سایر منابع:
سایر خبرها
مردم و فرودگاه بم دو قهرمان تاریخی زلزله بم
دیدم که باور کردنش سخت بود و هر چه جلوتر می رفتیم اوضاع بدتر به نظر می رسید؛ انگار که با کف دست محکم ساختمان ها را به پائین فشار داده و همزمان دست را چرخانده بودند. عجیب بود !! خدایا چه اتفاقی افتاده؟! از تعجب مبهوت بودم اما به معنای واقعی کلمه، متاثر شدم؛ با تمام وجود متاثر شدم. مردمی که اطراف ساختمان های سنگین خشت و گل جمع شده بودند تا شاید بتوانند کاری کنند. خوب که دقت کردم دیدم که همه ...
زندگی دردناک مجری معروف تلویزیون
. شهریور 72 در 16 سالگی رفتم گرگان که با مادرم زندگی کنم، مادرم قبولم نکرد و حدود 9 ماه در خانه پدربزرگ و مادربزرگ پدری ام زندگی کردم. 9 ماه در خانه آنها بودم تا اینکه گفتند دیگر نمی توانند تحملم کنند و در حالی که تازه 17 سالم شده بود، در گرگان در یک اتاق پنج متری با یک موکت و یک دست رختخواب قرضی، زندگی مستقلم را شروع کردم. کمی عجیب است که یک مجری تلویزیون خیلی راحت این خاطرات بد را به زبان ...
عاشقانه های هنریِ این پدر و دختر هنرپیشه
...> پدر: تا زمانی که نیکی هنوز مدرسه نمی رفت، هر جا سر فیلم برداری می رفتم، همه با هم بودیم و آن زمان بیشتر فیلم ها در شهرستان ها ساخته می شد و مثل امروز نبود که بیشتر لوکیشن ها در تهران باشد. از دست دادن همسرم برای ما خیلی سنگین بود. وقتی این اتفاق فاجعه بار پیش آمد، من و نیکی بیشتر در کنار هم بودیم. حدود 10 سال پیش به این نتیجه رسیدم که سینما دیگر جای من نیست و به سمت تلویزیون کشیده شدم و نیکی هم ...
برگزاری بزرگداشت احمد شاملو بعد از سال ها
وجود در مراسم بزرگداشت او به طرزی خلاقه چند وجهِ در سایه مانده او برجسته شد. یکی تأثیر شاملو بود بر صحنه تئاتر. عروسی خون و یرما ی لورکا به کارگردانی علی رفیعی، زبانِ شاملو را به صحنه آورده بود و از این رو مراسم با اکران تکه هایی از دو تئاتر اخیر آغاز شد و بعد سخنان علی رفیعی: نمی توانم بگویم این ها متنِ لورکا است یا متنِ شاملو، اما مطمئنم اگر شاملو در میان نبود سراغ ترجمه دیگر نمی رفتم. ...
معلم عشایری که پدر پیوندکبد ایران شد
...> سرنوشت آدم ها مثل یک فرفره است می چرخد و می چرخد تا یکجایی می ایستد اصلاً انگار خودت در آن چرخش نیستی. سرنوشت من را با خود می برد. بعد رفتم روستایی به نام مزدک و سه سال معلم آنجا بودم تا رسیدم به سن سربازی و رفتم برای اینکه معافیت بگیرم چون کفیل خواهر و برادر هایم حساب می شدم. وقتی رفتم رییس پاسگاه گفت اگر می خواهی کفالتت را بگیرم باید 200 تومان به خود من بدهی. من از طرفی دوست نداشتم رشوه ...
درخواست قصاص برای عامل شهادت مأمور پلیس
فرار کردم، اما او همچنان به من دستور ایست می داد. همیشه به خاطر کارم یک اسلحه وینچستر، اسلحه ساچمه زنی که 30 ساچمه داشت همراه داشتم که از پسردایی ام گرفته بودم. وقتی اصرار آن مأمور را دیدم به او شلیک کردم تا او را بترسانم. متهم ادامه داد: بعد از حادثه به خانه خواهرم رفتم. بعد از مخفی کردن اسلحه به او گفتم می خواهم به شهرستان بروم. بعد از آن به دختر مورد علاقه ام پیامک زدم و از او خواستم ...
ماجرای دوری 19 ساله بازیگر دراکولا از ایران چه بود؟
حکومت نظامی اعلام کردند. زمانی که به سفارت رفتم تا توجیه کنم ایرانی هستم، زمان زیادی طول کشید. آن موقع وسایل ارتباطی نبود. من قرار بود در یک روز جمعه کنار پدرم در ایران باشم اما در مسکو ماندنی شدم و هیچ وقت پدرم را ندیدم. خدارحمتش کند. بازیگر دراکولا در خصوص ادامه تحصیل در مسکو اظهار داشت: ماه ها در مسکو ماندم و از طریق دوستانم پول به من رسید. شروع به خواندن زبان روسی کردم و به آکادمی ...
در عکاسی جنگ با فرم کنار نیامدم
با خودش پرت کند. ده دقیقه آخر من رفتم بالای کیسه خواب ها و به محض باز شدن، اولین نفری بودم که پرت شدم بیرون. اصلا نمی دانستم قرار است چه اتفاقای بیافتد فقط یادم هست گفتند با سینه خودتان را بیندازید داخل گودالی که هست حتی اگر داخلش لجن بود. آنجا متوجه شدیم قضیه جدی است و چیزی به عنوان آتش هست. یک ربع بعد گفتند مقداری مواد غذایی و دارو آوردند کمک کنید پیاده کنیم. ده دقیقه بعد مجددا گفتند برگردید ...
تلخی که ازدواج سفید را سیاه کرد
...> مهسا یکی از چندین دختری است که برای عقب نماندن از دوستان روشنفکرش دست به ازدواج سفید زده است. وی اظهار داشت: زمانی که وارد دانشگاه شدم گروه دوستانم از افرادی بودند که بی قیدی را ملاک روشن فکری می دانستند. من هم تحت تأثیر آنها با یکی از همین افراد روشنفکر آشنا شدم و پنهانی از پدر و مادرم روزها به خانه اش می رفتم. پس از مدتی از او خواستم تا به خواستگاری ام بیاید و همه چیز قانونی ...
روایتی خواندنی از روزهای مبارزه و شکست سرطان
شفاآنلاین سلامت سرطان را کم و بیش همه می شناسیم و می دانیم چه بیماری سختی است. از همین رو، وقتی می شنویم یا می بینیم یک بیمار از سرطان رها شده است، گویی قهرمان یک میدان سخت را می بینیم. به گزارش شفاآنلاین ، برای اولین بار در بازار محک دیدمش. پسر جوانی که با افتخار در جمع ایستاده بود و داستان قهرمانی اش را تعریف می کرد؛ قهرمانی بر سرطان. محمد، جوانی 24 ساله است که مبارزه اش با سرطان از ...
قاتل: اعترافم به قتل برای گرفتن طلبم بود
کرد که چطور این اتفاق افتاده است من هم اطلاعاتی را که داشتم بعد از بازداشت به مأموران گفتم. من خیلی تحت فشار بودم به همین دلیل اعتراف کردم. در این هنگام رئیس دادگاه به متهم گفت: مأموران از طریق دختری در جریان قرار گرفتند که تو این کار را انجام دادی، تو به آن دختر که ظاهرا اعتیاد هم داشته است، گفته ای یک مأمور پلیس را با تیر زده و به قتل رسانده ای و مقداری پول لازم داری. پیامکی که به آن دختر فرستادی ...
ایدز دارم؛ اما ترکم نکنید
به گزارش شفا آنلاین :هم اکنون ایدز چهارمین علت مرگ و میر در جهان محسوب می شود؛ البته آمارها در این زمینه رو به افزایش است و جوانان بیش از سایر گروه های جامعه با این بیماری درگیر هستند . اکنون هیچ کشور، منطقه و نقطه ای در جهان یافت نمی شود که آلوده به عفونت اچ.آی.وی و ایدز نباشد و هیچ مرز جغرافیائی ،جنسی، نژادی و سنی مانع از ابتلا به عفونت اچ.آی.وی و ایدز نمی شود. براساس آمار وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، از 31 ...
نفس ؛ داستان بهار و دنیای فانتزی اش
دنیای او برایش عجیب و دوست داشتنی است. همه این ها دریاچه ای است که او به تخیلاتش برسد، گنجینه پسرخاله اش، سیمرغ و کاراکتر داستان ها، کنده کاری های دیوار دست شویی و حتی پدر. احمدی: حتی پدر، چراکه او از یک آگاهی ذاتی برخوردار است، درعینی که بلاهت عجیبی در ظاهرش می بینید. بلاهتی که در بچه هایش نیز هست، اما آن آگاهی ذاتی گاهی نمایان می شود. مثل انقلابی شدنش که می گوید رفتم جایی دیدم شلوغ ...
عزت اللهی: روس ها خیلی زرنگ شدند
همه چیز الان آماده است و همه چیز در دست خودمونه. باید یک دل باشیم و همه کمک کنیم و ایشالله دلم روشنه که قبل از پایان مسابقات دور برگشت صعودمون قطعی میشه. خیلی متشکرم دعوت ما رو قبول کردی اومدی به برنامه متاگپ، برات آرزوی موفقیت داریم ایشالله که به محض این که تعطیلات ژانویه تموم میشه تو یکی از بهترین تیم های اروپایی توپ بزنی. خیلی ممنون دستتون درد نکنه و ایشالله همین طوره خیلی هم از شما تشکر می کنم که این وقت رو در اختیار بچه ها می ذارید و کمک می کنید که یه گپ خودمونی داشته باشیم و صحبت هایی که مردم دوست دارن بیشتر بشنون رو با هم داشته باشیم. ...
به رفتارهای زنم مشکوک شدم / همسایه مان همسرم را به انحراف کشاند + عکس
درباره سابقه اعتیادش نیز گفت: 24سال بود که هروئین مصرف می کردم اما مدتی بود آن را ترک کرده بودم ولی از روزی که کبری قهر کرد مصرف دوباره هروئین را شروع کرده بودم تا شاید به آرامش برسم. من همسرم را دوست داشتم و 35سال با او زندگی کردم و هیچ وقت نمی خواستم او را بکشم.من حالا نزدیک به 70 سال سن دارم و برای مرگ آماده ام. در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و با توجه به درخواست اولیای دم ...
راز قتل مرد پیر در دستکش های پزشکی
کارم آمد. گریه می کرد و نشان می داد از مرگ پدربزرگش ناراحت است.به او یکدستی زدم و گفتم قاتل را پیدا کرده ایم و او نام تو را به من داده است. گفتن همین جمله کافی بود که پسر جوان بغضش بترکد. هنوز جمله های بعدی را نگفته بودم که اعتراف کرد به کمک پسر خاله اش و دوست دیگرشان دست به این جنایت زده است. بعد روی صندلی مقابلم نشست و شروع به نوشتن ماجرای جنایت کرد. وقتی از انگیزه اش سوال کردم، گفت که ...
نامزدم خواست سر و صدا کنم / نگهبان یک شرکت که شاهد این صحنه بود / چرا دختر جوان خود را از ماشین پرت کرد؟
بیمارستان منتقل شد و بعد از بهبود حالش مورد تحقیق قرار گرفت. ساناز در جریان تحقیقات گفت: شب حادثه برای خرید از خانه خارج شدم. یک دستگاه خودروی رانا مقابلم توقف کرد و من مقصدم را گفتم. راننده پسری جوان بود که رفتار عادی داشت. بعد از خرید دوباره سوار ماشین شدم تا به خانه بازگردم. در حال بررسی پیغام های تلگرام بودم که متوجه شدم راننده به سمت بیراهه حرکت می کند. از او خواستم توقف کند اما با سرعت ...
در میدان آزادی دختر جوانی را سوار ماشین کردیم / سوژه هایت را چطور شناسایی می کردی؟
.... اما زن جوان از تغییر مسیر شکایت کرد که من گفتم این راه میانبر است. چند دقیقه بعد هم دوستم از روی صندلی عقب به جلو آمد. آن موقع بود که زن جوان خیلی ترسید. تا آن موقع او را ندیده بود؟ فکر نمی کنم چون شیشه های ماشین دودی بود و او هم روی صندلی عقب دراز کشیده بود. بعد چه اتفاقی افتاد؟ وقتی از دختر جوان درخواست رابطه کردیم، خودش 50 هزار تومان پولی که همراه داشت و دو انگشترش را ...
افشاگری پولاد کیمیایی درباره تهیه کننده قاتل اهلی !
هم کردم. بعد از این تصمیم، با آقای قوچانی جلسه ای داشتیم، که ایشان از من پرسید برای جایگزینی نقش خودت چه بازیگری را پیشنهاد می کنی؟ که من هم دوست و همکار عزیزم امیر جدیدی را برای بازی در این فیلم معرفی کردم و خودم هم سر پروژه گشت ارشاد 2 رفتم. حالا اخیرا من می بینم که ایشان در برخی محافل می گویند که پولاد کیمیایی می خواست در قاتل اهلی قهرمان داستان باشد، آخر اگر من چنین قصدی داشتم که همان ابتدا از ...
بنیامین بهادری: متر و معیارم مردم هستند
مجله اینترنتی کمونه (Kamooneh.com) : با بنیامین در سال 85 زمانی که اولین آلبومش در آستانه انتشار بود آشنا شدم؛ آلبومی که قطعاتی از آن همچون دنیا دیگه مثه تو نداره تبدیل به مگاهیت های زمان خود شدند. بنیامین جوانی بود خجالتی، کم حرف و ناآشنا با دنیا و بازار موسیقی ایران، اما تواضع و اخلاق خوش در کنار اشتیاق فراوانش باعث شد تا هرگز شهرت آن قدر جلو چشم هایش را نگیرد که نتواند همچنان خلاق بماند ...
معراج چه زمانی اتفاق افتاد؟
داد و گفت درود بر تو ای برادر شایسته و پیامبر بزرگ. ملائکی که تحت فرمان اسمعیل بودند جملگی به من خوشامد گفتند و هر فرشته ای که مرا میدید شاد و خندان میشد. آنگاه فرشته ای را دیدم که پیش از او فرشته ای با آن همه بزرگی و عظمت ندیده بودم صورتی کریه داشت و سخت غضبناک بود ولی با دیدار من لبخند و یا سروری در نگاهش مشاهده نشد و فقط مرا دعا کرد. به جبرئیل گفتم کیست و چه هراسی در دل من افکند. جبرئیل پاسخ ...
دام زن تهرانی برای رهایی از آزارو اذیت جوان شیطان صفت
آن منطقه (منطقه یوسف آباد) بودم که دیدم درب خانه ای باز است؛ وارد ساختمان شدم و به طبقه دوم رفتم؛ پس از ورود به داخل خانه؛ شاکیه را تنها در خانه دیدم؛ به سمت او حمله ور شده، گلویش را گرفته و به او گفتم:“اگر صدایت در بیاید، تو را خواهم کشت” و سپس به وی... و از آنجا متواری شدم. چند روز بعد مجددا به آن خانه رفتم؛ اینبار درب حیاط قفل بود؛ از بالای در وارد حیاط شدم؛ نردبانی را از داخل اتاقکی که داخل ...
شهرام ناظری:موسیقی سنتی دچار رکود شده
دسته آخر بودم. با این وجود اما ما با هم تفاهمی کلی داشتیم و نگاه مان به مسأله انسان با هم نزدیکی فراوانی داشت. این تفاهم و عشق فضایی می ساخت پر از همدلی، بنابراین شرایط مثل امروز نبود که همه یکدیگر را بکوبند. امروز از نظر روابط اجتماعی، در شرایط نامناسبی به سر می بریم. در آن زمان عشق و دوست داشتن بین انسان ها بیشتر بود و نسل ما در چنین شرایطی رشد پیدا کرد. ما در کانون چاووش به سرپرستی آقای سایه کار ...
انسان سازی؛ رسمی به یادگار مانده از استاد پرورش
در آن موقعیت ناگهان همچون جرقه ای به ذهن حاج آقا زده شد؛ اینکه انسان در همه امور آموزشی حتی در تربیت فرزند خود هم باید بداند اصل هدایت و تربیت از طرف خداست و خاضعانه و خاشعانه آن را از خدا طلب کند. وی گفت: آن روز وقتی من با مشاهده چهره اشک آلود پدر به سمت ایشان برگشتم، تعبیرم ناراحتی حاج آقا از این بود که نتوانسته بودند مرا بگیرند اما ایشان گفتند وقتی من در برابر خداوند اظهار ناتوانی ...
آمریکا برای همه مردم آمریکا نیست
حضور دارد. اینجا بود که شروع کردم به حرف زدن با مردم و پرسیدن ازشان درباره این دست از تجربیات شان. من به آن ها می گفتم برایم از لحظاتی بگویید که ناگهان احساس کردید یک آدم ناپیدا شده اید، و بعدا فکر کردید این به خاطر نژادپرستی بوده، اما دوست دارم از لحظاتی حرف بزنید که پای یک دوست در میان بوده. وقتی شروع کردم به جمع آوری روزبه روز این مصاحبه ها، دیدم که چقدر مشابهشان را خودم هم داشته ام، پس نشستم ...
مهمان راه پله ها بودم/ در جستجوی مادر
تماسم را روی قبر مادربزرگم نوشتم و زیر شماره تماس نوشتم مامان منم دخترت ماریا، با من تماس بگیر. بعد از آن روز منتظر تماس مادرم بودم. یک بار هم زنگ زد، اما من او را اشتباه گرفتم و مادرم فکر کرد داستان شماره تلفن نقشه است و دیگر به من زنگ نزد. بعد از آن بارها سر مزار مادربزرگم رفتم و شماره ام را نوشتم، اما بی فایده بود، او هرگز زنگ نزد. در همین گیر و دار با پسری آشنا شدم که قمار باز بود و ...
آرزوهایی از دل سیاه چادر
نداشتم توی مسابقات شرکت کنم. استادم گفت سحر اگه پول نداری نگران نباش من دارم اما چون بچه ها شنیدن، گفتم نه استاد دارم. اومدم از همسایمون قرض کردم. اون زمان یارانه 80 هزار تومن بود. یارانه رو که گرفتم پولشونو بهشون پس دادم و گفتم دستتون درد نکنه برای مسابقه ام قرض کردم. اما در ازای همه این سختی ها تقدیری که شایسته تلاش های او باشد از آن او نشده است. 9دوره، قهرمان شدم اما هیچ چیزی به عنوان ...
حقیقت ماجرای عزل بنی صدر از سوی امام(ره) / مسعود رجوی قطعا عامل CIA بود
روشنی احساس می کنند و همه با هم صفا می کند. اگر پتو کم باشد می گویند تو بنداز روی خودت، من گرمم هست و من اصلا پتو دوست ندارم و من عادت دارم و من همیشه روی سنگ می خوابم. آقا کِی تو روی سنگ خوابیدی؟! ولی می خواهد دوستش راحت تر باشد، می خواهد دوستش اگر دردی دارد و این فهمیده می خواهد به او خدمت کند. من رفته بودم بیرون و با بچه ها و می گفتند تو بیشتر بخور و این حرف ها. این چیزها توی اردوهای بسیجی هم ...
سیا: در مورد صدام اشتباه می کردیم/صدام: کشتار حلبچه برایم مهم نبود، این آزارم داد که چرا ایران عزیز ...
بودم و عده ای از افسران ارشد CIA مرا در مورد تشخیص هویت صدام حسین سوال پیچ می کردند. به آنها گفتم که من از خلال تحقیقاتم مطمئنم که روی مچ و دست راست صدام یک خالکوبی سنتی و روی پای چپ اش جای گلوله است. علاوه بر این، لب پایینی اش کمی حالت افتادگی دارد. کرانگارد به میان حرف من پرید و گفت: من می خواهم که به ما اطمینان بدهی که او خودِ واقعی صدام است نه یکی از بدل هایش . صدام به زیرکی از چند بدل برای ...
آخرین اخبار نقل و انتقالات پرسپولیس / دفاع چپ سپیدرود مدنظر برانکو
و همه بازیای سپیدرود رو رفتم ورزشگاه. شایان مصلح یکی از با استعداد ترین بازیکنای ایرانه وقتی پا به توپ میشه حداقل 2 نفرو دریبل میکنه! مطمئنا سال بعد دعوت میشه تیم ملی نقل قول -38 #6 محمد 2016-12-26 00:10 بنظرم اگه یام برگرده عالی میشه شده یه کوهه انگیزه نقل قول 1 2 تازه کردن لیست نظرات RSS نظرات این ارسال اضافه کردن ...