سایر منابع:
سایر خبرها
از محدودیت سفر ایرانیها به آمریکا تا اعدام خاندان سلطنتی در کویت
کرده اند، تمام است . حملات شبه نظامیان افراطی به گروه های وابسته به ارتش آزاد در شمال غرب سوریه رخ داده، جایی که آخرین مرکز عمده حضور مخالفان بشار اسد به شمار می رود. این حملات، و پیشروی های احتمالی فتح الشام، در عین حال ممکن است به بشار اسد و متحدان آن اجازه دهد تا دست به حملات گسترده ای بزنند و منطقه را به کنترل خود درآورند. مقام های وابسته به ارتش آزاد به رویترز گفته اند که ...
میراث پدر
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: محمد قاسم زاده روزی بود، روزگاری بود. در زمان های قدیم سه برادر بودند که پدر پیری داشتند. از قضای روزگار زد و پدره مرد و پسرها عزایی درست و حسابی گرفتند و سر سال که شد، وصیت نامه اش را خواندند و دیدند نوشته ارث و میراث شان را گذاشته تو اتاقی و درش را بسته. با هم رفتند و در اتاق را باز کردند و دیدند جز دهل و نردبان و کتاب ...
قطع یارانه یک خانواده یتیم در یاسوج/ خانواده ای که از گیرنده دیجیتال تلویزیون هم محروم اند/ دختر بزرگ ...
آرزوهایش گذشت. از این مادر در باره مخارج زندگی اش و اینکه از کجا آن را تامین می کند پرسیدم که در جواب گفت: در آمد من از یارانه و 40 هزار تومانی است که بهزیستی هر دو ماهی یک بار به حساب ما می ریزید است اما باز هم خداراشکر. از خانه اش پرسیدم اینکه آیا مال خودشان است یا اجاره ای گفت: این خانه را 19 سال قبل توسط کمیته امداد برای ما ساخته شده است که بعد از این مدت نیاز به تعمیرات ...
نخستین کنگره پژوهشکده قوم بختیاری + تصاویر
گردهمایی مانند امروز ما در اندیشه آنها وجود داشت، تاریخچه این آرمان کوتاه نیست، پیش تر عنوان آن پژوهشکده نبود تا اینکه جمعی از برادران از حمله جناب دکتر حسن دهقانی شوینی سازوکاری تحت عنوان پژوهشکده راه اندازی کرد. عکس های زیبا و تاریخی که در گنجینه ها بود و کم از آنها خبرداشتیم و مطالب قشنگ را به دست ما رساند و تا اینکه حدود چهار سال پیش جناب دکتر یحیا حسن پور بختیاری در جلسه ای عنوان ...
زیارتی بلیغ از امام هادی(ع)/ شرح زیارت جامعه کبیره
هم شایان توجّه است که در زیارت، تعبیر به (اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّة)به معنی خانه ی پیغمبری شده است نه (اَهْلَ بَیْتِ النّبیّ)به معنی خانه ی پیغمبر و از این تعبیر خاص، امکان استفاده ی این مطلب هست که بین(بَیْتُ النُّبُوَّة)؛و (بَیْتُ النّبیّ)فرق است. زیرا (بَیْتُ النّبیّ)و خانه ی پیامبر، همان خانه ای است که ساختمانش از آب و گل و سنگ و چوب بوده که در مکّه مولد و زادگاه رسول اکرم(ص)بوده و در مدینه ...
پهلوان جوسر و ناپدری دیو
زود بزرگ شد. هر ماه به اندازه ی یک سال رشد می کرد و چند ماهی که گذشت، برو بالای پهلوان ها را پیدا کرد. مردم به اش می گفتند پهلوان جوسر. روزی پسره رفت پیش مادرش و گفت: من پدر دارم؟ مادره گفت: پدر داشتی. اما پیش تر از این که دنیا بیایی، کشته شد. جوسر گفت می خواهد کار پدرش را پی بگیرد. تیر و کمانی برداشت. هر روز می رفت شکار و پرنده ای می زد و می آورد. مادره هم پرنده را می پخت و با هم می ...
جنگل های ایران فدای زغال دوسیب!
: قیمت زغال ها بر اساس معیارهایی است که زغال شناس ها می دانند. به عنوان مثال ماندگاری و نوع زغال ها در قیمت آنها تاثیر دارد. برای من و شما زغال چوب باغی و چوب جنگلی تفاوتی نمی کند اماچوب باغی وقتی زغال می شود خیلی زود هم خاکستر می شود در صورتی که چوب های جنگلی و تاق ماندگاری بهتر و بیشتری دارند و همین قاچاقچیان را وسوسه می کند در از بین بردن چنین چوب هایی. او به جام جام آنلاین می گوید که با شناسایی ...
سنجر و خنجر
رسید لب دریا. دهنش را به آب گذاشت و قورت قورت آب خورد. پسر پادشاه زود رفت و امانش نداد و با نیزه به چشمش کوبید. مار فیش و فوشی کرد و چنبره زد که پسره فهمید می خواهد در برود. آن قدر با نیزه به مار زد تا بیجان رو زمین افتاد. خیالش که راحت شد، برگشت پیش دختره و به اش خبر داد که حالا دشمنی ندارد و می تواند سر راحت رو بالش بگذارد. پسر پادشاه دختره را عقد کرد و با خیال آسوده تو همان خانه زندگی ...
سفر هاشمی رفسنجانی به مناطق خاص عربستان
اتاق خبر 24 : مدیر کل تشریفات و مراسم مجمع تشخیص مصلحت نظام و همراه آیت الله هاشمی در سفرها وملاقات ها، از خاطرات سفرهایی که به همراه ایشان به کشورعربستان و زیارت خانه خدا می گوید. اصغر افشاری در خصوص همراهی و خاطرات خود با آیت الله هاشمی رفسنجانی در سفرهایشان به خانه خدا، اظهار کرد: من از سال 70 تا سال 96 یعنی حدود 26 سال در خدمت آیت الله هاشمی رفسنجانی بودم و در جریان ...
روزگار جولان متوسط ها درمیدان هنر
درآوردن از رشته مجسمه سازی نبود و از شغل دوم امرار معاش می کرد. از سال 1368 به بعد به کلاردشت کوچ می کند و کارگاهی در آنجا برای خود دایر می کند و تا به امروز به شکل مداوم مشغول خلق آثار هنری است. در این گفت و گو به دغدغه ها و روزگار هنری که او سپری کرده، پرداخته ایم که در ادامه می خوانید. با توجه به اینکه شما را به عنوان مجسمه ساز می شناسند، آغاز فعالیت تان نیز با مجسمه سازی بوده یا ...
سرنوشت سیاه معادن "طلای سبز"
برده است. تقاضای فزاینده برای مسکن، کاغذ و انواع محصولات چوبی از حفاظت مطلوب جنگل ها جلوگیری کرده است و تنها عاملی که می تواند جلوی نابودی کامل آنها را بگیرد استفاده عاقلانه تر و محتاطانه تر از جنگل ها و تلاش گسترده و جدی برای کاشت مجدد درختان در آنهاست. بهره برداری بی رویه از چوب های درختان جنگل ها، جنگل زدایی و کشاورزی به صورت سوزاندن زمین و به طور ضربتی در این بیوم ها و چرای بیش از حد دام در ...
دختر شیر افکن
. مادره وقتی دید پسره عین خیالش نیست، خودش دست به کار شد و رفت خانه ی برادر پادشاه و به زنش گفت دخترش را آرا و پیرا بکند و بفرستد قصر پادشاه، شاید دختر عمو بتواند دل شاهزاده را ببرد و راضی شود که زن بگیرد. زن عمو که از خدا خواسته بود دخترش با شاهزاده سر و همسر بشود، زود دختره را فرستاد حمام. دختره هم که قند تو دلش آب شده بود، خودش را شست و آمد بیرون و هفت قلم آرایش کرد و لباس شاهانه پوشید و رفت قصر عموش ...
خیر و شر
. از آن طرف دختر پادشاه تا ماجرای مریضی اش را شنید، به پدرش گفت: شنیده ام برای درمان بیماری من شرط کرده بودی و به این خاطر هم چند نفر را کشتی، حالا که خیر مرا علاج کرده، بهتر این است که به شرط دیگرت عمل کنی تا مردم بدانند حاکم با انصافی و نگویند چون به مرادش رسید، قدر خوبی را نشناخت. پادشاه قبول کرد و زود فرستاد دنبال خیر. خیر تو خانه ی وزیر بود و دختر وزیر را هم علاج کرده بود که غلام ...
راز دل کندن از خانواده اش عشق به اهل بیت(ع) بود
...، بغض هایم را فرو بردم. خیلی سخت بود انگار می دانستم دیدار آخرمان است. پس لحظات سختی را گذراندید؟ بله، لحظه آخر مهدی چند بار برگشت و به پسرانش نگاه کرد مخصوصاً پسر شیرخوارمان که واقعاً شیرین شده بود و مهدی از من خواست که بابا گفتن را یادش بدهم تا برگردد. می گفت حسابی مراقب خودت و بچه ها باش. نشنوم گریه کرده باشی، من می روم و زود برمی گردم. درست گفت مثل همیشه رفت و زود ...
پیله ور
.... پادشاه خندید و گفت: برو بیار و دختر را ببر. زنه برگشت خانه و به پسرش گفت پادشاه چه شرط و شروطی گذاشته است. بهرام دست به کار شد و خیلی زود به کمک انگشتر، هرچه را پادشاه خواسته بود، آماده کرد و برد به قصر پادشاه. پادشاه هم دید که چاره ای ندارد و باید خواست پسره را قبول کند. شهر را آذین بستند و هفت شب و هفت روز جشن گرفتند و بهرام شد داماد پادشاه. بهرام و زنش را این جا داشته ...
چغون دوز
سرش ناپیدا. خیال می کردند اژدها همین الان هم خودشان را می خورد و هم خانه و زندگی شان را نیست و نابود می کند. اژدها این دفعه به ابراهیم گفت بغلش کند. پسره حالا از حیوان نمی ترسید و زود دست انداخت دور کمر اژدها که حیوان یکهو شد کبوتری و نشست تو دست پسره و به اش گفت ببردش خانه. ابراهیم تا راه افتاد که برود، مردم کله شدند پشت سرش و ابراهیم هم زود رفت خانه. مادرش پرسید چه کار کرده؟ گفت اژدهایی ...
دختر پریزاد
صبح از خانه زد بیرون و دید امروز، راه طوری تیره و تار شده که عجیب است. این یکی هم توبره اش را برداشت و راهی شد. آب شناس رفت وضو بگیرد، به نظرش آب طوری تیره بود که تا آن روز ندیده بود. پی برد گرهی تو کار اربابش افتاده. این بابا هم شال و کلاه کرد و از خانه زد بیرون. آفتاب که زد، شمشیرشناس تا شمشیرش را گرفت، دید شمشیر به دستش جفت و جور نمی شود. این یکی هم شستش خبردار شد که کار اربابش میزان نیست. زود ...
گاو پیشانی سفید
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: محمد قاسم زاده یکی بود، یکی نبود. در زمان های قدیم یک بابایی بود و پسری داشت به اسم گرگین. این پسره هنوز از آب و گل درنیامده بود که زد و مادرش سرش را گذاشت زمین و مرد. پدره که جانش برای گرگین درمی آمد، یک سال صبر کرد و آخر سر که دید نمی تواند خانه را درست اداره کند، زن تازه ای گرفت. نزدیک به یک سالی که گذشت، زن پسری زائید ...
گیس طلا و اسب سیاه
دو به خیر و خوشی رفتند سر خانه و زندگی شان. یکی دو سالی که گذشت، روزی پسر پادشاه خواست برود سفر و به گیس طلا گفت اسب سیاه را بدهد تا سوار این اسب بشود و برود و زود برگردد. گیس طلا گفت چون اسبش را دوست دارد، بگذارد کمی فکر کند. این را گفت و رفت پیش اسب سیاه و گفت چه کار کند؟ اسب هم گفت با پسر پادشاه می رود، اما باید او را به چوب طویله نبندد. دختره رفت و شرطش را به شوهرش گفت. پسر پادشاه قبول ...