سایر منابع:
سایر خبرها
شکوه و عظمت اولیاء الله در مثنوی
من تخلف عنها غرق . از شیر و اژدهای نر (اولیاء الله) فرار مکن، چون آنها به دین و ایمان تو هیچ آسیب نمی رسانند، گرچه ممکن است به جسمت ضرر برسانند. فضیلت معنوی و کمال روحی اولیاء الله آن که اندر عقل بالاتر رود *** خوردن او خوردن جمله بود فوق آمد جان پر انوار او *** باقیان را بس بود تیمار او عاقلان را چون بقا آمد ابد *** پس به معنی این جهان باقی بود هر کس ...
واکنش بقایی به نقویان که گفته دولت قبل مرا دو بار به دادگاه کشاند
... * من می دیدم بعضی از مسئولان قضایی که الان برکنار شدند یا کنار رفتند به هر دلیلی، برایشان منبر گذاشته اند 10 شب در شمیران، در حالی که او یک پست بالای قضایی داشت، در اسلام ممنوع است که منبر هم برود، البته اگر امروزی معنایش کنیم. تو حق نداری منبر بروی چون کسی که تو را برای منبر دعوت کرده یک پاکت سنگین در جیبت می گذارد که اگر فردا کارش به دادگاه افتاد، تو نتوانی روی پرونده اش یک اعمال نفوذ ...
دلاواله از عزاداری ایرانیان عصر صفوی در سوگ امام حسین(ع) می گوید/ از سیاه پوشی محلات تا حرکت دسته های ...
، شبیه آنچه ما برای رنگ زدن جلد شمشیر یا فلزات دیگر استعمال می کنیم رنگ زده اند، حرکت می کنند و تمام این تظاهرات برای نشان دادن مراتب سوگواری و غم و اندوه آنان در عزای حسین است. به همراه این اشخاص، عده ای برهنه نیز راه می روند، که تمام بدن خود را به رنگ قرمز درآورده اند، تا نشانی از خون هایی که به زمین ریخته و اعمال زشتی که آن روز نسبت به حسین انجام گرفته است، باشد و همه با هم، آهنگ های غم انگیز در وصف ...
نام تو را همین که صدا می زند رباب/ آتش به جان کرب و بلا می زند رباب
؟ تو تشنه بودی و بابا فقط برای خدا به قوم سنگدل رو سیاه رو انداخت تو تشنه بودی و این خشکی لبت همه را به یاد علقمه و قصه ی عمو انداخت حسین خون گلو را به آسمان پاشید سپس عبای خودش را به روی او انداخت یه پشت خیمه همین دفن کردنش بس بود به نیش نیزه عدو را به جستجو انداخت خدا به گریه کنان تو آبرو بخشید ...
خوب شد مثل پدر، مثل عمو عباسم ...سر من در بغل حضرت آقا افتاد
خود خوب از این جنگ گرفت باز تیر و گلو و طفل به یک پلک زدن باز هم چهره ی خورشید ز خون رنگ گرفت. و اما محسن حنیفی هم در این باره شعری سروده است: صبر کن پای گلوی تو ذبیحت باشم صورتم غرقه ی خون شد که شبیهت باشم ذکر الغوث بریده ز لبت می آید سعی کن تشنۀ اذکار صریحت باشم آمدم باز بخندی و بگویی پسرم کشته و مرده ی لبخند ملیحت باشم دست من رفت نشد ...
قحط الرجال نیست ردالرجال است!
عذرخواهی می کند یا استعفا می دهد و می گوید من اشتباه کردم. مردم هم از طرف دیگر او را به صلابه و استنطاق می کشند که تو چرا این حق اضافی را گرفتی؟ یعنی هم طبقه حاکم پذیرفته که ما با مردم مساوی هستیم و هیچ امتیازی نباید داشته باشیم، هم مردم چنین رویکردی را نمی پذیرند. این که این معلول چه ساختاری است بماند، چون نیاز به بحث جامعه شناختی و روان شناختی و... دارد. به همین جهت برای اجرای چنین جایگاهی ...
شهید همدانی به تنهایی یک لشکر بود/ داعش از خوارج زمان امام علی (ع) بدتر است/ در سوریه از اسلام و جمهوری ...
: وقتی این حرف را زد یک شعر به ذهنم آمد این بود رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند/ چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند . فرمانده نیروس قدس سپاه افزود: وقتی شهدا را از دست می دهیم، آن وقت به ارزش آنها پی می بریم. شهدایی چون همدانی، باقری، کاظمی، علی هاشمی و بسیاری دیگر شاید هر صد سال مثلشان بیاید، وقتی این شهدا را از دست می دهیم یک خلا است، مثل ...
مر ولی را هم ولی شهره کند
است لیک هر دیوانه را جان نشمری *** سر منه گوساله را چون سامری چون ولی ای آشکارا با تو گفت *** صد هزاران غیب و اسرار نهفت آتش پاره ، یعنی جرقه ای که در درون دیگران آتش برپا می کند و حرف های او دیگران را منقلب و آگاه می سازد. آسمان قدر به معنای بلند مرتبه است. اخترباره هم به همین معناست؛ کسی که دیوار او به اختران آسمان می رسد. منظور مولانا این است: شکوه و تأثیر شخصیت این ...
بزرگ ترین مشکل و معضل امام علی(ع)
لله (9) حکم منحصرا مال خداست. چون قرآن گفته حکم منحصرا مال خداست،هیچ انسانی حق داوری ندارد.پس اساسا داور معین کردن،کفر و شرک بوده است. همه مان کافر شدیم. ما که توبه کردیم: استغفر الله ربی و اتوب الیه . آمدند سراغ علی: علی!تو هم که مثل ما کافر شدی،تو هم استغفار کن. (حالا ببینید مشکل چیست؟معاویه مشکل علی است یا این خشکه مقدس ها؟) عمروعاص مشکل علی است یا این خشکه مقدس ها؟)فرمود: شما اشتباه می کنید ...
عشق طبیعی مقدمه وصول به عشق الهی است - عرفان؛ رنگ هنری خداشناسی
. از سوی دیگر شمع ادعای پروانه را باور ندارد زیرا پروانه همچنان با خود است. از خود دست برنداشته معشوق را برای گرماو نورش می خواهد. در فکر بهره بردن است. پروانه از شمع می پرسد من که می سوزم رواست چون عاشقم . اما تو برای چه می سوزی؟ شمع میگوید تو مدعی عشقی ولی تو خبر نداری عشق راستین چیست. عشق حقیقی را من می شناسم که به خاطر عشق سراپا می سوزم و باز ایستادگی نشان می دهم آنقدر که دیگر از وجود من اثری ...
مراتب مرح و اتحاد جان های اولیای حق در مثنوی
.... اصحاب ما ، یعنی مردم دور و بر ما که روحِ جدا از یک دیگر و متکی به حیات مادی دارند. چراغ و شمع و دود ، یعنی زندگی مادی و عوارض و معلول های آن، که حالات آن در افراد گوناگون همسان نیست. باز از هندوی شب چون ماه زاد *** در سر هر روزنی نوری فتاد نور آن صد خانه را تو یک شمرد *** که نماند نور این بی آن دگر تا بود خورشید تابان بر افق *** هست در هر خانه نور او قنق باز چون ...
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
ذوالجلال او در دلست و هیچ دلی نیست بی ملال ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند یک باره بر جریدهٔ رحمت قلم زنند ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر دارند شرم کز گنه خلق دم زنند دست عتاب حق به در آید ز آستین چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک آل علی چو شعلهٔ آتش علم زنند ...
معرفی و بررسی شیوه های مقابله با تکفیر در جهان اسلام و آثار آن
خاطر یک گناه تکفیر نکنید، پس هر کس که اهل لا اله الا الله را تکفیر کند خودش به کفر نزدیک تر است. بی تردید این افراد، چشم و گوش بسته تبلیغات دشمنان را پذیرفته اند و بدون اطلاع از حال مسلمانان به آنها برچسب کفر می زنند و خون آنها را بی گناه می ریزند و به زنان و دخترانشان به بهانه های کنیز تجاوز می کنند. اگر آنها به این عمل رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) توجه می کردند و آن را سرمشق ...
اشعارشب هشتم - حضرت علی اکبر (ع)
پخش صحرا کرده اند آیات قرآن مرا عده ای کل می کشند وعده ای کف می زنند تا شنیده دشمنت آوای افغان مرا تا صدایش می کنم یک دشت پاسخ می رسد زینبم ، بنگر علی های فراوان مرا خون او را در تمام دشت جاری کرده اند کربلا را با تنش آئینه کاری کرده اند امیر اکبر زاده : گرچه هر لحظه تماشای تو شادم کرده است ...
راضی است فاطمه ز من آیا سؤال کن / فرزند و نایب حَسنت را حلال کن
لله که چنین حادثه ای رخ می دهد. علیرضا شریف از خون به دستِ خویش حنا می کِشم بیا هر لحظه انتظارِ تو را می کِشم بیا در حجله پیشِ پایِ تو پا می کِشم بیا چه حسرتی برایِ عبا می کِشم بیا دور و برم بدونِ تو آشوب می شود گلزارِ تشنه ی تو لگدکوب می شود معنا نداشت با تو یتیمی برای من از بس که داشتی همه گونه هوایِ من دیگر نمانده جوهره ...
مهدویت یا آخرین تجلی ولایت و امامت (2)
من أمر الله و سرّ من سرّ الله و غیبٌ من غیب الله؛ و متی علمنا أنّه تعالی حکیمٌ، صدقنا بأنّ أفعاله کلها حکمةٌ، و إن کان وجهها غیر منکشف لنا ؛ (1) مسأله غیبت امری الهی و سرّی از اسرار خداوند و غیبی از غیب های او است، و چون ما می دانیم که حق تعالی حکیم است، معتقدیم که کارهای او حکیمانه است، هر چند وجه و اسرار حکمت آن برای کسی مکشوف و ظاهر نباشد. از این کلام نورانی به دست می آید که غیبت حضرت مهدی ...
این دل شده هیئت اباعبدالله / سینه به سینه رو به حرم می برم تو را
: عمو جانم بیا غرفه در خون ، دیدن تو ، بر عمویت مشکل است گر نباشد چشمة چشمان گریانت ( حسان ) زین همه آلودگیها ، شست و شویت مشکل است حبیب الله چایچیان (حسان) دودمه ویژه شب ششم بیایید ای جوانان ، گلاب آرید و قرآن ، رود ابن الحسن(ع) قاسم به میدان حسن(ع) جان کن تماشا ، تمام هستی ات را ، کفن پوشیده اندر راه جانان پسر ...
آیا ظریف برنده جایزه صلح نوبل می شود؟
که در زمان حمله بیرون از اردوگاه بوده است، این واقعه تلخ را اینگونه به یاد می آورد: وقتی خبر مرگ شیمون پرز به گوش دنیا رسید، همه فریاد صلح آفرین سر دادند! اما وقتی من این خبر را شنیدم، به یاد خون و آتش و کشتار افتادم. من دستاورد او را دیده بودم: کودکان تکه تکه شده، پناهندگانی که جیغ و فریاد می زدند، بدن های سوخته. نام این محل قانا بود و اغلب 106 کشته این اتفاق – که نیمی از آنان کودکان بودند – اکنون ...
عمو سپاه حسن می رسد به یاری تو/ من آمدم که حسن را نشان تان بدهم
عبدالله طعمه ی هجمه ی مردم شده بود عبدالله نیزه را دید که بوسه ز دهان می گیرد شمر سبقت ز هجومِ دگران می گیرد خولی انگار غنیمت به نهان می گیرد اَخنث از خون خدا رقص کنان می گیرد داغِ این منظره ها سخت گرفتارش کرد مِهرِ آغوشِ عمو مَحرم اسرارش کرد دست او دفع بلا کرد ولیکن افتاد گرمِ آغوشِ عمو شد، سرش از تن افتاد پای تا سر بدنش طعمه ی ...
داعش از خوارج زمان امام علی(ع)بدتر است
این حرف را زد یک شعر به ذهنم آمد این بود رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند/ چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند . فرمانده نیروی قدس سپاه افزود: وقتی شهدا را از دست می دهیم، آن وقت به ارزش آنها پی می بریم. شهدایی چون همدانی، باقری، کاظمی، علی هاشمی و بسیاری دیگر شاید هر صد سال مثلشان بیاید، وقتی این شهدا را از دست می دهیم یک خلا است، مثل ...
سردار سلیمانی: علت اصلی دفاع ما از سوریه این است که در زمان جنگ، سوریه از ما حمایت کرد/ در سوریه از ...
...> سرلشکر سلیمانی تصریح کرد: در حادثه سوریه توفیق شد از نزدیک با این چهره آشنا شوم. بعدا متوجه شدم سردار همدانی از چند روز قبل از شهادتش مطمئن بود. در لحظه آخر خیلی بشاش بود و با خنده به من گفت بیا یک عکس بگیریم شاید آخرین عکس من باشد. وی اضافه کرد: وقتی این حرف را زد یک شعر به ذهنم آمد این بود رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند/ چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از ...
سرلشکر سلیمانی: شهید حاج حسین همدانی خود یک لشکر بود
یادگاری بگیریم شاید این آخرین عکس من باشد، من وقتی این حرف را شنیدم یک حسی به من گفت؛ ان شاالله که هیچی نیست و هیچ اتفاقی نمی افتد، اما من حالت پرواز، اشتیاق و حالت عروج را در سیمای حاج حسین می دیدم. وی اضافه کرد: وقتی حاج حسین همدانی این حرف را به من زد این شعر به ذهنم آمد که رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند، چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی ...
شعر/ این کیست، که حج خویش، ناکرده تمام
خواند که به دشت کربلا فرا خوانده شده است: گوید او چون باده خواران الست هریک اندر وقت خود گشتند مست ز انبیا و اولیا، از خاص و عام عهد هر یک شد به عهد خود تمام نوبت ساقی سرمستان رسید آنکه بد پا تا به سر مست، آن رسید آنکه بد منظور ساقی، مست شد وانکه دل از دست برد، از دست شد گرم شد بازار عشق ذوفنون بوالعجب عشقی جنون اندر ...