سایر منابع:
سایر خبرها
پدر وزیرنیرو چه کاره است ؟
، رسانده و انگار پشت ویترین رنگ و رو رفته کتابفروشی مرتضوی یا به قول خودش المکتبه المرتضویه قایم شده بود؛ دست هایش که حکایت سال های دور تبریز و نجف و تهران را نوشته و دست به سر حمید و محسن و محمدرضا و منیره و فهیمه کشیده بود اما از آن پشت پیدا بود؛ چسبیده به دستگاه گرم کننده کوچکی که سرما را بر او کمتر می کرد. حاج آقا عمامه سفیدش را با همان دست های لرزان جابه جا کرد و با کم حرفی ...
متاگپ | رضا شاهرودی: قرار نیست ما همه چیزمون رو بدیم دست آقای کی روش / نسل ما تکرار نشدنی است چون پولی ...
ها رو از دست ندم. فقط به خاطر تاخیر بود واقعا؟ آخه می گفتن آقای شاهرودی همیشه جواب مربی ها رو میده و حرف زور رو قبول نمی کنه و ... نه، من در شبکه های تلوزیونی و برنامه های زنده هم مصاحبه کردم؛ اصلا در اخلاق من نیست از این حرفا بزنم که من رضا مالدینی هستم و پنجاه هزار نفر طرفدار دارم، شما نمی تونی نذاری من تمرین کنم. من فقط به حاج آقا مایلی کهن گفتم من رفتم به دوستان شما جوایزی ...
حجت الاسلام عبدالحمید شهاب : حقیقت ایمان چیست ؟/ خاطره آیت الله سیبیویه از یکی از مراجع نجف + گزارش ...
داشتند بعد از اینکه به حضورشان نائل شدند، می خواستند دوباره امام را ببینند . امام گفتند چند ماه دیگر بیا محله قفل سازان در بازار تبریز، می گفت وقتی رفتم دیدم مغازه مال پیرمردی است با دست های بسیار پینه بسته، بعد امام آمدند و خواستم جلو بروم اما امام گفتند همان جا بمان، دیدم حضرت طوری با آن پیرمرد رفتار کردند که انگار دوست صمیمی هستند، دوستی با ائمه به سواد و اینها احتیاج ندارد . اینها به مطیع بودن می ...
پیکرشهدای ما وسیله ی سرگرمی عراقی ها شده بود+عکس
ابوالفضل حسین خانی پیک گروهان هست. هر دو شکار خمپاره شصت شده بودند.به شهید احمدلو گفتم ترکش به کجاهات خورده، حیا کرد بگوید، شکم و زیر شکمش پر از ترکش بود و آب دور بدنش هم قرمز بود معلوم بود خونریزی شدیدی دارد. دست هایش هم ترکش خورده بود. گفتم ابوالقاسم با هم میرویم با سر امتناع کرد ولی علی رغم مشکلی که خودم هم داشتم به زحمت پشتش قرار گرفتم و شروع کردم به هول دادن ولی ابوالقاسم توی آب با هر متر ...
شهیدی که زنده شد و پایش جا ماند
خیلی عصبانی شده بودم. سمت فرمانده گردان رفتم. بیدارش کردم. او هم آنقدر خسته بود که فکر می کرد خواب می بیند. وقتی با هم صحبت کردیم، گفت:”اصغر! اکبر مجروح شد، بردنش عقب. زودتر برو ببینش!” گفتم: “من اصغرم؟” حیدری گفت: “اکبر حالا که وقت شوخی نیست. زود برو تا برادرت رو ببینی.” من در جوابش گفت: “من بودم اومدم موشک رو بردم، با گودرزی رفتیم استراحت کنیم. باور کن راست می گم.” حیدری هوشیارانه گفت: “من دیدم ...
جانباز!؟ کی هست؟ چی هست؟
سفر کرده... یکی از پیر جوونای زخم چشیده جاشو گرفت، اما یه اتفاق افتاده بود؛ بعضیا، این جوونا رو یه طوری نگاشون می کردن که انگار، غریبه می بینن، شایدم حق داشتن؛ آخه این جوونا، مدت ها دور از این شهر با غول جنگیده بودن، جنگیدن با غول، آدابی داشت که اونا بهش خو کرده بودن؛ دست و پنجه نرم کردن با غول، زلالشون کرده بود؛ شده بودن عینهو اصحاب کهف، دیگه پولشون قیمت نداشت... اونایی که ...
سرخط ...
معرفی مشهد دست کم به جهان اسلام فراهم شده است.چند نکته در همین ابتدای سال بایداز نظر دور نماند؛ شاید مهمترین آن این باشد که همه ظرفیت های فرهنگی مشهد درنگاه مدیران و برنامه ریزان به چشم آمده باشد. مشهد دروهله نخست به برکت بارگاه ملکوتی حضرت رضا (ع) بزرگترین فرصت فرهنگی را داردو در کنار آن ظرفیت های تاریخی، ادبی و هنری که در کلان فرهنگی تعریف می شود. طبیعی است که باید این فرصت ها در طول 2017 برجسته شود ...
نگاهی به زندگینامه روحانی مجاهد و بصیر آیت الله حیدری ایلامی/مردی از تبار معرفت و شجاعت
مطلقه فقیه در خبرگان قانون اساسی و موضعگیری او در مقابل تفکر لیبرالی کسانی چون بنی صدر، بیانگر ژرف اندیشی این پیر فرزانه است. وی می گوید: وقتی اصل ولایت فقیه مطرح شد، بنی صدر که در صندلی جلوی من نشسته بود، به عقب برگشت و گفت: آقای حیدری ولایت فقیه دیگر چیست؟ من به او گفتم تو نمی فهمی یعنی چه؟ سخنان شجاعانه وی در این مجلس در مقابل منادیان ولایت طاغوت و برخورد لفظی او ...
مهم ترین خواسته مردم در 9 دی اعدام سران فتنه بود/ اعدام فکری سران فتنه مهم تر از اعدام فیزیکی آنهاست
می دهم برای این جمله حضرت امام برنامه سازی کنید و از همه سئوال کنید. کسی که اعتقاد داشته باشد تمدن آمریکا رو به فروپاشی نیست آدم خطرناکی است بنده شاهد مناظره آن دو نامزد انتخابات در 88 بودم که خیلی بحث برانگیز شد که یکی از طرفین جزو سران فتنه بود و یکی هم رئیس جمهوری بود که برای دور دوم نامزد شده بود. این مناظره را در جمع دانشجویان هنر نگاه می کردم. قبل از آن جلسه ای داشتیم ...
روایت جامانده کاروان شهدای خان طومان از آخرین لحظات همرزمان شهیدش
حرف میزدم، گوشی رو گرفت به مامانم گفت حاج خانم سیدامیر رو برمیگردونیم نگران نباش، و حتی دم خط نمیگذاشت بروم جلو که باهاش درگیر شدم گفتم من اگر قرار بود جلو نیام همون تهران میموندم؛ اومدم اینجا به درد بخورم اون دنیا بتونم جواب حضرت زینب را بدهم. مرتضی همیشه میگفت اولین شهید مدافع حرم تیپ من هستم، بعد میگفت دوست دارم مثل علی اکبر امام حسین ( علیه السلام ) اربا اربا بشم، که شد. همه جذب مرتضی ...
روشنفکر نداریم، همه ایدئولوگ هستند
، همان مهرجویی فیلمساز است. مهرجویی در سال های اخیر، با رمان نوشتن، به خودنوشت نمایی رو آورده است. او یک هنرمند متعهد روشنفکر است که یک نظام بسته ایدئولوژیک ندارد. چون عموما ایدئولوژی را به عنوان یک نظام بسته فکری می شناسند. این کارگردان، در رمان آن رسید لعنتی مسائلی چون ترافیک _ که موجب استرس مردم می شود _، بروکراسی و انتقاد به مسئولین را مطرح می کند. او عقاید و تفکراتی داشته و طی سال ها، چرخش هم ...
گفت وگو با همسر شهید فیروز حمیدی زاده از شهدای مدافع حرم
.... از طرفی آقا فیروز دوست برادرم بود و قبلاً ایشان را دیده بودم و خصوصیات اخلاقی شان را می شناختم. سال 1381 هنگامی که برای خواستگاری آمد و ایشان گفت که من به خصوصیات شما آشنا هستم و من هم گفتم این آشنایی را از شما دارم. شناخت اولیه را از هم داشتیم. دیگر در رابطه با چه مسائلی صحبت کردید؟ هم ایشان و هم من می خواستیم همسر آینده مان اهل نماز، دین و خدا باشد. من می خواستم همسر ...
سه روایت از شاهدان عاشورای خونین سال88
دانشگاه تهران و روضه های سعید حدادیان است. همیشه همینطور بود شاید نزدیک به یک دهه. سال 88 هم مانند همیشه به مراسم دانشگاه رفتم و روضه های حدادیان شروع شد. وقتی مراسم تمام شد و هنگام پوشیدن کفش ها همهمه ای ایجاد شد که انگار خیابان ها شلوغ شده و حواستن باشد درگیر نشوید. حاج سعید از پشت میکروفن تذکر داد که بچه ها با کسی درگیر نشوید و فقط با ذکر یا حسین یا حسین از حیاط دانشگاه خارج شوید. تاکید شده بود که از ...
خیاطزاده:پاترول معروف ناجا که مردم را زیر گرفت در هدایت منافقین بود،راننده را مقابل فرمانداری با تیر زده ...
سازمانی برسد و خون بریزند و هزینه آن را به گردن جمهوری اسلامی بیندازند. همه این حدس و گمان ها او را به مقابل مسجد کشاند.ظهر عاشورای 88 بود. هیأت محل برای نماز ظهر آماده می شد که به سمتش تیراندازی شد و دنیایی که در نظرش تیره و تار نه که به یکباره سفید شد. چند ساعت بعد پزشکان فهمیدند که گلوله سلاح غیرمجاز، نخاعش را نشانه رفته و او را برای همیشه از راه رفتن محروم کرده است. هادی خیاط زاده ...
همسر شهید: موقع کار در اتاقش نمی نشست، می گفت خجالت می کشم کارگرها زیر آفتاب کار کنند و من زیر کولر ...
/ مادر شهید: خبر نداشتم که مسعودم تکه تکه شده است/ خودم داخل قبر مسعود رفتم و زیارت عاشورا خواندم + تصاویر همسر شهید: مبینا با فکر و خیال اینکه پدرش پیش خداست، کمی آرام شده است/ حتی در سفرها نماز شبش ترک نمی شد ماجرای نام گذاری روح الله و برآورده شدن حاجت مادرش/ همسر شهید: می گفتم چه وقت بر می گردی، برای من از غربت کودکان سوری می گفت + تصاویر قدیر روی بیت المال حساس ...