سایر منابع:
سایر خبرها
داستان تلخ پناهگاه شیرین در - پناهگاه بی پناه -
....پناهگاه شیرین در کرمانشاه اکنون نماد مقاومت است و نیاز به معرفی دارد ، من از سالهای جنگ و بعد از آن خاطره نویس می کردم؛ و نوشتن درباره ی پناهگاه را وظیفه ی خود دانستم و به خودم گفتم اگر تو قلم برنداری و در این مسیر قدم نگذاری ، ممکن است سالها بگذرد و باز هم به این موضوع پرداخته نشود.به دنبال احساسم از دوران کودکی به این مکان و ناراحتی هایم به اتفاقات افتاده در آن و به عنوان وظیفه ی نویسندگی ام ...
40 روز زمینگیری یک قهرمان
به هوا بلند می شد، چطور توانستی با آن درد و شکستگی استخوان هایت خودت را نجات دهی؟ من هم همیشه گفتم که چیزی دست من نبود، همه اتفاقاتی که باعث نجات من شد، فقط خواست خدا بود. چندتا از بچه های ایستگاه شما در حادثه پلاسکو شهید شدند؟ سه نفر؛ محمد آقایی، محسن روحانی، فریدون علی تبار. البته امیرحسین داداشی هم چند ماه بود که از ایستگاه حسن آباد به ایستگاه صبا رفته بود. همسرتان ...
پول آزادی ضارب کسروی را مردم دادند/ چرا شهید نواب صفوی نعلین نمی پوشید
چوب و سنگ حمله کردند. آن شب چند نفر از نمایندگان مجلس هم آنجا بودند. بنده خدا حدّاد آدم میانسالی بود که او را زدند و کشتند. *شما خودتان داریوش فروهر را دیدید؟ نه ندیدم، ولی شنیدم که او دستور می داد. دیگران او را دیده بودند. *واکنش آیت الله کاشانی چه بود؟ موقعی که خانه را سنگباران کردند، همه فرار کردند، ولی آقا همان جا توی حیاط نشسته بود و از جایش تکان ...
قتل در روز خواستگاری خواهر
.... 20 دقیقه بعد، دم صافکاری ایستاده بودم که برادرم آمد و گفت خواستگارها آمده اند. ناگهان مقتول با هفت هشت نفر دیگر که همه شان شمشیر و قمه داشتند از موتور پیاده شدند و به ما حمله کردند. مقتول داشت من را می زد که برادرم با میله آهنی، ضربه ای به کمرش زد و او را روی زمین انداخت. او هنوز شمشیر دستش بود، می خواست با آن به برادرم حمله کند که من هم چاقو را از زمین برداشتم تا با آن ضربه ای به بازویش بزنم ...
سرنوشت تنها زن محجبه کاخ سفید چه شد! / ببینید
...، مردی پشت سر من راه افتاد که با فریاد به من و به دین من فحش های رکیک می داد و در آخر تهدید کرد: " ترامپ همه شما را به کشورهایتان باز خواهد گرداند." و ان گاه، در شب برگزاری انتخابات، من در شوک بودم. صبح فردای انتخابات، ما در وست کانالید کاخ سفید به صف شده بودیم و اوباما در باغ گل سرخ ایستاده بود و از اتحاد ملی و انتقال آرام و ملایم قدرت حرف می زد. ترامپ دقیقا آنتی تز همه ...
پروانگی به وقت آخرین ماه سال
کارهای واجب روزمره اش بود و دیگران را نیز به این کار سفارش می کرد. در عملیات خیبر به مهدی باکری خبر داده شد که برادرت کشته شده است و می خواهیم پیکرش را برگردانیم، ولی مهدی اجازه نداد و از پشت بی سیم این جمله تاریخی را به زبان آورد: همه آنها برادرای من هستند اگر تونستید همه را برگردونید حمید را هم بیاورید. او بعد از درگذشت برادرش با خانواده اش تماس گرفت و به آنها گفت: شهادت حمید یکی از ...
می گفتند نصر الله از حزب الله قهر کرده و به ایران رفته است/ دوست دارم در لبنان جمهوری اسلامی ایجاد کنم ...
اگر خدا قبول کند معتقدم در ان چه گفتم اخلاص داشتم و دلم می خواست حق بعضی بزرگان را نسبت به مقاومت ادا کنم. چند روز بعد یکی از دوستان آمد و گفت یک معلم در فلان دبیرستان بخشی از سخنرانی تو را انتخاب کرده و به دانش آموزان داده تا آن را از جهت بلاغت تشریح کنند و استعاره و تشبیه و جناسی و امثال این ها را بیابند. من به او گفتم اما من یک سخنرانی کاملا عمومی و مردمی کردم. متن آن، متن ادبی نبوده. گفت این ...
واکنش های مردمی به جایزه اسکار اصغر فرهادی
... - باورم نمیشه. پاکت انتخابات رو چک کنن، نکنه سر ترامپ هم همین اشتباه شده! - اسکار دردناکترین اتفاق هفته میرسه به هشت صبح و رفتن به دانشگاه تو روزی که اصغر اسکار گرفته - الان اصغر فرهادی مثل استقلال میتونه دو تا ستاره رو پیرهنش بزنه - زن اصغر فرهادی حین اسباب کشی: وای خسته شدم... فقط دو نفر باید اسکارای تورو جابجا کنن. حالا کجا جاشون بدیم!؟ - جا داره ...
جلائی پور: روحانی رد صلاحیت نشد چون فکر نمی کردند رای بیاورد/ برجام ملی مهم تر از برجام هسته ای است
اصلاح طلب و نخبه عقلانیت استراتژیک پیدا کرده ند گفت: بی نظمی و اغتشاش خط قرمز این نیروها شده. در زمان ماجرای کوی دانشگاه در حالی که به 800 خوابگاه دانشجویی حمله کردند، آقای سحابی رفتند و به بچه ها گفتند که بیرون نیایید. در آن زمان هیچ نخبه و فعال اصلاح طلب این حرف آقای سحابی را مسخره نکرد چون همه از همان زمان می خواستند به دموکراسی برسند حتی در زمان تحصن مجلس ششم هیج یک از نمایندگان برای مردم ...
مسلمین به خدعه و مکر متوسل نمی شوند/ مصادیقی از مکر ذهنی
رجیم) است. اتّفاقاً این، تفکّر نیست و بی تفکّری و بی اختیاری است. آن جا که می گوییم: اختیار دست مولاست؛ چون با تفکّر، جلو رفت. به این نکات دقّت کنید و در این جورچین، حتماً تأمّل کنید و گام به گام آن را بررسی کنید. بعد از تفکّر و معرفت، اختیار به دست مولا می دهد و لذا عبد می شود. عبد می فهمد و ادراک دارد که من، مولایی دارم که او قادر، عالم، سمیع و علیم است، امّا من تا جلوی پای خودم را هم به ...
خودسازی از اوجب واجبات است/ دور شدن از صفات رذیله؛ کلید رستگاری
نظر تشخّص خیلی پرشخصیّت بودند و از نظر علم نیز عالم به تورات و عالم به دین بودند. لذا هرچه یک نفر بخواهد پیشرفت کند، این یهودی ها داشتند. اوّل که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم آمدند، همۀ آنها به پیغمبر اکرم گفتند فعلاً با تو بیعت می کنیم تا ببینیم که چه می شود. قرآن در خیلی جاها و در همین سورۀ بقره فرموده؛ و حدود صد آیه از سورۀ بقره راجع به بنی اسرائیل است؛ امّا کارشکنی کردند ...
تا دار باید تاختن
و کاش بیشتر بنویسند. بعد از آشنایی با دکتر مصفا می گوید و منش و رفتار او در استادی. تا پیش از آنکه دانشجوی دکتری ادبیات در دانشگاه تهران بشوم نه او را دیده بودم و نه می شناختم. در دوره دکتری به ما شاهنامه درس می داد و راستش را بخواهید در آن کلاس همه چیز می گفت و کمتر از همه شاهنامه درس می داد. مصفا هیچ وقت متن را جدی نمی گرفت و حواشی برایش جذاب تر بود. ما هم البته در کلاس ایشان خیلی به دنبال آن ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (371)
هفت سیاره مثل زمین پیدا کردند ...ولی هنوز دلیل بوق زدن راننده هایی که پشت چراغ قرمز منتظرن در هاله ای از ابهامه. بعد از خونه تکونی 31. خیلی طولانی بود هانی؛ شب کال کن بحرفیم. (جواب ترامپ به نامه احمدی نژاد). 32. سوالی که پیش میاد اینه که سیاچشمون چرا تو نگات دیگه اونهمه وفا نیست؟ 33. نصف بیشتر محبوبیتم بین بچه های فامیل بخاطر داشتن اینترنت نامحدود تو خونه ...
رمز و راز اصرار امام خامنه ای بر مطالعه کتب جنگ
. حوصله ات از حرف زدن کناری ها سر می رود. خم می شوی و یک کتاب از کتاب های خاطرات جنگ به کناری ات می دهی. دومین کتاب را هم به نفر بعدی و بعدی، یک مرتبه می بینی همه جا را سکوت فرا گرفته است. همه مشغول خواندن کتاب شده اند. آن ها از تو جدی ترند. "من زنده ام" را یک نفس خواندند. دختر شینا را به پایان رسانده اند. همراه با حاج ستار در جزیره ام الرصاص به چهره صمد چشم دوخته اند. پرواز برادر کوچکتر را ...
بسته شعری ویژه شهادت حضرت زهرا (س)
جسم تو بُوَد سخت تر از هر کاری کوه، پاشیده شد و بر روی دریا افتاد دو سه ماه است که رخسار تو با پوشیه است چشم من بر رخ نیلی تو حالا افتاد مَحرمت بودم و نامَحرم زخم بدنت این چه زخمی ست که بر بازوی تو جا افتاد؟ بشکند دست کسی که... اثرش معلوم است جای دستی به روی صورت حورا افتاد با یتیمان تو هم ناله شده جبرائیل ...
ناگفته های خداداد از بازگشت پرحاشیه به فوتبال
اتوبوس را مطرح می کرد. رستوران به بچه ها ناهار نمی داد یک روز مهدی هاشمی نسب ساعت 4 عصر به من زنگ زد و گفت خواهش می کنم به مدیران باشگاه بگو چرا تا الان برای بچه ها ناهار نیاوردند؟! آمار گرفتم فهمیدم که آقایان پول رستوران را ندادند و آنها هم دیگر غذا ندادند. این مشکلات خنده دار است. من که نباید پیگیر ناهار بازیکنانم باشم. به همه جا بدهکار هستند در ماجراهای ...
پاراگراف کتاب (110)
...، کتابخانه ها حداکثر شده قرائت خانه ی پشت کنکوری ها، تیراژ کتاب لای باقالی، کتاب خوان ها (اگر بیابیم) اهالی مریخ اند، ما هم که باحالیم! همه هم که شیرین زبان و طناز و بذله گو، از طرف می پرسی آخرین کتابی که خوانده ای کی بوده؟ می گوید میخواستم آخرین درسم را پاس کنم. بعد هم هرهر می خندد طوری که بیست و یک دندان خراب از مجموع سی و دو دندانش را می شود شمرد. خب کتاب نمی خوانی که مسواک هم ...
معبودا مرا به خاطر خوبان درگاهت بپذیر
چقدر خوب بودی ولی من بد بودم و نتوانستم برایت همسر خوبی باشم ولی یک واقعیت انکار ناپذیری وجود دارد و آن این است که دوست داشتن تو برایم واقعی و یک حقیقت بوده و هست. شما را به مادرت حضرت فاطمه الزهراء سلام الله علیها مرا ببخش و گذشت کن. سیده خانم سلام مرا به پدر و مادرم برسان ؛ آنان زحمات زیادی را برایم متحمل شدند، از اینکه فرزند خوبی برایشان نبودم و حق فرزندی را نتوانستم درست به جا آورم ...
روایت همکاری 12ساله با مرحوم امیرحسین فردی/ گلایه شاعر کودک و نوجوان از جشنواره شعر فجر
و مشغول شدم تا آنکه بازنشست شدم. احمدی گفت: از سال 68 تا 80 به مدت 12 سال در کیهان بچه ها بودم و اولین بار هم آثارم را ارسال کردم و نامه ای به دستم رسید که از من دعوت شده بود به دفتر کیهان بچه ها بروم. وقتی به آنجا رفتم، آقای رحمان دوست با من حرف زد و گفت اشعارت من را تکان داد، ولی باید سر و سامان بگیرد و به این منظور باید در جلسات ما شرکت کنی و سخنان اعضا را گوش کنی تا اشعارت اصلاح شود ...
قاموس المُنجِد و واژه های معرَّب فارسی در آن/شهباز محسنی*
...، حرف ن حذف شده و ک به خ بدل گشته است. (الجزائری،بی تا:50) فَرسَخَ: فَرسَخة الشیء: اتّسع الفُرضة ج فُرَض و فِراض: نجرانُ الباب أی الخشبة التی یدور علیها فرضه به معنی بندر و کنار دریاست. این واژه عربی شدة فرزه فارسی است. مسعودی در مروج الذهب و التنبیه والإشراف، واژه را همه جا فرزه و به شکل اصلی فارسی آن نوشته است. الفَرَمان ج فَرامین: عهد السلطان للولاة ...
یادداشت تند یک منتقد ادبی درباره کتاب شعر بازیگری که شاعر شد +عکس
سنگینی به وجود آمده دور شهر کتاب ....... با خودم فکر کردم حتمن این همه خودرو دوبله پارک کرده اند تا کتاب بخرند. و چه قدر عالی. و بعد دیدم ” امیر آقایی ” نشسته پشت میز کوچکی و دفتر شعرش را امضا می کند و صفی بسته شده پر از دخترها و زن ها و پیرزن های پولدار ... همه با لباس های مارک دار و خودروهایی که حتی اسم شان را نمی دانم ایستاده بودند تا دفتر شعر ِ خریده شده را ...
به خاطر پرسپولیس به هیچ کس رحم نمی کردم
یهویی دانشجو شود. من بدون تیم باشگاهی به تیم ملی رسیدم و حتی پیراهن پرسپولیس را پوشیدم. *خیلی هم پرسپولیسی بودی؟ خیلی... سال دوم، سومی که در پرسپولیس بودم، حتی مصاحبه های بازیکنان رو برو را می خواندم. یعنی اگر کسی توی مصاحبه ای می گفت که به پرسپولیس گل می زنم، ناراحت می شدم و می خواستم که هر طور شده توی زمین بزنمش. آنقدر دور و برش می رفتم که یک جا توپ را بگیرد و آنجا بود که ...
قدرت ارادهِ جانبازی نکونام، از خطه خوزستان
اولین فرصت ماجرا را به همان جوان ها گفتم . آن ها به من یاد دادند یک انقلابی هرگز هر چه را می شنود همه جا بازگو نمی کند. باید رازدار باشی تا وقت عمل فرا برسد، این طور شد که ما هم توفیق پیدا کردیم تو خط بچه های انقلابی قرار بگیریم. توی مسجدی نزدیک حسینیه اعظم یا خود حسینیه فعالیت های خوبی در راستای انقلاب می شد که ما با بچه های آنجا هم ارتباط داشتیم. در آنجا آقای رضا گلسرخی و آیت الله خزعلی و مرحوم ...
غیر ورزشی بنویسید: احساس شما پس از دومین اسکارِ فرهادی؟
برنده این جایزه بشه. مبارک سینمای ایران و مردم ایران Nهزار نفر اعضای آکادمی به این فیلم رای دادن و برنده اسکار شده، حالا شما میگی در حد اسکار نبود ؟ مشکل ما ایرانی ها اینه که نشستیم لب گود و میگیم لنگش کن شما خودت میتونی یک دقیقه فیلم بسازی یا یک صفحه فیلم نامه بنویسی ؟ حالا دیگه رو حرف اعضای آکادمی هم حرف میزنی :| رضا جان عامیانه نگاه کن،به هر حال خیلیها مثل شما از سیستم ...
پایان 34 سال چشم انتظاری/ آرزویم این بود که روزی برگشتن سعید را ببینم
عطوفت خود ما را خوشحال کند و حدود یک هفته قبل بود که خواب دیدم که همه اقوام در منزل ما جمع شده اند و دور پدرم را گرفته اند و امروز فهمیدم که خبر آمدن سعید است که اقوام و بستگان را در منزل ما جمع می کند. برادر دیگر شهید نمازی زاده که در زمان شهادت برادر ناتنی حدود یکسال داشته می گفت: برای پیدا کردن داداش سعید همه جا می رفتم و سراغش را می گرفتم تا اینکه شخصی گفت دیگه دنبالش نگرد سه سال بعد می آید و امروز دقیقا سه سال شده است و داداش سعید می آید. ...
ادعای عجیب عروس اسیدپاش
و اعلام کرد مردی که کاپشن پوشیده و کلاه به سرداشت وارد خانه شده و به روی او و خواهرشوهرش اسیدپاشیده است. این درحالی است که در تحقیقات صورت گرفته، همسایه طبقه اول الهام گفته: زمانی که فاطمه جیغ زد من بیدار بودم و خودم را در کمتر از 30 ثانیه به طبقه سوم که رساندم و متوجه شدم که روی فاطمه اسیدپاشیده شده است. در این بین من نه کسی را دیدم و نه صدای بسته شدن در را شنیدم. از آنجا که ...
من، داعی الاسلام، از شریعت دفاع می کنم
می شد. یعنی می خواهید بگویید گربه برای رضای خدا موش نمی گیرد و حتما می خواهید بگویید پشت ماجرای تبلیغ دینی توسط کشیش ها هم طرح و برنامه ای بود؟ بله. حتما. اصل ماجرا همین جاست. فقط ماجرای تبلیغ یک شریعت نیست. ماجرا اینجاست که ایران زخمی بود. ایران بعد از جنگ های ایران و روس را می گویم. بچه شیری که شمالش را روس ها جدا کرده بودند و شرقش را انگلیس ها. حالا شبیه یک بچه گربه شده بود. خب ...
کبوتری که در شاخ شمیران پر کشید!
: همینکه رفتی بچه بیدار شد و شروع به گریه کرد. هر چه تابش دادم آرام نشد و من مجبور شدم برایش روضه بخوانم. لحن و گفتار او طوری بود که فهمیدم خیلی اذیت شده است و دیگر رویم نشد از او کمک بگیرم. طالبی: دیگر به روضه نرفتید؟ - استغفرالله! مگه دلم می آمد روضه را ترک کنم. روز سوم در حالی که بچه را درآغوش گرفته بودم به پشت بام خانه رفتم. خانه های روستایی از طریق پشت بام به هم وصل ...
روزی که باچشمان دلم نماز خواندم
.... بعدها فهمیدم که این افسر عالیرتبه ماهر عبدالرشید فرمانده سپاه سوم عراق بوده که در فاو متحمل شکست سخت شده بود. آنهاکه رفتند یک افسر عراقی آمد و چفیه هایی که حدود بیست تایی می شد و شب قبل به دور کمرم بسته بودم برای پانسمان و بستن زخم مجروهان، بازکرد، آخرین چفیه هم نصیب چشمان خودم شد. تا بعد از ظهر آنجا بودیم وفقط از همهمه وآه وناله بچه هامی فهمیدم که دارد تعدادما زیاد می شود، درحالی ...
واکنش هنرمندان به جایزه اسکار اصغر فرهادی موفقیت تازه سینمای ایران در سطح جهانی، حس افتخار اهالی هنر را ...
که بی فنجانهای چای او این فیلم نمیشد این فیلم. از خوشحالی همه شما خوشحالم. فقط... جای عباس کیارستمی خالی. پیمان معادی هم با تبریک این موفقیت نوشت: تبریک فراوان به مردم عزیر و شریف ایران. محسن تنابنده بازیگر، با انتشار عکسی از اصغر فرهادی نوشت: در وانفسایی که عده ای بد ریش کمر به نابودی سینما بستند تو بی ریش والبته باریشه بی هیاهو وجنجال بار دیگر بر قله نشاندیمان آخ که خندیدن ...