سایر منابع:
سایر خبرها
خلیل طهماسبی را در بشکه پر از شیشه خرده برپله ها رها کردند!
می دهم. اتاقی آنجا اجاره کردم و تقریباً دو سه ماه بعد آقای حسین طهماسبی رفت و یک زیلو برای ما خرید و در اتاق انداخت. این زندگی دور از خانه مان بود. به هرحال دورانی داشتیم. * سال 1334 پنج شش روز پس از اعدام انقلابی ناموفق حسین علاء، در پستوی خیاطی محمدجعفر ذوالفقاری که شاگردش بودم به وسیله یکی از افراد لو رفته، دستگیر شدم. پس از دستگیری، مرا به اطلاعات شهربانی بردند و از آنجا یکسره با عزت ...
سرگذشت و میراث آخرین بازمانده خاندان فرخزاد+ مصاحبه و تصاویر خاندان فرخزاد
کمتر از یک سال بعد حل شد. یک سال طول نکشید که در کارم موفق شدم؛ از یک برنامه رادیویی، تبدیل شد به 4-5 برنامه در هفته. یک وقت کار به جایی رسید که دکتر آزمون مرا صدا کرد و گفت شما داری رادیو را غارت می کنی. چقدر کار می کنی؟ (می خندد) باور کن آن موقع شاید ماهی 30 هزار تومان از نوشتن در می آوردم. از صبح تا شب کار می کردم. تا ساعت 12 در کتابخانه رادیو بودم. کار کردم ولی زندگی ام را ساختم. آن ...
مصاحبه ای خواندنی با مرحوم دکتر محمدحسن صالحی
ابتدایی درس خواندیم. پس مدرسه نرفتید؟ مدرسه رفتن من داستان دارد! من در زندگی خیلی به دکتر شبان مدیون هستم. ایشان پسرخاله ی من و پدرش از مالکین روستای شالماه شفت بود. او هر سال عید با اسب برای دیدار پدرش می آمد و سری هم به ما می زد. با پدرم خیلی رابطه ی خوبی داشت و به هم احترام می گذاشتند. من حدود 9 تا 10 ساله بودم که یک روز که دکتر به منزل ما آمده بود، از من پرسید میل داری به ...
شهادت عباس چرا ندارد!
خسروی سال ها پیش پیکر عزیزترین برادرش را به دامان خاک سپرده است. وی در گفت و گویی با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، از دوران کودکی خود با شهید و خاطرات برادرش عباس می گوید. متن این گفت و گو را در ادامه می خوانیم. من از برادرم عباس دو سال بزرگ تر بودم. کنار هم قد کشیدیم و بزرگ شدیم، همه خاطرات آن زمان به شیطنت ها و بازی های کودکی برمی گردد. 15 ساله بودم که ازدواج کردم و خانه ای نزدیک مادرم ...
خیاط زاده: آرامش حق مردم ما بود نه فتنه 88/آنانی که حرف از رفع حصر می زنند، خانواده شهدا و جانبازان 88 ...
همیشه مراسم دارند. گلوله که خوردم احساس کردم از قفسه سینه به پایین بدنم قطع شد. خوردم زمین تا چند لحظه ای احساس می کردم یک خورشید توی صورتم می تابد یعنی فقط سفیدی می دیدم و هیچ چیز دیگری نمی دیدم. بیمارستان شهریار نزدیکترین بیمارستانی بود که به آن محل نزدیک است بچه ها سریع مرا به آن بیمارستان رساندند و اگر این اتفاق نمی افتاد من زنده نمی ماندم. چون تیر بالن ریه را به شدت مجروح کرده بود و ریه من پر خون ...
شوهر معتادم من را وادار به خودکشی کرد
....بعد ازآن خیلی سریع پیش پدرشوهرم رفتم و به او خبردادم که شوهرم معتاد شده است. اوهم باشنیدن این خبرشوکه شد و قول داد کمک کند. چندی بعد هم آرش را برای ترک به کمپ برد. دو هفته بعد مرخصش کردند. روزهای اول اخلاقش عوض شده بود و حرف های قشنگی می زد. خوشحال بودم که کابوس های من و دخترم تمام شده است اما افسوس که این خوشی یک هفته هم دوام نداشت.چراکه دوستان معتاد شوهرم سراغش آمدند و دوباره روز از نو و ...
لحظه اولین دیدار همسر امام با امام
سلیقه؟ چند مرد روحانی که خود داستانی بود! روز دوم ورود آقایان بود که پدر و مادرم کارگرشان آقا ذبیح الله را عقب من فرستادند که امشب میهمان داریم بیایید. برای رفتن به منزل پدرم مهیا شدم. من هیچگاه تنها از منزل بیرون نمی رفتم، با کارگرمان یا به اصطلاح آن روز نیمچه خانم که مرتبه اش بیشتر از خدمتگذار و کمتر از خانم بود با من همراه می آمد. نیمچه خانم که اسمش سلطنت خانم بود در درشکه پهلوی من نشست ...
سانحه تصادف برای خانواده مرحوم نوروزی / همسر نوروزی: مرگ را به چشم دیدیم
مرحوم نوروزی حدود یک ساعت زیر سرم بود. معصومه ابراهیم پور درباره حادثه رخ داده برای خود و فرزاندانش اظهار داشت:در حال رفتن به شمال و بازگشت به کپورچال،نزدیکی پلیس راه شیرگاه در ترافیک بودیم. ناگهان متوجه بوق ممتد شدم و دیدم یک اتوبوس آبی رنگ با سرعت 120 کیلومتر در حال رانندگی و آمدن به سمت ماست و مدام بوق می زند،اتوبوس اول به ماشین ما برخورد کرد و بعد آن به یک پراید و ماشین های دیگر و ...
فرشته: شوهرم را ترک کردم و برای خود خانه مجردی گرفتم و
او خود را اینگونه معرفی می کند؛ فرشته هستم 26 ساله که در یک خانواده مذهبی در یکی از شهرهای زنجان چشم به جهان گشودم. من فرزند آخر خانواده بودم و دو برادر و چهار خواهر بزرگتر از خودم داشتم. پنج سال سن داشتم که متأسفانه پدرم فوت شد و همه امورات زندگی با همه گرفتاری هایش به دوش مادرم افتاد . مادرم شبانه روز در یک شرکتی کار می کرد تا هزینه تحصیل ؛ درمان و زندگی مان را فراهم کند. 15 سال سن داشتم ...
عذاب وجدان راز جنایت 2 ساله را برملا کرد
مهندس جوانی که دو سال قبل همسر و دختر نوزادش را به قتل رسانده بود، مدعی است به خاطر عذاب وجدان خودش را تسلیم پلیس کرده است. به گزارش ، شامگاه یک شنبه 5 دی ماه مرد جوانی به کلانتری 103 گاندی رفت و گفت دو سال قبل همسر و دختر 55 روزه اش را به قتل رسانده است. وی گفت: نیمه شب 23 آذر ماه سال 93 همسر 26 ساله و دختر 55 روزه ام را خفه کردم و بعد با صحنه سازی صبح روز 24 آذر با عوامل اورژانس تماس ...
9 دی با قاب عکس "حسین" صف اول راهپیمایی بودم/دیدار با رهبر انقلاب دلم را آرام کرد/ سال 88 روز مادر ...
شهادت حضرت فاطمه(س) رخت عزا به تن می کرد خانم زینعلی با اشاره به عشق و علاقه ای که فرزند شهیدش به حضرت فاطمه(س) داشت، می گوید اینکه دو روز قبل از شروع ایام فاطمیه لباس عزا بر تن می کرد و پای ثابت هیئت "پیروان شهدا" بود و همان سال شهادتش، بانی هیئت عزاداری حضرت زهرا(س) شد در منزل خودمان و تمام سیاهی ها و باندهایی را که برای عزای دختر پیامبر آورده بود برای مراسم شهادت خودش استفاده شد. ...
دختری به اسم مریم از پرسه زدن در خیابان ها و وضعیت تلخ زندگیش می گوید..
موتورسوار باعث شد تا مریم دست از خودکشی بردارد و راهی خانه پسر جوان که آرمان نام داشت شود. آرمان پسر خوبی بود، اما شکاک بود و اجازه نمی داد حتی با خانواده اش همکلام شوم. او مرا در خانه زندانی Prisoner می کرد. قرار بود باهم ازدواج کنیم، اما همین بددلی های آرمان باعث شد تا پس از سه سال زندگی باهم و درست سه روز مانده به مراسم عروسی مان از خانه آرمان فرار کنم. در جستجوی مادر بعد از آن ...
ضرورت پایبندی اعضای خانواده به اصول اخلاقی
آرایشگاه های زنانه که صاحبش زن جوانی بود مشغول به کار شدم ، همسرم هم از اینکه من کاری پیدا کرده بودم راضی بود و چیزی نمی گفت، به مرور زمان با سوسن صاحب آرایشگاه صمیمی شدم آنقدر به او اعتماد داشتم که تمام مشکلاتم را با او درمیان می گذاشتم. کم کم او از همه مسائل شخصی و خانوادگی من مطلع شد، من هم متوجه شدم که او چند سال است که از شوهرش طلاق گرفته و با مردهای غریبه هم روابط نامتعارفی دارد. او ...
پاسدار شهیدی از دیار مازندران که لحظاتی قبل از شهادتش دل نوشته ای برای پدر و مادرش از جنس حماسه و معرفت ...
شهید “عبدالصالح زارع بهنمیری” از اهالی روستای “کریم کلا بهنمیر” است و این شهید، سومین شهید مدافع حرم شهرستان بابلسر و چهاردهمین شهید مدافع حرم استان مازندران به شمار می رود. شهید عبدالصالح زارع به روایت همسر *مرخصی برای خدمت محرم در فکه همسرم از قبل از ازدواج، محرم ها را به فکه می رفت. این روند بعد از ازدواج هم ادامه داشت و تا شهادتش ترک نشد. از چند روز قبل از ...
بسیاری از عکس های دفاع مقدس قابل انتشار نیست
ستونی که فرزندانشان در حال اعزام به جنگ هستند. معمولا عکس هایی که با خانواده زمان اعزام نیرو است و خیلی از عکس های من در آن زمینه است و خیلی ها هم شهید شدند. حداقل وظیفه من آن بود آنهایی را که می شناختم عکس هایشان را چاپ کنم و بفرستم برایشان. خیلی ها هنوز بعد از این همه سال پیگیر می شوند که فلان عکس را چه کسی گرفته مثلا خانواده شهید عرب زاده اگر اشتباه نکنم بعد از 15 سال پیگیر شدند که ...
5 سال حبس مجازات قتل برادر
علت شدت جراحت جان خودش را از دست داده است. همچنین مشخص شد که ضارب برادر مقتول است که بازداشت شد. او در بازجویی ها گفت: من و محمد ارتباط خوبی داشتیم و با هم کار می کردیم. روز حادثه سر کار بودم که خواهرم تماس گرفت و گفت محمد در خانه با مادرم درگیر شده است و نمی توانیم او را کنترل کنیم. خودم را به آنجا رساندم. مادرم گفت: محمد به خاطر اینکه برادر کوچکش لباس هایش را پوشیده بود ...
مصائب زن بودن در یک مکان خطرناک+عکس
اما سه سال بعد به وقوع پیوست. همسرم شش سال پیش به خاطر پرفشاری خون از دنیا رفت. همه چیز به هم ریخته بود. نمی دانستم چه کار کنم. بسیار تنها و درمانده شده بودم. از خودم فرزندی نداشتم اما از فرزندان همسر قبلی شوهرم مراقبت می کردم. در خانه همسرم زندگی می کردیم ولی پس از مرگ اقبال، از من خواستند تا آنجا را ترک کنم. به خانه پدری ام برگشتم. هنوز پیگیر کارهای خبری بودم تا اینکه سیل سهمگین ...
ناگفته هایی تکان دهنده از زبان الکلی ها
دست شما سالم بشه، شما باید سالم باشی که بتونی به یک انسان دیگه کمک کنی. می دونی چی جواب داد؟ من همه اینا رو بلدم، شما می خوای به من یاد بدی؟ پدر یک دختر 3 ساله است. فارغ التحصیل مهندسی متالورژی از دانشگاه امیرکبیر. مدرکش را سال 90 دادند؛ بعد از آنکه پذیرفتند اشتباه کرده و مهر اخراج را از پرونده اش درآوردند. محل تشکیل جلسات الکلی های گمنام چندان پرنور نیست اما پیرشدن زودهنگام این صورت 30 ...
تاسیس سازمان انتقال خون به روایت فریدون علاء
بود و شب را در هتل نوساز رامسر گذراندیم؛ ساختمان زیبایی در میان جنگل های انبوه مازندران که احتمالاً نقشه Albert Speer معمار محبوب آدولف هیتلر بود. مسافرت به تهران از طریق جاده چالوس و تونل کندوان بود که در همان سال افتتاح شده بود و یکی از شاهکارهای مهندسی آن زمان به شمار می رفت. در تهران به رغم مشاغل سنگین، مرحوم پدرم با دقت برنامه درس های خصوصی مرا دنبال می کرد: لاتینی - از یک مربی ...
قاتل: زنم فاسد بود، کشتمش!
عنوان مظنون تحت بازجویی قرار گرفت. هرچند او در اولین بررسی ها گفت که در ماجرای قتل نقش ندارد، اما بعد از اینکه مشخص شد او از مدت ها قبل با همسرش اختلاف داشته به قتل اعتراف کرد. متهم گفت: 12 سال قبل بود که با رکسانا ازدواج کردم و پسری دارم. من راننده آژانس بودم و بعد از تولد فرزندم مجبور بودم زمان بیشتری کار کنم. مدتی که گذشت، رفتارهای رکسانا عوض شد. او مدام به همراه دوستانش به میهمانی می رفت. وقتی هم ...
سارا زندگی پسر پولدار را ویران کرد!
بعد هم سعی کرد وانمود کند این دختر در اثر مصرف مواد مرده است اما عذاب وجدان رهایش نکرد. سرانجام برای نجات از کابوس های شبانه، نزد پلیس رفت و به قتل دختر معتاد اعتراف کرد. بهنام- عامل جنایت- با اشاره به زندگی خانواده اش گفت: زندگی خوب و راحتی داشتم و از کودکی در ناز و نعمت بزرگ شدم، پدرم صاحب معدنی بزرگ بود و مادرم به عنوان پزشک در بیمارستان های مختلف فعالیت داشت و به کارش بسیار علاقه مند بود. من ...
شوهرم زن همسایه را صیغه کرد!
شوق فراوانی مشغول چیدن و جابه جا کردن وسایل منزل بودم که شب هنگام سر و صدای زیادی را از خانه همسایه شنیدم. زن همسایه گریه کنان فریاد می زد و کمک می خواست. به محض شنیدن صدا تصمیم گرفتم به بیرون از منزل بروم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است، اما همسرم مانع شد و گفت: در اختلافات خانوادگی نمی توان دخالت کرد! روز بعد در فروشگاه با خانم همسایه روبه رو شدم. او گفت: همسایه هم همسایه های قدیم سپس با ...
مرد همسرکش در دادگاه خودش را به دیوانگی زد/ صدایی در مغزم گفت او را بکش تا امواج از بین برود
...، کشیک جنایی تهران، شوهر مقتول بازداشت شد. او در همان بازجویی های اولیه گفت: از مدتی قبل با همسرم و خانواده اش به دلیل اختلافات خانوادگی، درگیری داشتم. حتی چندین بار که اختلاف ما بالا گرفت، تصمیم به طلاق گرفتیم اما همسرم تهدید می کرد که مهریه 1360سکه ای اش را به اجرا می گذارد. برای همین من بی خیال جدایی می شدم. وی گفت: ساعت 7صبح روز حادثه همسرم مرا بیدار کرد و با لحن بدی از من خواست ...
حاشیه ای بر قتل های زوجی؛ این بمب خانگی را از کار بیندازیم
رابطه خلاف داشتیم]، فیلم دوربین را دیده بود و بعد از آن، رابطه من و شوهرم خیلی تیره شد... مدام مرا کتک می زد... او نه من را طلاق می داد و نه می بخشید. (3) سوم: تعمیرکاری به شدت با همسرش اختلاف داشته و می خواسته او را طلاق دهد، اما به خاطر ناتوانی در پرداخت مهریه 1360 سکه ای، اختلاف آنها اوج می گیرد و سرانجام با ضربات چاقو او را می کشد.(4) در این گونه ماجراها، ملاحظات خانوادگی و سنتی ...
تمام مدت تحصیل، بعداز ظهرها کار کردم
نیز در کارنامه خود دارد، گپ وگفتی خواندنی را رقم زد. *در چه سالی و در چه خانواده ای به دنیا آمدید و پرورش یافتید؟ در 13 مرداد سال 1322 متولد شدم که آن زمان این روز مطابق با سوم شعبان بود و همه می پرسند که چرا روز میلاد امام حسین(ع) به دنیا آمدی و نامت حسن است؟ علت این است که برادر بزرگ من در روز عاشورا به دنیا آمده بود و نامش حسین شد، نام مرا هم حسن گذاشتند. البته در منزل مرا محسن صدا ...
کثیف ترین خواستگار یک دختر!
... تا اینکه یک روز به سراغم آمد و گفت بیا با هم بیرون برویم و من نیز قبول کردم بعد مرا به محل دور افتاده ای برد وبه سراغ دوستش که خارج از شهر در ساختمان نیمه کاره ای بود، رفتیم اول خودش مرا مورد سوء استفاده قرار داد و بعد به دوستش گفت که مرا جلوی چشمانش مورد سوء استفاده قرار دهد و از من فیلم گرفت ، من هرچه فریاد زدم کسی به دادم نرسید ومی گفت اگر به خانواده ات بگویی فیلم هایت را پخش می کنم. ...
وقتی دیدم مادر را کتک زد از خود بی خود شدم و...!
عصر 28 خرداد ماه سال 94 پیکر نیمه جان احسان 20 ساله به بیمارستانی در تهرانپارس منتقل شد اما وی به خاطر شدت خونریزی ناشی از اصابت چاقو به سینه اش تسلیم مرگ شد. برادر بزرگ احسان به نام عارف که در بیمارستان حضور داشت به چاقو کشی اعتراف کرد و گفت: من برادرم را با چاقو زدم و حالا پشیمانم. بدین ترتیب عارف 25ساله بازداشت شد. وی در تشریح جزییات ماجرا گفت: سر کار بودم که خواهرم هراسان با من ...
مرد همسرکش دردادگاه: او منحرف، معتاد و فاسد بود/ دوستان مقتول، اعتیادش به مشروب و شیشه را تاییدکردند
و دوباره به زندگی خوب سابقمان برگردیم اما رکسانا دوستانش را به من ترجیح می داد. دوستان همسرم او را منحرف کرده بودند. متهم در توضیح حادثه هم گفت: همسرم روز حادثه مدام با تلفن همراهش مشغول پیام دادن بود. خواستم گوشی را کنار بگذارد و با هم صحبت کنیم، اما گفت کار واجبی دارد. سر این موضوع با هم بحث کردیم تا اینکه از شدت خشم دست به گردنش انداختم و او را خفه کردم. بعد از آن جسد را با خودرو به ...
زنان صیغه ای از تجربه های تلخ شان می گویند
خرجش را می دادم. حتی اجاره خانه که به خاطر او زیاد شد را هم کمک نمی کرد. چند وقتی گذشت. یک روز آمد و گفت که پدر و مادرش برایش به خواستگاری رفته اند. دنیا روی سر من خراب شد. بارها گفته بود که با خانواده اش صحبت می کند و مرا به عقد دائم خود درمی آورد، اما همه حرف ها دود شد و به هوا رفت. به او وابسته شده بودم. دو سه سال از من و امکانات ناچیزم نهایت استفاده را کرد و حالا هم می خواست برای خودش ...
آیت الله حق شناس نورشهادت را در او دیده بود
نمی خواهد از دست بدهد. اشاره می کند که پدر افسر بازنشسته نیروی هوایی است و مهدی از ابتدا در محیطی با آداب و انضباط نظامی بزرگ شده است. او از سال های دور یاد می کند یعنی زمانی که شهید مهدی عزیزی به دنیا آمده بود. می گوید: وقتی ازدواج کردم بوشهر بودم. بعد آمدیم تهران. مهدی سال 1362 به دنیا آمد. در سال های جنگ تحمیلی اغلب تنها بودم با 3 تا بچه قد و نیم قد. البته مادر همسرم هم با ما زندگی می کرد و این ...