سایر منابع:
سایر خبرها
دزدی تاجر فرش به خاطر هیجان
سال بود که با چند مشتری چینی کار می کردم. دو سال پیش که برای انجام کارهایم به چین رفته بودم، چند ماه در این کشور اقامت داشتم. شب ها هم برای تفریح به کلوب های شبانه می رفتم. در همین رفت وآمدها با یک چینی آشنا شدم. او دزد بود؛ درواقع من با یک دزد چینی آشنا شده بودم. او انگلیسی را خیلی خوب صحبت می کرد. چندباری همدیگر را دیدیم و هم صحبت شدیم. حرف های جالبی می زد. از سرقت هایش برایم تعریف می ...
وقتی ویشکا آسایش انگیزه اش را از دست می دهد
کارگردان می خواهد برسد. کارگردان اول از هر چیز متن را آماده دارد و خوب می داند که چه می خواهد. پس کاری که باید کرد این است که آنقدر تمرین کنی تا شخصیت شکل بگیرد به همین دلیل نمی توانم درک کنم چطور در مدت 20 روز روی صحنه می روند. اگر اجرای تئاتر فقط حفظ کردن متن باشد که بچه ی من هم می تواند این کار را انجام دهد. این بازیگر که چند سال قبل با تماشای نمایش کالیگولا و بعد از آن در مدت یک ماه ...
بیوگرافی بهاره رهنما و همسرش پیمان قاسم خانی و شایعه جدایی شان
. بهاره رهنما نسبت به این ماجرا واکنش داد و در اینستاگرام خود این ماجرا را تکذیب نمود . همچنین با بغل کردن همسرش بعد از پایان یکی از نمایش های تئاترش به این ماجرا خاتمه داد.وی متن زیر را در واکنش به خبر طلاق منتشر کرد : پشت می کنم به همه مزخرفات و قضاوت های این روزها، با آتش زندگی و مهر آدم هایی که دوستم دارند و دوستشان دارند گرم می شوم و همچنان به مسیرم ادامه می دهم. بعد از بیست و چهار سال ...
وقتی آسپرین حال علیرام نورایی را خوب می کند
خیلی خاص بود و هر بازیگری شانس این را ندارد که چنین نقش هایی به او پیشنهاد شود. برای من در چند ماهی که درگیر این پروژه بودم بازی کردن این کاراکتر خیلی چالش برانگیز بود. در روزهایی که سکانس های بیشتری داشتم و حجم کار زیاد بود، از صبح که بیدار می شدم سعی می کردم خودم را از روزمرگی هایم جدا و به کارم فکر کنم تا بتوانم تمام انرژی و تمرکزم را جلوی دوربین بگذارم و کارم را درست انجام دهم. یکی ...
وقتی خودرو سرقتی سر از پارکینگ آپارتمان یک املاکی در می آورد
را به سرقت برده است. او راهی کلانتری شد و سرقت خودرواش را گزارش کرد. به این ترتیب مشخصات ماشین او در سیستم یکپارچه پلیس ثبت و جست وجو برای یافتن آن آغاز شد اما 24ساعت پس از سرقت بود که ماشین این زن به طرز عجیبی پیدا شد. اما ماجرا چه بود؟ اتفاقی عجیب زن میانسال وقتی پلیس را در جریان سرقت ماشینش قرار داد، به خانه برگشت و منتظر ماند تا شاید پلیس بتواند آن را پیدا کند. روز بعد ...
پنجمین تولد در 35سالگی
سر درمی آوردم و کسی هم نمی پرسید کجا بودی و چه کار می کردی . از بسترهای اعتیادش می پرسیم که در جواب، استفاده از سیگار، آن هم در دوران کودکی را مقدمه اعتیادش در جوانی عنوان می کند؛ پدرم سیگاری بود. همیشه فکر می کردم سیگار کشیدن نشانه مرد شدن است. از سوم دبستان سیگاری شدم. پنهان کردن ماجرا از خانواده آن هم برای من که استعداد فوق العاده ای در پنهانکاری داشتم؛ کار سختی نبود. هر روز بالای پشت بام می ...
چهارسال انتظار کشید تا مدافع حرم شود/اعتقادش به ولایت تمام نشدنی بود
پیش رو داشتیم و تمام ارگان ها تعطیل بود و من با پدرم در یک ساختمان زندگی می کنیم و نگه داشتن این خبر در دلم خیلی سخت بود. سپاه بدر عراق پیکر جواد را تطهیر کرده بود و در حرمین طوافش داده بودند و فرستاده بودند بغداد و بعد پیکربا هواپیمای ترابری آمد ایران. اما خبر نداشتم که پیکر تهران رسیده است و در بهشت زهرا در قسمت شهدا است. گفتند روز سه شنبه پیکر می آید مشهد، من هم گفتم دیگر وقتش است که به خانواده ...
گزارش وقایع استان از تمایل جوانان اراکی به زندگی مجردی /جوانان استقلال طلب
به خارج از کشور رفت. حدود 20 سال است که تنهایی زندگی می کنم. به این زندگی و تنهایی عادت کرده ام، از صبح تا عصر سر کار و سرگرم هستم اما وقتی به خانه می آیم خیلی تنها هستم. آرزو به دلم ماند یک روز که به خانه می آیم، چراغ خانه روشن باشد و کسی انتظارم را بکشد. از پیری می ترسم، از وقتی که باید به سرای سالمندان بروم هم می ترسم. من جز زنانی نیستم که خودم تنها ماندن را انتخاب کرده باشم، بلکه به دلیل برخی ...
چوب حراج به اعضای بدن
کادویی تا خدمتکار شدن در یک تالار عروسی. قصه سهیلا و تالار عروسی، اما به همین جا ختم نمی شود. سهیلا چند ماه پیش وقتی مثل همیشه ظرف های خالی میوه و شیرینی را دوباره پر می کرده، با یک پیشنهاد عجیب روبه رو شده، پیشنهادی که مثل یک خوره به جانش افتاده؛ فروش کلیه. سهیلا تا قبل از آن شب، حتی نشنیده بود کلیه را هم می شود فروخت. وقتی همان مهمان خوش پوش که پای درد دلش نشسته بود، آهسته زیر ...
روزی حلال خستگی را از تنم می تکاند
تیروئید دارد و از خدا شفا می خواهد، البته هزینه های درمان را بیمه می دهد اما نگران دختر کوچک عمویش است و از خدا فقط شفای او را می خواهد. دلچسب با همه سختی هایش جاروی کارش را در یکی از ساختمان های در حال ساخت، در اتاق نگهبانی می گذارد. می گوید: چندبار جارو را بیرون گذاشتم، شب که می آمدم سرکار، می دیدم که جارو را برده اند. دستم برای کار، خالی می ماند چون اگر جارو نباشد نمی توانیم کار ...
خدمت به خلق در سیره شیخ حسنعلی نخودکی
...> حکایت؛ پسر مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی می گوید: پدرم در کلیه ساعات روز و شب برای رفع حوائج حاجتمندان و درماندگان آماده بودند، روزی عرضه داشتم خوب است برای مراجعه مردم وقتی مقرر شود تا بی وقت مزاحمتان نشوند، فرمود پسرم: لیس عند ربنا صباح و لا مساء (آن کس که برای رضای خدا به خلق خدمت می کند، نباید که وقتی معین کند( مرحوم پدرم در ابتدای شب ها پس از اتمام فریضه به نگارش پاسخ نامه ها و ...
وقتی تعمیرکار یخچال به خانه مان آمده بود حس عجیبی داشتم / ارتباط پنهانی ام را با سیاوش ادامه دادم
نشان می دادم. او با میل خودش به خواستگاری ام آمده بود و نمی دانستم چرا با من این گونه رفتار می کند. اوایل به خودم دلداری می دادم و می گفتم همه چیز درست می شود اما وقتی چند ماه گذشت دیگر از همه چیز نا امید شدم. یک روز وقتی مرد جوانی به عنوان تعمیرکار یخچال به خانه مان آمده بود حس عجیبی داشتم. آن قدر از دست شوهرم ناراحت بودم که نمی دانم چطور شد سفره دلم را برای مرد تعمیرکار پهن کردم. او که ...
تا حالا به پابوس امام رضا(ع) نرفتم ولی دخترم را شفا داد/ حاضرم جانم را تقدیم آقا کنم+ تصاویر
(ع) کردم، گفتم "آقا، تو که ضامن همه می شوی؛ حتی ضامن آهو هم می شوی؛ ضامن دختر من هم بشو و بگذار با پای پیاده بیایم به پابوست" (با گریه). گفتم "آقا، من که در کودکی پدر و مادرم رو از دست دادم و کسی رو ندارم؛ پس ضامن دختر من هم بشو تا عزیز دیگرم را از دست ندهم". تسنیم: پدر و مادرتان را کی از دست دادید؟ چوپان زائر: یادم می آید که مادرم باردار بود، آن موقع من 7 سال داشتم. پدرم قرار ...
دیدار با ترکشی به جامانده در بدن
فراهم نمود. این اولین دیدار من با ایشان بود. مدت های مدیدی که در جبهه ها حضور داشتم، در مناطق جنوب مثل مجنون، کوشک، خطوط مقدمِ خرمشهر، آبادان، خسروآباد و مناطق دیگر و واحدها و رسته های مختلف خدمت می کردم و برای رودررو شدن مستقیم با دشمن، واحد تخریب را انتخاب کردم و به آنجا منتقل شدم. مدتی بعد از گذراندن آموزش های لازم، ما را به منطقه شلمچه اعزام کردند. می دانستیم که عملیاتی در پیش است... تا اینکه ...
ناگفته های فرزند شهید مدافع حرم خرمشهری از شهادت پدر
کردیم که اتفاقی رخ داده است، روز دوشنبه که من به مدرسه رفته بودم از همان ساعات اولیه روز تا ساعت 14 که از مدرسه بازگشتم هیچی از درس و صحبت های معلمان متوجه نشدم، سرم را روی میز گذاشته بودم و اصلاً نمی توانستم تمرکز کنم. سه شنبه عصر ساعت 16و 13دقیقه دایی ام زنگ درب منزلمان را زد و گفت که مادربزرگم حالش بد شده همه به آنجا برویم، خوب دروغ نمی گفت واقعاً حال مادربزرگم بد شده بود به دلیل شنیدن ...
لبخندی که دخترک به پیرمرد هدیه داد
ترحم به خودم سپری می کردم. دلم به حال خودم می سوخت. امّا این دختر احساسم را عوض کرد. آقای پترسون به آرایشگاه رفت و به سر و وضعش رسید. سپس این مادر و دختر را برای شام به خانه اش دعوت کرد. در هفته های بعد، رابطه آنها آن قدر به هم نزدیک و صمیمی شده بودند که این مرد را آقای دن صدا می زدند. روز عید شکرگزاری، نورا آقای دن را برای میهمانی به خانه شان دعوت کرد تا شب را همراه او، پدر و مادرش و ...
پشت پرده دیدار استقلال با صبا از زبان مرفاوی
همه جا می گویند. در سالن کنفرانس خبرنگاری حضور داشت که واقعا با اهداف خاصی سئوال می پرسید و مشخص بود حضورش هدفمند و در راستای برخی مسائل صورت گرفته است. ناراحتی ام به خاطر باخت به استقلال نبود بعد از بازی خیلی ناراحت بودم اما نه به خاطر این که استقلال بازی را برده بود بلکه بیشتر به خاطر رفتارهایی که چه قبل چه بعد از بازی دیدم چون حس می کردم تمام این اتفاقات و برخوردها مشکوک ...
تولد 39 سالگی شبنم قلی خانی بازیگر هشت و نیم دقیقه
را نیز خیلی دوست داشتم و همه عوامل دست به دست هم داد ، تا کاری آبرومند را روی آنتن این شب های شبکه دو ببریم. شخصیت پردازی ها، دیالوگ نویسی، همچنین کارگردانی اثر دست بازیگر را باز می گذاشت، تا بتواند نقش را از آن خود کند و خدا را شکر از نتیجه کار نیز راضی هستم. مدت بسیاری است که قهرمان سازی در سریال های ما به شدت افول پیدا کرده است، و کمتر ...
داستان یک عشق در جنگ جهانی دوم+تصاویر
...> عزیزترینم، هنوز هم نمی توانم باور کنم ناپدیدشده ای. فکر می کنم دلیلش این است که هرگز واقعاً ناپدید نخواهی شد و من همیشه با تو هستم... چگونه می توانم این عشق وصف ناپذیر را ابراز کنم و چگونه باید بگویم که به جز تو چیزی برایم اهمیت ندارد- دوستت دارم و منتظر پاسخت هستم. جنی خبر گم شدن افراد در جنگ حداکثر تا دو ماه بعد از حادثه به خانواده هایشان می رسید. خودم را متقاعد کرده بودم که ریک ...
تاثیر اولین مواجهه با مرگ بر کودکی که آیت الله شد
بگیرم و افطار کنم. بعد از این قرارداد افطار کردم و بعد از آن [تاریخ] تا به حال که حدود 90 سال از عمرم می گذرد، روزه را به جز 13 روز در سفر دیگر نخوردم. بحمدالله خدا مرا موفق کرد. تمام روزه خودم را در ظرف حدود 80 سال تا به حال موفق شده ام [بگیرم]. امیدوارم خدا به لطف و کرمش قبول کند. کارهایی که در بچگی خیلی میل داشتم، رحم به حیوانات بود. در بیابان می رفتم، گنجشکی چیزی اگر به دستم می آمد ...
وقتی عماد مغنیه در فرانسه در یک قدمی بازداشت قرار گرفت/ایجاد دژ ملیتا توسط حزب الله در دل کوه/ ماجرای ...
.... حس میکردم دارم وارد دنیایی میشوم که از گوشت و استخوان آدمی قویتر است. مدت کوتاهی بعد از رسیدنش به ملیتا، یک شب ابوهادی سید عباس موسوی را دید که در جای همیشگیاش بین صخرهها به نماز ایستاده و سر نماز گریه میکند. ابوهادی تصمیم میگیرد از سید عباس دلیل گریهاش را بپرسد، ولی از این که به فرمانده با هیبت مقاومت نزدیک شود خجالت میکشد: این سؤال را سه ماه تمام در دلم نگاه داشتم. یک روز ...
مجردها چه دیدگاهی نسبت به خواستگاری دخترها از پسرها دارند؟
خواستگار داره و من باید تکلیفش رو روشن کنم. درسته که من از اول به قصد ازدواج باهاش وارد رابطه شدم ولی به این زودی آمادگی ندارم که بشینم پای سفره عقد. با این وجود صورت مسأله اصلی همچنان این است که آیا جامعه و شرایط می توانند مسأله طرح ازدواج و انتخاب همسر آینده را از طرف دختر بپذیرد یا خیر؟ تبادل نظر در دنیای ارتباطات گروه های شان از چند سال پیش در فضای مجازی تشکیل شده است. از همان ...
روز عقدم لباس عروس را پوشیده بودم و منتظر امیربودم / او حرفی به من زد که تمام اتاق به دور سرم چرخید
کار کنم حال خودم را نفهمیدم تمام اتاق آن لحظه به دور سرم چرخید و وقتی چشمانم را باز کردم خودم را در بیمارستان دیدم. حالم بسیار بد بود، آن شب شادیم به عزا و ماتم تبدیل شده بود. تمام تجهیزات و تدارکات که برای مراسم عقد گرفته بودیم همه برای مراسم ختم استفاده شد از آن شب به بعد همه چیز تغییر کرد. در آن شب نمی فهمیدم که چه به سرم آمده است فردای آن روز مادر داماد اصرار کردند که عقدمان را در ...
پدر شهید آقا عبداللهی می گوید: علی آقا در منطقه ای استراتژیک مشرف به خان طومان، زمستان در هوای 8 درجه ...
دو سال پیش خیلی اصرار داشته که یا برود عراق یا سوریه." من چون رفقای زیادی در سپاه انصار داشتم و سی و خرده ای سال این جا در مجلس کار کردیم، با فرماندهانش رفیق بودیم. شما کدام قسمت مجلس بودید؟ من اداره ترابری بودم، 10 ، 12 سال مدیر آن جا بودم و بعد هم اداره املاک مجلس و اداره تدارکات مجلس. خیلی دلم می خواست که علی آقا از من بخواهد جابجایش کنند چون در قسمت فنی بود و زیاد دوست ...
تصاویر / بیانات رهبر در دیدار اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه ها
، خیلی آسان است. اگر بینظمید و بخواهید به خودتان نظم بدهید، آسان است. اگر بخیلید و بخواهید به خودتان سخاوت بدهید، آسان است. اگر بداخلاق و اخم رو و ترش رو و بهانه گیرید و بخواهید به خودتان خوش اخلاقی بدهید، آسان است. اگر غیبت کننده و ایرادگیرنده ی از این و آنید و بخواهید خودتان را نگه دارید، آسان است. با تمرین! با تمرین حقیقتاً میتوانید به سمت تعالی حرکت کنید؛ به این احتیاج دارید. این جوانهایی که اول ...
کنایه سرمربی سابق استقلال به منصوریان/می خواهم هواداران بدانند بعضی ها چه هنرپیشه های خوبی هستند!
آقای منصوریان که طعم تلخ فحاشی را چشیده و بعد از بازی اهواز همه را بسیج کرد که ایهاالناس بیایید جلوی این فحاشی ها را بگیرید چرا در ورزشگاه آزادی جلوی سکوهای طرفداران استقلال که اتفاقاً رابطه بدی هم با آنها ندارد را نگرفت؟ من خودم خوزستانی هستم و خوب می دانم فوتبال دوستان این استان و شهر اهواز چه افراد شریف، باغیرت و متعصبی هستند به خصوص روی رنگ آبی. از همین رو اعتقاد دارم حتماً چیزی دیدند که این ...
با کمک بسیج به واسطه آن تلنگر کوچک من امروز یک کارگاه زده ام
آن بسیار پشیمان شدم و شب ها که می خوابیدم با خود می گفتم الان برادرم در چه حالی است اما چاره ای جز این کار برای من نگذاشته بود. این بهبودیافته با اشاره به روزی که تصمیم به ترک گرفت، گفت: یک روز که در کوچه نشسته بودم یکی از دوستان سابقم به من گفت در مسجد کلاس گذاشتن و من چون از سرما اذیت می شدم به داخل مسجد رفتم و ناخداگاه به صحبت های سخنران گوش دادم. وی افزود: تأثیر زیادی ...
شوهرم بی غیرت بود از خانه اش فرار کردم
همه جا آبرویم را برده بود اقدام وحشیانه و زننده تازه داماد با دوست همسرش در باغ / من بی تقصیرم الهه رفتارهای غلط اندازی داشت روز عقدم لباس عروس را پوشیده بودم و منتظر امیربودم / او حرفی به من زد که تمام اتاق به دور سرم چرخید مرد کثیف زمانی که نامزدش در حمام بود از دوستانش خواست تا با او ارتباط برقرار کنند +تصاویر شوهرعمه ام اصرار کرد که شب را آنجا بمانیم / نیمه های شب بود که به سراغم آمد چند روزی خواهر زنم میهمان خانه ام بود / او با رفتارهایش زندگیم را تباه کرد ...
گفت وگو با بدنسازی که برق دست هایش را گرفت اما امیدش را نه؛ من وحید پورمرادی حریف می طلبم
خلاص کنید". هر روز از آنها می خواستم که مرا بکشید اما آنها قبول نمی کردند. تصور اینکه آینده و زندگی ام چگونه خواهد بود، برایم غیر قابل تصور بود. ناامید و افسرده بودم و فقط آرزوی مرگ می کردم. تا 2 سال نمی توانستم حرکت کنم و از نظر روحی روانی بسیار شرایط بدی داشتم. همه چیز برایم زجرآور بود. باورم نمی شد تا دیروز سالم بودم و امروز حتی نمی توانم ساده ترین کارها را انجام بدهم؛ تا اینکه روزی ...
فیلم نامه باید بتواند قصه تعریف کند
ساز تا چه اندازه می تواند با موفقیت روبه رو شود، زیرا گروه هنروتجربه تا پیش از این فقط تک فیلم هایی از فیلم سازان مختلف را به نمایش می گذاشت، البته حتی اگر خودم برای نمایش مجموعه این فیلم ها اقدام کرده بودم و فرصت بیشتری برای اصلاح آن ها داشتم، باز هم تغییری در آن ها نمی دادم، چون این فیلم ها مربوط به تجربه هایی بوده اند که در آن زمان داشته ام و باید با همان شیوه نشان داده شود. وی ...