سایر منابع:
سایر خبرها
نقد و بررسی اسرائیلیّات در تفاسیر قرآن (3)
دست اوُریا فرستاد * و در مکتوب به این مضمون نوشت که اوُریا را در مقدّمه ی جنگی سخت بگذارید و از عقبش پس بروید تا زده شده بمیرد... و چون زن اُوریا شنید که شوهرش اوُریا مُرده است برای شوهر خود ماتم گرفت * و چون ایّام ماتم گذشت داود فرستاده او را به خانه ی خود آورد و او زن وی شد و برایش پسری زایید امّا کاری که داود کرده بود در نظر خداوند ناپسند آمد (300) دکتر ابوشهبه، پس از نقل روایتی از طریق ...
قبل از شهادت 4 سال از او بی خبر بودیم!
. خانواده های کسانی که به دست شهرام کشته شده بودند، از او شکایت کردند. از این مقطع به بعد سازمان تلاش کرد تقی شهرام را نجات بدهد! هر روز یکی را می فرستادند. یک روز مادر تقی شهرام را فرستادند، یک روز برادرش را! یک روز هم مادر رضایی ها را- که خیلی پیش بچه های سازمان احترام داشت، چون چهار فرزندش در زمان شاه کشته شده بودند- فرستادند. اینها می آمدند که از مادر ما رضایت بگیرند و خواهرهایم با ضبط کوچکی که زیر ...
توطئه زن جوان برای اخاذی از مرد مکانیک
آشنایی ما شد. بعد از مدتی متوجه شدم که شیما نامزد دارد و تصمیم گرفتم به این دوستی پایان بدهم. از طرفی خودم نامزد کرده بودم و تصمیم داشتم زندگی جدیدی را آغاز کنم که تهدیدهای شیما شروع شد و از من چهار میلیون تومان پول خواست. بعداز چندین بار تماس شیما بالاخره تصمیم گرفتم شیما را از نزدیک ببینم و از او بخواهم دست از سرم بردارد. شیما با من تماس گرفت ، روز حادثه سر قرار با شیما رفتم اما به محض اینکه سوار ...
سرنوشت نابسامان خانواده شهید عملیات محرم
تائیدشان کنند. فاصله شهرکرد تافارسان 35کیلومتراست. طول این مسیر مادر یک کلمه هم حرف نزد! وقتی رسیدیم خانه گفتم دفترچه رابده تا فردا ببرم تائیدکنم. بدون کلامی دست کرد داخل کیف، دفترچه را داد. من هم به لحاظ مراعات حالش حرف نزدم تا یک ساعت قبل. وقتی داروهایش را بردم، گفتم مادر! پس ازدیشب تا حالاسکوت کرده ای. نکنه روزه زبان گرفته ای که بغضش ترکید و داستان را یک بار دیگر تکرار کرد که اگر پدرت کمی ...
چه کسانی امام حسین (ع) را از حرکت به سمت کربلا، برحذر داشتند؟
یزِیدَ وَهُوَ رَجُلٌ فاسِقٌ؛ فاتحه اسلام را باید خواند آن زمانی که امت گرفتار امیری چون یزید گردد. وای بر تو ای مروان آیا مرا به بیعت یزید فرمان می دهی، در حالی که او مرد فاسقی است! سپس فرمود: این سخن ناروا و بیهوده را چرا می گویی؟ من تو را بر این گفتار ملامت نمی کنم؛ زیرا تو همان کسی هستی که پیامبر اکرم (ص) تو را هنگامی که هنوز در صلب پدرت حکم بن العاص بودی لعنت کرد. آنگاه ...
گروگانگیری 120 دقیقه ای برای چک 4میلیونی
خبر در محل قرار حاضر شد و وقتی سوار ماشین پراید شد تازه فهمید در چه دامی گرفتار شده است. 120دقیقه بعد یونس روبه روی افسر کلانتری نشسته بود و روی دست و گردنش آثار جراحت به چشم می خورد. او گفت: چند ساعت قبل وقتی در محل قرار با سپیده حاضر شدم نمی دانستم نامزدش هم در ماشین منتظر من است. سپیده پشت فرمان بود و من روی صندلی جلو نشستم. نامزد سپیده در صندلی عقب پنهان شده بود که دقایقی ...
به آن امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
تکبیر از سوی تکفیری هاست. هر طوری بود شب را به صبح رساندیم اما صبح دیدیم دست تکفیری ها به حرم حضرت زینب(س) نرسیده است و این حرم همچنان استوار در مقابل آنها قد علم کرده است. با این حال حرکت ونقل وانتقال گسترده نیروها در این منطقه، اکثر خانواده های ساکن در اطراف حرم را مجبور به ترک خانه وکاشانه خود کرد. تلاش کردیم تا زنان وکودکان را به بیرون از منطقه سیده زینب برده و حداقل در دمشق مستقر ...
زن متاهل با مرد غریبه سوار پراید بود / همسرش در صندلی عقب خودرو پنهان شده بود
را شروع کرد و هر روز مرا تهدید می کرد که آبرویم را می برد و اصرار داشت تا برای اینکه دست از سرم بردارد باید 4 میلیون تومان به او بدهم. تماس های شیما هر روز ادامه داشت و یک روز آرام برای من نگذاشته بود و مثل یک سایه مرا تعقیب می کرد تا اینکه تصمیم گرفتم به محل قراری که شیما گذاشته بود بروم و با حرف زدن به این ماجراها پایان دهم. سهراب گفت: به محل قرار رفتم و زمانیکه سوار بر ...
نگاهی به 10 اثر ادبی مهم در زمینه دفاع مقدس
چند صد هزار تا حالا چاپ کردید. اگر دا شناخته شود، میلیون ها نسخه از این کتاب فروش خواهد رفت و میلیون ها نفر از محتوای این کتاب بهره خواهند برد... شما هزار کتاب دا می توانید تولید کنید. دا یک رگه ارزشمند است که در معدن پیدا کردید، این راه را ادامه دهید. (دیدار جمعی از مسئولان حوزه هنری و دست اندرکاران تولید و انتشار کتاب 20/2/1389) حضور شور آفرین زنان و مادران ایرانی در هشت سال دفاع مقدس ...
دخترها نوحه بابا می خوانند/ این شهید پیکر ندارد!
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس به نقل از خبرگزاری مهر، رنگ آبی و فیروزه ای دکور خانه سلیقه بابا مرتضی است. بابا مرتضی دوست داشت همه جای خانه آبی باشد. اما حالا خودش جزئی از دکور خانه شده. عکس هایش دورتادور خانه نشسته است و به روی حنانه و ملیکا می خندد. بچه ها قاب عکس پدرشان را هر روز سیر تماشا می کنند و یاد روزهایی می افتند که بابا قبل خانه آمدن چند دقیقه ای را پشت در قایم می شد و با صدایی ...
داستان کوتاه/ یگانه
...، بحث بالا گرفته بود. دایی غلام به خانه ما آمد و اشاره ای به پدرم کرد و از من خواست همراهش جایی بروم تا دعوا فیصله یابد. من هم قبول کردم و همراهش رفتم. در بین راه گفت: دایی جان !! با خواندن نماز صبح انضباط پیدا می کنی مجبوری به موقع بخوابی تا برای نماز صبح بیدار شوی و بیدارشدن صبح زود باعث شادابی ات می شود. می بینی مردم روستایی چقدر سرزنده وشاداب هستند. از آن به بعد دایی ام هر روز مرا به مسجد ...
آخرین جزئیات قتل مرد 60 ساله به دست دامادش
. چند روز قبل به خاطر اینکه مستأجر پدرم خانه را خالی نکرده بود، نامزدم با مادرم تماس گرفته و با او بد حرف زده بود که شب حادثه این موضوع را به نامزدم تذکر دادم و با هم درگیر شدیم. درگیری ما بالا گرفت و چند باری مینا در ماشین را باز کرد تا خودش را به بیرون پرتاب کند که من مانع شدم. بعد گفت می خواهد از من شکایت کند و من هم به میل خودم او را به کلانتری 123 نبرد رساندم. وقتی به آنجا رسیدیم پدر و مادرش هم آمده بودند که پدرش یقه مرا گرفت و من یقه او را گرفتم که ناگهان حالش بد شد و به زمین افتاد. پس از تحقیقات بازپرس تازه داماد را آزاد و دستور ادامه تحقیقات درباره این حادثه را صادر کرد. ...
روایت ناگفته شهیدی که محل دفنش را به پدر اطلاع داد
صدای مسعود را شنیدم که گفت: بابا برگرد نگاه کن.وقتی که برگشتم نزدیک به جایی که شما حفر میکردید چهار را نفر را دیدم که با لباس عربی دور هم نشسته بودند نزدیکتر که شدم آن چهار نفر از جای خود بلند شدند و رفتند مطمئن شدم که مسعود در آنجا آرام گرفته است با نارضایتی به او گفتم حالا خوب شد که اینجا دفنت کردند؟مسعود گفت نه من در زمین نیستم دورم پتو گذاشته اند همینطور که داشتم با مسعود صحبت میکردم دستم را ...
نقشه شوم داماد برای زن و پدر زنش / مرد جنگیر و نقشه آزار و اذیت زنان جوان
احترامی در کار نبود و کوچکترین رفتار و حرف من جرقه یک دعوا می شد. اما از آنجا که نمی خواستم زندگی ام را خراب کنم با آنکه سینا زیر همه قول و قرارهایش زده بود و می گفت نمی تواند برایم خانه بخرد و جشن عروسی بگیرد اما به ناچار سکوت کردم. سرانجام پدرم هزینه رهن خانه ما را قبول کرد و جشن عروسی مفصلی هم گرفت و راهی خانه بخت شدیم اما خیلی زود دست شوهرم برایم رو شد؛ چراکه هرچه می گذشت بیشتر متوجه دروغ های ...
برگزاری دیسکو و مهمانی های زنانه در تهران
، آزرا، لکسوس، سوناتا و... سوار آسانسور می شوم. کنار دکمه آخرین طبقه روی کاغذ کوچکی نوشته است: مراسم جشن بانوان چهار طبقه ای بالا می روم و هنوز در آسانسور به روی سالن محل برگزاری جشن باز نشده است که صدای دست و موسیقی به گوش می رسد. یکی از مسئولان برگزاری درست مقابل در ورودی نشسته است. اسمم را به او می گویم و رزروم مورد تاییدش قرار می گیرد. در حالی که مرا به سمت رختکن هدایت می کند، تاکید ...