سایر منابع:
سایر خبرها
داستان دختری در دربی: چطور به ورزشگاه رفتم؟
. بازرس گفت: دست هایت را باز کن. دستانم را باز کردم. گفت جیب هایت را باز کن. جیب ها را هم گشت. وقتی {...} و گفت بفرمایید. باورم نمی شد از اولین بازرسی رد شدم. در پوست خودم نمی گنجیدم. اولین توییت را زدم و بلافاصله عکس و فیلم روی توییترم گذاشتم. بلیت ما متعلق به طبقه دوم استادیوم بود. همین طور که ورودی را سربالا طی می کردیم، به زمین نگاه می کردم و بغض کرده بودم که استادیوم آزادی را از نزدیک ...
کیانوش عیاری از ازصحنه تراشیدن موی 4 خانم بازیگر گفت
فیلمبردار زن تصویربرداری شده است. او می گوید: معتقدم که در فیلم کاناپه کوچک ترین عمل غیرشرعی رخ نداده است. در حالی که در فیلم های جدید شخصیت های زن فقط یک روسری روی سرشان است که در بهترین شکل فقط دو سوم موهای شان را می پوشاند. محسن امیریوسفی در تعبیری جالب از مواجهه اش با سکانش مربوطه می گوید: سکانس اول کاناپه را که با کلاه گیس خانم ها دیدم شبیه دراکولایی بودم که نور می بیند اما این حس ...
آزار و اذیت دختر جوان توسط دوست تلگرامی در شهریار
جوان در تلگرام آشنا شدم و ارتباطمان شکل گرفت. چند بار با هم ملاقات کردیم تا این که او به بهانه ازدواج فریبم داده و اغفالم کرد. هربارکه می گفتم به خواستگاری ام بیا تا با هم ازدواج کنیم، بهانه می آورد تا این که مرا ترک کرد. نمی دانستم در این شرایط چه کار کنم و از طرفی هم نمی توانستم ماجرای آبروی برباد رفته ام را به خانواده ام بگویم. سرانجام فکری به ذهنم رسید و با شکایت دروغین وانمود کردم او و دوستانش ...
جاسبی چگونه خودش را رئیس دانشگاه آزاد کرد؟
انتخاب کنید. بعد او بیاید روی آئین نامه ها کار کند که هیئت امنایی باشد یا نباشد؟ گفتیم خیلی خب. وقتی که از اتاق آقای هاشمی بیرون آمدیم ماچهارنفر آمدیم دفتر دکتر جاسبی (ایشان معاون نخست وزیر و دبیرکل امور استخدامی بود.) دکتر جاسبی گفت حالا رئیس می خواهیم چکار کنیم؟ خودم رئیس! من گفتم شما که نمی شود. این همه در نهاد نخست وزیری گرفتاری دارید. خلاصه ایشان چندین استدلال متفاوت آورد که اگر ...
صداقتی راد: کار کردن برای شهدا را توفیقی برای خود می دانم/ نباید تصویر ماورائی از شهدا ارائه شود
بدنش ضعیف بود. اصرار داشت که دوباره به جبهه برود؛ ولی پدرش با او مخالفت می کرد؛ وی وحید قبول نمی کرد و اصرار داشت که برود. پدر شهید می گوید: آقای چراغچی که الان شهید شده اند آمد و به من گفت: چرا شما نمی گذارید که وحید به جبهه بیاید و من گفتم: این مریض بوده و بدنش ضعیف شده. او گفت: شما چه کار دارید با مریضی اش؟! من خودم فردا با ماشینم او را به جبهه می برم؛ من به وحید اجازه دادم که برود ...
داستان محله کودکی رونمایی شدند
سال کاسته شود. لیلی گلستان، هم از اعضای هیأت داوران در ادامه این مراسم گفت: چندی پیش از سوی کانون عکاسان و گالری داران اصفهان دعوت به این شهر شدم. چیزی که در آنجا بیش از همه توجهم را جلب کرد استعدادهای جوانی بود که در بخش عکاسی، نقاشی و هنرهای تجسمی در این استان از فرصت استفاده کرده بودند و در آن زمانی که من آنجا بودم توانستم با آثار بسیار خوبی رو به رو شوم. این استعدادهای جوان نیاز ...
سرنوشت کاناپه در میزگردی با حضور کیانوش عیاری، محسن امیر یوسفی و پرویز جاهد
تراشیدن موی بازیگران توسط یک فیلمبردار زن تصویربرداری شده است. او می گوید: معتقدم که در فیلم کاناپه کوچک ترین عمل غیرشرعی رخ نداده است. در حالی که در فیلم های جدید شخصیت های زن فقط یک روسری روی سرشان است که در بهترین شکل فقط دو سوم موهای شان را می پوشاند. غیبت عیاری در جشنواره فیلم فجر بارها توسط عوامل فیلم های مختلف در نشست های خبری یادآوری شد؛ اما کاناپه با وجود خبرهای ضد و نقیض در این دوره از ...
اعتراض مجازی چهره های معروف به وضعیت خوزستان+عکس
، چرا استعفا نمی دهند تا افکار عمومی متوجه مشکلات شوند و بدانند از دست ایشان هم کاری برنمی آید؟کاش یک بار به این شرایط درست و دقیق نگاه کنیم؛ زندگی مردم را ببینیم و شرمنده انجام ندادن وظیفه خود باشیم و نه رقابت جناحی. سیاوش خیرابی /هموطنم چیزی نمی خواهد، فقط نفس می خواهد نجم الدین شریعتی /لطفاًهوا ی مردم #خوزستان را داشته باشید! ...
خاطرات کوچکترین آزاده دوران دفاع مقدس
باشد که جنگ را ندیده است. من برای نوشتن این کتاب 100 ساعت مصاحبه انجام دادم، اما ماحصل آن 300 صفحه ای است که منتشر شده است؛ چون من تحلیل های خاطره گو را وارد کتاب نکردم. من دنبال این بودم خط واقعی که مهدی را در خودش غرق می کند، پیدا کنم. مهدی شاید 10 خاطره شبیه آن اتفاقی که در صفحه های ابتدایی کتاب درباره مجروحانی که او را صدا می کنند و از او کمک می خواهند، داشت. من آن خاطرات را می توانستم در 150 ...
مادر این خانواده، فرمانده داوطلب آتش نشانی است
ورزشی آنها شود: من هلیا را هیچ گاه تنها نمی گذارم و دراین سال ها اجازه ندادم که جای خالی پدر و مادرش را حس کند. الان هم با درس و ورزش اش سرگرم است. درتمام مسابقات و اردوها همراه او بودم و همه مربیانش من را می شناسند، بعضی وقت ها خسته شدم اما ناامید نشدم. حالا 13 سال از آن روز و حادثه مبهم می گذرد؛ جسم سعید زیر خروارها خاک خوابیده و دوبرادر دیگر؛ علی و سعید، در آنش نشانی شهرشان با علاقه ...
1 روز از زندگی 2 بیمار ایدزی را بخوانید
بسیار جدی او موجب شد محتاط تر باشم وقتی نزدیک تر شدم تصوراتم تغییر کرد و خیلی راحت باب صحبت را باز و خودم را معرفی کرد. می گوید: حدود 6 ماهی است که متوجه بیماری خود شدم اوایل زیر بار این مشکل نمی رفتم اما بعد از مدتی با مشاوره ای که پزشکان بیمارستان ارائه دادند توانستم این بیماری را به عنوان یک واقعیت بپذیریم و با این وضعیت کنار بیایم و امروز اولین دوره داروهای HIV را دریافت می کنم. دو ...
زندگی ناگوار دختر شهید و فرزندان بیمارش در مخروبه ای به نام خانه+تصاویر
استفاده می شد نگه داشته شده بود. داشتم به خانه نگاه می کردم که جوانی خوش استیل و رعنا به استقبالمان آمد، پیش خودم فکر کردم بابا اینکه از من و امثال من هم هم قوی تر و هم کاری تر است، چرا کار نمی کند؟ ماندم که بروم یا نه، بین دوراهی گیر کرده بودم، نکند همسر خانواده آدم بیخیالی باشد و بخواهد از این طریق ... بالاخره گفتیم ما که تا اینجا آومدیم حالا بریم داخل خانه ...
خاتمی 25 خرداد 88: باورکنید نقطه فشار به رهبری همین جاست!
گویند بین سخنان رهبری تفکیک کن و نظر قانونی او را عمل کن به جای نظر شخصی وی. ج) محدود و پاسخگو کردن رهبر بهزاد نبوی: استراتژی محدود و پاسخگو کردن قدرت از انتخابات مجلس هفتم و به دنبال رد صلاحیت های گسترده برای من مطرح شد و نگران اساس جمهوریت نظام شدم. بهزاد نبوی: اگر خبرگان رهبری بر نهادهای تحت پوشش رهبری نظارت داشته باشد جلوی تخلفات احتمالی گرفته می شود ...
با لوون هفتوان از ایران تا کانادا
فیلم داکا به عنوان داور حضور داشتم. وی درباره فعالیت های خود در سال جدید نیز اظهار کرد: پس از بازگشت به کانادا در یک پروژه تئاتری حضور خواهم داشت، به اسم "یکی نبود" که تهیه کننده و بازیگر آن خودم هستم و به انگلیسی خواهد بود. صحبت هایی برای حضور در فیلم بلند وحید رهبانی در کانادا شده است به اسم "برش" (Borsh) که در مرحله بازنویسی فیلمنامه هستیم و در تورنتو فیلمبرداری خواهد شد. ...
مادر به قتل اعتراف کرد تا فرزندش را نجات دهد
سلامت نیوز : مادری که یکی از فرزندانش به دست دیگری به قتل رسیده بود برای نجات فرزند متهمش ادعا کرد قاتل است اما کمی بعد واقعیت از سوی مأموران روشن شد. به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق، مردادماه سال 94 فردی با پلیس 110 تماس گرفت و از مرگ مرد جوانی در روستای جمال آباد ورامین خبر داد. مأموران پلیس پس از حضور در محل وقوع جرم و تحقیقات اولیه متوجه شدند مقتول مردی 25ساله به نام سعید ...
دیدار با دبیر...
2 مختص وزارت خارجه بود. ابهت و جلالت مآبی متین دفتری بسیاری از دانشجویان را تشویق می کرد در رشتۀ سیاسی ادامه تحصیل دهند. به دکتر دبیرسیاقی گفتم می دانستید شاه به متین دفتری همیشه می گفت: شپش کهنۀ لحاف سیاست!؟ لبخند ملیحی زدند و اظهارنظری نکردند. پرسیدم بعدها چه شد که به دانشکدۀ ادبیات رفتید؟ استاد گفتند: من بعد از یک سال تحصیل در مدرسۀ سیاسی متوجه شدم که ذوق من با مباحث سیاسی و قضایی و حقوق اصلاً ...
شناسنامه ایرانی ندارم اما دلبسته فرهنگ ایرانم
دانشگاه آنقدر برایم جدی شد که تبدیل به حرفه ام شد. به عنوان نمونه در برنامه های آموزش و پرورش هم تدریس به عهده داشتم و حتی جزوه های آموزشی تألیف می کردم. به مرور متوجه شدم که نمی توان همزمان دو شغل را کنار هم داشت، یا باید به سراغ فعالیت های مرتبط با مهندسی عمران که رشته تحصیلی ام بود می رفتم یا اینکه به طور جدی کار در حوزه ادبیات را ادامه می دادم. از همین رو بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی به طور کامل ...
از بررسی طرح بازنشستگی پیش از موعد زنان تا حضور در ریاست جمهوری
جوانان و چه در بحث بیمه ازدواج جوانان کارهای خوبی انجام دادیم که اگر در بخش اجرایی ضعیف عمل نشود کار موثر و کارآمدی انجام می شود و اینکه چرا این مصوبات دیده نشده است و فقط بحث مربوط به بازنشستگی زنان دیده شده است و انرا دستاویزی برای تخریب ما قرار داده اند مشخص نیست. - آیا پیشنهاد طرح بازنشستگی پیش از موعد زنان از سوی خود بانوان مطرح شده است یا پیشنهاد فراکسیون زنان مجلس بود؟ ...
بازخوانی پرونده شهدای غدیر کرمان
قطعه های بدن شهدا قرار داشت. تحمل این صحنه برای من بسیار سخت بود، همین که برای تخلیه شهدا آماده شدیم، احساس کردم نمی توانم، حرکت کنم، پاهایم قادر به حرکت نبودند، بر روی زمین نشستم، بچه ها متوجه من شدند و به کمکم آمدند، هر چه تلاش کردم، نمی توانستم از روی زمین بلند شوم، حدود 15 دقیقه در همین وضعیت بودم، آقای عابدی نژاد مسئول ورزش لشکر آمد و کفش و جوراب های من را عوض کرد و دو تا از بچه ها ...
داستان هایی جالب درباره زندگی عجیب بیل گیتس
غیرمجاز دریافت کرد که دو تای آن توسط یک افسر پلیس نوشته شدند. بیل گیتس عادت داشت که شماره ی پلاک کارکنان مایکروسافت را حفظ کند تا رفت و آمد آن ها را تحت نظر بگیرد. گیتس در مصاحبه با تلگراف گفت: من باید مراقب می بودم که استانداردهای خودم را بر نحوه ی کارکرد آن ها اعمال نکنم. من شماره ی پلاک ماشین همه ی کارمندان را می دانستم تا بتوانم زمان رفت و آمد آن ها را تحت نظر بگیرم ...
محمد معتمدی: چرا به هر قطعه پرمخاطبی می گویند پاپ؟
. من پیش از اینکه آواز بخوانم، نوازنده نی بودم و زمان همکاری با اساتید، به لحاظ سیاست کاری نمی توانستم کارهای شخصی خودم را منتشر کنم. مثلاً قطعه برف در مقام افشاری را پانزده سال قبل منتشر کردم اما هیچ وقت فرصتی به لحاظ سیاست کاری برای انتشارش نبود. چون همیشه در کوران برگزاری کنسرت ها و انتشار آثار بودم. این روزها می خواهم تک آهنگ های بیشتری منتشر کنم که شعر یا آهنگ شان از خودم است. مطمئن ام این ...
گلایه های ستاره مصدوم بسکتبال ایران: فقط بائرمن حالم را پرسید
، پاهایم با من نپرید! چند روز تمرین نکردم، عکس و آزمایش ام ار آی نشان داد که زانویم مشکوک به پارگی ACL است. با فیزیوتراپی ورم پایم خوابید و پزشکان گفتند با توجه به 70 درصد پارگی و 30 درصد سالم بودن ACL می توانم زندگی عادی خود را ادامه دهم؛ اما برای زندگی حرفه ای باید عمل کنم. زنگنه: فقط بائرمن بعد از مصدومیت تماس گرفت سفر آلمان 40 تا 50 میلیون هزینه داشت در آن زمان شنیده ...
ناگفته های آیت الله یزدی از هاشمی و احمدی نژاد
کشور بود از طرف خودشان و من از طرف سه قوه مامور شدم. آقای هاشمی رئیس قوه مقننه که من نایب رئیسشان بودم و آقای بهشتی که رئیس شورای قضایی بودند که آن موقع دستور قضایی شورایی بود و آقای بهشتی رئیس دیوان عالی بود. یادم هست که اتاق کار من بالا بود و هفته ای یک جلسه در دفتر آقای هاشمی جلسه هیات رئیسه انجام می شد. همان روزهایی که این برنامه تنظیم شده بود به اتاق هیات رئیسه که می رفتم مرحوم بهشتی از بالا ...
روایت آتش نشان از مرگ نجات یافته در حادثه پلاسکو +عکس
روی زمین نشسته بودیم ناگهان همه چیز تیره و تار شد و من به عقب پرت شدم. زمانی که به خودم آمدم متوجه شدم یک تیرآهن ضخیمی روی یکی از آتش نشانانی که در حال اطفاء حریق بود،افتاد. تمام این اتفاقات به اندازه یک چشم بر هم زدن به وقوع پیوست،یکی دیگر از بچه ها سر همان صحنه بین دو آهن گیر کرده بود و بعد هم دو پایش شکست، چون من با آنها فاصله ام بیشتر بود آسیبی ندیدم. در حادثه پلاسکو دو تخریب انجام شد، در ...
آیا امنیت روانی ما در خطر است؟
...> جوان موتوری هم جلو آمد گفت "به خدا وایسادم تلفنم رو جواب بدم، این حاج آقا هم اعصاب نداره، هر چی دلش خواست گفت، بابای خودم هم همینطوره زود جوش میاره، من میرم اما شما بهش بگید به خدا براش خوب نیست، یه وقت سکته می زنه" غایله تمام شد و رفت. موقعیتی که شاید اگر جوان موتورسوار تجربه برخوردش را نداشت یا کسبه محل دیر می رسیدند، مثل بسیاری مواقع دیگر که در خیابان یا محل می بینید، ممکن بود ...
جوانان امروز همان جوان های جنگ هستند
جبهه رفتیم. چه اتفاقی افتاد که راضی شدید خاطرتان پس از این مدت زمان طولانی به عنوان یک کتاب منتشر شود؟ واقعیت این است که افراد بسیار بالاتر و بزرگ تری از من وجود داشتند که به ما یاد دادند، باید در گمنامی کار کرد. سال ها پیش قرار بود خاطرات بنده منتشر شود اما من با خودم گفتم این بر خلاف مشی شهدا است و مانع از انتشار آن شدم. تا اینکه شنیدم آقا گفته اند وظیفه ی رزمندگان با تحویل دادن ...
رویایی که خیس شد
تفاهم داشتیم خوشحال بودم و خودم را خوشبخت ترین مرد دنیا می دانستم. کم کم رویا نسبت به من سرد می شد. هر روز که می گذشت احساس می کردم نسبت به من کم اهمیت تر شده است. هر دو تقریبا ساعت 3 از محل کار به خانه می آمدیم. در انجام کارهای خانه کمکش می کردم ولی گاهی انگار از وجودم در محیط آشپزخانه ناراحت است بداخلاقی می کرد. بعضی شبها که پیشنهاد می دادم برای شام بیرون برویم هزار و یک ...
ممنون که خیابان های تهران را قشنگ می کنید
آموختن موسیقی را شروع کردم و برای این کار به آموزشگاه نرفتم. علاقه من به موسیقی امری درونی و ذاتی بود، اما متاسفانه به خاطر شرایط خانوادگی نمی توانستم ساز بزنم تا در 17 سالگی شاغل شدم و ساز خریدم. من چند جلسه به کلاس رفتم و نت خوانی و طریقه انگشت گذاری را یاد گرفتم. پس از آن، خودم تمرین کردم. رشته تحصیلی شما در دانشگاه چه بود؟ من به اصرار پدرم در رشته صنایع غذایی تحصیل کردم. ...
برگزاری جشن قهرمانی در کنار مردم بزرگ کرمانشاه لذت بخش است
.... کمیل قاسمی در خصوص مسابقه خود در دیدار فینال برابر کشتی گیر آمریکایی نیز گفت: به خاطر نتایج مسابقات اوزان قبلی شرایط بسیار حساس شده بود به گونه ای که اگر پیروز نمی شدم تیم ایران قهرمانی را از دست می داد. کشتی گیر وزن 125 کیلوگرم ایران گفت: قبل از شروع مسابقه با خودم عهد کردم که با تمام وجود بر روی تشک حاضر شوم و برای پیروزی در این مسابقه و قهرمانی تیم ایران تلاش کنم که خوشبختانه با ...
کمیل قاسمی: چند سالی است به کشتی در شرایط سخت عادت دارم
این بود که اشتباهی نکنم و نگذارم که حریف کشتی را در دست بگیرد. خدا را شکر به خوبی توانستم حریف را مدیریت کنم و نتیجه ای که به دنبال آن بودم را به دست بیاورم. وی در ادامه و با تاکید بر این که کسب عنوان قهرمانی کوچک ترین جواب برای حمایت های مردم ایران و مخصوصا کرمانشاه بود، خاطر نشان کرد: تا حدی استرس داشتم چرا که قهرمانی ایران به نتیجه کشتی من گره خورده بود، اما عزم ام را جزم کردم تا ...