سایر منابع:
سایر خبرها
کی روش: منتظرم عابدینی اخراجم کند
هیچ مشکلی نداشت اما بعد از اینکه یک هفته با برانکو تمرین کردند و مساوی کردند مقصر تیم ملی شد اما مقصر امروز امیر عابدینی است. او مرا تهدید کرده که تصمیم به اخراج من را بعد از بازی با سوریه می گیرند اما من خواهش می کنم که امروز همه چیز مشخص شود. من اینجا منتظر عابدینی هستم تا او مرا اخراج کند. سرمربی تیم ملی تصریح کرد: من به شما با کمال آرامش توضیح می دهم و و شما هم با آرامش به حرف های من ...
قرار بود معاون اول احمدی نژاد شوم
خوزستان دیدم که بنایی می کردند و خانه ها را ترمیم می کردند و می ساختند. از دیدن این صحنه چنان هیجان زده شدم که اگر وزیر بهداشت ودرمان نبودند و دیگران منتظر من نبودند خودمم شروع به کار می کردم. س: تشکر از دوستان جهادی کنم که این تصاویر را اینها را برای ما ارسال می کنند. از همه مهمانان دست خطی به یادگار می گیریم. چمران: خدایا به هر که دل بستم تو دلم را شکستی، عشق هر ...
پیشنهاد ازدواج موقت که داد خودم را باختم و تن به ارتباط مخفیانه دادم
مشکوک شده بود. گاهی دچار عذاب وجدان می شدم و می خواستم به این رابطه خاتمه بدهم، اما به محض آنکه پیام های عاشقانه این زن را در تلگرام می دیدم، دوباره اسیر هوس می شدم. ارتباط ما در حالی ادامه داشت که هنوز عقد موقت نکرده بودیم. به خانه اش رفت وآمد داشتم و جلوی همسایه ها مرا به عنوان شوهرش معرفی کرده بود. دیروز زنگ زد و گفت قرار است ارثیه خوبی از پدرش به او برسد. او می گفت دیگر مشکل مالی ...
خاطرات جالب یک مأمور سرشماری در سال 1355
حال به کسب تجربه و معرفت از مردم مناطق کوهستانی و گالش های جنگل و اطلاع از اوضاع و احوال شان فکر می کردیم. سرشماری را شروع کردم؛ روزانه هشت تا ده ساعت کار می کردم و بعضی روزها برای رفتن از یک نقطه به نقطه ای دیگر گاه تا 9 ساعت در راه بودم. یک شب میهمان کسی در جنگل بودیم و در خانه چوبی اش (تِلار) اتراق کردیم. صبح ما را به نزدیک درخت تنومندی برد. از آن بالا رفت و دست در شکاف تنه درخت کرد ...
رونالدو: خودم تاثیرگذارترین فرد دوران حرفه ام هستم
خوبی برای من و رئال بود. مربی مناسب می تواند چنین تاثیری داشته باشد." رونالدو همچنین در مورد سایر مربیانش صحبت کرد و گفت:" من سرالکس فرگوسن را به عنوان پدر فوتبالی ام می بینم. همه مربیانم مهم بودند. البته من وقتی به رئال آمدم، یک مرد بودم اما وقتی به منچستریونایتد رفتم، یک پسربچه بودم. ناگهان به یکی از بهترین باشگاه های دنیا می روید و در آن زمان به کسی مانند سرالکس نیاز داشتم ...
حاشیه تمامی ندارد / کی روش:برانکو وقتی تیمش می برد حرفی نمی زند، اما زمان باخت تیم ملی را مقصر می داند
جنوبی وقتی تمام شد پرسپولیس چند روز بعد حریفش را شکست داد و آن موقع این تیم هیچ مشکلی نداشت اما بعد از اینکه یک هفته با برانکو تمرین کردند و مساوی کردند مقصر تیم ملی شد اما مقصر امروز امیر عابدینی است. او مرا تهدید کرده که تصمیم به اخراج من را بعد از بازی با سوریه می گیرند اما من خواهش می کنم که امروز همه چیز مشخص شود. من اینجا منتظر عابدینی هستم تا او مرا اخراج کند. سرمربی تیم ملی تصریح ...
موسیقی نعمت خدادادی است ارزش آن را دریابیم
وحدت داشتم. پس از کنسرت که می خواستم قطعات را در استودیو ضبط کنم مصادف با شروع محرم شد. از طرف دیگر در آن ایام یکی از عزیزترین کسانی که در زندگی خودم داشتم یعنی دایی بزرگم را از دست دادم. حس وحال عجیبی با توجه به فضای محرم و عزای پیش آمده داشتم. واقعیت این است که محرم و عاشورا ریشه عمیقی در فرهنگ ما دارند. من هم مدت ها بود که دلم می خواست در این حوزه کاری انجام بدهم. این شد که تصمیم گرفتم با بهره ...
چند پاراگراف برای هنرمندی که زیبا می مُرد
خانم روستا مُردند و ما با چشم های گریان ایشان را تماشا می کردیم که چه زیبا، چه هنرمندانه می مُردند، من به مرغ دریایی فکر می کردم... شاگرد دبیرستانی بودم، موسیقی کار می کردم با نوازنده جانی دوست شدم که برادر خانم روستا بود، خود ایشان را از دورها می شناختم که همیشه همه چیزهای خوب در دورهایند، آسمان ستاره ها، ماه، گندمزارها، یا از دورها آمده اند، مثل نسیم ها، باران ها و برف ها، طوفان ها و پاییزها ...
جهانگرد ایرانی که با دوچرخه سفر می کند + تصاویر
دیگر می رسم و خیلی دوست دارم تو را ببینم. این پیام وقتی به دست او رسید که من فرانسه بودم و حسابی مریض شدم. وقتی با من تماس گرفت. گفتم که آنقدر مریضم فکر می کنم که نتوانم او را ببینم. اما آرمین گفت که پسرش دکتر است و محل زندگی آنها بسیار به فرانسه نزدیک است و من سه روزه با دوچرخه به آنها می رسم. وقتی پیش آنها رسیدم 10 روز آنجا بودم. مرا بیمارستانشان بردند و از من مراقبت کردند تا اینکه حالم خوب شد ...
کوله بار غمی که موصل نشینان بر دوش می کشند
اما آسان است. هر کدام از ما اینجا به اندازه عمرمان خاطره داریم. دوستان، خانواده، سرزمین مادری! معنی این واژه ها را می فهمید؟ اینجا خانه ماست؛ جایی که در آن به دنیا آمده ایم! اسمش را نمی گوید. می ترسد کسی از روی اسمش دین و آیینش را حدس بزند و سرش به باد برود. ترجیح می دهد خبرنگاران رویترز به جای اسمش بنویسند: یکی از آوارگان موصل! از آینده پیش رویشان می ترسد. همه شان می ترسند. می گوید ...
روایت دردناک گم شدن 14 ساله یک جانباز!
از 14 سال انتظار و مشقت هایی که در نبودش تحمل کردم در یکی از پارک ها پیدایش کرده بودند. 14 سال با شش فرزند و نداری و دست تنگی و بی کسی در یک اتاق شش متری روزگار گذراندم. بچه ها را بزرگ کردم و هر چه در توان داشتم برای آنها هزینه کردم. . وقتی خواستم تحت پوشش کمیته بشوم به من گفتند تو جوانی ازدواج کن. من هم گفتم نیامده بودم که از شما اجازه بگیرم. با رفتن محمد علی همه زندگی ام رفت و من دیگر ...
فلافل با طعم رهایی از اعتیاد/ اینجا راه پاکی را پیدا کردم
یکی از افراد بوده که در اوج ناامیدی پایش به اینجا باز می شود. هفت چنار برای او هم کلاس بوده، هم کار و هم جایی برای درددل های مشترک آدم هایی که اینجا می آمدند، اکثراً از دوران مصرف خود خسته بودند و دنبال راهی بودند که به جای افسردگی مثل آدم های دیگر زندگی کنند. من خودم یکی از آدم ها بودم. وقتی ده سال پیش وارد این مجموعه شدم، تازه ترک کرده بودم. قبل از آن حدود ده سال بود که شدید مواد مخدر مصرف می کردم ...
زنی با انگشتان سبز
.... بالاخره دیدند که ما از سال 52 در این زمینه کار کرده ایم. من کلمه محیط زیست را که از یک کتابی (نخستین کتاب محیط زیستی که درآمده بود) که برای خودم خریده بودم و مدام می خواندم، یاد گرفتم، من در بیابان به دنیا آمدم. فکر کنید بچه ای که از کودکی درخت، برگ و جنگل دیده چه می شود. من در این سیستم بزرگ شدم، برای اینکه پدرم مالک بزرگی بود و همیشه در مازندران در طبیعت بودیم. وقتی کوچک بودم و پدرم به جنگل ...
با مطالعه دقیق،از مسیحیت به اسلام روی آوردم/ امام سجاد مدرس مکتب اخلاق، صبر و استقامت
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از هرمز ؛ لوییز خاوی یر، مسیحی، مسلمان شده از کشور کلمبیا و مهمان ششمین کنگره بین المللی امام سجاد(ع) در گفتگو با خبرنگار شبکه اطلاع رسانی هرمز گفت: من اهل کشور کلمبیا هستم، کلمبیا یکی از کشورهای آمریکای جنوبی می باشد و بعد از آشنایی با دین مبین اسلام نام عبدالحکیم را برای خودم انتخاب کردم و به مذهب شیعه مشرف شدم و 6 سال است که در ایران مشغول به فراگیری ...
حسن هاشمی در کنار داروسازان جوان در الجزایر/ شهرام قائدی ونقشی غیر کمدی در کار جدیدش/ حسین ماهینی: شدیم ...
گسترش ارتباطات کشور با جهان، به ویژه در حوزه ی سلامت. پیش از سفر و هم زمان با راه اندازی خط تولید دو محصول باارزش توسط محققان جوان کشور، مهمان مجموعه علمی پژوهشی سیناژن بودم و آن چه دیدم، آن روز را تبدیل به یکی از روزهای خوب زندگی ام کرد. با دیدن آن دانشمندان جوان و پرشور، یک بار دیگر به یاد آوردم زمانی که ما هم سن و سال (یا حتی جوان تر از) ایشان بودیم، آرزوی مان تحول و دگرگونی در کشور ...
با دوست پسرم به خانه نیمه کاره رفتم / از ترس آبرویم در برابر رفتارهای زننده اش سکوت کردم
به گزارش سرویس حوادث “ جام نیوز”، این دختر جوان که مدام از بی آبرو شدنش صحبت می کرد و به خود لعنت می فرستاد، به ماموران گفت: چندی قبل در تلگرام با پسر جوانی آشنا شدم. او حرف های قشنگی می زد و مدام به من ابراز علاقه می کرد و از آینده می گفت. اصرار داشت تحت هر شرایطی من را ببیند. من هم به او علاقه مند بودم و اعتماد کوری به او داشتم به همین خاطر بدون اینکه به خانواده ام حرفی بزنم به ...
دخترم بعد از طلاق چادرش را کنار گذاشته آرایش می کند
به گزارش گلستان ما، خانم میانسالی که برای طرح مشکل خود و دریافت راهنمایی به مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان اصفهان آمده بود، گفت: 34 سال قبل ازدواج کردم اما دخترم را پنج ماهه باردار بودم که همسرم را در تصادف رانندگی از دست دادم پنج ماه بعد از تولد فرزندم، خانواده همسرم گفتند باید بچه را به ما بدهی یا اینکه با بردار شوهرت ازدواج کنی. من که علاقه زیادی به دخترم داشتم و با همسرم عهد کرده ...
وطن اولم هندوستان، میهن دوم بویراحمد
بیمارستان شهید بهشتی یاسوج بودم. 14 سال در آن منطقه احساس غربت نکردم و چنان با من برخورد شد که هنوز هم فکرم در آنجاست و همیشه به بویراحمد و مردم آن منطقه فکر می کنم. اگر از من بپرسند وطن اول شما کجاست می گویم من یک هندی هستم. در هندوستان متولد شدم و مادرم هندی است و اگر بپرسند وطن دوم شما کجاست می گویم ایران و بویراحمد. هیچ گاه فکر نمی کردم که یک بویراحمدی و فرزندی از کریک برای انجام ...
سالروز شهادت سید الساجدین(ع) صاحب صحیفه بزرگ سجادیه
از محل خطر استفاده کنید و هر یک از شما دست یک تن از اهل بیت مرا بگیرید و در شهرها پراکنده شوید تا خداوند فرج خویش را برایتان مقرر دارد. این مردم تنها مرا می خواهند و چون بر من دست یابند با شما کاری ندارند.امام علی بن الحسین(ع) در آن شب که بیمار نیز بود، شب غریبی را سپری می کرد. و با چشمان خویش عظمت روح حسین بن علی(ع) و شهامت و وفاداری اصحاب را دید و خود را برای روزهای واپسین آماده می ساخت. در ...
مجازات سنگین برای پسر جوان به جرم متلک گفتن
قانون نانوشتۀ قبایل این کشور است ، حکم خود را صادر می کند. العالم 110 این اخبار را از دست ندهید: پیشنهاد ازدواج موقت که داد خودم را باختم و تن به ارتباط مخفیانه دادم مجازات سنگین برای پسر جوان به جرم متلک گفتن با شنیدن حرف های عاشقانه دوست پسرم به خانه اش رفتم / من فریب کیارش را خوردم تصاویری از لحظۀ دستگیری پسرخالۀ صدام ...
گزارش املاک نجومی را من دادم
که نامه را منتشر کند. در همین خصوص حکیمی پور به اعتماد گفت: این نامه مهر محرمانه نداشت. حکیمی پور همچنین در گفت وگو با ایلنا، در توضیح دلیل حضورش در دادسرا گفت: از من خواسته شد که به عنوان مطلع در این پرونده به دادسرای فرهنگ و رسانه مراجعه کنم که در این دادسرا حاضر شدم و تحقیقات لازم صورت گرفت و در خصوص هر موضوعی که در جریان بودم، توضیح دادم. این موضوع عجیبی نیست و ظاهرا در این خصوص از ...
به جای گریه بر جنازه من برای حضرت زینب(س) گریه کنید/ پایانی بر یک بی خبری بعد از 33 سال فراق
ذراتی در ذهن دارید تا بگویید؟ یک بار مادرم از من خواست که او را به سر قبر علی ببرم و من هم آن روز کاری داشتم و نمی توانستم و به مادرم گفتم که چه فایده ای دارد بالا سر قبری برویم که چیزی در آن نیست خلاصه گذشت و شب در عالم خواب دیدم که مرا آورده اند بالا سر قبر علی، هیجان زیادی داشتم و در همان حالت خواب عرق کرده بودم، دیدم که درب قبر برداشته شد و جنازه ای در قبر به صورت خوابیده وجود داشت ...
زمانی که به محل کار دوست دخترم رفتم او با مدیر کارگاه تنها بود / ازحرفی که مریم به من زد بسیار عصبانی شدم
.... مدتی بعد اما با هم اختلاف پیدا کردیم؛ چراکه او پوشش خوبی نداشت. متهم در شرح روز حادثه گفت: آن روز به محل کار مریم که یک کارگاه پلاستیک سازی در خاک سفید بود، رفتم. وقتی وارد شدم متوجه شدم که جز مریم و مردی که مدیر آنجا بود، کسی آنجا نیست. وقتی به مریم اعتراض کردم، گفت به من ربطی ندارد. ازحرفی که به من زد بسیار عصبانی شدم . سر این موضوع با هم مشاجره کردیم. در یک لحظه تیغ موکت بری را ...
مرگ مشکوک زن جوان پس از خرید نان
ادامه گفت: مدتی قبل متوجه شدم که همسرم یک بیماری ارثی به نام آنژیو ادم دارد که خانواده اش از من پنهان کرده بودند. روز حادثه من به خاطر امتحانی که داشتم در خانه ماندم تا درس بخوانم و صبح زود همسرم برای خرید نان از خانه بیرون رفت و ساعتی بعد در حالی که من صبحانه را آماده کرده بودم، به خانه برگشت. شهربانو وقتی وارد خانه شد، گفت حالم بد است و به اتاقش رفت و خوابید. چند ساعتی گذشت، اما او بیدار نشد تا ...
جوان غیرتی، پسری را که با خواهرش رابطه عاشقانه داشت، کشت
قبول کرد و گفت: مدتی بود که متوجه تغییر رفتار خواهرم شده بودم. او مرتب با تلفن همراهش حرف می زد و پیامک می داد. وقتی از او پرسیدم با چه کسی حرف می زند، توجهی نکرد؛ ضمن اینکه به من هم نمی گفت آن فرد کیست تا اینکه خودم تحقیق کردم و متوجه شدم او با بابک ارتباط دارد. من بابک را می شناختم و این موضوع خیلی ناراحتم کرد. احساس کردم به من خیانت شده است؛ او حق نداشت با خواهر من رابطه عاشقانه برقرار کند؛ به ...
دختر دایی همسرم خودش را به من نزدیک کرد / زمانی که در خانه تنها بودم او به آنجا می آمد
بدون حجابم را روی پروفایلم گذاشتم و در این میان با پسرهای زیادی آشنا شدم و خودم را مجرد معرفی کردم. بعد از مدتی و ترس از این که مبادا شوهرم متوجه کارهایم شود خواستم که رابطه هایم را قطع کنم ولی مثل فرد معتاد، وابسته اینترنت و شبکه های اجتماعی شده بودم و هر روز این وابستگی بیشتر می شد تا این که روزی در گروه توسط یکی از دوستانم به میهمانی دعوت شدم با آن که از شرکت در آن جشن واهمه داشتم اما با اصرارهای ...
گفتگوی بی پرده با سرمربی کشتی فرنگی سابق آذربایجان
...: من خودم حس می کردم که پیشنهاد سرمربی گری تیم ملی را به من بدهند و توقع این موضوع را داشتم که آن هم چند دلیل داشت. یکی اینکه از سال ?? جسته و گریخته در رده های مختلف تیم های ملی به عنوان کادر فنی حضور داشتم و به همین دلیل صاحب تجربه کافی بودم و سابقه حضور در میادین مختلف مانند المپیک، جهانی و آسیایی را دارم. ضمن اینکه ? سال به عنوان سرمربی تیم ملی کشتی آذربایجان موفقیت های خوبی را کسب کردم و ...
90/ یک میلیارد و 600 میلیون پولم را به ملوان بخشیدم!
خواهم داد. 90: به سمت نیمکت می روی؟ از این سئوال های تکراری پرسیدم! من با نیمکت ماشین سازی رفاقت دارم و وقتی با یکی دست مردانه می دهم. هیچ موقع کینه به دل نمی گیرم. گرچه پیش خودم از رسول خطیبی ناراحت هستم ولی هیچ موقع به کسی بی ادبی نکردم و نخواهم کرد. من از سال 82-81 فوتبال حرفه ای را شروع کردم و هیچ موقع هم حاشیه نداشتم و پیش وجدان خودم راحت هستم. 90 ...
کسی برای پول جانش را وسط معرکه جنگ نمی برد/ پدر و همسر شهیدم جزو قهرمانان زندگی ام هستند
همیشه امورت را به خدا واگذار می کنی.همسرم هر دوی اینها را با هم داشت. در کارهای خانه خیلی به من کمک می کرد، چون من هم شاغل بودم هم درس می خواندم ،با وجود اینکه خیلی به شاغل بودن من علاقه نداشت اما هیچ وقت نمی گفت بگذار خودش بیاید خانه کارهارا انجام بدهد. در همه کارهای خانه کمک می کرد، نه فقط به من، به مادرم خواهرم یا فامیل و خانواده خودش همیشه کمک می کرد.با توجه به اینکه پدرم نیز سال 65شهید شد او ...
شاعره نامداری که هرگز به طلا فروشی نرفت
ایشان بگویید؟ در آن روزها،خواهر را چگونه دیدید؟ در ماه های آخر عمر در کنارش بودم. در شب های ماه رمضان برای سحری بیدار می شدم، می گفت: بیا دست مرا هم بگیر تا بیایم و با تو نان و پنیری بخورم. به خاطر بیماری توان روزه گرفتن نداشت، اما نماز شبش ترک نمی شد. دو ساعتی مشغول راز و نیاز می شد و بعد می گفت: او را به اتاقش ببرم. اصلاً قبول نداشت بیماریش پیشرفت کرده است. ماه آخر او را به بیمارستان ...