سایر منابع:
سایر خبرها
رهبر معظم انقلاب درباره مرحوم مشارزاده چه فرمودند؟
در مشهد به دیدن من آمده بود، از نو نگاهی به ایشان کردم؛ دیدم مرد سنگین، جاافتاده، محترم و باشخصیتی است. ایشان، هم معلم بود، هم ناظم. با آن وقار و هیمنه یی که داشت، در حیاط مدرسه راه می افتاد و چوبی به دستش می گرفت و البته گاهی هم بچه ها را فلک می کرد؛ بنده را هم یک بار فلک کرد. ایشان مرد محبوبی بود. در همان دوره ی بچگی هم بنده و شاید همه ی بچه ها به ایشان علاقه مند بودیم. وقتی درسم در ...
همدلی با متولدین دهه 60 در متولد 65
باره می گوید: شیفته دنیای عروسک ها هستم و با وجود این که سن و سالی از من گذشته، اما هنوز با دیدن عروسک ها سر ذوق می آیم. شاید بخشی از این علاقه به این دلیل باشد که تحصیلکرده این رشته هستم و هدفم از ورود به این حرفه، کار برای بچه ها در حوزه عروسکی بود، اما متاسفانه به دلیل محدودیت هایی که در این حرفه وجود داشت، بعد از مدتی مجبور شدم در حوزه های دیگر هم کار کنم. به هر حال اگر کار عروسکی رونق بگیرد، فعالیت در همه حوزه ها را رها و با عشق و علاقه خاصی صرفا در فضای عروسکی کار می کنم. منبع: جام جم آنلاین ...
ستاره هایی که نمی درخشند
نتیجه چیزی نبود که ستاره پیشین سینما انتظارش را داشت. گر چه قادری در محاکمه ، پاتو زمین نذار و شبکه هم همزمان پشت و جلوی دوربین ظاهر شد. او سال 84 در گفت وگو با هفته نامه سینما آشکارا به علاقه خود به بازیگری اشاره کرده و گفته بود: بیش از 20 سال روی پرده سینما نبودم. بنابراین می خواستم برای حضور دوباره ام یک طراحی داشته باشم. این که وقتی مردم من را می بینند، جا بخورند و تشویق کنند... او دو سال پس از ...
به نظم کشیدن قرآن، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه توسط شاعر توانای هادیشهری
سلام عرض میکنم خدمت شما. حسین ملایی هستم متولد سال 1311. 84 ساله و اصالتا هم اهل علمدار هستم. میزان تحصیلاتتان چقدر است؟ تحصیلات من در حد ابتدایی نظام قدیم است. کلاس ششم بودم که اسمم برای سربازی درآمد و اجازه ندادند تحصیلاتم را ادامه دهم. امتحانات نهایی آن سال را در حین سربازی به سختی داده و قبول شدم. سال هفتم و هشتم را هم با حضور غیر رسمی در کلاس های مجتمع آزاد که آن زمان وجود داشت ...
خاطره جالب بازیگر نقش حرمله در سریال مختارنامه
، پولامونو رو هم گذاشتیم و هیئت رو دایر کردیم و اسمش رو گذاشتیم هیئت جوانان حسینی. سه چهار سال به سرعت برق و باد گذشت؛ و ما با چنگ و دندون برای حفظ و تداوم هیئت، تلاش می کردیم. البته طی این چند سال، تعدادی از بزرگترای محل، که عمدتا بابای بچه ها بودن به جمع ما اضافه شده بودن و به کار بچه ها نظارت داشتن و اگر جایی لازم می شد، پا پیش میذاشتن و میونه داری می کردن. یادش به خیر، من و ...
از زندگی مجردی راضی هستیم!
، تو را از ما خواستگاری کرده و شرایط ازدواج برای این پسر فراهم است و از نظر ما خانواده خوبی هم دارد و من هم به اعتماد پدرم علی را انتخاب کردم و بعد از گذشت 35 سال زندگی بسیار خوشحالم که به حرف پدر خدا بیامرزم گوش کردم ولی جوان های حالا اصلا حرف بزرگترهایشان را قبول ندارند. شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت بعد از این همه بحث و گفت وگو متوجه شدم دلیل اصلی ازدواج نکردن جوانان شانه ...
کاری که امام، خانم دباغ را از انجامش نهی کردند
آفریقا به اینجا رسانده ام، بعد از مطالعه سرگذشت شما، هر چه مثل النگو و گوشواره نقره و لباس اضافی داشتم فروختم و پولی فراهم کردم، تا بتوانم بلیت رفت و برگشتم را تهیه کنم و به دیدار شما بیایم؛ اگر می خواستم امروز به من وقت ملاقات بدهند، برای این نبود که فکر کنید گدایم؛ من خانه و زندگی و شوهر دارم، ولی برای این سفر فقط بلیت رفت و برگشت گرفته ام و هزینه اقامت یک شب در این جا را ندارم، بنابراین باید هر ...
نذر کتاب برای سلامتی عزیزانمان به جای قربانی/ نویسندگی فصل خاصی ندارد
کتاب ها را بسپارند و در این فرایند ثوابی از آن به جهت شادی روح درگذشتگان واصل خواهد شد. فارس: علت کاهش سرانه مطالعه در ایران چیست؟ بهرامی: کاهش سرانه مطالعه کتاب در ایران می تواند چند وجهی باشد ولی وجه های جدی آن، به لحاظ فرهنگی (تغییر سبک زندگی و فضای سایبری) و اقتصادی (گرانی و نپرداختن یارانه کتاب) می توان برشمرد. فرهنگ کتابخوانی باید از خانواده شروع شود پدر و مادر ...
کدام شهید هم لقب شهید فهمیده شد؟
. زمان شهادت شهید چمران، شهید جنگجو به شدت زخمی شده و در مرخصی به سر می برد. وقتی خبر شهادت ایشان را می شنود از ته دل گریه می کند، و می گوید: ای کاش من می مردم و ایشان شهید نمی شدند. جنگجو خیلی به شهید چمران علاقه داشت و همیشه گوش به فرمان این فرمانده جان بر کف بود. در عملیات والفجر4 بود که تمام بدنش زخمی شد و تعدادی از انگشتان پایش شکست و در بیمارستان بستری شد؛ بعد از چند روز ...
نزدیک به اجتماع خشمگین بودن!
ه در جامعه کسی به فکر آن ها نیست و بهتر است خودشان مهارت مراقبت از خویش را داشته باشند. به همین خاطر مهارت های بدنی بسیاری را به فرزندانش آموخته تا بتوانند با هر موقعیت هولناکی مواجه شوند و مقاومت کنند. او بچه هایش را هرگز به مدرسه نفرستاده و خودش آنها را تحت آموزش قرار داده و تبدیل شان کرده به اندیشمندانی منتقد اما مرگ لزلی باعث می شود که خانواده ناچار شوند سفری به شهر داشته باشند و این آغاز ...
نامه کودکان آمریکایی به دونالد ترامپ + عکس
. این موج نامه نوشتن برای ترامپ در شبکه های مجازی به راه می افتد. نامه هایی که فقط چند شرط دارند: کسانی که نامه می نویسند باید زیر 18 سال باشند و نامه ها باید بی طرفانه، مثبت و مهربانانه باشند. این موج طرفداران زیادی پیدا می کند و به تدریج مردم زیادی عضو این گروه فیس بوکی می شوند و نامه های فرزندانشان را برای آن می فرستند. نامه هایی رنگی و پر از نقاشی که بچه ها در آن روش های مهربان بودن ...
شیلا خداداد؛ از اعتراض تا بادیگارد
برایم نیفتاده است و آن نقشی که باید دوست داشته باشم به من پیشنهاد نکرده اند. البته بیشتر به چهره من مربوط می شود که اغلب نقش های مثبت یا خیلی مثبت را به من پیشنهاد می دهند. هنوز به آن کاراکتری که دلخواه خودم است نرسیده ام. علاقه مند هستم نقش منفی بازی کنم؛ ولی نقش منفی که دوست داشته باشم و بتوانم خودم را در آن محک بزنم و تجربه جدیدی در آن کسب کنم و زمان اکران فیلم از آن راضی باشم، هنوز ...
پشت پرده دیدار استقلال با صبا از زبان مرفاوی
خودم را شاگرد مکتب استقلال می دانم، مکتبی که جای نمایش دادن نیست و باید مرد عمل باشی تا آن را درک کنی. من صمد مرفاوی به غیر از تمام بازی هایی که تیمم با استقلال بازی مستقیم داشته باشد برای برد تیم محبوبم دعا می کنم درست مثل تمام این دهه ها که با برد و باخت این تیم مثل طرفدارانش خندیدم و گریه کردم و همیشه هم افتخار این را داشتم که خودم را شاگرد اسطوره ای همچون منصور پورحیدری معرفی کنم ، مردی که نشانم داد همیشه با شرافت و خلوص نیت زندگی کنم نه مثل برخی ها به دنبال نمایش و سوء استفاده باشم! ...
دلایل مخالفت سردار نقدی با تشکیل وزارت اطلاعات
روزها یک حلقه بعدی وجود داشت که هفت، هشت نفره بودند و حلقه بعدی آن 30، 40 نفره. جمعیتی بودند که تقریبا برنامه های انقلاب را در داخل شهر، تحت تأثیر قرار می داد؛ حرکات انقلابی که در رشت شد. روز 12 بهمن کجا بودید؟ بهشت زهرا بودم؛ جزء کمیته استقبال بودم. از طریق بچه های مسجد محلمان وصل شده بودم. من برای دیدن خانواده به تهران رفت وآمد داشتم؛ مثلا برای راهپیمایی 16 شهریور، به تهران ...
برای المپیک بعدی بدنم را آماده نگه می دارم/ به شدت مغرور و تودارم
زمین آمدند و برنده به جا بازی می کردیم. از همان جا بود که من فهمیدم به والیبال علاقه دارم و در سطح آموزشگاه ها هم خودم را نشان دادم و کم کم به سطح اول والیبال رسیدم. یادت هست جرقه اصلی برای این کار کجا زده شد؟ روزی در همان زمین خاکی بازی می کردیم و تیم ما یک نفر کم داشت و پدرم مرا که آن زمان کلاس سوم ابتدایی بودم انتخاب کرد. در تیم حریف یک بازیکن ارتشی به نام بهرام پور بود و اسپک ...
مرضیه دباغ، الگویی که شاهکارهای مبارزاتی، دفاعی و سیاسی را زنانه رقم زد
22 ساله بود که از هشت سال پیش وقتی به عقد "محمدحسین دباغ" که خود فردی بسیار مذهبی و از فعالان سیاسی در آمده بود در خیابان آیت الله سعیدی واقع در منطقه 14 تهران، زندگی می کرد. وی از ابتدا در خانواده ای فرهنگی و مذهبی به دنیا آمده بود، پدرش کتاب فروش و مادر مؤمنه اش استاد اخلاق بود، مرضیه از دوران کودکی تحت آموزش پدر مبانی دینی، قرآن و نهج البلاغه را یادگرفته بود. این بانوی ...
هوای این دختران را داشته باشیم
به گفته او حدود 30 سال است بصورت رایگان هر روز در این مرکز فعالیت می کند و نیز آقای امیربیگی رئیس هیات مدیره این مرکز، قدردانی کرد. ** معلول، انسان است و حقوقی دارد خانکی به خانواده هایی که دارای دختر معلول و یا عقب مانده ذهنی هستند توصیه کرد که این بچه ها را در خانه نگهداری نکنند زیرا با توجه به بالارفتن سن والدین و همزمان افزایش سن فرزندان معلول، شکافی میان آنها ایجاد می ...
سیف میگه حالا بسوزم،یا که با غصه بسازم / من میگم فرقی نداره، من که چیزی نمیبازم!
نمایشگاه مطبوعات که از علاقه مندی هایم است برگزار شد و از قبل غرفه هایی را که نیاز به بازدید داشت بی نیاز هماهنگ کرد و روی نقشه مشخص کردیم. می خواستم حرکت کنم که علی(علی جنتی) پیامک زد و گفت حالا که دیگر من در وزارت ارشاد نیستم جون تو و جون نمایشگاه مطبوعات. همین حرف اش مسئولیتم را دو چندان کرد و مجبور شدم غرفه های بیشتری را در مسیر بازدید کنم. در جریان نمایشگاه به کمپین کارگاه ایمن و ساختمان ...
برای معرفی کارهای فرهنگی، نیاز به تبلیغات داریم / برای ماندن، نیاز به حمایت داریم
را محقق کردیم و الان بر روی بچه های این استان و این شهر حساب جداگانه ای باز کرده اند " . مرتضی یوسفی گفت: " مطلب دومی که عنوان کردم این بود که جایزه خود را تقدیم به کسی کردم که امسال در بین ما نیست (پدرم). دوست داشتم با این کار، این مسئله را ترویج دهم که احترام به پدر و مادر ماندگار شود " . کردها جایزه های جشنواره را درو کردند یوسفی گفت: " از تیپ فیلمهای کوتاهی که ...
داستان یک "عشق" در جنگ جهانی دوم
." از ازدواج می ترسیدم چون والدینم از هم جداشده بودند و ریک این موضوع را می دانست. هیچ وقت فکر نمی کردم بخواهم ازدواج کنم و بچه دار شوم. حتی نمی توانستم تصورش را کنم. اما زمانی که با ریک آشنا شدم، همه چیز به آرامی تغییر کرد. آدمِ جدیدی شدم. 25 نوامبر 1941 چقدر خاطرات در مقایسه با واقعیت ناچیز و حقیر است. به یاد دارم که تو را در آغوش گرفته بودم... ریک پی نوشت ...
به امین شب بخیر گفتم و به رختخواب رفتم / باورم نمی شدکه او اینقدر بی آبرو و بی حیا باشد
کند بلکه بلد بود چطور در عین رعایت حد وحدودها با خانم ها به بهترین نحو رفتار کند. دخترها همه منتظر بودند که امین به یکی از آنها رو کند و با او یک رابطه عاطفی ایجاد کند اما دخترها چنین اقبالی نداشتند. چند ماهی از رفتن من به آن شرکت گذشته بود که من هم به امین علاقه مند شده بودم دوست داشتم از زندگی امین بیشتر بدونم اما هرگز به خودم اجازه نمی دادم بیش از حد و حدود به امین نزدیک بشوم چون ...
درباره ی - بوف کور -
تراوش می کرد - بعد حس کردم که زندگی من رو به قهقرا می رفت. متدرجاً حالات و وقایع گذشته و یادگارهای پاک شده، فراموش شده ی زمان بچگی خودم را می دیدم. نه تنها می دیدم بلکه در این گیرودارها شرکت داشتم و آنها را حس می کردم. لحظه به لحظه کوچک تر و بچه تر می شدم. بعد ناگهان افکارم محو و تاریک شد، به نظرم آمد که تمام هست من سر یک چنگک باریک آویخته شده و در ته چاه عمیق و تاریکی آویزان بودم. بعد از سر چنگک ...
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
اندازه یک دکه جا داشته باشند. شاید از دید شما این فقط کاسبی باشد؛ کسب درآمد، ولی ما اعتقادمان چیز دیگری است. اعتقاد داریم هرکسی سعادت آن را ندارد که زیر سایه امام حسین(ع) کار کند. این کار کردن آنقدر مهم است که بچه های ما هم علاقه زیادی دارند که کار من و سیدمهدی را ادامه دهند. در فقه ما هم، یک باب مهم وجود دارد که آن مکاسب است، یعنی کسب و بازار. اسلام برای کسب و کار و تجارت اهمیت فراوانی قائل شده است ...
پاسخ بشری کاظم پور به پرسش مهر حسن روحانی
صحبت با شما نداشتند. این خط خطی هایم تماماً از خودم است مطمئن بودم که خانواده ام هم مجالی به صحبت با شما و دولت جوان و امین تان ندارند. آقای رییس جمهور خبرتان هست چرا دوستان و خانواده ام عصبانی هستند؟این پرسشی است که من از شما دارم،شما باید جواب بدهید... مگر می شود جوان و نوجوانی که بر قول صد روزه و تورم صفر امید می بندد و چندی بعد با حقوق های نجومی مواجه شود عصبانی و خشمگین نشود؟! ...
داش مشتی های رشت ساواکی ها را شقه شقه و آن ها را روی درخت آویزان کردند/شهید انصاری اشک من را در آورد
انگلیسی بود. آنجا تازه راه افتاده بود و زبانش هم آلمانی بود. فکر کنم، اولین دوره آن دانشگاه ما بودیم. بعد از آن سه سال جهشی خواندن، نتوانستم جای علمی خودم را پیدا کنم. *روز 12 بهمن بهشت زهرا بودم؛ جزء کمیته استقبال بودم. از طریق بچه های مسجد محلمان وصل شده بودم. من برای دیدن خانواده به تهران رفت وآمد داشتم؛ مثلا برای راهپیمایی 16 شهریور، به تهران آمدم؛ اما چون آخر راهپیمایی شهید بهشتی پشت ...
دلتنگی های یک مادر نویسنده برای فرزندش
نوجوانی علاقه زیادی به نوشتن و نقاشی داشتم که از سوی دبیران و مدرسه تشویق می شدم و این سبب شد در سن 18 سالگی اولین کتاب خود را با نام در تارو پود وجو در سال 42 به چاپ برسانم و در حال حاضر نیز چندین کتاب دیگر به نام پلی از جنس نیاز در سال 88 ، ایثار در سال 90 ، در سرزمینی که لاله ها می جوشد در سال 93 به چاپ رسیدند و آخرین کتابم با نام پا جای پای پدر در مرحله چاپ است. بنده همچنین عضو موسس انجمن خیریه یاوران امام علی (ع) هستم و بعنوان مادر نمونه در جشنواره بین المللی بنیاد فرهنگی مادر انتخاب شده ام. انتهای پیام/ 930610 ...
چهار ساعت در خانه یک فالگیر
زن ها در حالی که چهره ای بغض آلود به خود گرفته چادرش را جمع می کند تا من هم بتوانم کنارش در نوبت بنشینم. بدون اینکه چیزی بپرسم، شروع می کند به درد دل کردن: به خدا خسته شدم از دست پسرم. بیکار افتاده تو خونه. نه سربازی می ره. نه اهل درس و دانشگاست. هیچ هدفی نداره. اصلا نمی دونه می خواد چیکار کنه؟ خیلی ناراحتم... یک دفعه خانمی که کنارش نشسته، برای دلداری اش می گوید: نگران نباش خانم. حاج آقا درستش می ...
واکنش مادر شهید به دربار پهلوی / لحظات آخر شهید سید حسین امامی
چنان در او بارز و برجسته بود که به محض آن که بیمار می شد و یا گرفتاری پیدا می کرد، تمام کسانی که او را می شناختند، سراسیمه می شتافتند تا هرکاری که از دستشان برمی آمد، انجام دهند. ما شش برادر بودیم. سید حسین برادر سوم بود و من آخری بودم که در هنگام شهادت او بیش از 14 سال نداشتم. به یاد دارم که همه اعضای خانواده، اقوام و دوستان، او را به شدت دوست داشتند و برای دیدنش بی تابی می کردند. سید حسین به ...
روزهای سخت "بشرا" پس از مرگ مادر/ نگارش حنا بر روی دست گردشگران
بر تن داشت را غرق در بنزین کرده و به یکباره کبریت را روشن می کند. بدن مادر کاملا در شعله های آتش می سوزد و قبل از اینکه او را به درمانگاه برسانند، جانش را از دست می دهد. از او یک دختر 10 ساله و یک پسر بچه 2 ساله به یادگار می ماند. از آن ماجرا اکنون 8 سال می گذرد و بشرا امروز دختری 18 ساله است که به علت برخی مشکلات، پس از آنکه مادر خود را از دست داده، دیگر به مدرسه هم نرفته ...
به من می گویند خوزه مورینیو!
پس از مدتی که به تهران آمدم مقداری از حوزه فاصله گرفتم. منتها در حوزه هم به تدریس پرداختم همچون تدریس کتاب شرح لمعه. از سال 64 به موازات حوزه وارد دانشگاه تهران و در سال 69 وارد دانشگاه تربیت مدرس شدم. تا سال 79 هم دکترا را گرفتم و در همان سال در تربیت مدرس استخدام شدم. به دلیل آنکه دروس حوزه عمق بسیار زیادی دارد، به آن علاقه مند بودم، اما متوجه شدم که فقه و حقوق در کنار هم می تواند ...