سایر منابع:
سایر خبرها
تبدیل سنگهای معمولی به جواهرات زیبا در پارکینگ خانه با درآمد سالانه 120 میلیونی
کنم چه کنم وارد عرصه گوهر تراشی شده و حرفه پدری اش را دنبال کرد و در حال حاضر با توجه به سن کمی که دارد یکی از تولیدکنندگان موفق جواهر تزیینی در شهرستان خوی ارومیه است. از پارکینگ خانه ام شروع کردم/دوست داشتم کارافرین شوم بعد از خدمت سربازی تصمیم داشتم ادامه تحصیل بدهم اما با توجه به علاقه ای که به کار گوهر تراشی داشتم تصمیم به ادامه کار پدرم گرفتم و با کمک دوستانم و با ...
اظهارات دایی درباره ظریف، فرهادی، خاتمی و ...
خیلی به من کمک کرده و بهتر است این گونه بگویم که او بهترین مشاورم بوده است. – بازی در تیم های اروپایی به لحاظ مالی زندگی من را متحول کرد. اگر به خارج از کشور نمی رفتم، زندگی ام به این شکل متحول نمی شد. همین مسئله باعث شد که بتوانم از درآمدی که از فوتبال کسب کردم در بهترین راه استفاده کنم. تمام سرمایه ام را به ایران آورده و با آن کار کردم. – این که مردم من را به عنوان یک سرمایه ...
شکارچی مزدا سارق موتورسیکلت شد
...، طی تماس تلفنی با فروشنده موتور به خانه وی رفتم و پس از دیدن موتور و اطمینان از اینکه این موتور همان موتورسیکلت سابق من است، تصمیم گرفتم تا در زمانی مناسب آن را بدزدم. در یک فقره از سرقت ها نیز پس از شناسایی فروشنده موتور در شهرستان دماوند، با یک دستگاه خودرو مزدا 3 سرقتی که چند روز پیش از آن اقدام به سرقت آن در منطقه تهرانپارس کرده بودم، به این شهرستان رفتم و در زمان بازدید ...
جلیلی:آمریکا از سال 87 پای میز مذاکره آمد نه 92
"یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ[2]" در واقع اگر چارچوب ها رعایت شود ثمرات نیز حاصل خواهد شد. بحث اول این است که آیا با توجیه اینکه مذاکره قرار است برد-برد باشد می توان حقوق یک ملت را به مذاکره گذاشت یا خیر؟ دومین سوال اینکه شما، هم عضو شورای عالی امنیت ملی و هم عضو شواری نظارت بر حسن اجرای برجام هستید که رهبری به هر دو شورا دستور پیگیری در زمینه برجام را داده اند و فرمودند وضع هر ...
ویشکا آسایش، زن ویرانگر می سی سی پی
زاده عینیت یافته. اول بگویید در سینمای کلاسیک این نوع زن ها و این گونه فیلم ها را دوست دارید؟ بله. از بچگی این فیلم ها را که می دیدم شیفته زن های شیک و باابهت بودم. اتفاقا یکی از بازیگرانی که قبل از نمایش دوباره دیدم ویوین لی بر باد رفته بود و بخشی از حرکاتم را از او گرفتم. خیلی از بازیگران ایرانی در نقش این گونه زنان موفق بوده اند و دورخیز خیلی ها هم جواب نداده. شما چه کردید که ...
کسی که بهشت را دارد، چرا غم و غصه دارد
؛ لذا تصمیم گرفتم یک دهه ریاضت بکشم و بعد به حرم مشرف شوم. می گوید روزها به مقام قائم وادی السلام می رفتم و اما چون ناامن بود شب ها در رواق مطهر می آمدم. دهه تمام شد و به من الهام شد که باید به سرّ من رای بروی. اگر راه را می خواهی از راه امام زمان بخواه و فعلاً واسطۀ فیض عالم امام زمان است. می گوید نا امن هم بود، اما من پیاده به سرّ من رای رفتم و غسل کردم و به حرم رفتم. دیدم آقا امام ...
اختتامیه بر آستان اشک به یاد حسنین علیهم السلام
و کربلا و عاشورا سپاس کوچکت اما هزار لشکر شد محمد رسولی شاعر جوان کشور که اشعار روضه، آئینی و اشعار مدح و مرثیه اهل بیت(ع) فراوانی سروده، در رثای حسنین(علیهم السلام) به شعرخوانی پرداخت و فضای مجلس را با نام امام حسن(ع) و امام حسین(ع) عطرآگین کرد. اگرچه عاشق ناقابل شماست دلم بیا به خانه خود منزل شماست دلم اگر که شیعه شدم از دل شماست دلم ...
آمنه زاهد خواهر شهید مدافع حرم هادی زاهد می گوید: 6 سال در سوریه بود. فرمانده قَدری بود و روحیه جنگاوری ...
برادرش چنین می گوید: هادی متولد 57 و بچه انقلاب بود. در بحبوحه پیروزی انقلاب و شب های حکومت نظامی به دنیا آمد. از همان ابتدای جوانی هم به فعالیت های انقلابی علاقه مند بود. 6 سال بود که سوریه بود. فرمانده قَدری بود و روحیه جنگاوری قوی داشت. منتها هیچ کس در رزم حریفش نمی شد. آخر سر هم روی مین رفت که به شهادت رسید. هنگام شهادت پاهایش هم روی مین از بین رفت. خواهر شهید در ادامه از خصوصیات ...
بسته خبری سفیر دوشنبه 17 آبانماه 1395
فانی خطاب به یکی از خبرنگاران گفت: بسیار مشتاق زیارت شما بودم؛ چرا که شما یکی از مسببان اصلی عدم موفقیت آموزش و پرورش هستید و بدانید فرزند شما نیز که در این دستگاه تحصیل می کند عاقبت خوبی نخواهد داشت و باید شما نگران آینده فرزندتان باشید! _________________ telegram.me/joinchat/AovqjTxG4fyF_y9_ATG2Ow شبکه خبری سفیر, [05.11.16 20:44] [ Photo ] بارش تگرگ در خرم ...
چپی ها می گفتند: نیم رخ تو شبیه لنین است!/ ماجرای گفتگوی تاریخی مسعود رجوی با آیت الله انواری
طالقانی را هم گرفتند و 70، 80 نفر از روحانیون را در منزل مرحوم آیت الله آشیخ محمد غروی کاشانی گرفتند. شب اول آنجا ماندم و فردا صبح، استوار زمانی، شاگرد ساقی که مرا از قبل می شناخت- چون چندباری دستگیر شده بودم- آمد و گفت: آقایان! سایر زندانی ها به صف ایستاده اند که مراسم صبحگاه انجام شود. شما هم تشریف بیاورید. من پرسیدم: زمانی! یعنی قرار است بیائیم چه کار کنیم؟ قرار است به شاه دعا کنیم؟ گفت: بله . آیت ...
تابوت منصورخان همان نقطه ای بود که گل قهرمانی استقلال زده شد
خود اما رفاقت ها را نباید فدای رقابت کنیم. باید این تابوی تاسف خشک شکسته شود. برگزاری مراسم را چطور دیدید؟ مراسم با نظم بسیار خوبی برگزار شد باید از نیروی انتظامی تشکر ویژه ای کنیم که توانست در برگزاری نظم موفق عمل کند حتی من جمعیت قابل ملاحظه ای از بانوان را در شیرودی دیدیم که این برایم جالب بود. با جلال طالبی که در امجدیه راه می رفتم به او می گفتم انگار 46 سال پیش است. واقعا ...
بی دست و پای با دست و پا!
...> بعد از آن به آسایشگاه شهید بهشتی منتقل شدم در آسایشگاه چون معمولا کار خاصی نداشتیم صبح ها بیکار بودیم و طبق برنامه ریزی انجام شده به فیزیوتراپی می رفتم. حدود 2 ساعتی فیزیوتراپی انجام می دادم و وقتی که برمی گشتم بی کار بودم. یکی از معلم ها بچه ها را تشویق به درس خواندن می کرد. پیش من هم آمد و من هم ادامه تحصیل دادم. دیپلمم را گرفتم بعد از دیپلم مابین خانه و آسایشگاه بود که کلاس های کنکور می رفتم ...
آبیار: راوی "نفس" اول شخص است
کارگردان نبودم. وی درباره چگونگی شکل گیری آثارش گفت: هر کاری حتی رانندگی را به طور غریزی شروع کردم اما بعد از آن به سمت یادگیری اش رفتم. زمانی که داستان می نوشتم، شعر می گفتم و فیلم می دیدم. همه آثارم از جمله کارهای سینمایی و داستانی ام، همین طور رمان نفس دنبال کشمکش بیرونی چندانی نیستند و بیشتر در درون اتفاق می افتند. به عبارتی بیشتر مسائل و بحث های هرمنوتیکی را فعال می کنند. یک سری از ...
ادوارد یاکوب پولاک چه کسی بود؟
ورود ما مطلع شد میرزا داوود خان را که در این بین از اروپا رسیده بود نزد خود فراخواند و گفت این نمسه ها ی بیچاره را من باعث شدم به اینجا بیایند. اگر بر سرکار بودم اسباب رضایت خاطرشان را فراهم می آوردم . اما حالا می ترسم که به آنها بد بگذرد. . هرچه می توانی سعی کن که کار را بر آنها آسانتر کنی ... یک ماه بعد از ورود این هیئت اتریشی مدرسه دارالفنون گشایش یافت. با راه افتادن مدرسه تربیت ...
گاهی از شدت سوزش چشم به محوطه کاخ فرار می کردم
ساعت 6 صبح سرکار حاضر می شدم،بعد از 12 ساعت گریم، ساعت هشت و نیم، نه شب جلوی دوربین می رفتم و تا 12 شب کار طول می کشید و هر روزی که فیلمبرداری بود همین منوال را داشتیم؛ در یکی از روزها خانمی که از بچه های لباس بود کاموایی که به عنوان مو در نظر گرفته شده بود را به پوست سرم دوخت، یا برای برداشتن قطعه ای که روی بینی من کار می شد از الکل و استون استفاده می کردند که بعضی اوقات از شدت سوزش چشم ...
آمریکا عاشق برجام است و آن را پاره نمی کند/زمان مذاکره با تیم مذاکره کننده در ارتباط بودم/ پاره کردن ...
گفتم در انتخاباتی که شما رئیس جمهور شدید، من هم کاندیدا بودم و اگر رد صلاحیت نمی شدم، من الان جای شما نشسته بودم. احمدی نژاد هم شروع به خنده کرد. وقتی شروع به مسخره کردن کرد، گفتم این بار من را تأیید کنید تا ببینید که این بار رئیس جمهور می شوم یا نه. او هم به خنده و شوخی گرفت. احمدی نژاد از من پرسید به ایران می آیی، گفتم 8 سال است که نیامده ام. به او گفتم نمی توانم به ایران بیایم؛ چراکه گفته اند ...
سخنان آزاده شیخ جعفر شجونی درباره شهیدی که در لو دادن ملی گراها پیشتاز بود
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : _ جنابعالی از چه مقطعی با شهید دکتر آیت آشنا شدید و چه ویژگی هائی را در او بارز و برجسته دیدید؟ برای اولین بار در مجلس اول با مرحوم شهید آیت آشنا شدم، اما به محض اینکه چهره ایشان را دیدم، متوجه شدم که 20 سال قبل یعنی در سال های 38 و 39 و 40 در منزل آیت الله کاشانی دیده بودم. ایشان از افرادی بود که همراه دیگر جوانان در جلسات و گعده هائی که ...
استقلال خوزستان و همچنان بحران بی پولی/ نتایج کامل هفته سوم لیگ برتر بسکتبال/ حضور2 ورزشکار خوزستانی در ...
ندارم و تمرینات هم به گونه ای برگزار می شود که بچه ها همگی از آمادگی بسیار خوبی برخوردار هستند. می خواهیم از تعطیلات لیگ بهترین استفاده را ببریم و مانند هفته های ابتدایی فصل نتیجه بگیریم. وی ادامه داد: با وجود اینکه تازه به لیگ برتر برگشته ایم، توانسته ایم خیلی خوب نتیجه بگیریم و مطمئناً روند خوب ما ادامه خواهد داشت. ما بازیکنانی داریم که می توانند آینده فوتبال ایران را رقم بزنند و فقط ...
نهایی شدن پیش نویس آئین نامه ساماندهی ته لنجی در هیئت دولت
بنام خدا گزارش کار با سلام و احترام گزارش سفر کاری روز یکشنبه 95/8/16به شرح زیر خدمتتان ارائه می گردد: ساعت 8 صبح، قرار صبحانه کاری با یکی از هم استانی ها داشتم، یک سرمایه گذار در حوزه مواد غذایی هم با ایشان بودند. قرار شد طرح شان را آماده ارائه به بانک کنند و حمایت شوند. ساعت 11 با مهندس نعمت زاده، جلسه ساماندهی ته لنجی داشتیم. لذا از ساعت 9 ...
علیرام نورایی رکوردار گریم در فیلم یتیم خانه ایران
های طلا هم پایم شکست . در یتیم خانه ایران دو بار دچار سانحه شدم. یک بار اسب بعد از 12 برداشت که باید می پریدم روی کمرش و تاخت می رفتم، من را بیرون کادر زمین زد و کمرم آسیب دید. در کوه های آلوارز هم اسب تا گردن در برف بودم من هم تا کمر، دستش را خواست بالا بیاورد برد پایین و رویش بلند شد. شرایط سخت بود روز به روز راکورد برف ها متغییر بود باید می ایستادیم و کار می کردیم. ممکن بود برف میزانش کم شود و ...
پای درس اخلاق سیدِ آزادگان(اربعین سیدالشهدا)1
لحظه های حیات و زندگی فداکاری شما را در راه و اقامه حق شما و ادامه راه شماه کوتاهی نخواهیم کرد . لذا وقتی در شام به آقا امام سجاد (ع) اجازه دادند به هر کجا می خواهند سفر کنند، بعد از مشورتی با حضرت زینب (س) فرمودند: (ما به کربلا بر می گردیم، قبله گاه ما آنجاست). مجموعه سخنرانی حاج سیدعلی اکبر ابوترابی(سیدِ آزادگان)/سال 1367 اردوگاه: تکریت 5 برگرفته از کتاب :از تربت کربلا ...
ناگفته های برادرزاده بازرگان از استعفا
ابوالفضل بازرگان، برادرزاده نخست وزیر دولت موقت که از ابتدای دولت تا پایان آن به مدت 275 روز سمت ریاست دفتر نخست وزیر و معاونت نخست وزیر در امور اداری و مالی را برعهده داشت به گفت وگو نشستیم. مصاحبه ای که نحوه بیان جملات گوینده، مخاطب را به یاد مرحوم مهندس بازرگان می انداخت. نحوه همکاری شما با دولت موقت چگونه بود؟ همکاری من در دفتر شادروان مهندس بازرگان قبل از پیروزی انقلاب ...
ماجرای عشقِ یک داعشی!
ردوبدل کردیم. دوشنبه همان هفته نزد سردبیر مجله ای که در آن کار می کردم رفتم. موافق بود که فرصتی منحصربه فرد است؛ اما تأکید کرد این کار خطرات زیادی دارد. او عکاسی به نام آندره را در اختیارم گذاشت. قرار شد با ابوبیلل اسکایپ کنم و آندره عکس بگیرد. برای تبدیل شدن به ملودی باید ده سال جوان تر و باحجاب می شدم. از دوستانم مقنعه و چادر قرض گرفتم. خوشحال بودم که صورتم را می پوشانم. دلم نمی خواست ...
هلهله زنان بصره با دیدن اسرای ایرانی / استقبال با سنگ و چاقو از رزمندگان
علیه ظلم بپا خاستند. دوران دبیرستان بودم که عازم جبهه شدم من هم، کلاس دوم دبیرستان بودم. اعلام آمادگی کردم . علاوه بر خودم، محمود اکبریان، بهمن پیکانی ثانی و محمد رضا خمر از دبیرستان امام خمینی(ره) زاهدان به سوی جبهه حرکت کردیم. قرار بود به فاو برویم. تا رسیدیم، گفتند: فاو سقوط کرده و به دست عراقی ها افتاده. به منطقه عمومی شلمچه اعزام شدیم. در منطقه ای که ما بودیم، دو راهی ای به نام ...
داستان 50 سال خودروسازی در ایران
شوهر شماست، یک روز باید بیاید تا من آن را تقدیم کنم. گفتم اصغر برو این حرف را نزن، الان خانواده فکر می کنند من حق حساب بگیر هستم. نوش جانت موفق باشی، تو من را نجات دادی، اگر آن جیپ را درست نمی کردی من اخراج می شدم. همیشه با محبت و تواضع با من برخورد می کرد تا اینکه انقلاب شد و من رفتم لندن و در شرکتی که راه انداخته بودم فعال شدم. چند سالی لندن بودم و بعد با خانواده برگشتیم تهران. از ...
مه و بی خداحافظی برو را از دست ندهید
...: نسرین بالاخره سر بلند کرد بی لبخند، جدی، انگار داستان غریبه ای را تعریف می کند که خوب نمی شناسد. چشم دوخت به هاله. این خونه رو بعد از مرگ مادرم خریدم. خدابیامرز خونه ش بد نبود، اما پایین شهر بود. می خواستم بچه م جای خوب مدرسه بره، بزرگ شه، اومدم این جا. قبلا معلم بودم، دبستان. بیست و پنج سال کلاس پنجم درس دادم. پنج سال پیش بازنشسته شدم. دیر ازدواج کردم. دو سال شوهر داشتم. زود هم بچه دار شدم. بچه م تقریبا یه ساله بود که یه روز شوهره رفت. این کتاب با 102 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 80 هزار ریال منتشر شده است. د ...
زیبا و شوهرم را در ویلای شمال دستگیر کردند و ...
بهنام دوست است. ترسیده بودم و دلم برای خودم و بچه ام می سوخت؛بعد از حدود 15 روز بهنام دنبالم آمد،حرفی به او نزدم بهنام آخر رفته بود سر همان کاری که دوستش معرفی کرده بود؛اما درآمد آنچنانی نداشت. در خانه هیچ گونه رابطه ای با بهنام نداشتم. ساعت کارش نامنظم بود. می دانستم که با زیبا بیرون است اما می ترسیدم حرفی بزنم. به خاطر زندگیم افسوس می خوردم چه فکرهایی می کردم و چه شد. دعواهای ...
آرام جعفری: بازیگری را به صورت تجربی یاد گرفتم
به دنیا آمدم. خوشبختانه پدر و مادرم هر دو تحصیلکرده رشته ریاضی اند. پدرم رشته مدیریت بازرگانی در دانشگاه تهران خوانده و مادرم فوق دیپلم ریاضی دارد. برادرم هم مهندس مکانیک است. وقتی خانواده ام متوجه علاقه ام به هنر شدند از پنج سالگی مرا به کلاس های کانون پرورش فکری فرستادند. از اول راهنمایی هم در کنار مدرسه به کلاس بازیگری می رفتم. از 16 سالگی هم در کلاس های زنده یاد سمندریان شرکت کردم و به شکل جدی ...
ملک الشعرای بهار، شاعر آزادی
چون خسته می شد، مادرش خواندن را ادامه می داد. از همان اوان کودکی، از باغ و کوه خیلی محظوظ می شدم. جمعه ها دایی های من، مرا به کوهسار مشهد که به کوه سنگی و کوه خلج و کوه سنگتراش ها معروف است، همراه می بردند. آنها پیاده بودند، و اوایل که من چهار یا پنج ساله بودم، مرا به دوش نهاده، می بردند، و از سن شش و هفت به بعد، با آنها پیاده راه می پیمودم. از دیدن گلهایی که در دامنة کوه و خود کوه روئیده ...
ناگفته ها یی از دکترین اعتدالی صدوقی ها
صدوقی ها ... از پرده برون افکندنش را به ثواب و صواب می دانیم که بگوییم محمد صدوقی در طول این مصاحبه، دوبار عمیقا دچار بهت و بغض شد و یک بار گرمی اشکی که بر گونه ها یش غلتید ما را دچار دو بازگشت کرد؛ یکی به یازدهم تیر 61 و دیگری، یازدهم تیر 90 و... از پرده برون افکندنش را عین حق می دانیم اگر بگوییم بعد از گفت و شنودی که با خانم سکینه (همسر معلم اخلاق آیت الله آقا سید روح الله خاتمی که ...