سایر منابع:
سایر خبرها
بسته شعر شب نهم ماه محرم
... وقتی زبان اشک تو را درک می کنم مشک و لبان تشنه و یک تیر می کشم آن صحنه ای که از روی زین واژگون شدی مثل غروب واقعه دلگیر می کشم محسن عرب خالقی دلی به وسعت پهنای عرش بالا داشت لبی به وسعت مهریه های زهرا داشت کنار علقمه در سجده گاه چشمانش نداشت هیچ کسی را فقط خدا را داشت اگر چه قطرۀ آبی میان مشک ...
بالا سرش رسید و پدر دید غرق زخم، درّ نجف چگونه عقیق یمن شده ست
را اِرباً اربا کرده اند انگار من زودتر از عمه پی بردم به راز تو اما خودش را زودتر زینب رساند آنجا من مانده بودم غرق در راز و نیاز تو می خواستم یک بوسه، اما هر چه می گشتم در پیکرت بابا! دریغ از گوشه ای سالم دیدم توانی نیست در پای من و زینب گفتم بیایید ای جوانان بنی هاشم بابا برای بردنت حسرت به دل ماندم کم بود آغوشم، عبایی پهن ...
آیت الله هاشمی: راه حل نخستِ فهم مصلحت از منظر امام مراجعه به اکثریت بود
زمینه توضیح می دهید؟ مثلا مصوبات مربوط به معادن و تجارت خارجی و امثالهم که مصادیق روشنی دارند. اگر به مصوبات آن سال های مجلس مراجعه کنید، می بینید که چقدر از مصوبات به خاطر تشخیص های خلاف شرع بودن از سوی شورای نگهبان، معطل مانده بود. حتی چندین بار بین مجلس و شورای نگهبان ردوبدل می شد و دو طرف قانع نمی شدند و مسئله حل نمی شد. یکی از مسائلی که بعدها پیش آمد، مربوط به قانون کار بود. در مجلس ...
فروش پر شترمرغ برای استفاده در علم های ماه محرم
، موتور رقص کند که از لای پراید بیندازیم بیفتیم جلوتر. می گوید: ها داداش، درسته! صد تا، 2 میلیون داره. تازه بیشتر داره؟ 2میلیون، حداقل داره . می پرسم: بیشتر واسه چی؟ - ما صد تارو دونه 20تومن حساب کردیم، شد 2میلیون. درسته؟ حالا تو از این صد تا، خونه خالیش، 30تاشو حساب کن، شاه پَر . دوباره می ایستیم پشت چراغ قرمز. ترمز زده پاها را گذاشته روی زمین؛ 30 تا 40تومن، چقدر می ...
چرا محمد بن حنفیه، امام حسین (ع) را در عاشورا یاری نکرد؟
: چگونه پدرت تو را به مأموریت های خطیر می فرستد و حسنین را نمی فرستد؟! موضع گیری ابن حنفیه در مقابل این سخنان تفرقه انگیز حکایت از ارادت و ایمانش به آن دو بزرگوار و تصمیم پدرش دارد. زمانی که در پاسخ به آنها می گوید: آن دو برادرم چشمان پدر هستند و من دست او؛ پدرم با دست خویش از چشمانش محافظت می کند. [8] هنگامی که امام حسن به شهادت رسید، محمد بن حنفیه در سوگ آن حضرت با کلمات مملو از احساس ...
آهنگ هرکی دورم بود گریه هامو فهمید
بودی ساری. و داشتی به سمت ... و فهمیدم که هرچی ما می خوایم شاید نشه ... هرکی بخواد می تونه، تو قلب تو بشینه ... توی شهر بی کسی هام تو رو از دور می دیدم. 9 فروردین 1392 ه .ش. – کد این آهنگ برای پخش آنلاین در وبلاگ و سایت شما : .... به خدایی که همیشه به دروغ بهش قسم میخورد به خدای گریه هام به خدای دنیای کوچیکم. ... تو خونه اون موقع ها نمیفهمیدم ولی حالا که رازش رو فهمیدم ، فهمیدم به خاطر ...
آیه حنجره ات سمت خدا باریده ست/شعر
آنقدر که حال زدن بال و پرت نیست بر شانه بینداز خودت را که نیفتی حالا که توانایی از این بیشترت نیست فرمود حسینم، به خدا مسخره کردند گفتند مگر صاحب کوثر پدرت نیست گفتی که مکش منّت این حرمله ها را حیف از تو و دریای غرور پسرت نیست حالا که مرا می بری از شیر بگیری یک لحظه ببین مادر من پشت سرت نیست؟ تو مثل علی اکبری و ...
این دل شده هیئت اباعبدالله/ دل ز قرص قمر خویش کشیدن سخت است
... بعضی تیر... نیزه... دشنه... سنگ... هرکسی از کینه هرچه شد فراهم کرده است آن قَدَر بر پیکرت پیچیده ردّ زخم ها راه را گم، چاره در این جمع درهم کرده است زخم هایت یک طرف، زخم سر تو یک طرف بغض نامت لشگری را ابن ملجم کرده است تاب آوردم که بی تاب از عطش رفتی ولی طاقتم را خنده ی بی جان تو کم کرده است امیر اکبر زاده ...
با دیدن جمال تو می گفت جبرئیل ... پیغمبر خدا، تو علی اکبری چقدر
تری چقدر داری دوباره از همه دل می بری چقدر دیدم که بر فراز عقابت نشسته ای حالا شبیه حضرت پیغمبری چقدر با دیدن جمال تو می گفت جبرئیل پیغمبر خدا تو علی اکبری چقدر دیگر رجز مخوان به ذکری بسنده کن لازم به ذکر نیست که جنگاوری چقدر ای آنکه تشنه آمدی و تشنه می روی جام بلاست در کف من می خری... چقدر؟ ...
بسته شعر شب هشتم ماه محرم الحرام
...> به تماشای نبرد تو خداوند آمد با همان حکم که قرآن خدا جان من است آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست دیدمت خرم و خندان قدح باده به دست آه آیینه در آیینه عجب تصویری داری از دست خودت جام بلا می گیری زخم ها با تو چه کردند ؟جوان تر شده ای به خدا بیش تر از پیش پیمبر شده ای ...
شفیعی کدکنی نمادی از یک چهره تمام عیار ادبی / یادداشتی از شهریار شاهین دژی
! هرکسی که در این مرز و بوم علاقه و شیفتگی ای نسبت به زبان و ادبیات پارسی داشته باشد، می داند که چرا قیصر امین پور سه شنبه ها را پایتخت جهان می نامد. سه شنبه ها روزی است که در آن کلاسی در دانشکده ادبیات دانشگاه دانشگاه تهران برگزار می شود که از هر جهت و جنبه ای با دیگر کلاس ها متفاوت است. کلاس های استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی مردی از دیار نیشابور. اولین حضور را ...
روایتی از هم آهنگی فرزندان شهدا+تصاویر
گرفت و به سرداب می برد و در آن زمان که خود را مرید پدر می دانست ؛ در همه ی این لحظات خدا نگاه رضایت بخش با لبخندش را به آن ها داشت. دیروز، یک فرزند جانباز خاص داشتیم، امیر حسین عزیز امیر حسین جان ، رفیق امروزم، این را برای تو می نویسم: نمی دانم حال و اوصافت چگونه است و به چه فکر می کنی ؟! امام همین چند ساعت مهرت به دلم افتاد. امیر حسین عزیز، نمی دانم چه نگاه معصومانه ای به پدر ...
چگونه حماسه حضرت قاسم در روز عاشورا رقم خورد؟
از آن عبارات نشد، با حال و هوای کودکی چنین استنباط کرد که لحظات جدایی از پدر فرا رسیده و به زودی غبار یتیمی بر چهره اش خواهدنشست. حضرت امام حسن(ع) در فرازی از وصیت خویش به برادرفرمود: تو را سفارش می کنم ای حسین(ع) به بازماندگان از خاندان و فرزندان که از خطا کارشان درگذری و از نیکوکارانشان بپذیری و برای آن ها جانشین و پدری مهربان باشی.... برخی مورخان به این موضوع اشاره کردند که حضرت امام ...
پناهیان: زندگی همۀ انسان ها خلاصه می شود در مدیریت رنج ها و لذت ها / نگذاریم رنج ها و لذت ها، ما را ...
گروه معارف - رجانیوز: امسال نهمین سالی است که حجت الاسلام پناهیان در دهۀ اول محرم سخنران هیئت میثاق با شهدا است. چندین سال است که هیئت دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) به بزرگترین مجلس عزاداری دانشگاهی در شهر تهران تبدیل شده است و هر شب پذیرای چندین هزار نفر از دانشگاهیان است به طوریکه در سال گذشته در روزهای ششم و هفتم محرم، شاهد حضور حدود 20 هزار عزادار بوده است. یکی از جذابیت های این مراسم ...
نام تو را همین که صدا می زند رباب/ آتش به جان کرب و بلا می زند رباب
گرفت و به آسمان پاشید. مرقد مطهر حضرت علی اصغر در کربلا نزدیک قبر امام حسین علیه السلام در کنار شهدای دیگر کربلا است. سید محمد جوادی نام تو را همینکه صدا می زند رباب آتش به جان کرب و بلا می زند رباب مثل دل پدر گلویت پاره پاره است اما دوباره حرف شفا می زند رباب شد سینه پر ز شیر؛ ولی شیرخواره نیست مادر بیا که باز صدا می زند ...
از پیرهن توقعِ کار زره که نیست
؛ بعد از لحظاتی گرد و غبار فرو نشست. این منظره را که تصویر می کند، قلب انسان را خیلی می سوزاند: فرأیت الحسین علیه السلام : من نگاه کردم، حسین بن علی علیه السلام را در آن جا دیدم. قائماً علی رأس الغلام ؛ امام حسین بالای سر این نوجوان ایستاده است و دارد با حسرت به او نگاه می کند. و هو یبحث برجلیه ؛ آن نوجوان هم با پاهایش زمین را می شکافد؛ یعنی در حال جان دادن است و پا را تکان می دهد. والحسین علیه ...
اشعارشب هشتم - حضرت علی اکبر (ع)
... ای عصای پیری ام، داری هلالم می کنی بعد تو دشمن ببیند حال حیران مرا قبل رفتن اندکی پیش دو چشمم راه رو پر کن از قد رسایت قاب چشمان مرا در جواب تشنگی شد عایدم شرمندگی گر چه دیدی با زبانت کام عطشان مرا از فرس افتاده، سوی تو خودم را می کشم آه بابا جان ، ببین زانوی لرزان مرا سوره های پیکرت پاشیده از هم وای من ...
این دل شده هیئت اباعبدالله / سینه به سینه رو به حرم می برم تو را
داماد رسید سنگ ها نُقل سرش سرمه ی او خنجر بود او رسیده به اجل تازه عروسش به عسل وسط دشت چرا حجله ی آن دختر بود؟ عبدالحسین مخلص آبادی آمدم جان عمو درک منای تو کنم خویش را لایق دیدار خدای تو کنم پدرم کرده وصیت که به قربانگاه عشق جان ناقابل خود را به فدای تو کنم مادرم کرده به عشق تو کفن پوش مرا ...
حاج مهدی توکلی: دفاع از حق موجب عاقبت به خیری انسان می شود
کشته شد و ... در این هنگام عبدالله عفیف که پیرمردی نابینا و زاهد بود و یک چشمش را در جنگ صفین و یک چشمش را در جنگ جمل از دست داد، از جای برخاست و گفت: ای پسر مرجانه! دروغ پرداز و دروغ پراکن تو و پدرت هستید و آن کسی که تو را فرمانروای این مردم گردانید و پدرش، (یزید و معاویه) آیا فرزند پیامبران را می کشید و به زبان راستان و درست گویان سخن می گویید؟ ابن زیاد به او گفت: در همین ...