سایر منابع:
سایر خبرها
نقش پر رنگ چرچیل در اعدام دکتر فاطمی
انسانی خود را ارزان در اختیار حوادث قرار ندهند و به موقع از آنها استفاده کنند. گزیده ای از این گفت وگو را با هم می خوانیم: - نخستین برخورد من با دکتر فاطمی در اجتماع 25 بهمن سال 1332 است. در اجتماعی که بعد از شکست کودتای 24 مرداد در میدان بهارستان تهران برگزار شده بود. من یک نوجوان 15 ساله بودم که به خاطر علاقه به فعالیت های اجتماعی در میدان بهارستان حضور پیدا کرده بودم و اتفاقا ...
برادرکشی به خاطر ارتباط زشت با زن برادر+عکس
قضاییه درخواست دیه را مطرح کرده است. سپس فاروق در جایگاه ویژه ایستاد و انگیزه ناموسی را برای قتل برادرش مطرح کرد. وی گفت: برادرم از 5سال قبل پشت سر همسرم حرف های نامربوط می زد. او بارها پیش دوستان و بستگان گفته بود که همسر مرا آزار داده است. از این موضوع ناراحت بودم تا اینکه ماجرا را با عمویم در میان گذاشتم. عمویم قول داد با داوود صحبت کند. به همین خاطر صبح من و عمویم مقابل خانه برادرم ...
آرام جعفری: تحصیل در رشته بازیگری را رها کردم
دیپلم ریاضی دارد. برادرم هم مهندس مکانیک است. وقتی خانواده ام متوجه علاقه ام به هنر شدند از پنج سالگی مرا به کلاس های کانون پرورش فکری فرستادند. از اول راهنمایی هم در کنار مدرسه به کلاس بازیگری می رفتم. از 16 سالگی هم در کلاس های زنده یاد سمندریان شرکت کردم و به شکل جدی وارد عرصه بازیگری شدم. جالب است با این که اعضای خانواده تان در رشته ریاضی تحصیل کرده اند، اما مخالف ورود شما به عرصه ...
پای یک زن درمیان بود!
خواستم خودم را بکشم فکر کردم بچه هایم بعد از من یتیم می شوند و پدر و مادری ندارند به همین دلیل تصمیم گرفتم ابتدا آنها را بکشم. ابتدا دخترم فاطمه را زدم بعد سراغ پسرم رفتم و او را هم با چاقو زدم. دختردیگرم از ترس فرار کرد و به اتاق خواب رفت که به سراغش رفتم. وقتی دو ضربه به او زدم به من گفت مادر من مردم دیگر مرا نزن. فکر کردم او هم مرده است و به پذیرایی آمدم و تصمیم گرفتم به زندگی خودم پایان دهم. ...
زن جوان قاتل همسر و فرزندان خود: دلم برای بچه هایم تنگ شده!
بودند به من گفتند اگر خودت را پرت کنی، هیچ اتفاقی برایت نمی افتد، فقط دست و پایت می شکند. اما می خواستم بمیرم. به همین خاطر رفتم داخل خانه که همسایه ها در را شکستند و وارد شدند. شوهرت شما را کتک هم می زد؟بله. آخرین بار طوری مرا در پارکینگ زد که گوشواره ام گم شد. اما من به خانواده ام چیزی نگفتم. زمانی که آنها برای دیدنم آمدند کاری کردم که کبودی صورتم را نبینند. همسرم مدام مست بود و هیچ ...
عاشق صیاد بود و در سالروز شهادت او آسمانی شد
این پول برای خرج مراسمم باشد. چطور از شهادتش اطلاع پیدا کردید؟ روز 23 فروردین ماه ابتدا از طریق خانم یکی از همکاران آقا مجتبی متوجه شهادت ایشان شدم. قرارمان این بود من اولین کسی باشم که خبر شهادت را به من می گویند. اما این خبر همه جا پیچیده بود و تنها من بی خبر بودم. از ساعت یازده و نیم بلاتکلیف بودم تا ساعت دو و نیم عصر. بعد از اینکه مطمئن شدم لحظه ای گریه کردم. بعد رفتم نمازم را ...
بابک حمیدیان: قرار نیست سوپر استار شوم
کاهانی هم بازی کرده ام. این کار را می کنم تا به کسانی که من را قضاوت می کنند یادآوری کنم این جوان سی و چند ساله در هر جبهه ای تلاش خودش را می کند و درگیر هیچ جناحی نمی شود. من اگر به کاری باور داشته ام، انجام داده ام. وقتی هم که چادر مادر شهید اصغر وصالی را بوسیدم دنبال این نبودم که از قِبل آن یک ساختمان تهِ اتوبان همت بگیرم! بلکه به آن باور داشتم. مهم ترین عنصر موجود در خانه من کتاب ...
همسرم را در ماشین یکی از همکلاسی هایم دیدم /آنها را تعقیب کردم
کبد پسر دو ساله ام، مدام مجبور بودم در بیمارستان ها باشم و کمتر می توانستم به خانه سر بزنم. روز حادثه پس از خوردن ناهار با موتورم از خانه بیرون آمدم تا به سوپری سر کوچه بروم و سیگار بخرم که همسرم را در ماشین مقتول دیدم. به آنها مشکوک شدم و تعقیب شان کردم. به پارک چیتگر رفتند. از پشت درخت ها نگاه شان کردم دیدم مقتول همسرم را به زور به سمت خودش می کشد. عصبانی شدم. رفتم جلو. فریاد زدم مگر ...
اخلاقی: پسرم می گوید کِی می آیی که دیگر اردو نروی!/ قول دادن باعث ایجاد استرس می شود
حبیب الله اخلاقی در مورد حضور در مسابقات المپیک 2016 ریو اظهار داشت: من در سن 31 سالگی و برای دومین بار عازم مسابقات المپیک هستم. در آخرین سال های کشتی خود به سر می برم و ان شاءالله بتوانم در پایان دوران فعالیت ورزشی ام عاقبت به خیر شوم. ان شاءالله با مدالی خوش رنگ از ریو برگردم و مردم را شاد کنم. وی ادامه داد: من در سال 75 و زمانی که 11 سال داشتم، کشتی را در اندیمشک خوزستان زیر نظر ...
با حسن یزدانی از ریو تا شایعه ازدواج و پول 5 میلیاردی
توانستم با امتیاز عالی تری پیروز شوم ولی نشد. تسنیم: خیلی ها می گویند اگر یک بار دیگر بخواهی با انور گودیف کشتی بگیری، کشتی گیر روسیه ای پیروز می شود... برد و باخت دست خدا است. ما کشتی را می گیریم و حالا روی تشک هر چه پیش بیاید، همان است ولی با شرایطی که من در فینال داشتم، می توانستم بیشتر از اینها امتیاز بگیرم. می دانستم که می توانم. در 3 دقیقه اول به خاطر استراحت پزشکی، 6 پوئن ...
اشک های پشیمانی قاتل هفده ساله در دادسرا
در اداره آگاهی متوجه شدم که فوت شده و حالا من در برابر اتهام قتل قرار گرفته ام و شنیده ام که مادرم از وقتی متوجه شده دارد دق می کند. بعد از قتل چه کردی؟ به خانه دوستم رفتم تا با او قلیان بکشم. حتی ماجرای درگیری را هم به او نگفتم تا اینکه ناگهان پلیس رسید و من از ترسم به پشت بام فرار کردم تا اینکه گیر افتادم. سابقه داری؟ 2سال پیش به اتهام آزار و اذیت پسری دستگیر شدم و 2 ماه در کانون اصلاح و تربیت زندانی بودم اما پس از بررسی ها مشخص شد که بیگناهم و آزادم کردند. ...
تراژدی خنده روی لب های تماشاگر
بزرگ از میوه فروشی تا خانه با یک دست بودم. کتاب های دوران کودکی ام آثار مارک تواین و صادق هدایت بود. عاشق سگ ولگرد بودم و بعد از خواندن بوف کور فهمیدم که از کلمه خنزر پنزری خیلی خوشم می آید. اولین شغلی که برای آینده ام انتخاب کردم فضانوردی بود. و یادم هست دوست داشتم بزرگ که شدم قیافه ام شبیه کلارک گیبل شود. بعد نظرم عوض شد و آرزو کردم شبیه آنیل کاپور شوم، و بعد رامبو با بازی استالونه و بعد ...
در روز دوم جشنواره فیلم کوتاه تهران چه می گذرد؟
/ تهران بوم سفید / سیف الله یزدانی / 19 دقیقه / قم یک روز بعد / احسان همتی / 20 دقیقه / تهران آرداک / اسماعیل منصف / 18 دقیقه / اردبیل هومائیتا / فریبا نجفی / 13 دقیقه / شیراز سالن دو ساعت 9- همایش بین المللی فیلم کوتاه (گذشته، حال، آینده) ساعت 15:30- نشست زیبایی شناسی صدا با حضور بهروز شهامت و اجرای امیر سحرخیز ...
اظهارات دایی درباره ظریف، فرهادی، روحانی و ...
مختلف پای گفت وگو بنشانیم ولی روی قولش با ما ماند و رأس ساعتی که وعده کرده بود، به دفتر ماهنامه آمد و به تمام پرسش ها با متانت و صبورانه پاسخ داد. در این مصاحبه یا بهتر است بگوییم گپ دوستانه حرف هایی زد که شاید تاکنون در هیچ مصاحبه ای بر زبان نیاورده بود. برای عکاسی از آقای گل جهان از او درخواست کردیم که با حضور در مدرسه مجاور دفتر نشریه با بچه ها عکس بگیرد که با اشتیاق پذیرفت. دایی یک بار دیگر نیز در ...
فاطمی فقط نام یک خیابان نیست
گروه اندیشه - علیرضا صدقی: تاریخ ایران زمین مالامال است از روزهای نیک و بد؛ روزهایی که گاه تا سالیان دراز و دور از خاطر نمی رود و باری بر دوش نسل های متمادی می گذارد. سپیده دم 19 آبان 1333 نیز از این دست روزها است. روزی که صفحه ای دیگر بر جنایت پیشه ها و استبدادیان تاریخ ایران گشوده می شود و اخگری دیگر از یلان این کهنه میهن به زیر می آید و دکتر سیدحسین فاطمی، وزیر امور خارجه دولت ملی مصدق در حال ...
شخصی که در اتاق همسرش دوربین مخفی کار گذاشت
از دوستانم به نام اکرم که شوهر دارد شک کرده بودم بویژه وقتی تماس هایشان با من مرموز بود . وی افزود: دوبار هم آثاری از حضور زن غریبه در اتاق خوابم پیدا کردم از این رو یک روز وقتی باز تماس های مرموز آنها تقریبا همزمان با من برقرار شد و به آنها گفتم به خانه مادرم در لواسان می روم دوربینی در اتاقم جاسازی کردم و به لواسان رفتم روز بعد که برگشتم از دیدن تصویر همخوابی کریم با اکرم همه وجودم ...
ظریف آمریکاشناس نیست/ روحانی عقل کل است
اتمی و فیزیکی ایران را در سازمان ملل ثبت نام کرد که بدانیم صبح چه ساعتی از خانه بیرون می روند و چه زمانی صبحانه می خورند ، این فرد همیشه به دنبال پول خود است، در حالی که بنده استاد دانشگاه هستم، اما پارسی هیچ شغلی ندارد. *روحانی اشتباه کرد که نخواست با شورا کار کند نکته ای که مدنظر دارم این است که آقای روحانی اشتباه کرد که نخواست با شورا کار کند، شورای یک قدرت عظیم بود، بعد ...
حکم عجیب برای زن شوهر دار در پرونده شوم پارک چیتگر
برای هزینه های درمانی فرزندم و مادرم بودم و به همسرم توجهی نمی کردم.آخرین بار ظهر به خانه امدم و بعد از خوردن نهار بیرون رفتم. از سر خیابان سیگار خریدم و بی دلیل دوباره به کوچه مان برگشتم که یکباره همسرم را سوار پراید یک غریبه دیدم. وقتی بیشتر دقت کردم متوجه شدم راننده علی اصغر از هم محله ای هایمان است. من سوار موتورم شدم و آنها را تعقیب کردم تا اینکه به پارک چیتگر رسیدند.من که شوکه شده ...
قاتل: برادرم تهمت می زد
به گزارش خبرنگار ما، هجدهم آبان ماه سال 93، مأموران پلیس ملارد از قتل مرد جوانی در یکی از محله های شهر با خبر و در محل حاضر شدند. جسد متعلق به مردی 40 ساله تبعه افغان بود که با ضربات چاقو کشته شده بود. همسر مقتول به مأموران گفت: شوهرم از چند سال قبل با برادرش که فاروق نام دارد، اختلاف داشت. شب گذشته فاروق تماس گرفت و قرار شد امروز همراه عمویش که فاتح نام دارد برای حرف زدن درباره اختلافشان به خانه ...
شوهرم شراب خوار و حشیشی و تریاکی بود!
رسیده بودم. وقتی خواستم خودم را بکشم فکر کردم بچه هایم بعد از من یتیم می شوند و پدر و مادری ندارند به همین دلیل تصمیم گرفتم، ابتدا آنها را بکشم. ابتدا دخترم فاطمه را زدم، بعد سراغ پسرم رفتم و او را هم با چاقو زدم. دختر دیگرم از ترس فرار کرد و به اتاق خواب رفت که به سراغش رفتم. وقتی دو ضربه به او زدم به من گفت مادر من مردم دیگر مرا نزن. فکر کردم او هم مرده است و به پذیرایی آمدم و تصمیم گرفتم به ...
روزی 30 بار مرا آزار و اذیت می کردند+ عکس
دوری بزنیم. پرچم های سرخ رنگ آن مرد 22 ساله تقریبا 10 سال از کارلا بزرگتر بود. طولی نکشید که او رضایت کارلا را جلب کرد. کارلا چند شب قبل از آن روز، کمی دیرتر از معمول به خانه رفت، ولی مادرش در را بر روی او باز نکرد. او می گوید: روز بعد از تماسش، همراه او رفتم. من سه ماه با او زندگی کردم و او در تمام آن مدت با من با مهربانی رفتار کرد. او عاشق من بود، برایم لباس می ...
گفت وگویی منتشر نشده باحجت الاسلام شجونی
بهایی ها بود، منتقل کردند. تا زمانی که تیمور بختیار روی کار آمد و او را مورد هجوم زبانی قرار داد و به مادر او بی احترامی کرد و فحش داد و سید عبدالحسین هم عصبانی شد و مرکب دان را برداشت و پرت کرد به سمت بختیار و گفت: مادر من فاطمه زهرا(س) است. او هم کشو را باز کرد و اسلحه اش را درآورد و عبدالحسین را همان جا زد و کشت، بعد در روزنامه ها نوشتند که او می خواست از راه اهواز به عراق فرار کند که از پشت به ...
گمشده در هزار توی اعتیاد
هم به دنبالش می روم. کمی جلوتر از خانه شان یک کوچه است. می گوید: اگر جرات داری برو ببینش. اما گفته باشم با این کوله و کتونی که پوشیدی سالم بیرون نمی آیی. همه وسایلت را می دزدند. من با این وضعیتم جرات ندارم برم اونجا. دقیق می شوم. بلوز رنگ و رو رفته سورمه ای، شلوار سبز ورزشی با خطی سفید و یک جفت دمپایی بزرگ پوشیده. چند بار قدم برمی دارم که از راه باریک کوچه رد شوم و ببینم پشت این دالان چه خبر است ...
کتاب نوسازی زندگی به قلم حسین عبداللهی رونمایی شد
ابراز خرسندی از انتشار کتاب خود در انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی سخنان خود را بدین شرح آغاز کرد: زمانی که بعد از وقت اداری به کلاس زبان می رفتم و بعد از کلاس که سوار اتوبوس می شدم و از بلوار کشاورز برای رفتن به دفتر محقری برای کار می گذشتم، پشت چراغ قرمز این بلوار به این فکر می کردم که به راستی چه لزومی دارد که در این دفتر محقر و آن هم در اینجا باید این گونه کار کنم و آنجا تلنگری در من رخ داد که ...
آمریکا عاشق برجام است و آن را پاره نمی کند/زمان مذاکره با تیم مذاکره کننده در ارتباط بودم/ پاره کردن ...
...> امیراحمدی: من با همه این آقایان رابطه عادی داشتم، زمان دولت هاشمی، من بحث رابطه ایران و آمریکا را شروع کردم، من اولین بار سال 57 هم زمان با بهار آزادی به ایران آمدم و بعد سال 65 برای کنفرانس بازسازی که آقای مهدی چمران من را دعوت کرد و سه سال پشت سرهم با ایشان به جبهه رفتم و از آبادان، خرمشهر، حمیدیه، سوسنگرد، اندیمشک و دزفول حداقل 6 هزار عکس دارم، عکاس نبودم، اما عکس می گرفتم؛ چراکه کارم بازسازی بود ...
حجت الاسلام خوشنما: ناصرالدین شاه عزای هفتم صفر را کمرنگ نمود+گزارش تصویری
خودم گدای درب خانه ی خدا هستم وبه این گدایی افتخار می کنم، خجالت می کشم که خودم سائل باشم و سائل را از خانه ام رد کنم. خدا من را اینطور عادت داده آنچه که بر سر من می بارد، من هم بر سر مردم ببارم. کرامت حضرت زا زمان طفولیت در ایشان وجود داشته است. امام حسن مجتبی علیه السلام 10 ساله هستند و در اوایل خلافت عمر است، سائل فقیر به حضرت عرض کرد: گرفتار هستم کمکم می کنی؟ حضرت فرمود: چیزی در دست ...
هلهله زنان بصره با دیدن اسرای ایرانی / استقبال با سنگ و چاقو از رزمندگان
قضیه با تمام سختی هایی که برایمان داشت، بسیار خوشحال کننده به اتمام رسید. خبر شهادت من به دست خانواده ام رسیده بود بنیاد شهید با خانواده بنده تماس می گیرد و می گوید فرزند شما شهید شده است و پیکر وی همراه دیگر شهدا تا هفته آینده وارد ایران می شود. خانه پدرم بر اثر بارندگی تخریب شده بود، پدرم با تلاش و همراهی برخی از آشنایان شروع به مرمت خانه می کند تا این خانه مهیا شود، بعد از چند روز ...
ناگفته ها یی از دکترین اعتدالی صدوقی ها
که از بچگی می گفتند و من با آن کنار آمدم به خاطر این بود که می گفتند فلانی بزرگ تر از سن اش می فهمد، چون من با بچه ها بازی نمی کردم خانه مان که میهمان داشت بیشتر با پدران می نشستم تا با کودکان هم سن. ** انتخاب خودتان بود لباس روحانیت؟ من از بچگی دوست داشتم. پدر که عمامه اش کثیف می شد، می خواست بگذارد کنار من آن را بر می داشتم در اتاقم بازی می کردم بعد در ماشین لباس شویی می ...
خاطره ناصر ملک مطیعی از خاکسپاری تختی
کاراکتر در ذهن مردم تثبیت شده بود که هر تغییری مخاطب را پس می زد. سر فیلم کاکو من به جای اینکه خودم درگیر شوم می روم پلیس می آورم. سر این فیلم سه روزتمام با آقای میرلوحی (نویسنده)، صادق پور (تهیه کننده) و شاپور قریب (کارگردان) کلنجار رفتم و گفتم ناصر ملک مطیعی سینما نمی تواند پلیس خبر کند چراکه مردم قبول نمی کنند. آنها گفتند زمانه تغییر کرده و دوران لوطی گری تمام شده است. نتیجه اینکه بعد از فیلم مردم ...
این مردم بی مسوولیت
سردرد امانم را بریده بود. آب از بینی و چشمم سرازیر شده بود. تب هم ول کن نبود. سه، چهار روزی می شد که سرماخورده بودم و از شدت بدن درد نمی توانستم از جایم تکان بخورم. روز اول، رفتم پیش دکتر و دست به دامنش شدم و تا جایی هم که می توانستم نالیدم. عاقبت با یک کیسه قرص سرماخوردگی و آنتی هیستامین و کپسول برگشتم خانه. مامان هم برایم یک بقچه لیمو شیرین خریده بود و دم به ساعت آبش را می چلاند و می ریخت توی ...