سایر خبرها
هشدار درباره یک کلاهبرداری جدید
باید به تهران برود و از من هم خواست در تهران او را ملاقات کنم. وقتی به تهران رسیدم او را در محل قرار دیدم. هنوز دقایقی از دیدارمان نگذشته بود که از من خواست برای استراحت به خانه یکی از دوستانش برویم، اما ورود به آن خانه همانا و گرفتار شدن در دام یک شبکه همان. مرتضی در ادامه گفت: یکی دو ساعت پس از ورود به آن خانه متوجه رفت و آمدها و تماس های تلفنی مشکوک ساکنان که حدود هفت هشت نفربودند، شدم ...
نگاه خدا را در هر قسمت از زندگی مان می بینم
در سخت ترین شرایط لبخند می زد. همه حرفم را تأیید می کردند. خودش تعریف کرده بود وقتی دوستش از مکه برگشته کسی حرفی زده و خندیده است. من تا دم در خانه دوستش می رفتم و می گفتم می دانم در فیلم مکه تان آقا سید خندیده و بگذارید این لبخند را ببینم. التماس و خواهش می کردم. آن موقع فیلم را به من ندادند و پس از شش سال آن شخص به من گفت می خواهی خنده آقا سید را به تو بدهم. آقا سید وقتی مجروح شد فضای مجازی که ...
یک شب شوهرم با دوستانش به خانه آمد/ اوکاری از من خواست که بسیارشوکه شدم
پسر بیکار به درد زندگی نمی خورد. نان خور پدرش است. از همه اینها گذشته مردانگی و غیرت هم ندارد! اما من با شنیدن این حرف ها فکر می کردم مادرم اشتباه می کند و نمی داند که جمشید بارها به خاطر من در کوچه و خیابان با پسرهای زیادی دعوا و زد و خورد کرده است. آن موقع فکر می کردم غیرت و مردانگی همین است که آدم به خاطر دفاع از یک دختر با دیگران دعوا کند. حال آن که غافل بودم از بازی عجیب ...
وقتی گفتند همسرت تیر خورده، گویی تیری به قلب من خورد
باید این مسئولین بیایند عیادت شوهرم. گفتند مگر تو نمی دانستی شوهرت کجا کار می کند گفتم چرا می دانم عملیات بودند، پرستار گفت: شوهرت تیرخورده وقتی گفت تیر خورده انگار تیری خورد تو قلب من، عملش کردیم، واسه 6ماه نمی توانند راه بروند، خیلی حالم بد شد من را بردند تو اتاق پرستاری آب قند بهم دادند حالم که بهتر شدم برگشتم پیش شوهرم. کم کم همه فهمیدن رفت و آمد اول مثل آدمهایی که شوک بهشان وارد می ...
به خانه بهروز رفتم و با او ارتباط برقرار کردم / بعد ازآن روز دیگر علاقه ای به دیدن همسرم نداشتم
... وی افزود: من دختری آرام و سر به راهی بودم همسرم در دوران عقد اصرار داشت یک گوشی تلفن همراه هوشمند بخرم او حرفش را به کرسی نشاند و خودش مرا وارد فضای مجازی کرد و متاسفانه در همین فضا با پسری آشنا شدم که شعرهای عاشقانه ای برایم می فرستاد مدتی نگذشته بود که با او قرار گذاشتم و همان بار نخست فریب ظاهر شیک او را خورده و با رفتن به خانه اش با این مرد که بهروز نام دارد رابطه برقرار کردم. ...
پدر استقلالی ها درگذشت
رفتم خونه و تا چند روز بعد،از این تیتر روزنامه آوای ساوه عصبانی بودم.هییی..چه زود گذشتن اون سالها.با گذشت اون هم سال من هنوز هودارا متعصب پرسپولیسم ولی واقعا منصور خان رو دوست داشتم و دارم.برای شادی روحش لطفا صلوات بفرستید. نقل قول +37 #32 آبی 2016-11-04 11:40 تشکر از همه ی پرسپولیسی های با معرفت نقل قول +61 #31 پرسپولیس 2016-11-04 11:36 خدا رحمتش کنه ...
منصور پورحیدری درگذشت
از پیشمون رفت. مرسی برای همه زحماتی که برای استقلال کشیدین. استقلال هرچی داره از شما داره. روحتون شاد. زرینچه: پورحیدری خودش را وقف استقلال کرده بود جواد زرینچه اظهار داشت: صبح امروز خبر را شنیدم باور نکردم. انتظار داشتم منصورخان مبارزه اش را ادامه دهد و از بیمارستان بیرون بیاید و کنار تیم قرار بگیرد اما این بار قسمت این بود که از پیش ما برود. چند روز قیل به دیدارش رفتم از ...
می خواستم بچه ننه نباشم، معتاد شدم !
، اما برای ما ارزش بود. چند سال بعد از مصرف حشیش، یک شب بچه ها پیک نیکی آوردند و سیاه(تریاک) کشیدند. گفتند بیا بکش، گفتم نه. گفتند تو که حشیش می زنی، بیا یک بست سیاه هم بزن تا دو برابر کار کنی. نشستم پای مواد و دیدم بله، قدرتم زیاد شد. کار که می کردم، کمتر خسته می شدم. آن موقع 1817 سالم بیشتر نبود. 18 سالم که شد، یکی از دوستان دلسوزم گفت حداقل برو سربازی. نروی با کارهایی که می کنی، یا حبس سنگین می ...
رزمایشی در روز شهادت حسین فهمیده
ها را ستود و آن ها را رهبر ما دانستند، هر چند که بعضی از روشنفکرهای امروزی، آدم های بریده از معنویت جبهه ها، با تمسخر می گویند: حالا چه لزومی داشت این ها نارنجک رو به خودشون ببندند؟ چرا به جاش "نارنجکو" زیر تانک پرتاب نکردند!؟ اف! اف بر تو ای روزگار که دیدی مردمان زمین نه حرمت حسین بن علی (ع) را نگه داشتند و نه بعد از 1400 سال حرمت رهروان فرزند رسول الله(ص) را. غمی نیست، اگه ...
قاتل عفو شده دومین زن را مثله کرد!
داد که خیلی هول کرده است. او آن شیء مشکوک را داخل صندوق عقب خودرواش گذاشت و به ساختمان برگشت. من که به شدت مشکوک شده بودم، بلافاصله به سراغش رفتم اما ناگهان لکه های خون را در راه پله ها دیدم. همان لحظه سعید درحالی که یک کیسه پلاستیکی مشکی در دست داشت، ازخانه اش بیرون آمد و با دیدن من شوکه شد. با یک نگاه به کیسه پلاستیکی ناگهان با صحنه وحشتناکی روبه رو شدم. پای قطع شده یک زن داخل آن بود. همان لحظه ...
هیچکاک ، مردی که زیاد می دانست! (1)
ندهید که این یک دوربین است؟ پیتر باگدانوویچ : موقع فیلم برداری چه گونه کار می کنید؟ آلفرد هیچکاک : هرگز از داخل دوربین نگاه نمی کنم. فیلم بردار آن قدر از من شناخت دارد که بداند چه می خواهم. در مواقعی هم که مطمئن نیست، مستطیلی برایش می کشم و صحنه را داخل آن تصویر می کنم. می بینید؛ نکته این جاست که اول از همه شما با یک رسانه ی دوبُعدی سروکار دارید. هیچ گاه آن را از یاد نبرید ...
90/ باشگاه فولاد بدترین برخورد را با من می کند
هایم را بزنم. 90: کسی تو را معرفی کرد که به امارات بروی؟ دکتر کیهانی همین بلا را سر آرش افشین هم آورد و باعث شد یک سال و نیم از فوتبال دور باشد. من برای دکتر کیهانی هم دارم و به موقع در مورد او نیز صحبت می کنم که چه بلایی سرم آورد و باعث شد مصدومیتم این همه طول بکشد. 90: دکتر اماراتی را چه کسی تایید کرد؟ یکی از بزرگ ترین پزشکان دنیا است که پای مارادونا ...
عبوری : با کارشکنی ها صحنه را خالی نمی کنم
3 در جمع صمیمی عزاداران حسینی منطقه کوی اتحاد ساری حضور پیدا کرده بود، گفت: یک بحث را در ابتدای ورودم در شهرداری برای خودم یک اصل قرار دادم که آن توزیع عادلانه خدمات در همه جای شهر است. نمی تونیم بگوییم شمال شهر داریم، جنوب شهر نداریم. نگوئیم شهر را سنگ فرش کنیم و جنوب شهر را موزائیک! اگر میدان فرح آباد در شمال شهر زیر گذر می خورد، جنوب شهر هم باید پل شهیدان رضایی راه اندازی شود. اگه ...
بر فوبی اینگونه غلبه کنید
.... به من گفتند در منطقه کم عمق کنار دیوار شنا کنم. من خیلی راحت این کار را کردم. بعد از نیم ساعت مربی را صدا کردم و پرسیدم: حالا باید چه کار بکنم؟ مربی با بی حوصلگی گفت: همون کاری رو که گفتم بکن. من تا آخر وقت همان کار را کردم. روز بعد هم مثل روز اول گذشت. فکر می کردم مربی فراموشم کرده است. اما چند دقیقه مانده به آخر وقت صدایم زد و گفت که بروم لب استخر بایستم و ...
همسرم را در آغوش مرد غریبه دیدم / در بوستان جنگلی چیتگر خونم به جوش آمد
نام علی اصغر آشنا شدم. او که می دانست چه مشکلاتی دارم، دائم به من محبت می کرد و می گفت: افسوس که شوهرت قدر تو را نمی داند و... من پس از چند بار ملاقات با این مرد در اثر محبت ها و دلداری هایش شیفته اش شدم. او از من خواسته بود از حمید جدا شوم و با هم ازدواج کنیم. اما شرایط خانوادگی من اجازه نمی داد که به طلاق فکر کنم، به همین خاطر مجبور بودم بسوزم و بسازم. روز حادثه زمانی که ...
با موتور زنم را که داخل خودرو با مرد غریبه بود تا پارک چیتگر تعقیب کردم و ... + عکس
به علی اصغر علاقمند شده بودم .علی اصغر مدام برایم پیامک می فرستاد و همسرم به این ماجرا مشکوک شده بود. دو هفته از آشنایی من و علی اصغر گذشته بود که به او گفتم نمی توانم به خاطر شرایطم از همسرم جدا شوم او با اصرار از من خواست تا برای آخرین بار به دیدنش بروم. علی اصغر با پراید دوستش دنبالم آمد.او داخل ماشین دست نوشته ای به من داده بود که در آن تعهد کرده بود از من حمایت می کند و اگر از شوهرم جدا شوم ...
امیدوارم بار دیگر تحت عنوان شفاف سازی آبروی افراد ریخته نشود
که مورد نیاز آنها است را بازدید کنند و ما نیز این همکاری را می کنیم. قالیباف خاطر نشان ساخت: بعضا به ندرت گزارش های شفاهی به من می رسید که در برخی موارد همکاری با تیم های بازرسی به کندی صورت می گیرد. با این وجود ما هیچ گاه نمی گفتیم نماینده بازرسی ممکن است خارج از ماموریتش چیزی را طلب کرده باشد بلکه به همه مدیران گفتم اگر نماینده بازرسی مکتوب کرد و اسنادی درخواست کرد، حتما این اسناد را در ...
ضرورت تدوین پارادایم توسعه روستایی / کشورهایی توسعه یافته ابتدا در توسعه کشاورزی و روستایی موفق شدند/ ...
چی بکاریم، کجا و با چه هدف و روشی بکاریم؟ بحثی بسیار مهم که معلوم نیست چرا میان کشاورزان ما معمول نیست. کشاورزان ما برای تأمین معیشت، محصولاتی کشت می کنند که زود به بار بنشیند که البته این موضوع می تواند هم برای محیط زیست و هم منابع طبیعی مضر واقع شود. شاید راه حل در این حوزه، برنامه ریزی بر اساس پارادایم توسعه پایدار باشد و فقدان آن اکنون که همه چیز در منابع طبیعی و محیط زیست به بحران برخورد کرده بهتر حس می شود. از این منظر با دکتر محمد ستاری فر، اقتصاددان به گفت وگو نشسته ایم. ...
جنایت چیتگر به خاطر ارتباط پنهانی +عکس
من به آنجا رفتم. کنار جسد مقتول ماندم در ادامه، ناهید در جایگاه قرار گرفت و در دفاع از خود اظهار کرد: بعد از مرگ فرزندمان افسرده شده و پنجشنبه ها به بهشت زهرا می رفتم. یک بار در آنجا آرش رادیدم و نمی دانم چرا با او هم صحبت شده و از مشکلاتم گفتم. بار دیگر هم با او در بهشت زهرا روبه رو شدم و با هم صحبت کردیم و دلداری ام داد. آرش از من خواست تنها به بهشت زهرا نروم و هر وقت ...
اینطوری کاسبی می کردیم
همین بود. گفتم اوستا زنه چی شد؟ دستش را گذاشت رو بسته اسکناس گفت: همون است. لنگه، گرفتاره جای دوری نمی رود. اینطوری کاسبی می کردیم. حالا دو هفته پیش مغازه بغلی یکی اومد زار می زد، با طرف آشنا بود، به خاطر چقدر؟ 400هزار تومان. کار به پلیس کشید و یارو را بردند. رفتم تو مغازش گفتم حالا می دادی جای دوری نمی رفت، برمی گشت سمت خودت. جوونک باد به غبغش انداخت گفت شما دخالت نکن بابا جان. مال خودم است نمی خواهم بدم. بعد می پرسند چرا هشت مان گرو نه است. دو پر نارنگی می گذارد کف دستم می گوید وقت ناهار است. دستم را می گیرد که کل این راسته دیدند که مهمان دارم، خوبیت ندارد بی ناهار بفرستمت. ...
برای دفاع از ناموس و وطن راضی به رفتنش شدم
رو به من کردند و گفتند: آری حسینعلی به شهادت رسیده است. همراه همسرم به سردخانه بیلقان رفتیم. به همسرم گفتم: با دیدن پیکر شهیدت نباید عجز و ناله کنی و نباید خانواده را دشمن شاد کنی. همینگونه هم شد. با دیدن پیکر فرزندمان سرمان را بالا گرفته و گفتیم خداوندا امانتی که به ما داده بودی را به خودت باز گرداندیم. مادر حسینعلی گریه خویش را فروخورد و همین موضوع باعث گردید به مویرگ های سرش آسیب های ...
سختی های کوله گردی و مرامی سواری
همون اول که رفتید سراغش و قضیه رو براشون توضیح دادید، آیا با روی خوش بهش گفتید که: سلام، ما ایرانگرد هستیم و یه جورایی بدون پول سفر می کنیم. شما مسیرتون می خوره ما رو تا یه جایی با خودتون ببرید؟ قول می دم اگه اینا رو رعایت کنید، از هر جنسیت و هر سن وسالی که باشید، جواب می گیرید. اما در مورد آدم ها چی؟ جانی ها و قاتل هایی که در کمین ما هستن و هر لحظه منتظر طعمه شون هستن؟ اونا رو چی کار کنیم؟ ...
ناگفته هایی از یک ملی مذهبی که در اشغال سفارت آمریکا در تهران شرکت داشت
و به طور مبهم گفت که آن برنامه فردا انجام خواهد شد. تو یا ساعت 6 صبح به دفتر انجمن اسلامی دانشکده فنی بیا یا حدود ساعت 9 جلوی در سفارت باش. ضمنا بگویم من در سال 1349 زمانی که دیپلم گرفتم به خاطر فعالیت در فوت آیت الله حکیم برای تثبیت مرجعیت امام خمینی(ره) در زندان بودم و نتوانستم کنکور بدهم، مهرماه هم ما را به سربازی فرستادند و من به ناچار بعد از دوران سربازی به دانشگاه رفتم. به همین دلیل، تقریبا ...
بررسی آثار نظم پیشنهادی جریان توسعه برای بخش قانون گذاری (بررسی آثار سوء قانونگذاری مدرن بر روابط انسان ...
سند خودرو بود. چرا قضیه ثبت سند خودرو این همه مهم شد؟ به دلیل این که اگر مسأله ثبت سند خودرو به صورت استاندارد – یعنی همان گونه که کانون سردفتران به دنبال آن است - محقق نشود، در آینده این معاملات به چالش کشیده می شود؛ یعنی در نزاع های حقوقی یک دلیل محکمه پسند برای رفع این نزاع حقوقی بر سر معاملات وجود نخواهد داشت. در کشور ما این مسأله ای که بنده مثال می زنم در چند سال اخیر به شدت بالا ...
مرد همسرکش باز هم مرتکب قتل شد
به من می سپرد تا اینکه چند بار از من تقاضای پول کرد. من هم به او پول قرض دادم اما باز هم از من پول می خواست تا اینکه از درخواست هایش خسته شدم. روز حادثه او به خانه ام آمد و گفت که پول می خواهد اما من گفتم پولی ندارم که به او بدهم؛ بنابراین او هلم داد و من روی زمین افتادم. برای اینکه بلند شوم دستم را به سوی اوپن آشپزخانه دراز کردم اما دستم به وسیله ای خورد. فکر کردم گوشی تلفن است و می ...
سیاستمداران کوچک
.... بچه اینقدر توپتو شوت نکن بیرون خسته شدم از بس که رفتم توپ آوردم. گوشه ای از حیاط شلوغ مدرسه چند دانش آموز ایستاده اند و اکثر دانش آموزان دورتا دور آنها را گرفته اند و به حرف های آنها گوش می دهند. امروز روز شورای دانش آموزی است و قرار است اعضای شورا برای ترویج اهدافشان تبلیغ کنند تا رای بیاورند. بچه ها اگه به من رای بدین قول میدم اردوها رو زیاد کنن ، بچه ها من قصد دارم یه گروه سرود ...
گفتگو با زن جنجالی فضای مجازی در قم + عکس
دوسش دارم و باهاش همذات پنداری دارم. س - ایده راه اندازی چنین برنامه ای از کجا شکل گرفت؟ 4 سال پیش تو دانشگاه خیلی بداهه یه ویدیویی با دوستام ضبط کردیم یه شب تو توییتر توییتش کردم، خیلی استقبال شد بعد یکی از دوستان از یکی از کانال های پرطرفدار پیشنهاد داد بازم ویدیو این شکلی ضبط کنم و اگه این کارو بکنم حتما ازم حمایت میکنه و واقعا ازش ممنونم. س- برخی بر این باورند که ...
جزییات دستگیری سارق منازل پایتخت با خودروی گرنجر 200 میلیونی
سرقت می کنی؟ به غیر از سرقت کاری بلد نیستم .می دانید من پیشانی نوشتم سرقت و زندان و آوارگی است، هر چقدر هم پول به دست می آورم همه را خرج عیاشی و خوشگذرانی هایم می کنم دنیا به من هیچ وقت روی خوش نشان نداد .هر بار که دستگیر می شدم چون تک رو بودم باید خودم رد مال انجام می دادم در نتیجه با کلی بدهی به زندان می رفتم و فقط محاسبه می کردم که چند تا خانه دیگر را باید خالی کنم که بتوانم قسط و قرض ...
احتمال بارداری با وجود پریود شدن، مشکل چیست؟
سوال مخاطب نی نی بان: من 24 سالمه. مرداد ماه رفتم دکتر و از درد قبل از پریودیم گفتم، بهم مدروفوم داد. از 14 امین روز پریودیم شبی دو تا خوردم. 19 شهریور پریود شدم و از 28 شهریور به بعد اقدام به بارداری کردم. 24 مهر پریود شدم و فقط دو روز طول کشید و تا 7 آبان لک بینی داشتم و باز از 7 آبان تا امروز (10 آبان) پریود شدم. مشکل چیه؟ احتمال بارداری هست با وجود پریودی؟ البته 7 آبان بی بی چکم منفی شد. ...
ناگفته هایی از تسخیر لانه جاسوسی
نمی تواند بکند، 5 روز بعد آن بسیج شکل گرفت -که یعنی بسیج از برکات تسخیر لانه جاسوسی بود.- در داخل یک گروه هایی بودند در جهت جذب باشعارهای ضدآمریکایی انقلاب را به کوتاهی در برابر امپریالیسم محکوم می کردند با تسخیر سفارت هویت آن ها لو رفت مثل منافقین و چریک های فدایی، جنبش مسلمان مبارز همه این ها ماهیت شان رو شد. نکته دیگری این که آن ها حداکثر تلاش شان این بود تا انتخابات قانون اساسی کشور ...