سایر منابع:
سایر خبرها
اشتغال پدیده فراقوه ای است/ امسال را سال شکوفایی دولت می دانم
...> الان یادم افتاد که من یک روز از اقای بهشتی خواهش کردم به جاده کرج برویم و در کارخانه سخنرانی کند. سوال: اوایل انقلاب؟ ربیعی: بله. من یادم است ایشان انجا حداقل و حداکثر – حقوق – را 7 برابر گفتند... به کارگران مثلا می خواست بگوید ، زیرا کارگران برخی اعتراضشان این بود که برخی مدیران زیاد می گیرند. بعد دیدم سنت کشورهای پیشرفته بوده است. به یاد دارم ایشان ان زمان چنین تعبیری کردند ...
دختر امیرکبیر چرا در تاریخ بدنام شد؟/عکس
به گزارش بانکداران 24 ( Banker )، در تاریخ ناگفته ایران، زنان زیادی هستند که جز نام، نشانه دیگری از آن ها نداریم. زنانی که به دنیا می آمدند تا پشت درهای بسته حرمسراها زندگی کنند و به عقد مردی درآیند و پشت همان درهای بسته بمیرند بدون اینکه کسی حتی نام آن ها را بداند اما همه این زن ها، این مرز تولد تا مرگ را بدون تأثیر گذاری در روند تاریخ طی نمی کردند. یکی از این زنان تا ...
ناگفته هایی خواندنی از زندگی و مرگ تختی
گفتم برویم داخل ماشین اما به خاطر اینکه او شکست خورده بود و دوست نداشت به علت شرمندگی با مردم روبرو شود، گفت من از درب دیگر خارج می شوم و با تیم نمی روم. من هم ماشین را به درب پشتی آوردم و او سوار شد. بعد به خانه مادری مان در میدان باغ شاه آمدیم که مادرم خدا بیامرز صبحانه را آماده کرده بود. پس از آن تختی به اتاق دیگر رفت و خوابید. من به برادرم محمد گفتم یک وقت اطرافیان تختی نگرانش نشوند ...
اسدالله یکتا؛ از بازیگری تا سیگارفروشی و خانه نشینی
آقای یکتا کلاهبردار بود و باعث ورشکستگی ما شد. یک مدتی پاکدشت بودیم و بعد آمدیم ورامین. قسمت ما این طوری بود اما باز هم خدا را شکر ناراحت نیستیم چون با هم خوب و خوشبختیم. چه شد که بعد از این ماجرا، آقای یکتا از سینما به سمت سیگارفروشی رفت؟ مجبور شد دیگر... سرمایه نداشت. بکیار هم که نمی توانست باشد. از آن دسته آدم ها نبود که بخواهد در خانه بنشیند. گفت باید روزی بچه ها را ...
می توانستیم یارانه ها را در کاهش فقر، بهتر بکار بگیریم
گفت من افطار چه بدهم. هر سال دوستانش خانه می امدند. خانه هم غذا نبود و من گفتم کارت من را بگیرید و بچه ها را فرحزاد ببرید. ما سعادت آباد بودیم. البته گفتم شام را بیا خانه با هم بخوریم. ما افطار می کردیم، شام دیروقت می خوردیم و سحر بیدار نمی شدیم. عادت نداشتیم. این رفت و من دیدم خیلی از افطار گذشته است و نیامده. رفتم فرحزاد و تمام جاها را زیرورو کردم و دیدم در حال تعطیل کردن هستند و برخی ...
تجمع گروهی از مردم بدون شناسنامه سیستان و بلوچستان مقابل مجلس
ایرانی ساکن این مناطق باعث شده تاکنون چندین بار محل اقامت این افراد که چادرهایشان بود، سوزانده شود و اینها مجبور شوند به محل های دیگری نقل مکان کنند. صیادی به واقعه اخیر آتش زدن چادرهای این افراد که محل سکونتشان بوده، اشاره می کند و می گوید: در همین مورد اخیر، برای سومین بار مدرسه ای را که برای بچه ها در یکی از این چادرها برپا کرده بودیم، در آتش سوزاندند و حالا هم که تعدادی از این ...
مصاحبه عجیب و جنجالی ستاره پرسپولیس/گفتند با هزار تومان استقلالی می شود
به من گیر می دهند.یکی نوشته بود که من معتاد هستم.به خاطر چشم هایم که عفونت کرده بود گفتند معتاد است. مصاحبه جنجالی پارسال من یک مصاحبه کردم گفتم دوست دارم شاگرد علی منصور شوم و اگر منصوریان برود استقلال حاضرم به استقلال بروم.آن زمان هنوز به پرسپولیس نرفته بودم.برایم نوشتند این با هزار تومان می خواست استقلالی شود.هنوز برایم عکسش را تگ می کنند. یک جمله مهم دریای آرام ناخدای قهرمان نمی سازد. ...
ادعای تفاهم امام(ره) با ساواک و مخالفت ایشان با تحریم انتخابات رژیم شاه کذب محض است/ اظهارات فردی فحاش ...
کردن و با مدرسه طالبیه خراب کردن و با اهانت به علمای اسلام کردن و با تبعید کردن و با اخراج کردن و با حبس کردن و اینها، هرچه کردند، گندش بالا آمد، این قدر بالا آمد که او [شاه] هم فهمید؛ همه فهمیدند. و دیدند که خیلی بد شد، دنیا اعتراض کرد. 15 خرداد روی دولتها را سیاه کرد... شما دیدید که روزنامه اطلاعات در روز سه شنبه هجدهم فروردین نوشت که روحانیین بحمد اللَّه خیلی جای خوشوقتی است – بعضی ...
برای رسیدن به پیراهن پرسپولیس روزی400 کیلومتر طی کردم
تو را روی دوش خود گذاشت؟ – آقا محسن خیلی به من لطف دارد. در واقع همه بچه های تیم اینطور هستند. آن روز هم تقریبا همه بچه ها پیش من آمدند تا آرام بشوم. از آقا سید جلال گرفته تا علیپور، رضاییان، طارمی و بقیه اما دوربین لحظه ای زوم شد که مسلمان پیش من بود. بعد هم گفت آن حرکت را انجام بدهیم. فقط می توانم بگویم یکی از دلایل مهم موفقیت ما دوستی های داخل تیم است. * کمتر کسی می داند ...
پاسخ موسسه تنظیم آثار امام (ره) به یک ادعا
با تحریم انتخابات رژیم شاه در سال 42 کذب و خلاف واقع است. 3- شایعه تفاهم مراجع تقلید و حضرت امام با ساواک بعد از سرکوبی قیام 15 خرداد و دستگیری امام خمینی و علمای مبارز، نقشه و ترفند رژیم شاه بوسیله ساواک بود که در همان نطفه با اقدامات هوشمندانه و افشاگری حضرت امام و مبارزین نهضت نقش برآب شد تا آنجا که در تاریخ انقلاب اسلامی شکست رژیم شاه در این مورد یکی از فرازهای برجسته حوادث پس از ...
پاس شب در کردستان
این قبیل صبحت ها، البته آنها واقعیت را می گفتند در واقع همین طور هم بود ولی آن شب که ما صفر کیلومتر بودیم برای کردستان جای این سخنان نبود. خلاصه چنان توی دل ما را خالی کردند که هر کسی که لباس کُردی به تن داشت به چشم کومله نگاه می کردیم. بگذریم بالاخره با هزار آیه الکرسی به سنندج رسیدیم ما را بردند در یک مقری به نام پادگان توحید، آنجا همه بچه های سپاه وبسیج یک شب را در پادگان نگاه ...
روایت شهادت ققنوس 16 ساله از زبان فرمانده
آمد و داخل سنگرها پر از گرد و خاک شده بود. حتی دندان ها و چشمان مان خاکی بود. از بس خسته بودم سریع خوابم برد. خواب دیدم برادرم شهید علی میرزایی، شهید احمد امینی ، شهیدمحسن باقریان و شهید احمد قنبری در سنگر ما هستند و مثل همیشه چای می خوریم و با لحن همیشگی که مرا دایی محمد صدا می زدند با یکدیگر شوخی می کردیم. حاج احمد پرسید: چرا ناراحتی؟ گفتم: همه بچه های کادر زخمی شده اند و رفته اند و من دست تنها ...
مراسم تشییع پیکر یکی از شهدای فاطمیون و از فاتحان حلب که در عملیات آزادسازی حلب به شهادت رسید با حضور ...
مردم شهید پرور برگزار شد. این شهید مدافع حرم که داوطلبانه برای دفاع از حریم عقیله بنی هاشم به سوریه اعزام شده بود، بعد از شش ماه دلاوری های شجاعانه، در جریان عملیات آزادسازی شهر حلب به دست تروریست های تکفیری به شهادت رسید. از این شهید والامقام که 27 سال سن داشت، دو دختر 6 و 8 ساله به یادگار مانده است. رمضان حسینی پدر شهید اظهار داشت: پسرم برای رفتن به سوریه از من اجازه گرفت ...
دختر 17 ساله وقتی از پیش امیر بازگشت، باردار شده بود!
اجتماعی با امیر آشنا شدم. دو سال از من بزرگ تر بود و وضع مالی خوبی نداشت، ولی دوستت دارم هایش آنچنان روحم را قبضه کرده بود که به وضع مالی و تیپ و قیافه اش توجهی نمی کردم. یک سال گذشت؛ یک روز جهنمی او هم مرا در برزخ تنهایی گذاشت و رفت تا هشت ماه بعد... یکی از عموهایم با مشکل مالی مواجه شده بود، پدربزرگم چند میلیون از حسابم برداشت کرد و به او داد. از آنها متنفر شده بودم چطور می توانستند به تنها ...
مسائلی درباره مطالعه کتاب
برود ژاپن. قبل از حرکت، کتابی درباره زبانِ ژاپنی تهیه کرد و آن را چندین بار خواند. کتابی هم درباره موقعیتِ مکانی و زمانیِ ژاپن خواند. بعد آمد پیش من و ضمن تعریف از آن کتابها، پرسید آیا کتابی دیگر درباره ژاپن که در ژانر خاطرات و روزنوشت و این گونه ها باشد سراغ دارم؟ گفتم سالها قبل پشت ویترین کتابفروشیها کتابی دیده ام که عنوانش یادم رفته اما محتوایش سرگذشتِ از ژاپن برگشته ها بود. مثل برق رفت و یک هفته ...
"دخترم مانع ازدواجم بود، کشتمش"
دوم فروردین ماه سال جاری زن جوانی در محله خزانه تهران در تماسی با پلیس 110 اعلام کرد دختر خردسالش فوت کرده است. پس از حضور پلیس در محل حادثه بیتا با ابراز ناراحتی و گریه گفت: معمولا وقت هایی که بیرون از خانه کارم زیاد طول نمی کشید، مریم را در خانه تنها می گذاشتم، این بار هم وقتی می خواستم برای خرید به مغازه بروم، مریم را با خودم نبردم؛ او مشغول بازی بود. بعد از اینکه کارم تمام شد، به خانه بازگشتم ...
سیدجواد طباطبایی: ناسیونالیست نیستم/ باید در علوم انسانی جدید مجتهد شویم
. وی گفت: پس از اینکه من از دانشگاه اخراج شدم و مدتی دکتر عارف به دانشکده آمد، بعد از شش ماه پیغام داد که پیش او بروم، من با اکراه زیاد وارد دانشگاه شدم و او را دیدم. گفت که شکایت نکردی و ما نمی توانیم رسیدگی کنیم و من هم گفتم ادعایی ندارم که شکایت کنم. او هم به من گفت از نظر مدیریتی اگر تو شکایت نکنی من نمی توانم رسیدگی کنم. گفتم من هنوز تفهیم اتهام نشدم. شما باید به من نسبتی بدهید تا من ...
نشست تحلیلی مستندسازی مدافعان حرم ویژگی این جنگ آنلاین بودن است/ فلاح فر: باید به سراغ روایت مهاجمان ...
رسانه ای عراق و سوریه و گروه های تکفیری دارد به عنوان کارشناس حاضر شد و یک بحث سه نفره شکل گرفت که به سمت چالشهای ساخت چنین آثار مستندی رفت. بحث از اینجا آغاز شد که به توجه به حجم اتفاقی که دارد در سوریه و عراق رخ می دهد و اهمیت آن، آثار مستند تولید شده در حوزه مدافعان حرم چه نسبتی با آن واقعیت موجود دارد و آیا کافی هست و چقدر توانسته موفق باشد در بازنمایی آنچه دارد در جبهه مقاومت اتفاق می ...
گفتگوی منتشر نشده با - سیمین بهبهانی -
قرار گذاشتم. به راحتی درخواستم را پذیرفت. بعد از گفت و گو با او خداحافظی کردم و از آن خانه بزرگ بیرون آمدم. مصاحبه آن روز در هیچ کجا منتشر نشد تا امروز که ده سال از آن روز و دو سال واندی از 28 مرداد 1393 گذشته است؛ روزی که سیمین بهبهانی را از ما و شعر و ادبیات معاصر گرفت. از مفهوم زیبایی در نگاه کلی آغاز کنیم. زیبایی در هنر چگونه تعریف می شود؟ به بیان دیگر چه چیزی یک اثر هنری را زیبا ...
اسمال گوریل
- اسمت چیه؟ - اسمال. - اسمال. چه قدر بهت می آد. نمی خوای بدونی اسم من چیه؟ - دستی به سرم کشیدم و گفتم: نه. او هم گفت: برو بابا! بعداً فهمیدم اسمش شاهین است. البته همه گوریل صدایش می کردند. یک بار وقتی سرم را روی میز گذاشته بودم، زد پس گردنم و گفت: افتخار نمی دی اون ور کله ات رو هم ببینیم؟ سرم را بلند نکردم و رفت. یک بار دیگر هم کسی نبود کنارش ...
نفس عاشقان نوستالژی را قلقلک می دهد
در این گپ و گفت، دو ساعت از روزهای شکل گیری نفس گفتند. در این میان وضعیت سینما و سیاست های حاکم بر آن هم از دید این سینماگران نادیده نماند. در این گفت وگو قاسمی ترجیح داد کمتر حرف بزند و بیشتر شنونده باشد. بعد از تجربه کارگردانی شیار 143 ، چقدر تجربه فیلمسازی برای تان دشوار بود؟ نرگس آبیار: راستش همه چیز مثل قبل بود. قرار نیست ساخت یک فیلم روند آینده کاری من را مشخص کند ...
چرا نام امام زمان (عج) در قرآن نیامده است؟!
...: چرا با وجود اینکه پیامبران و امامان (علیهم السلام) همه از به وجود آمدن حکومت حضرت مهدی(عج) خبر داده اند و خدا نیز در قرآن، در برابر چنین مسئله مهمّی سکوت نکرده، اما چرا نامی (به طور مستقیم) از امام زمان(عج) نبرده است؟! ما در پاسخ آیه بقیة اللّه خیر لکم و آیه ای که مربوط به جانشینی و خلیفة اللهی بشر روی زمین و این گونه آیات را آوردیم؛ اما باز گفتند : بر مبنای گفته خود قرآن، حضرت مسیح به ...
دخترم گفت وقتی من نیستم، دوستم با زنم در خانه ام خلوت می کنند...
چند سال با همسرت زندگی کردی؟ حدود 6 سال. ما زندگی خوبی داشتیم و من همسرم را دوست داشتم. چطور با هم آشنا شدید؟ خانواده اش از آشنایان قدیمی من بودند. مدت ها بود که آنها را می شناختم و با توجه به این آشنایی، به خواستگاری نرگس رفتم و با هم ازدواج کردیم. زندگی خوبی داشتید؟ بله، من همسرم را دوست داشتم و ما زندگی خیلی خوبی داشتیم و همه چیز برای ما عالی بود. سایه که به دنیا آمد وضعیت ما خیلی هم بهتر شد و زندگی شادی داشتیم. پس چرا آنها را کشتی؟ من آنها را نکشتم، مگر انسان می تواند کسی را که دوست دارد به قتل برساند. من آنها را دوست داشتم و به همین خاطر هم کوچک ترین آسی ...
17 دی نکاتی که در مورد فضای مجازی باید بدانیم!
تحریریه زندگی آنلاین دهه شصت را همه به خاطر داریم. زمانی که تلویزیون دو شبکه بیشتر نداشت و همه مردم بعد از کار روزانه، اطراف این ابزار اطلاع رسانی در کنار خانواده جمع می شدند و با دقت و تا آخر شب فیلم ها و سریال های مختلف را تماشا می کردند. کمی جلوتر رفتیم ویدئو آمد، کم کم همه جا فراگیر شد. مخالفان و موافقان زیادی داشت. اما با ظهور ماهواره ویدئو هم به کنار رفت و بعد از آن از ...
فردای آن روز وقتی زنم را با آن وضع دیدم خشکم زد!
بازپرس منافی آذر از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران ایستاد به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: 14 سال قبل با همسرم آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم اما بچه دار نشدیم. شب حادثه ساعت 8:20 دقیقه بود که به خانه آمدم.آن شب هیچ مشکلی نداشتیم اما صبح که بیدار شدم ناگهان همسرم را دیدم که روی صندلی نشسته است. چند باری او را صدا زدم ولی جوابی نداد. همسرم را از روی صندلی به زمین منتقل کردم و آن موقع بود ...
زن جوان از ترس از دست دادن زندگی و آبرویش راز شوهرش را در دل نگه داشت!
شک کنند. شکشان هم درست بود. با هر بدبختی بود شوهرم را راضی کردم تا به یک مشاور مراجعه کنیم تا شاید او راه حلی پیش پایمان بگذارد. پیش مشاور زیربار نمی رفت و می گفت من به تو خیانت نکرده ام و مشکلی هم با تو ندارم. تو زن خوب و فهمیده ای هستی. خلاصه روان شناس گفت زود اقدام به طلاق نکن و صبر داشته باش. اگر دوباره خیانتش را تکرار کرد، تصمیم با خود توست. دو ماه بعد سیمکارتی در کیف شوهرم پیدا کردم و وقتی ...
شهیدی که در سایه نام برادر گمنام ماند
وقت می آمد خانه تا سلام می کرد می گفتم: آقا مجید، نماز خوانده ای؟ می گفت: بله. بعد از مدتی هر وقت وارد خانه می شد، با لهجه ی شیرین و کودکانه اش با صدای بلند می گفت: سلام مجید جان نمازت را خوانده ای؟ بله مادر جان خوانده ام فضای خانه را پر می کرد از خنده... یکبار که آقا مجید آمده بود مرخصی. خواهرش حدوداً 5 ماهه بود. بغلش کرده بود و با بچه حرف می زد، بازی می کرد باهاش. این بچه ی کوچک قه قه ...
روزهای سیاه زندگی ندا
کودک شیرخواره اش را رها کرد و رفت پی زندگی اش . از آن به بعد به پدربزرگ و عموهایم تحمیل شدم. از نظر رفاهی مشکلی نداشتم، اما عاطفه را باید از آدم های کوچه و خیابان گدایی می کردم و بعد از مدتی هم مانند تفاله دور انداخته می شدم. تنها سرمایه من خانه پدری ام بود که فروختند و به حساب بلندمدت سپردند، حالا پس از گذشت 16 سال یک دختر میلیونر شده بودم، اما نمی توانستم تا 18 سالگی از آن پول استفاده کنم، چون ...
قلعه نویی:برانکو حرف غیرفنی نمی زند/لیست استقلال به من چه ربطی دارد؟
.... برو جام جهانی و بعد از جام جهانی فکر کن و تصمیم بگیر. حتی آن روز هم که به دادگاه رفتیم. در حضور آقای حیدری، آرش برهانی و امیر عرب همین حرف ها را گفتم و خود نکونام تایید کرد. من در آن مقطع به خود جواد هم گفتم که مطمئن باش اجازه نمی دهم کسی پشت سر تو حرفی بزند. من حرف های پدرانه به او زدم اما او رفت و آن مصاحبه ها علیه من انجام داد. من از جواد تعجب می کنم که چرا آن صحبت ها را کرد. حالا که شما ...
ماجرای هدیه امام خمینی(ره) به شهید ارمنی+ عکس و فیلم
کسی نمی توانست مخالف تصمیم او باشد. مادر که به سختی صحبت می کند, می گوید: خیلی اخلاقش خوب بود. وقتی نوریک شهید شد می آیند که به ما خبر بدهند خانه را پیدا نمی کنند و از همسایه می پرسند، بعد همسایه ها فهمیدند به من نگفتند، بعد یک روز پسر بزرگترم روزی که بمباران شده بود در کوچه یک نفر به او می گوید "نوریک حالش خوب نیست او را بردند بیمارستان"، و بعد به ما گفتند که پسرم شهید شده است. ...