سایر منابع:
سایر خبرها
این آرایشگاه زیبا نیست
به آرایشگاه می روند و مثل یک عروس آرایش می شوند تا نقابی که قرار است شب عروسی به چهره خود بزنند را انتخاب کنند. زن آرایشگر تأکید می کند که تنها همین چند میلیون ناقابل از عروس خانم ها گرفته می شود و برای آرایش فیلم آتلیه هزینه ای لازم نیست، پرداخت شود . در مورد نرخ مصوب آرایشگاه ها که از صاحب آرایشگاه می پرسی، پاسخ جالبی می دهد : آرایشگاه ها نرخ مشخصی ندارد. هر چقدر که در کارشان ماهر ...
دردسر ازدواج منشی جوان با مدیرعامل خسیس
ای بغضش را فروخورد و بعد گفت: حالا هم که خانه مستقل داریم به هر بهانه ای در خانه مادرش می ماند و به ما سر نمی زند، تا بخواهم اعتراض کنم می گوید؛ تو به مال من چشم داشتی که زنم شدی. آخر من اگر دنبال مال و منالت بودم با یک سکه زنت می شدم؟ اصلاً شده در 6 ماه گذشته یکبار با ما به میهمانی و مسافرت بیایی؟ قاضی از زن خواست سکوت کند و مرد درباره ادعاهای همسرش توضیح دهد. جواد نگاهی به زن کرد و ...
بعد از زایمان، بدنتان را دوست بدارید!
. همه جین های چسبان قدیمیم اندازه ام میشد و به وجد آمده بودم. چند ماه بعد از اینکه شیر دادن را متوقف کردم، یکی از شلوار جینای چسبانم را پوشیدم ولی به سختی میتوانستم دکمه شلوار را در جادکمه ای بیندازم. سایز شلوارم را چک کردم؛ همانی بود که طی چند ماه بعد از زایمانم می پوشیدم ولی به سختی میتوانستم نفس بکشم. توی باشگاه روی ترازو رفتم و متوجه شدم که طی دو ماه، چهار و نیم کیلو بیشتر از وزن بعد از ...
بازیگری کاری شبیه شعبده بازی است
.... وقتی بازیگری می گوید من در این نقش زندگی کردم، کارش را غیرقابل نقد می داند چون به این اشاره می کند که متوجه نشدم چه کار کردم و وارد عالمی شدم که مرا با خود برد. شما به او می گویید که در فلان بخش بازی ات اشتباه کردی اما او می گوید به من ربطی ندارد و من زندگی ام را کردم. وی افزود: شما آن بازیگر را نمی توانید نقد کنید اما مرا می توانید نقد کنید؛ چون لحظه ای که بازی می کنم تمام مسائلم ...
داستان بلاتکلیفی و آوارگی در مولوی
دیوار ریزش کرد. من ساعت 6 صبح یک لودر و چند کارگر را در حال کار دیدم، ساعت 7 خوابیدم که با صدای ریزش بیدار شدم. زلزله بود و همه وحشت زده بیرون زدیم. دوباره 5دقیقه به 9 و 9 دو ریزش دیگر اتفاق افتاد، در این فاصله کارگرها چطور توانستند، فرار کنند؟ ژنراتور و لودر پایین افتادند و دیگر هم آنها را خارج نکردند. چون کارگرها افغان بودند کسی پیگیری نمی کند؛ چرا به این سرعت گودال را پر کردند؟ چرا اینجا به همه ...
بعد از اینکه پرسپولیس به استقلال باخت بازی های استقلال برایم مهم بود و استقلالی شدم
متوجه شود من را دعوا می کند. گاهی از پدرم کتک هم می خوردم. کتک هایی که حالا آنقدر برایم لذت بخش شده اند که با فکر کردن به آن روزها لذت می برم. من 9 سالم بود که استقلال دربی سال 1362را با گل پرویزمظلومی از پرسپولیس برد. آن بازی خیلی در من تأثیر داشت و چون علاقه زیادی به فوتبال داشتم از آن روز بازی های استقلال برایم مهم بود و استقلالی شدم و اما مرحوم ناصر حجازی که فکر می کنم دیگر مثل او پیدا نمی شود. روزی که می خواستم به استقلال بیایم ناصرخان به من گفت: تو بازیکن من هستی و دوست دارم بدون اینکه با باشگاه وارد مذاکره شوی به استقلال بیایی. من هم فقط گفتم چشم! ...
بازشناسی زندگی و اندیشه آیت الله عبدالجواد غرویان
گرفت تا عاقبت شاگردی را ترک گفتم و در مدرسه گلشن که تحت سرپرستی حجت الاسلام والمسلمین جناب حاج شیخ محمد حسین نجفی اداره می شد وارد شدم. روزها دو سه ساعتی به پدرم کمک می کردم و اغلب شب ها را در مدرسه می خوابیدم. خداوند متعال شوقی به من عنایت کرده بود که در مدّت کوتاهی جامع المقدّمات را تمام نمودم و کتاب سیوطی و شرح مختصر را شروع کردم و در اواسط کتاب سیوطی بودم که کتاب شرح نظّام را نیز درس گرفتم و ...
سردار شهید حاج علی باقری + تصاویر
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : زندگی نامه همواره در امواج خطر و عملیات های سخت و دشوار، طرح ها و ابتکار عمل های این فرمانده شجاع، قوت قلب مسوولان جنگ بود. حاج علی در طول مدت حضور طولانی و مداوم خود در جنگ هرگز حتی برای یک مرتبه اظهار خستگی نکرد. با آنکه کار فرماندهی در جنگ آن هم جنگ ایمان و کفر، جنگ نور و ظلمت، بسیار سخت بود و آماده سازی نیروها برای عملیات و انتخاب بهترین و مجربترین کادر فرماندهی کار چندان آسانی نبود اما شهید باقری با صبر و حوصله و مهارت و تجربه بارها در مناطق مختلف این کار سخت را انجام داد و ه ...
عاقبت آدم فروشی که با ساواک همکاری کرد
پشت در را قفل می کرد. من هم تا ظهر که وحید برای ناهار برمی گشت در خانه می ماندم. حتی جهت رعایت کارهای امنیتی از اتاق هم خارج نمی شدم. حتی یک سرفه هم نمی کردیم که شاید همسایه بغلی متوجه حضور ما بشود. چون ان زمان خانه ها تو در تو بودند. در همین گیر و دار نزدیک چهل کیلو مواد منفجره درست کرده بودم که بسته بندی شده بود و آماده استفاده بود. 12 بمب آماده در خانه من بود، که ساعت هایش همه یک زمان تنظیم ...
حمید در اتاق پشتی بود که دو دوستش مرا نیمه شب آزار و اذیت کردند!
.... وی در حالی که با یاد آوری شب شوم اشک هایش سرازیر می شود، ادامه داد: آن شب طبق معمول دوستان حمید برای او مواد آورده و حال او نیز کمی بهترشده بود. حمید رفقایش را برای شام، شب نگه داشت و از من خواست تا برای پذیرایی آنان غذا تهیه کنم. پس از صرف شام، شوهرم به اتاق خودش رفت و من سرگرم جمع کردن ظرف ها بودم که یکی ازدوستان بی شرم همسرم دست در بازویم انداخته و سعی کرد که مرا به سوی خودش بکشد. ولی ...
دست همسرم بعد از شهادت، برایم رو شد! +عکس
که منتظر شنیدن هشدار تلفن همراه برای بیدار شدن و اقامه نماز صبح بودم، خواهرزاده ام من را بیدار کرد. ابتدا از این برخورد ناگهانی متعجب شدم، اما دقایقی بعد متوجه شدم که گوشی خراب شده است و اگر او بیدارم نمی کرد، برای نماز صبح خواب می ماندم. هر شب یک دور تسبیح صلوات و یک فاتحه برای شادی روح همسرم قرائت می کنم. یکبار منزل پدرم در حالی که خسته بودم، تسبیح به دست خوابم برد و نتوانستم برایش ...
هویت جعلی من آبروی خواهرم را برد
های مختلف را امتحان و با آنها صحبت کنم. بین همه شماره هایی که به آنها پیام دادم یکی از آنها به نام ناهید جوابم را داد و با هم مشغول صحبت شدیم. از در و دیوار می گفتیم و جوک می فرستادیم و می خندیدیم. طرف مقابلم یک دختر بسیار صمیمی و راحت بود. با او گرم صحبت شدم که ناگهان پرسید راستی اسمت چیست؟ گفتم: امیر. پرسید: تو پسری؟ همان لحظه بود که متوجه شدم اشتباهی فکر کرده بود دختر هستم. من هم که ...
اعترافات یک فالگیر/ دوستم اطلاعات مشتری ها را می داد
سالگی به مردی بیش از دو برابر سن خودم شوهر دادند. خیلی زود بچه دار شدیم و من به عشق بچه ها زندگی کردم، اما حقیقتا گذراندن روزگار با مردی خشن و غیرمسئول سخت بود. بالاخره، پس از 20 سال زندگی از او جدا شدم و پس از مدتی بچه ها را هم نزد خودم آوردم. شرایط سختی بود. نان آور نداشتم و شوهر سابقم هم خرج بچه ها را نمی داد. شنیده بودم فالگیری درآمد خوبی دارد و از آنجا که سر و زبان انجام این کار را داشتم، از یکی ...
آسیب های فضای مجازی دانشجویان استان یک هفته ما را بهت زده کرد/ روایت رئیس دادگستری از یک پارتی شبانه ...
پیدا می کنی، چرا این اتفاق می افتد چون لهو جاذبه دارد، امروز این جاذبه مصداقش فضای مجازی است. قدرتی ادامه داد: من معتقدم فضای مجازی فرصتی ناب برای پاشیدن کاخ استکبار است چرا که شما تا پیش از این تمام حرف هایت بایکوت می شد و اجازه معرفی به تو نمی دادند اما امروز با ابزار خود دشمن می توانی حرفت را با دنیا در میان بگذاری و توان فیلتر آن نیز برای دشمن نیست. وی با اشاره به اینکه ...
ادامه دعوای کارگردان و تهیه کننده قاتل اهلی / کیمیایی: این فیلم من نیست!
تصور می کنم میل بسیاری از جوانان به فیلم سازی شاید به این برمی گردد که استفاده از تکنولوژی جدید، زمینه خلاقیت را برای برخی به وجود آورده است یا یک بازار جهانی وجود دارد که بخشی از آن جوایزی است که برای بسیاری ترغیب های مالی و منزلتی را به همراه می آورد. زمانی می گفتیم دوربین 16میلی متری یا هشت میلی متری. اما امروز از آنها خبری نیست. با دوربین های حال حاضر می توانی از جشن تولد بچه فامیل فیلم ...
جهان شما را از خود عبور می دهد
چیزی بود که در حال اتفاق بود. احساس می کردم نمی توانستم بنشینم و هر جوری شده بنویسم تا اینکه کار تحقیق به تمامی به پایان رسید؛ ولی هنوز واقعا مجاز به نوشتن نبودم. ولی داشتم از کار تحقیق منصرف می شدم چون تمام ایده خواندن آن چهل پنجاه کتاب پیرامون بردگی آمریکایی به سر آمده بود، می دانی فقط همین، فکر می کنم اگر مشغول نوشتن یک کتاب غیرداستانی بودم، یک چیزی، ولی من علاقه داشتم یک سری آدم ...
خوردبین:پیشنهاد به محمد انصاری اغواکننده است/امیدوارم او بماند
پرسپولیس نیوز : سرپرست تیم پرسپولیس گفت: پیشنهاد باشگاه چینی به انصاری اغواکننده است اما انشالله که او در کنار ما بماند. محمود خوردبین درباره بازی با سیاه جامگان اظهار داشت: خدارا شکر شرایط تیم خوب است. بچه ها سرحال هستند و می خواهند که در بازی فردا سه امتیاز را کسب بکنند و به قهرمانی نیم فصل برسند. وی در ادامه افزود: در طول این چند روز راجع به بازی قبل خیلی صحبت شد و اینکه ...
مدافع حرمی که پیامبر در عالم رؤیا مژده بهشت را به او داده بود
شهید غواصی سه فرزند خردسال داشت. این بچه ها چند ساله هستند؟ هر سه فرزندش پسر هستند. اولی علی که شش ساله دارد. دومی طاها که پنج ساله است و سومی محمدباقر که دو سال دارد. آخرین فرزندش موقع رفتن پدرش کمتر از یک سال و نیم داشت. خود شما هم فرزند دارید؟ حتی گفتن اینکه آدم سه بچه را بگذارد و برود، کار راحتی نیست. به نظر شما ابوذر چطور توانست از همه تعلقات دل بکند؟ بله، من هم ...
نظر شهیدان مطهری و مفتح درباره حسن روحانی
گفتند تا آقای مفتح را پیدا نکنیم از اینجا نخواهیم رفت! ما را هم عملاً حبس کردند و اجازه ندادند کسی بین طبقات تردد کند. من و برادرِ شهید مفتح، همین که صدای اتومبیل را از کوچه شنیدیم، با عجله بیرون دویدیم که مانع از ورود ایشان به خانه شویم که دیدیم مأموران ماشین ایشان را محاصره کرده اند! زن ها و بچه ها گریه می کردند و شهید مفتح سعی داشتند آنها را آرام کنند. من و چند نفر دیگر سعی کردیم به طرف ایشان ...
فرانسیس اسکات فیتز جرالد؛ قربانی رویای آمریکایی
نوشتن یک سناریو را در هالیوود به عهده بگیرد. در هالیوود با ایرونیک تالبرگ تولیده کننده ی مهم و معروف آشنایی و دوستی پیدا می کند. در همان سال با هنرپیشه ی زن جوان هیجده ساله ای نیز آشنا می شود. هردوی آنها قهرمان های رمان های آتی او می شوند. دختر جوان مدل رزماری در رمان لطافت شب و تالبرگ مدل قهرمان رمان آخرین نواب او هستند. زلدا در رقابت و حسادت نسبت به همسرش ...
می خواستم به همه نشان دهم می توانم
گروه موسیقی و تئاتر: خیلی ها ویشکا آسایش را یکی از ستاره های چند سال اخیر سینمای ایران می دانند که حضورش در یک فیلم سینمایی احتمالا تضمینی برای موفق بودن آن فیلم خواهد بود. با وجود این، او احتمالا یکی از کم کارترین بازیگران در عرصه تئاتر به شمار می رود. آسایش از معدود بازیگران زن سینمای ایران است که طنز موقعیت را به خوبی ارایه می دهد و حضورش در کنار بازیگرانی چون رضا عطاران در ذهن بسیاری از علاقه ...
بغض و اشک جوان منتظر اعدام
سر رسید.دوستانم تهدید کردند اگر دستگیر شویم جرمم آدم ربایی است.من هم مجبور شدم همراه آنها بروم.وقتی به خودم آمدم در حاشیه شهر بودم.آنها با کتک و تهدید زن جوان را پیاده کردند.من هم وسوسه شدم و با آنها همراه شدم.زن جوان می گفت از ما شکایت می کند.تهدیدهایش مثل مته ای داخل مغزم می رفت.نمی دانم چه شد کنترلم را از دست دادم و از ماشین چاقویی برداشتم و چند ضربه به زن جوان زدم. بعد چه شد؟ جسد را همان ...
هشت برداشت از زندگی سردار شهید تقوی فر؛ از اعتماد به جوانان تا استکبارستیزی
که آن ها هستند اما با چند سرباز که هر کدام از یک شهر آمده بودند، مواجه شدم. پس از سلام و احوال پرسی یکی از آن ها گفت: تئاتر شما در چنین شرایطی باعث دلگرمی ما شد. زمانی که مشاهده کردیم یک خواهر در چنین شرایطی در منطقه مانده تا برای رزمندگان تئاتر اجرا کند، متوجه شدیم که مقاومت ادامه دارد. سخنان آن سرباز برای من دلگرمی شد و خوشحال شدم که به اندازه کوچکی در دفاع مقدس و مقاومت سهم داشتم. ...
برانکو: عالیشاه و نوراللهی به وطنشان خدمت می کنند / انصاری فعلا جایی نمی رود / عملکرد اوکراینی ها مثبت ...
با سیاه جامگان برد، برد و برد است. ما به این مسئله فکر نمی کنیم که سیاه جامگان را دست کم بگیریم و نتیجه بدی رقم بخورد. من همیشه به این خاطر به بازیکنانم افتخار کرده ام که در هر بازی با آمادگی کامل حضور پیدا می کنند. سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس در واکنش به این سوال که باشگاه پرسپولیس نسبت به جدایی امید عالیشاه و احمد نوراللهی صحبت هایی را مطرح کرده و مدعی شدند که آنها بی تعصب هستند ...
مظفر بقایی در زمان مجلس خبرگان به هیج وجه با آیت کار نداشت/ فهمیدن حقایق قبل از وقتش خطرناک است!/دکتر ...
به عرض 2 متر قرار داشت. بنا شد شبی 4 ریال بدهم و روی سقف آن بخوابم و این 4 ریال هم آن قدر روی هم جمع شد که نتوانستم بپردازم و بالاخره لحاف و تشک را گذاشتم و فرار کردم. تقریبا ده پانزده شب در آن مسافرخانه بودم و مسافرخانه چی فشار آورد که پول بده و من هم نداشتم، به همین دلیل فرار کردم و به پارک شهر رفتم و دیدم آیت هم آنجاست. گفتم: تو اینجا چه می کنی؟ گفت: من هم پول مسافرخانه را نداشتم بدهم ...
حالا وقتشه ...
اولین بار این زنگ، موقعی نواخته شد که ما هنوز نوجوان بودیم وقتی نوجوانان آن روز، نشستن پای رایانه را به ورزش و بازی با گروه همسالان ترجیح دادند. از همان موقع بود که بساط بازی هایی مثل گل کوچک و دیگر بازی های گروهی جمع شد و نوجوان های آن روزها گفتند که این بازی ها دیگر برای بچه هاست! این ها را نگفتم که به گذشته برگردم. بیش تر دنبال یک مقصر می گشتم تا کم تحرکی این روزهای خودمان را گردن ...
نگاهی به سیر و سلوک فردی و اجتماعی رهبر معظم انقلاب
زیارت کنند. معظم له فرمودند: پس بقیه چی؟ این دقت را همواره حضرت آقا دارند.ایشان امتیاز ویژه خاصی را برای فرزندان شان قایل نیستند. در آن روز هم فرمودند: اگر بقیه افراد می توانند از نزدیک قبر امام هشتم(ع) را زیارت کنند، فرزندان هم بیایند. پس از بیان آقا ،همه توفیق حضور یافتند. آیت الله جوادی آملی: یک روز مهمان مقام معظم رهبری بودم. فرزند ایشان آقا مصطفی نیز نشسته بود که سفره گسترده ...
خاطرات یک غساله؛ داستان کوتاه
و کم حرف است. حتی اشاره ای به فامیل او کرد و گفت که می توانیم در بهشت زهرا او را پیدا کنیم. خانم جوان بسیار احساساتی شده بود ولی حرفش را قطع نکرد و همچنان ادامه می داد: پدر از من خواست به دلیل احتیاجی که آن خانم دارد به جای هزینه های اضافی مراسم سالگرد، به آن خانم کمک کنید. من چند لحظه ای خشکم زده بود. با خود فکر می کردم مگر ممکن است؟ خدا را به خاطر بزرگی اش شکر کردم و خیلی ...
ماجرای ترحم یک شهروند هلندی به جانبازشیمیایی 70 درصد/کاش امکانات درمانی به طور یکسان در شهرستان ها وجود ...
دانشجویان خلبان، داوطلبانه به عنوان آر پی جی زن پیشمان آمدند. یکی از تانک ها به طرف ما می آمد که شهید "دوست محمدی" آن را با آر پی جی زد. به او گفتم: شما خلبان هستید، چرا به اینجا آمدید؟ گفت: لذتی که در جنگ زمینی است، در آسمان نیست. ما دیدیم که شما در محاصره دشمن هستید و به کمکتان آمدیم. او بعد از مدتی، به شهادت رسید. پیکرش را در آغوشم گرفته بودم و مدام اشک می ریختم و از خدا می خواستم که سرانجام مرا هم با او محشور گرداند. ...
سخنان انتقادی و صریح شهید بهشتی در باره طلاب و علوم مدرن
چون بچه اهل علم بودم یا پدرم مجبورم کرد؛ نه، هیچ کدام. پدرم هم، خدا رحمتش کند، من را آزاد گذاشت. آزادانه آمده ام، راهی را رفته ام، محصول تجربه ای را که از آغازش تاکنون 36 سال می گذرد می توانم برای شما بازگو کنم، شاید مفید باشد. طلبه ای که می خواهد عربی کتاب و سنت را با ریزه کاری هایش بفهمد، باید مغنی بخواند. اگر می خواستم فقط عربی بخوانم که با عرب ها حرف بزنم، مغنی خواندن لازم نیست. مسئله را برای ...