفتم دادسرای امور جنایی تهران گفت: صبح دوشنبه به سرکار رفتم و زمانیکه به خانه بازگشتم متوجه نبود مادرم شدم ، ابتدا فکر می کردم مادرم برای خرید از خانه خارج شده اما هرچه انتظار کشیدم بی فایده بود و به سراغ آشنایان و دوستان خانوادگی مان رفتم اما هیچ کس از مادر اطلاعی نداشت نمی دانم چه اتفاقی رخ داده است و بنا به این گزارش، تیمی ازماموران اداره 11 پلیس آگاهی تهران به دستور بازپرس مرشدلو برای ردیابی 3 زن گمشده وارد عمل شده اند. ...
احتمال خودکشی در سقوط مرگبار پسربچه هشت ساله
با شناسایی هویت پسربچه هشت ساله که به دنبال سقوط از پلی در مشهد جان باخته بود، احتمال اینکه وی دست به خودکشی زده است، قوت گرفت. به گزارش همشهری، بعدازظهر دوشنبه هفته گذشته پسربچه ای به دنبال سقوط از پلی حوالی میدان امام حسین مشهد جانش را از دست داد.با حضور بازپرس احمدی نژاد، کشیک قتل مشهد در محل حادثه و صدور دستورات قضایی، جسد پسربچه به پزشکی قانونی منتقل و جست وجو برای شناسایی خانواده ...
اعتبارم را از تلویزیون بدست آورده ام / شبکه های مجازی به فردیت دامن زده است
به گزارش جام جم ، او با دعوت مسعود کرامتی و بازی در سریال ترانه مادری در نقش یک جوان کم حرف همراه سیاوش خیرابی تبدیل به بازیگری محبوب و پر کار در تلویزیون شد. کیمیا و خاک، گناهکاران، همیشه سینما، کارآگاهان، سریال ترانه مادری، دفتر خانه شماره89، ساختمان 85 ، کلانتر، شوق پرواز، سایه روشن، ستاره های سربی، سریال پنجره، تقاطع و سریال هفت سین از جمله بازی های افشانی محسوب می شوند. افشانی چند سالی است سوای بازیگری در حوزه کارگردانی و تهیه کنندگی نیز فعالیت دارد. فیلم سه خط موازی، فیلم جواد و فرشته و بچه های لواسان از این جمله هستند. اجرای برنامه هایی نظیر برنامه زنده بوم سفید، و برنامه زنده ماه محبوب، برنامه ایستگاه نوآوران، برنامه زنده و پرواز 1404 نیز از جمله اجراهای تلویزیونی افشانی محسوب می شوند. با او درباره فعالیت های بازیگری و کارگردانی اش گفت وگویی انجام داده ایم. چرا بازی در سریال شوق پرواز را پذیرفتید؟ همیشه منتظر موقعیتی بودم که با یدالله صمدی در فیلم یا سریالی همکاری داشته باشم و در ضمن سریال شوق پرواز، سریال ارزشمند، شریف و خوبی بود و به زندگی یکی از خلبانان مهم تاریخ دوران دفاع مقدس می پرداخت که در زمان جنگ در نیروی هوایی منشا خدمات زیادی بود و رشادت هایش در تاریخ ایران همیشه ماندگار است. در سال هایی که سریال تولید می شد من علاقه داشتم در این نوع سریال های فاخر بازی داشته باشم. سریال شوق پرواز چقدر توانست حق مطلب را درباره شهید بابایی ادا کند؟ یدالله صمدی کارگردانی است که با ساخت این سریال اعتبار سی ساله دوران کاری اش را در میان نهاد تا اثری در خور شان و مقام شهید بابایی بسازد و برای نگارش فیلمنامه مدتها تحقیق و پژوهش انجام دادند و با خانواده شهید بابایی در ارتباط بودند و در خاطرم هست که همسر شهید بابایی هم در طول کار با سریال در ارتباط بود و اطلاعات زیادی در اختیار تیم سازنده شوق پرواز قرار داد. وجود چنین اطلاعاتی و این همراهی ها باعث شد چهره کامل و دقیقی از شهید بابایی در سریال ارائه شود و در ضمن چون کار دلی و با عشق ساخته شده بود با مخاطب هم ارتباط خوبی برقرار کرد و سریال مخاطبان زیادی داشت. تیم بازیگری شو ق پرواز با حضور بازیگرانی مثل شهاب حسینی، کورش تهامی، ستاره اسکندری، شهرام حقیقت دوست، الهام حمیدی، مهران رجبی و سایرین چقدر به موفقیت سریال کمک کرد؟ حضور این بازیگران صاحب نام و ارزنده باعث وجهه کار می شد و در ضمن من دومین تجربه بازی ام را در این سریال انجام دادم و توانستم تجربیات خوب و ارزنده ای از این بازیگران به دست بیاورم در سالی که سریال شوق پرواز را بازی کردم اتفاقات خوبی برایم به وجود آمد و همزمان سریال ساختمان 85 به کارگردانی مهدی فخیم زاده بازی کردم. همکاری ای که برایم جذابیت زیادی داشت و دوباره این فرصت را به دست آوردم که با یک کارگردان صاحب سبک و با تجربه تلویزیونی همکاری کنم و بتوانم با شیوه های مختلف کارگردانی آشنا بشوم. امیرعلی، نقشی که در سریال شوق پرواز بازی کردید برایت، چه ویژگی هایی داشت؟ نقشی ساده و معمولی بود او پسر جوان یک خانواده طبقه متوسط بود که خواهر بزرگ ترش درگیر تحقیقات درباره زندگی شهید بابایی می شود. نقشی کم و بیش هم سن و سال خودم که البته ایفای این نوع نقش های به ظاهر ساده کار دشوار و سختی است و نباید فراموش کنیم محوریت اصلی سریال شوق پرواز شخصیت شهید بابایی بود. از بازی در سریال شوق پرواز خاطره ای هم دارید؟ کلیت سریال برای من پر از آموختن و مواجه شدن با نکات جدید بازیگری بود که از کارهای خوب کارنامه بازیگریم است. چقدر به بازی در سریال های تلویزیونی علاقه دارید؟ من مدت ها در تلویزیون به عنوان مجری و بازیگر در کارهایی مثل کلانتر، ترانه مادری و سایه روشن حضور داشته ام و اعتبار و وجهه زیادی بابت حضورم در تلویزیون به دست آورده ام. بازیگر موقعی که در یک سریال بازی می کند با طیف زیادی از مردم در چهار گوشه ایران ارتباط برقرار می کند. م ...
دستگیری دزدان جنایتکار طلافروشی در یزد
بعد ازظهر روز یکشنبه گذشته، مرد جوانی به نام محمدعلی حق شناس - پسر طلافروش- بعد از بستن طافروشی وارد پارکینگ شد تا سوار خودرو به خانه برود که هدف حمله مردان ناشناس قرار گرفت. سارقان پس از سرقت کلیدهای مغازه، دست و پای محمدعلی را بسته و راهی مغازه شده و نقشه سرقت را اجرا کردند. اما پسرجوان که ازسوی تبهکاران زیرکیسه های سیمان قرارگرفته بود دچار خفگی شد و به طرز دلخراشی جان سپرد. جسد پسر طلافروش حدود سه ساعت بعد توسط خانواده اش پیدا شد. ...
جزییات سرقت های بازپرس قلابی در 8 شهر کشور
عنوان مامور پلیس یا بازپرس دادسرا معرفی می کرد و با ادعای این که مجوز بازرسی دارد، به داخل منزل شکات وارد می شد و با خروج اموال با ارزش اقدام به سرقت کرده و در نهایت به صاحبان خانه عنوان می نمود که برای تحویل وسایل به فلان ارگان مراجعه کند. دادستان تهران با تشکر از اقدامات سرپرست دادسرای ویژه سرقت و ماموران آگاهی تهران در مورد دستگیری این متهم و سایر مرتکبان این پرونده گفت: برای نامبرده ...
عروس تهرانی را از تالار دزدیدند
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از رکنا ، صبح چهارشنبه 31 شهریور ماه سال جاری پسر جوانی با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران از ماجرای ربوده شدن همسرش در شب عروسی شان پرده برداشت. این جوان در شعبه هفتم دادسرای ناحیه 27 تهران به بازپرس مرشدلو گفت: من و همسرم پرستار هستیم و در یک بیمارستان با هم کار می کردیم و که پس از مدتی تصمیم به ازدواج گرفتیم. وی افزود: 40 روز پیش با همه ایرادهایی که ...
آزادی مردی که همسرش را قربانی رابطه پنهانی کرد
مردی که در پی رابطه ای بی شرمانه با مادر همسرش، اقدام به قتل همسر نوجوانش کرده بود، هفت سال بعد از جنایت، با رأی دادگاه آزاد می شود. به گزارش شرق، سال 88 بود که مأموران پلیس باخبر شدند زن نوجوانی به قتل رسیده و جسد مقابل خانه پدرش رها شده است. زمانی که تحقیقات برای روشن شدن این موضوع آغاز شد، مأموران از خواهر این زن نوجوان بازجویی کردند. او گفت: من اطمینان دارم شوهر خواهرم دست به قتل ...
روایت سی و یک سال چشم انتظاری پدر برای دیدن فرزندش/ رضایت مشروط مادر برای اعزام علی اکبر به جبهه
خیلی سریع از شتر پیدا می کند و در پاسخ به سؤال پدربزرگ که می پرسد چه وقت پول این بارها را بدهم، می گوید اقا گفته خودشان حساب می کنند! از محرم آن سال تا زمانی که پدربزرگ زنده بود به قول مادربزرگ، شتربان رفت که رفت .. مادرم عذرا تاجیک تحت تربیت چنین پدری بزرگ شده بود، بانوی مؤمنه که عاشق امام رضا علیه السلام بود. او ارادت خاصی به اهل بیت علیهم السلام و ساداات داشت، سفارش همیشگی مادر به ما ...
قاتل "ستایش" به 2 بار اعدام محکوم شد
...> امیر حسین، پسر نوجوانی در روز 21 فروردین ماه امسال یکی از جنجالی ترین جنایات را رقم زد و دختر 6 ساله افغانستانی به نام ستایش قریشی را که همسایه شان بود به طرز فجیعی به قتل رساند. آخرین دفاعیات قاتل ستایش کوچولو امیرحسین در جلسه بازپرسی، روز حادثه را اینگونه توضیح داد: ستایش همیشه برای بازی با تبلت خواهرزاده ام به خانه ما می آمد. آن روز هم او برای بازی با خواهرزاده ام آمد ...
واقعیت اعدام های سال67 و برکناری آیت الله حسینعلی منتظری از زبان مشاور ارشد دادستان کل کشور
انگلیس تماس حاصل می کرد و از آن طریق به او عنوان می شد که مثلا فلان روز در فلان منطقه اصفهان دو نفر می آیند، اینها را تحویل بگیر و از طریق کرمان و زاهدان به سمت خارج از کشور منتقل کن. به جرات می توانم بگویم که این فرد چندین انبار اسلحه از منافقین به ما تحویل داد. امثال او خیلی زیاد بودند، این فرد که سابقه هفت ماه عضویت در آن سازمان جهنمی را داشت توسط یکی از منافقین تواب که از تهران به کرمان آمده بود ...
مردی که در تلگرام زن بود
زن جوانی که برای سفر به ترکیه نقشه ربودن و قتل خودش را برای همسر و برادرش طراحی کرده بود در ارومیه خودش را به پلیس معرفی کرد. پانزدهم شهریورماه مردی به کلانتری 169 مشیریه رفت و به ماموران گفت: لیلا همسر 25 ساله ام برای خرید از خانه بیرون رفت. دو ساعت بعد از رفتنش به من پیامک داد که نیاز به کمک دارد و فوری با او تماس بگیرم. اما از آن موقع هر چه با او تماس می گیرم گوشی اش خاموش است. ...
قاتل “ستایش” به 2 بار اعدام محکوم شد
21 فروردین ماه امسال یکی از جنجالی ترین جنایات را رقم زد و دختر 6 ساله افغانستانی به نام ستایش قریشی را که همسایه شان بود به طرز فجیعی به قتل رساند. نورالله عزیز محمدی رئیس سابق شعبه دوم کیفری یک استان تهران و عسکر قاسمی اقباش وکالت خانواده ستایش را به عهده گرفتند. آخرین دفاعیات قاتل ستایش کوچولو به گزارش روزنامه ایران، امیرحسین در جلسه بازپرسی، روز حادثه را اینگونه توضیح داد ...
12 سال سرگردانی بعد از قتل مادر و خواهر
دایی و خاله اش را پیدا کند تا از آنها نیز بابت قتل مادرش رضایت بگیرد. به گزارش اعتدال به نقل از شهروند ، 22 تیر سال 83 بود که این پرونده پیش روی پلیس قرار گرفت. آن روز وقتی صدای انفجار از یک خانه ویلایی در پاکدشت شنیده شد، همسایه ها با ورود به این خانه با صحنه هولناکی در حمام خانه روبه رو شدند. جسد مادر و دختر در داخل حمام روی زمین افتاده و به آتش کشیده شده بود. پسر 20 ساله خانواده به نام ...
خودکشی دلخراش پسر 8 ساله از روی پل
.... دقایقی بعد امدادگران اورژانس خود را به محل حادثه رسانده و با معاینه پسر هشت ساله متوجه مرگ او شدند. موضوع به پلیس گزارش شد و ماموران پس از حضور در محل متوجه شدند، پسر بچه از طبقه روگذر به طبقه زیرین پل سقوط کرده و بر اثر شدت جراحات در دم جان باخته است. با حضور قاضی علی اکبر احمدی نژاد بازپرس ویژه قتل مشهد، تحقیقات جنایی در این پرونده آغاز شد. جسد متعلق به پسری با لباس های مرتب و ...
گفتگوبا مُرده یخی که زنده شد / این مرد در سردخانه بیمارستان چشمانش را باز کرد+ عکس
داده است به خانه بازگشته و بچه هایش را که در تهران زندگی می کنند را از ماجرای تلخ زندگی اش با خبر می کند تا همه پیراهن عزا به تن کنند. نیم ساعت از ماجرای مرگ پدرخانواده طالب گذشته بود که بیمار دیگری در بیمارستان امیرالمومنین به کام مرگ فرو می رود و به سردخانه بیمارستان منتقل می شود اما وقتی مسئول سردخانه در یخچال را باز می کند تا جسد بیمار بیمارستان را داخل سرد خانه بگذارد متوجه علائم حیاتی ...
به خاطر یک نخ سیگار مرتکب قتل شدم
مرد جوانی که شش سال قبل به خاطر یک نخ سیگار مرتکب قتل شده بود، در صورت پرداخت دیه از طناب دار فاصله می گیرد. به گزارش جوان، اواخر پاییز سال 89 بود که مأموران پلیس شهرستان کرج از مرگ مشکوک مرد جوانی در یکی از بیمارستان ها باخبر و راهی محل شدند. مأموران در بیمارستان با جسد مرد جوانی به نام ارسلان روبه رو شدند که آثار ضرب و جرح در بدنش نمایان بود. بررسی های اولیه نشان داد، مرد ...
داستان سرایی زن جوان برای فرار از خانه
تماس گرفتم اما از آن زمان تاکنون گوشی تلفن همراه او خاموش است. پرونده در اداره یازدهم پلیس آگاهی با ثبت این شکایت پرونده مقدماتی با موضوع فقدان زن جوان به دستور قاضی کشیک دادسرای جنایی تهران پرونده ای در این زمینه تشکیل و برای رسیدگی بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. همزمان با ارجاع پرونده به اداره یازدهم پلیس آگاهی شاکی با ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (312)
بریز تو حساب بانکیمون منم گفتم "بانکیمون" رئیس سازمان ملل؟ یه " کاش بچم نبود که میکشتمش " عه خاصی تو نگاهش بود. 24. هیچوقت گول ظاهر افرادو نخورید! یه نفر گول ظاهر منو خورد!من الان دیگه گول ظاهر ندارم. فوکوس کن رو آهوعه 25. یه سریاهم هستن کلیددارن ولی زنگ میزنن،بعد تا خودتو میرسونی به در باکلید درو باز میکنن:/ اینارو باید با همون کلید به قتل رسوند. 26 ...