سایر منابع:
سایر خبرها
رابطه عاشقانه خانم خبرنگار با یک داعشی! +تصویر
مثل من زبانش بندآمده بود. باید به خواستگاری بیلل چه پاسخی می دادم؟ آندره پیشنهاد داد بگویم چون ملودی تابه حال ازدواج نکرده، نمی خواهد تنها به سوریه برود. بیلل دوباره تماس گرفت. گفتم: "دوستم یاسمین هم مسلمان است. می توانم از او بخواهم با من بیاید، اما فقط پانزده سالش است." " اینجا زن ها باید در چهارده سالگی ازدواج کنند. اگر یاسمین با تو بیاید، برایش یک شوهر خوب پیدا می کنم ...
بررسی اجمالی فولکلور و فرهنگ عامه در خصوص حمام رفتن در شهرستان رزن
، طبعا چند سلمانی در روستا وجود داشت که سلمانی ها هر روز صبح زود برای اصلاح مشتریان دائمی مَرد خود در حمام حضور می یافت و اقدام به اصلاح سر و صورت مردان مشتری انحصاری خود می نمود. گفته می شود اولین کالای پرداختی به عنوان دستمزد حمامی، دادن یک تخم مرغ محلی به ازای هر بار حمام کردن به ازای هر خانواده بود که حمامی نیز نخم مرغ را در مغازه ها کالا با کالا معاوضه می نمود و سپس لواش نان رایج شده ...
انارهای زیر خاک
کیسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره این چاله رو با خاک پوشوند. دهاتی ها اون زمان وضعشون خیلی اسفناک بود و با همین چند تا انار دزدی، هم دلشون خوش بود. با خودم گفتم: انارهای مارو می دزی؟ صبر کن بلایی سرت بیارم که دیگه از این غلطا نکنی. بدون اینکه خودمو به اون شخص نشون بدم به بازی کردن ادامه دادم، به هیچ کس هم چیزی در این مورد نگفتم. غروب که همه کار گرها جمع شده بودن و میخواستن ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (173)
میبرد میگفت آ اینو بیشتر از همتون دوس دارم. یهو میدیدی 6 رتبه تو رنکینگش سقوط کردی. 12. یه بار رفیقم به نامزدش گفت چطوری توله سگ دختره خوشش اومد. منم رفتم به نامزدم گفتم چطوری پدر سگ؟ دختره قهر کرد. جفتش یه معنی میده فقط من شانس ندارم. 13. عزراییل بیشتر اهل هنر و ورزشه! خیلی به سیاست کاری نداره. 14. مامانم از دستم عصبانی میشه میخاد بهم توهین کنه از خودم میپرسه ...
از حصار قلعه به حیاط مدرسه
هم کاری باشد دور است وسیله رفت وآمد نداریم . یکی از خانم ها می گوید دوسال است در رفت وآمد بین گرگان و این جاست. وضع کشاورزی اون جا هم خرابه. تمام این مدت نتونستیم کرایه رفت وآمدمون رو دربیاریم زمین ها 12سهم دارد و چند مالک که در زمان اصلاحات ارضی سنددار شد. همان هایی که حالا خودشان را خرده مالکانی می دانند که باعث شدند اهالی قلعه سیمون برای کشاورزی به این جا بیایند. همان ها که خانم های ساکن در ...
توران ولی مراد/ از یادداشت های تلگرامی/ 6 آبان 1395
موضوعات حساسیت برانگیز نیرو می گذاشتند که به اسم زنان بود ولی با اهداف سیاسی دنبال می شد." همگروهی نوشت: "مرحوم بهروزی میگفتن وقتی پیش نویس طرح رو به نمایندگان زن مجلس دادیم که در مجلس مطرح کنن، زیر بار نرفتن و گفتن اقایون ناراحت خواهند شد! در نتیجه به تعداد نمایندگان رونوشت گرفتن و در اختیار همه نمایندگان و رییس مجلس گذاشتند. حتی کار اماده و شسوه رفته را هم حاضر به طرحش نشدن. ...
وحید طالب لو و همسرش سوگل طالب لو در کنار رادیویی های رادیو ورزش/زندگینامه وحید طالب لو
بازگشت تو به استقلال است که با استقبال هوادارها هم رو به رو شده. خودت فکر می کردی بعد چهار سال دوری برگشتت با این استقبال رو به رو شود؟ خیلی از استقلال دور شده بودی و این بازگشت... – بعد از استقلال من به شاهین بوشهر رفتم. آن سال، سال خوبی بود تا قبل از اینکه دستم بشکند. وقتی آن آسیب دیدگی سخت برایم اتفاق افتاد، طبیعی بود که بعضی شرایط تغییر کند. من یک سال نتوانستم فوتبال بازی کنم و از شرایط ...
طنز؛ روزنامه نگارها جمع می شوند یا کم می شوند؟
. یه جایی بودم کل کل بین روزنامه نگارا بود. هرکی می اومد لاف می زد که من قوی ترم. اولی اومد گفت: من 30 سال ممنوع القلم بودم. رو دست من روزنامه نگار نمیاد. دومی اومد گفت: این که چیزی نیست من 20 سال حبس کشیدم. سومی اومد و گفت: من از سه سالگی حبس بودم. 6بار تبعید شدم. دو سه بار هم برام اعدام بریدن که تو سردخونه زنده شدم. یهو همه افتادن و بوسه برخاک پایش زدن و گفتن: بحق که شاخ ترین ما تویی. بعد یکی شون ...
تسخیر سفارت آمریکا منطبق بر قواعد بین المللی است/ احمدی نژاد موافق تسخیر سفارت نبود/ کسانی که می گویند ...
.... یکی از چیزهایی که می توانم درباره او بگویم این است که شبی که اسراییل از جنوب لبنان خارج می شد، من و عماد و چند نفر دیگر در اتاق عملیات بودیم. سال 2000٫ من در سوریه سفیر بودم. مثلاً من اعتقاد داشتم باید اینها را دنبال کرد. بعضی از عزیزان دیگر می گفتند نمی شود این کار را کرد. من با درک خودم می گفتم. عماد خیلی متین و منطقی به شکلی که حرمت حرف من را هم به عنوان سفیر نگه دارد، توضیح می ...
جانم برود مهم نیست، فقط ناموسم را حفظ کن
منتشر شده از خاطرات آزادگان دفاع مقدس در این مجموعه است. چشم در چشم آنان سومین اثر از خاطرات زنان اسیر ایرانی در بازداشتگاه های بی آفتاب عراق است که توسط دفتر ادبیات و هنر مقاومت منتشرشده است. دستور داد دست ها و پاهام را بستند. در آن لحظه مسئله برایم مبهم بود. سعی می کردم به آینده فکر نکنم. وقتی خواست چشمم را ببندد، گفتم: بدهید خودم ببندم. می خواستم طوری ببندم که دید داشته باشم. یک سرباز ...
علی دایی: همیشه علی کریمی را دوست داشتم / تا امروز یک استقلالی به من توهین نکرده / همسرم بعضا درآمدش از ...
دستم نتوانم چنین عکسی را بکشم ببینید خداوند چه چیزی در وجود او قرار داده است؛ با اینکه دست ندارد. اما قدرتی دارد که با پا چنین کاری انجام دهد. * در مورد عکس شهیدی که شباهت به شما داشت، صحبت نکردید! – روحش شاد. عکس او را در فضای مجازی برای من فرستادند و دقیقا چهره اش شبیه زمانی است که من خودم سرباز بودم. * دوستان شما می گویند همیشه صبورانه به درخواست مردم برای گرفتن ...
انصاف نیوز
، منابعی مشخص و محدود هستند و دست ما در این زمینه زیاد باز نیست. مراجعه کردن به این منابع هم برای ما و هرکس دیگری که علاقه مند باشد میسر است. آن منابعی که ما به آن استناد کردیم، منابع اولیه تاریخ اسلام است. یک سری از تاریخ ها، تاریخ خاص کربلا است، مثل اولین تاریخی که به نام ابی مخنف معروف است و با یک فاصله زمانی 60، 70 ساله از واقعه کربلا نوشته شده است. منبعی که من در این مسئله به آن مراجعه کردم، همین ...
حالا رضا یک قصه قشنگ است
همه اینها باورم می شد؟ می دونی واقعا اون رودخونه رو تصور می کردم؟... . حالا که دارم برایت این نامه را می نویسم، بیرون دارد باران می آید و لابد رودخانه های واقعی خیلی خوشحال هستند. اما ما دیگر چاره ای نداریم جز اینکه دوباره به آن رودخانه خیالی فکر کنیم. می دانی چرا؟ چون دلمان برای رضا تنگ شده و رضا دیگر با هیچ چیز این دنیای واقعی جوابمان را نمی دهد. نمی توانیم به او تلفن کنیم. نمی توانیم در ...
بخش های خواندنی کتاب آن مرد با باران می آید
...> - کیف کردی هنر دستمونو؟ وحشت زده به طرفش برمی گردم. - پس کار شماها بوده؟ چشمکی می زند. - این ایده آقاداداش شما بود. من و یونس می خواستیم دیشب باهاشون بریم دیوارنویسی، سمت چهارراه مدائن و اون طرفا. بهروز و یاسر گفتن اونجا خطرناکه. ما رو آوردن دم مدرسه. بهروز قلاب گرفت و ما رو فرستاد تو حیاط. آب دهانم خشک می شود. - نترسیدید؟ - راستش چرا... ولی حال داد! با ...
نگاه خدا را در هر قسمت از زندگی مان می بینم
ولی دلشوره امان از من بریده بودم. آخرین بار شش صبح 14 بهمن 1387 باید به ترمینال می رفت. هوا خیلی سرد بود و گفتم من و بچه ها بیاییم بدرقه ات کنیم. گفت هوا سرد است و بچه ها سرما می خورند. نگاهم کرد و من اشک ریختم و گریه کردم. همراه بچه ها برای بدرقه رفتیم و در راه من فقط می گفتم مواظب خودت باش. قبل از سوار شدن بچه ها را بوسید و به محمد گفت بابایی من دارم می روم و تا برگردم مرد خانه ای، مواظب مادر و ...
آخرین روز ثبت نام لاتاری آمریکا!
کافه نت ها این بار هم با همان تاریخ قبلی روبه رو می شویم یعنی 13 آبان عدد سیزده ای که این بار نه از روز تسخیر سفارت که با یک اعلامیه بزرگ از مهلت نهایی ثبت نام لاتاری برای گرین کارت آمریکا حرف می زند. برای باخبر شدن از چندوچون کار به سراغ مسئول کافی نت می رویم او به محض وارد شدن برگه هایی را دستمان می دهد که روی آن این طور از مزایای داشتن گرین کارت حرف می زند: گرین کارت مانند ویزایی مادام العمر ...
هیچکاک ، مردی که زیاد می دانست! (1)
شدن نبود. این برای خودم هم عجیب است. سر مایکل بالکن کسی است که مسئول هیچکاک شدن من است. در یک دوره فیلمنامه نویس بودم و بعد از آن کارگردان هنری یا طراح و این کار را برای چند فیلم انجام دادم تا اینکه یک روز بالکن گفت که کارگردانْ دیگر مرا نمی خواهد (آن زمان فقط با یک کارگردان کار می کردم) . نمی دانم دلیل این کارش چه بود اما همان جا بود که گفت: نمی خواهی کارگردان شوی؟ قبل از آن از کار نوشتن سناریو و ...
صحبت های خواندنی دنیا فنی زاده عروسک گردان کلاه قرمزی
... الان در چه وضعیتی هستید؟ دستم حرکت می کند اما به سختی و در اختیار خودم نیست. با این حال سر تمرین های کلاه قرمزی هم می رفتید و جایی حتی خواندم 10 ساعت تمرین هم می کردید؟ با دست راستم که اتفاقا همان دستی است که با آن کار می کردم دیگر نمی توانستم کار کنم و به همین دلیل دست راستم را می بستم تا زیر دست و پا له نشود. باید حواسمان به دست و پا و چشم دیگران هم در ...
منصوری: دو تابعیتی ها معبر نفوذ آمریکا هستند/دولت و هاشمی می خواهند مرگ بر آمریکا حذف شود/ آمریکا می ...
وین در تضاد است و اگر ما به آمریکا این امتیاز را بدهیم، دولت های دیگر نیز مشابه همین درخواست را از ایران خواهند کرد و این امتیاز با سایر قوانین کشور در تعارض است، از این روز وزیر خارجه وقت نمی توانست این نظر را به دولت منتقل کند، از این رو فقط نظر بخش حقوقی وزارت خارجه را به همراه یک نامه تقدیم دولت کرد و تصمیم گیری در این زمینه را برعهده آنها گذاشت. *مخالفت نیمی از مجلس شاه با ...
تجربه طرد شدن و تنهایی در بیماران مبتلا به ام اس
...، 24 ساله بودم. بعدش دیگه نمی دونستم بدون مدرک، چی کار کنم، رفتم سربازی. اواخر دو ماه آموزشی سربازی بود؛ درست روزی که بردنمون میدان تیر. کلاشینکف رو که گرفتم تو دستم، هر کاری کردم سیبل رو ندیدم. دست هام شروع کرد به لرزیدن... لرزش به حدی بد بود که فرماندمون اومد و گفت چی شده سعید، ترسیدی؟ به شوخی گفتم نه قربان، این تفنگه از من ترسیده و داره می لرزه ولی واقعا همه چی رو دوتا می دیدم... . ...
کودتای ترکیه، جشن قاچاقچی ها شد
کجا می آیی؟ چرا داداشت رو نیاوردی؟ - تهران. اومدم اول خودم صحبت کنم و مطمئن بشوم که خطری ندارد. - چه خطری، 3 - 4 ساعته اون طرفه. اونور هم دستش رو می ذارم دست رفیقم تا برسونتش مرز یونان. - شب ردش می کنید یا روز؟ - فرقی نمی کنه. هر ساعتی که موقعیت مناسب باشه. - چند می گیرین؟ - از اینجا 2 میلیون، اگر چند نفر باشن یک میلیون و 500 ...
نمی خواهم 30 سال جان بکنم!
جای 30 سال جان کندن در اداره می خواهم چند سالی برای خودم کار کنم و بقیه عمر را خوش بگذرانم! وقتی این جمله را می گوید، چشمانش برق می زند. در سر و صدای کر کننده طبقه همکف شرکت انگار همه همین جمله را تکرار می کنند: نمی خواهم 30 سال در اداره جان بکنم! به گزارش اعتدال، روزنامه ایران در ادامه نوشت: در این سال ها شرکت های فروش اینترنتی با ساز و کار فروش شبکه ای توانسته اند جوانان زیادی را جذب ...
از پرداخت نشدن خسارت جانباختگان منا توسط سعودی ها تا رای اعتماد به سه وزیر پیشنهادی دولت
باید هر چه سریع تر تغییر یابند گفت: من یک بار به پشت آقای نعمت زاده زدم و گفتم آقای رئیس ابوالمشاغل دیگر تو را بس است اما او خندید و رفت. بانک های ایران به پشتوانه هوا نقدینگی تولید می کنند محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نوشت: بانک های ایران از مسیر بانکداری و کمک به رونق اقتصاد خارج شده اند! آن ها با پشتوانه هوا و نه تولید ملی نقدینگی می ...
رانده شده گان در خیابان
. کوله هایی پر و سنگین. تا نزدیک می شوم، حرف را قطع می کنند و چهار نفری به من زل می زنند. سرم را به سمت شان برنمی گردانم اما سنگینی نگاهشان را حس می کنم. چند متری که از آنها فاصله می گیرم و برمی گردم، هنوز به من زل زده اند. طوری که انگار وظیفه ای را بخوبی انجام می دهند؛ نگاه کردن. کمی جلوتر مردی میانسال با کت سفیدی که از کثیفی به سیاهی می زند و کلاه قرمزی که موهای بلندش از پشت آن بیرون زده، با بطری ...
همسرم اصلاً غیرت نداشت / او مرا به کارهای کثیفی وادار می کرد
جاساز برمی داشتم و می رفتم و در دستشویی یا پشت بام می زدم و برمی گشتم. آن موقع بچه مدرسه ای بودم و وقتی درگیر مواد شدم، صبح قبل از مدرسه رفتن موادم را می کشیدم. یک ماه از مصرفم می گذشت که یک روز طبق معمول رفتم سرجاسازشان تا مواد بردارم. اما نبود. از مادرم پرسیدم مواد را کجا گذاشته ای تو را به خدا به من هم بدهید چند تا دود بگیرم، درد دارم. پدرم که فهمیده بود مواد می کشم سیلی محکمی به گوشم ...
تفاوت در انقلاب ها از دیدگاه یک انگلیسی
.... صحنة نمایش نیمی در داخل مغازه و نیمی در پیاده رو مقابل آن بود. یکی از صحنه ها که در پیاده رو اجرا می شد تجاوز به عنف بود که به طور کامل (نه به طور نمایشی و وانمودسازی) به وسیله یک مرد (کاملاً عریان یا بدون شلوار درست به خاطر ندارم) با یک زن که پیراهنش به وسیله مرد متجاوز چاک داده می شد در مقابل چشم همه صورت می گرفت. صحنه مسخره دیگر پایان نمایش هم این بود که یکی از هنرپیشگان اصلی نمایش باز هم ...
امویان در آینه پندار و کردار ابوحنیفه
کرد و سرانجام در نتیجه همین مخالفت ها و مواضع اعتراضی، از کوفه به مکه رفت و چند سال پایانی حکومت اموی را در آنجا سپری کرد. الف- رد مقام قضاوت مروان اموی توسط عامل خود یزید بن عمربن هبیره ، پست قضا را به ابوحنیفه پیشنهاد کرد که با مخالفت ایشان رو به رو شد. مروان در واکنش به این عمل ابوحنیفه، ایشان را ضرب و شتم کرد و ابن هبیره، عامل مروان نیز ابوحنیفه را به سبب نپذیرفتن مقام ...
چالش پولیتیکی معوقه!
یه بار که بعد از کلی بالا و پایین کردن شبکه ها میخواستم با دهن کجی تلویزیون رو خاموش کنم، خودش رفت روی شبکه 6. با تعجب نگام به تلویزیون بود. من نگاه اون میکردم اونم نگاه من؛ جنگی بود اصلاً. تو هپروت بودم که با داد کسی که پشت تریبون میگفت ما نفهم نیستیم به حالت اول برگشتم. با خنده گفتم کی به شما گفته نفهمی ؟! دیدم باز داره میگه حرفام به جهنم نره ! دیدم انگار خیلی عصبانیه نباید باهاش بحث کرد. خودمو ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (172)
. 8. یه استاد داریم امروز موقع حضور غیاب یه نگاه بهم کرد گفت حاجی تو نمیخوای ول کنی اینجا رو؟ 9. یه قانون مورفی هست که شما اگر ماشینتون صدای گراز جنگلی هم بده وقتی میبریش مکانیک عیب یابی کنه اون لحظه صدای بلبل هزاردستان میده. 10. سکوتم از رضایت نیست، اَمون نمیدی تو کسی حرف بزنه! 11. با این وضع مملکت از جویای نام به جوان جویای نان تبدیل شدیم. ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (327)
...> 26. به کجا چنین شتابان؟؟ جیب من ز پول پرسید :( 27. اگه تو کافه ها عکسبرداری از غذا رو ممنوع کنن مشتریاشون یک سوم میشه. 28. صبح تا نشستم تو تاکسی گفتم صبح به خیر راننده گفت: بامدادان نیکو. تو دلم گفتم خدا به خیر کنه از اون تحلیل گران تاریخ و فرهنگ و ادیانه. وقتی اشتباهی دوربین جلوی گوشیتو باز میکنی 29. اگر هر ایرانی در ماه یک شامپوی ایرانی مصرف ...