سایر منابع:
سایر خبرها
بدون شک آمدنم به پرسپولیس یک اتفاق بزرگ بود / باید رکورد جاودانه از خودمان به جا بگذاریم
بگذاریم تا حسابی ماندگار شود. * برد پرسپولیس مقابل نفت تهران باعث شد برخی صفحات منتسب به استقلال در فضای مجازی با برخی صحبت ها یکسری اتهامات را به نفت تهران و علی دایی بزنند. مساله ای که حتی واکنش برانکو را هم در پی داشت؟ - این مسایل در فوتبال همیشه هست و راحت برای تیمی که می برد و یا قهرمان می شود حرف درست می کنند. نفت تیم بسیار قوی و قدرتمندی بود و کار سختی مقابل آنها داشتیم ...
شوالیه های مرگ
به گزارش شفاف، و خروجی روز، مرگ است و ارمغان شب، مرگ؛ که روز، هر لحظه مرده می آورند، با بدن های تکه تکه، دست و پای سوخته، گوشت های پخته، استخوان های سیاه، چشم های از حدقه درآمده و شب، برای آنها، برای شوالیه های قدرتمند مرگ با خیال مرگ و کابوس آن می گذرد ... با آوازی غمناک، غمناک خروجی آن ... به گزارش شفاف، و خروجی روز، مرگ است و ارمغان شب، مرگ؛ که روز، هر لحظه مرده می آورند، با بدن های تکه تکه، دست و پای سوخته، گوشت های پخته، استخوان های سیاه، چشم های از حدقه درآمده و شب، برای آنها، برای شوالیه های قدرتمند مرگ با خیال مرگ و کابوس آن می گذرد ... با آوازی غمناک، غمناک خروجی آن روزها هم برای شناسندگان مرگ که در همسایگی مردگان تهرانی خانه دارند، مرگ بود؛ وقتی تن های سوخته و استخوان های جداشده آتش نشان های شهید را آوردند و گفتند: شناسایی کنید. آنها گفتند شناسایی کنید و آن 9 نفر دست به کار شدند؛ 9 پزشکِ پزشکی قانونی استان تهران که دو هفته نخوابیده بودند و حالا کم کم داشت آماده باش شبانه روزی شان تمام می شد. و چه چیز سخت تر از باز کردن لباس های آتش نشان هایی که هیچ ازشان نمانده بود؟ وقتی زیپ لباس هایشان را باز می کردیم، اسکلت ها و گوشت های پخته شان می ریخت. جمجمه هایشان هم کاملا از بین رفته بود ولی پودر نشده بود. یک سری دیگر هم از همان اول که آوردند، استخوان بودند. و چه چیز سهمناک تر از دیدن تن های تکه تکه آتش نشان های ناجی پلاسکو، بعد از آن همه سروصدا، بعد از شنیدن شیون تازه عروسان مردان آتش زده، بعد از آن همه عکسی که شاید کمترین شان، صورت گریان و تکیده مردی بود که جفتش، قُل همیشه یاورش، زیر خروارها خاک و آتش، خُرد شده بود. همین سختی ها هم بود که بغض 15ساله عباس ساداتیِ 50ساله را شکست؛ بغض او را که معاون سالن تشریح پزشکی قانونی تهران است و حالا چسبیده به دیوارهای سرد ساختمان قدیمی کهریزک، زیر آن نور سفید، وسط ویزور چشم های زن جوان کنجکاو تازه از راه رسیده، از روزهایی می گوید که شبانه روز آماده باش بود و وقتی یکی، یکی اجساد آتش نشان ها را برای شناسایی آوردند، اشک، گلوله سهمناکی شد که ریز ریز و پنهانی از چشم های دنیادیده اش به بیرون پرتاب شد. درست است که ما به این کار عادت کرده ایم ولی باز هم خیلی وقت ها موقع کار، احساساتی می شویم و گریه می کنیم. مثلا این حادثه پلاسکو خیلی ما را ناراحت کرد؛ اصلا قبل این که جسدها را ببینیم، اشک ما را درآورده بود. نمی دانم چه مظلومیتی در این بچه ها بود که قبل از این که بدن هایشان پیدا شود، اشک همه را درآورد؛ شاید مظلوم بودنشان و این که از قشر ضعیفند و همیشه با مردمند. حادثه حله و قطار هم ما را بسیار ناراحت کرد. عباس ساداتی یکی از قدیمی ترین هاست؛ یکی از شناخته شده ترین پزشکان سالن تشریح، آن جا که به قول خودش، هر روز کالبد دست کم 30 مرده را می گشایند، در جست وجوی یافتن حقیقت، برای زبانِ دفاع شدنِ بی زبان های دست از دنیاکوتاه. آن روزهایی هم که آتش نشان های معروف تهرانی را می آوردند تا نامشان مشخص شود و هویتشان، دکتر ساداتی مثل همیشه خط مقدم بود، با بغضی سنگین در گلو و زبانی آرام بخش برای هشت دکتر سالن تشریح و تکنیسین های سالن که خودشان به آنها پروسکتور می گویند. چند روز اول منتظر بودیم که جسدی نیاوردند. بعد از آن من یک شب این جا کشیک بودم که یک نفر را آوردند و خود بازپرس کشیک هم آمده بود. موقعی که آمد، داشت تلوتلو می خورد. می گفت چند روز است که نخوابیده ام ولی می خواهم ببینم زمان مرگ این فرد کِی بوده است. اجساد اولیه ای که آوردند همان هایی بودند که می گفتند در موتورخانه گیر کرده بودند. درست است؟ درباره زمان مرگ آنها حرف و حدیث های زیادی بود. بله، اما زمان مرگ با همان زمان وقوع حادثه جور درمی آمد، چون فاسد شده بودند. آنها همان روز اول فوت کرده بودند. یک وقت سنگ به سر آدم می خورد و درجا می میرد، یک وقت زلزله می آید و زیر آوار، جایی هست که بتواند پناه بگیرد و برای یکی، دو ساعت زنده باشد ولی در مورد پلاسکو، بعضی از این افراد جا در جا مرده بودند و بعضی دیگر هم که جا در جا نمرده بودند، بعد از چند ساعت فوت کردند، در همان روز حادثه؛ یعنی این طور نبود که دو، سه روز کسی زنده مانده باشد. ما اجساد را دیدیم، آنها فساد نعشی داشتند و بررسی هایمان نشان داد که روز حادثه فوت کرده بودند. ساعت مرگشان دقیقا به همان روز می خورد. بقیه را هم که روزهای بعد آوردند، بدنشان متلاشی شده بود و از آنها دی ان ای گرفتیم. آمار فوت شده ها هم همانی بود که مراجع قضائی اعلام کردند. نفر آخری را هم که آوردند و گفتند کارگر بوده، من خودم دیدم، اعضای بدنش کاملا متلاشی شده بود. و غم یادآوری، لبخند گشاده و ملایم ساداتی را چنگ می زند و قورت می دهد: تمام فیلم های پلاسکو را در تلفن همراهم ذخیره کرده بودم؛ آن آتش نشانی که در پنجره بود، نتوانسته بود وارد سبد نجات شود و فوت کرد. جمجمه او شکسته بود و ما سرش را دوباره درست کردیم. فیلم او را در گوشی ام داشتم، می گفتند یکی، دو ماه مانده بود تا خدمتش تمام شود، خب، این برای ما خیلی ناراحت کننده بود. مرده ها نقش اول زندگی دکتر ساداتی اند؛ زندگی کسی که از نگهبان های ساختمان پزشکی قانونی در کهریزک که بامعنا به بهشت زهرا چسبیده است تا منشی ها و حراست و تکنیسین ها، او را زبان گویای تاریخ پزشکی قانونی می دانند. حالا هم او که در یک صبح سرد و بعد از یک شب تا صبح شیفت، نشسته در اتاقش و با صورتی خندان و بشاش، از روزهای پرتلاطم حادثه پلاسکو می گوید، اشاره اش مدام به نقش مرده ها در زندگی اش است، در کارش و روحیه اش: خب، لحظاتی هست که کم می آورم و حتی می زنم زیر گریه. مثلا در قضیه حادثه حله باز توانستم خودم را جمع و جور کنم با این که حدود 40–50 نفر را این جا آوردند که بدن هایشان متلاشی شده بود، ولی در حادثه پلاسکو گریه کردم، به نظرم این آتش نشان ها هیچ فرقی با شهدای غواص ندارند با این فرق که شهدای غواص می دانستند که دارند به سمت شهادت می روند ولی این بنده خداها نمی دانستند که قرار است بمیرند و آن روز با بقیه روزها فرق می کند. آنها بیرون آمده بودند و باز به داخل ساختمان رفتند تا مردم را نجات دهند. بعد از پلاسکو، من خودم را بارها جای خانواده های آتش نشانان قرار می دادم و گریه می کردم تا خودم را خالی کنم. من خانواده های آنها را می دیدم که برگه به دست در راهروهای این جا می رفتند و می آمدند و گریه می کردند. گریه خیلی خوب است، خیلی بد است که می گویند مردها نباید گریه کنند، آدم هایی که گریه نمی کنند، یک دفعه می ترکند. و اینجاست که زنگ قدیمی تلفن اتاق رنگ و رورفته معاون سالن تشریح، حس او را به هم می ریزد؛ صحبت از یک جسد یخ زده است، جسدی که آن را از خارج کشور آورده اند و گذاشته اند بدنش نرم و جواز برایش صادر شود و حالا این دکتر ساداتی است که باید مهر دفن شدن او را برای زیر خاک منتظر پذیرنده گورستان بزند پایین پرونده اش. جواز مرگ صادرکردن برای مرده ها سال هاست در سرنوشت اوست؛ مثل سرنوشت محمدجواد هدایت شده ، رئیس تالار تشریح پزشکی قانونی که وقتی پیراهن سفید دکتری اش را می پوشد و جا می گیرد پشت میز رنگ و رورفته اتاقش، دستی به چال چونه ته ریش دارش می کشد و حرف هایش را مثل معاونش از پلاسکو شروع می کند؛ از آن روزها که سخت ترین شدند در یادش برای سال های سال. اولین آتش نشانی که آمد از بیمارستان مطهری به این جا منتقل شد و قابل شناسایی بود؛ چون چهره اش سالم مانده بود. هر چه یافتن پیکرها با تأخیر اتفاق افتاد، شناسایی از طریق چهره ها سخت تر شد. شناختن کسانی که در روزهای اول از زیر آوار پیدا شدند، از چهره راحت تر بود ولی بعد از آن به دلیل حجم آوار و میزان حرارت، دیگر پیکرها از روی ظاهر قابل شناسایی نبودند. البته متعلقاتی اطرافشان بود ولی مشخص نبود که مال آن شخص باشد. با آن وضعیت، ما برای این که ضریب اطمینان را بالا ببریم، آزمایش دی ان ای انجام دادیم. نکته مهمی که وجود دارد این است که در این حوادث دسته جمعی، حضور پزشکی قانونی در صحنه الزامی است؛ در صورتی که در مدیریت بحران ما چندان نقش پزشکی قانونی را در آن مرحله پررنگ نمی بینند، یعنی فکر می کنند که خب ما پیکرها را پیدا می کنیم و بعد می فرستیم که شما بقیه کارها را انجام دهید. آمار جانباخته ها همانی بود که اعلام شد؟ بله، 16 آتش نشان بودند که شناسایی شدند؛ 5 تا هم جانباخته غیرآتش نشان؛ کلا 21 نفر. هنوز هم از بین نخاله ها قطعات و تکه های اجساد را برای شما می فرستند؟ بله، برای ما می فرستند و ما هم می فرستیم آزمایش ژنتیک، هنوز جواب قطعی به دست ما نرسیده است. آمار ما همان آمار قبلی است. یعنی در نخاله ها کسی پیدا نشده است؟ مثلا آن نگهبان؟ آن نگهبان، پنجمی بود که پیدا کردند. مابقی که برای ما فرستادند، قطعات استخوان کوچک و بزرگ بود که هنوز جواب قطعی آنها نیامده است. از نگهبان هم قطعاتی از بدنش به این جا آمد؟ یک پیکر نیمه کامل بود، با آزمایش ژنتیک تطبیق دادیم و احراز هویت قطعی انجام شد. آن روزها همه پزشکان و تکنیسین های پزشکی قانونی استان تهران در ساختمان کهریزک هر دقیقه منتظر بودند که کسی را بیاورند برای شناسایی، تا جوابی داشته باشند برای گفتن به خانواده های چشم انتظارشان؛ محبوبه عسگری 42ساله، زن تر و فرز و باتجربه کادر پزشکی هم یکی از آنها بود. او یکی از سه زنی است که در کادر پزشکان پزشکی قانونی کار می کند و حالا با ناخن های لاک زده و صورتی ریز و قشنگ و با پلک هایی که خستگی شیفت از شب تا صبح دیروز، آنها را با شیب ملایمی روی حدقه هایش چشمش انداخته، از نیمه دوم امسال می گوید که یکی از سخت ترین تجربه های کاری اش بود؛ نمونه اش همین حادثه پلاسکو. او یکی از شناسندگان آتش نشان های شهید و سوخته بود. مرگ آتش نشان ها خیلی ها را جریحه دار کرد، همه آماده باش بودند. در سالن تشریح بالای سر آنها بودم و با همکارانم، جواز دفن می دادیم، خیلی تأسف آور بود. لباس های آتش نشان ها نسوخته بود ولی وقتی آنها را باز می کردیم، فکر می کردیم که جسد سالم است، در حالی که کامل از بین رفته بود، برخی تبدیل به استخوان شده بود. و حال و روز او هم آن روزها مثل بیشتر همکارهایش بود. خب خیلی تأثیر منفی روی ما می گذاشت، خیلی متأثر می شدم اما با دقت هر چه تمام تر، برای تعیین دی ان ای، کارشان را انجام دادیم، فرستادیم برای بخش دی ان ای، پیگیری های لازم انجام شد، کالبدشکافی خوب انجام شد و حنجره ها را خوب نگاه کردیم آنهایی که عضله مانده بود و استخوان هایی که سالم بود به دی ان ای فرستادیم. به هر حال مردم منتظر بودند و چشمشان به نظر ما. این که آن روزها می گفتند بدن هایشان به پودر تبدیل شده بود، درست نبود؟ نه پودر نشده بودند ولی بعضی استخوان ها به طور شدیدی از بین رفته بود به طوری که فقط قسمت هایی از استخوان مانده بود. برای بعضی دیگر هم حرارت زیاد، باعث شده بود فساد اتفاق بیفتد. مهم ترین فاکتور فساد جسد، حرارت بالاست، چون حرارت محیط بالا بود، میکروب هایی که باعث فساد می شوند، در داخل ریه و روده بزرگ هستند و شروع به فعالیت می کنند. در روز تشییع جنازه، حستان چطور بود، وقتی دیدی که آن جمعیت زیاد به بدرقه آنها آمده بودند. آن روز این جا غم عجیبی داشت. اسامی شان را که اعلام می کردند، مدام با خودم می گفتم اینها را از زیر دست ما با آن وضعیت بردند، آنها را ما شناسایی کردیم، من همه شان را دیدم. و دنبال حرف های محبوبه عسگری را نیکو دهقانی زاده ، دیگر پزشک زنی که جزو اصلی ترین شناسندگان اجساد در پزشکی قانونی است، پی می گیرد؛ زنی با صورتی تپل، چشم هایی روشن و با تجربه و صدایی نازک که حس، اولین نکته بیرونی آن است. او تازه از سالن تشریح آمده با دستکشی سفید روی دست های گوشتالو و ماسکی سفیدتر که به اعتقاد همکارهایش عبور می دهد میکروب هایی را که باید سدشان شود؛ تا بیاید دستکش ها را دربیاورد و امضاهای لازم را برای اجساد تر و تازه امروز بنشاند پایین پرونده های سبز، فرصت، خودش را نشان می دهد برای حرف زدن درباره آن روزهای خون و آتش: من جزو کسانی بودم که آن روزها از این ماجرا خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم؛ خیلی، خیلی، خیلی. واقعا خیلی. این ماجرا خیلی فرق می کرد. یادم است سقوط هواپیمای آنتونوف که اتفاق افتاد هم همین حال را داشتم. همه جسدهایی را که بررسی می کردم، با خودم می گفتم که خب هر کدام اینها عازم جایی بوده اند و حالا این جا خوابیده اند؛ مدام گریه می کردم. برای پلاسکو هم در خود سالن تشریح گریه می کردم. همکارها خودشان را کنترل می کردند ولی من همین طور کار می کردم و حین کار گریه می کردم. موقع در سالن تشریح کارکردن، وقتی بدانی که آن ماجرا یک اتفاق بولد است، خب برایت خیلی تأثیرگذار است. در آن چند روز عکس هایشان را دیده بودیم و وقتی آنها را برای شناسایی آوردند، خیلی سخت بود، واقعا سخت بود. وقتی جسد به سالن تشریح می آید، نباید وارد حواشی آن بشوی، این که بستگانش چه کسانی بوده و چه اتفاقی افتاده است، وگرنه خیلی اذیت می شوی. روز تشییع آتش نشان ها این حس را داشتم که اینهایی که با آن شکوه روی دست مردم تشییع می شدند، ما بالای سرشان بودیم و تشخیص شان دادیم. خیلی حس عجیبی بود. اما مرگ، چطور خودش را به آنها نشان می دهد، وقتی که هر روز. . . گرداگرد آنها را مردگانی زیبا فراگرفته اند آنها 9 نفرند؛ با حدود 20 نفر دستیار که مسئول اصلی شکافتن بدن مرده هایند؛ با گله ای همیشگی که چرا همه فکر می کنند ما بدن های اجساد را تکه و پاره می کنیم؟ آنها 9 نفرند با ماهی حدود سه تا چهار میلیون حقوق و یک دنیا سختی؛ 9 نفر و دستیارانی که در طول سال، 10 تا 11 هزار جسد، ماهانه بین 900 تا 1000 و روزانه بین 30 تا 35 جسد را در سالن تشریح پزشکی قانونی تهران بررسی می کنند. هیچ کدام از پزشکان پزشکی قانونی را سرنوشت به سالن تشریح نکشاند؛ همه شان انتخاب کردند. مثل دکتر ساداتی که هر چند عجیب ولی انتخابش درنهایت کارکردن با مرده ها شد: این را شنیده اید که می گویند هر کس از چیزی بدش بیاید، ناخودآگاه به سمتش می رود؟ من بچه که بودم و حتی بزرگتر که شدم، مدرسه ام را یک بار به این دلیل که کنار بیمارستان بود، عوض کردم؛ یک بار به این دلیل که کنار قبرستان بود و جالب است که اگر یک بار در خیابانی بودم که تابوت و جنازه ای را از آن می بردند، من دیگر از آن خیابان رد نمی شدم. اما زندگی هر روز، مرحله ای را جلوی پای آدم ها می گذارد که خودشان فکرش را هم نمی کنند. در زمان پزشکی عمومی، با وجود همه اینها باز هم وقتی یک جسد را در بیمارستان می دیدم، خیلی کمتر تحت تأثیر قرار می گرفتم تا مثلا وقتی در قبرستان می دیدم که تابوتی را می بردند، حسش کاملا متفاوت بود ولی وقتی وارد پزشکی قانونی شدم، همان ماه اول وارد تالار تشریح شدم. جسد هم انواع و اقسام داشت؛ یک وقت هایی جسد تر و تمیز است، ولی جسد فاسد، جسدی که زیر خاک بوده آن را درآورده اند و برخورد خانواده ها و مسائل احساسی هم مطرح بود؛ اینها مسائلی بود که اوایلش روبه رو شدن با آنها سخت بود و کم کم به آن خو گرفتم. او یادش می آید آن اول که در تالار تشریح پارک شهر کار می کرد، همکار آذری زبانش همیشه حرف شیرینی به او می زد: او به من می گفت دکتر ساداتی از مرده ها نترس، از زنده ها بترس؛ می گفت امروز داشتم می آمدم در اتوبوس مردم داشتند من را له می کردند، این مرده ها که کاری به کار ما ندارند. این جمله او برای من قشنگ بود، دیدم واقعا راست می گوید و مرده هایی که ما با آنها کار می کنیم، بی ضررترین و بی خطرترین آدم ها هستند ولی به هر حال این کار سخت است، آلودگی و بیماری دارد ولی باز هم بیماری هایی که از طرف آدم های زنده ما را تهدید می کند، خطرشان خیلی بیشتر از این مرده های بی آزار است. منظور از بیماری ها، اچ آی وی و هپاتیت و سل ریوی است، کافی است زمان خونگیری سوزن به دست ما فرو برود، این موضوع ما را خیلی تهدید می کند. همه اش اما این انواع و اقسام بیماری ها نیست؛ ساداتی از تجربه هایی می گوید که در این سال ها، زندگی او را پر و پرتر کرده است؛ تجربه هایی خاص از مرگ: فقط این حوادث جمعی نیستند که ما را ناراحت می کنند؛ مثلا من معمولا شب های سال تحویل این جا کشیک هستم. آن لحظه ای که عید می شود و مثلا پدری می آید که نیم ساعت پیش بچه هایش تصادف کرده اند و دو سه تایی با هم مرده اند، نمی توانید تصورش را کنید که چقدر برای ما سخت است. همین الان هم که دارم درباره اش صحبت می کنم، بغض کرده ام یا مثلا نیم ساعت مانده به سال تحویل، جسد یک پیک موتوری را می آورند که چیزی را جایی می برده تا خرج زن و بچه اش را دربیاورد و حالا با مغز ترکیده در تصادف، او را برای شناسایی می آورند؛ خب اینها ما را خیلی اذیت می کند. و راست می گوید، بغض مانعی می شود برای ادامه دادن. یا مثلا صبح های زود می آییم و می بینیم که یک کارگر شهرداری یا سوپوری را که در خیابان ها کار می کنند با همان لباس کارشان آورده اند، چون در خیابان ماشین به آنها زده و کشته شده اند. کلا سوپورها به دلیل این که لباس شبرنگ تنشان است، کمتر دقت می کنند و فکر می کنند راننده ها آنها را می بینند ولی راننده ها خیلی راحت آنها را می زنند. خیلی وقت ها صبح ها در راه سازمان، ما آنها را می بینیم که خیابان ها را تمیز می کنند و بعد دو ساعت می بینیم که جسدشان را با همان لباس کارشان آورده اند. خب اینها ما را ناراحت می کند. کاش به آنها آموزشی داده شود، چون خیلی بی محابا در خیابان کار می کنند. این حرف همه کسانی است که در سالن تشریح پزشکی قانونی کار می کنند؛ نگاه مردم به آنها، ترسشان، کلیشه های معمولی که سال هاست با آنها دست به گریبانند و احتیاط های افراطی که سبک زندگی شان شده؛ محبوبه عسگری ، یکی از سه پزشک زن سالن تشریح هم سال هاست درگیر این حرف هاست. مردم از ما می پرسند از مرده ها نمی ترسید؟ نام پزشکی قانونی که می آید، همه فکر می کنند یک جسد روی دست ماست. اما واقعیت این نیست، من کمیسیون پزشکی برای قصور پزشکی می روم، فوت هایی که در بیمارستان ها رخ می دهد یا درصد ارش و دیه که انجام می شود، آن جا دیگر مرده ای وجود ندارد. به عنوان پزشک جنایی و قتل اگر باشد، سر صحنه فوت می رویم، این جا موارد خاصی می آورند، گلوله خوردگی و چاقوخوردگی یا در مراکز نگهداری می شوند یا از سالمندان و... علت فوت آنها را هم تعیین می کنیم. 5 درصد کار پزشکی قانونی تشریح است. اگر بروید در معاینات، آنها اصلا تشریح نمی بینند، ارش و دیه می بینند، کسی که در کمیسیون کار می کنند، اصلا جسد نمی بیند. شما این جا فقط روی زنان کار می کنید؟ نه؛ در سالن تشریح من فقط روی زن ها کار نمی کنم. مردها هم خانم ها را می بینند ولی اگر خانم جوان باشد، ممکن است خانم ها ببینند، باید نمونه برداری از واژن انجام شود. تعداد زنانی که این جا می آورند نسبت به مردان کمتر است؟ مردان بیشتر هستند چون حادثه کار بیشتر برای مردان است. اوردوز بیشتر مربوط به آقایان است یا سکته های قلبی. خودکشی های اگرسیو، بیشتر برای مردهاست و.... خیلی ها ممکن است تا متوجه شوند شغل تان این است، فکر کنند که تأثیر این کار روی زندگی شما چه می تواند باشد؟ من بابت هر یک موردی که می بینم ناراحت می شوم مثلا جوانها را که می بینم، قتل و گلوله ای. نگرانی در من ایجاد می شود، اما این که هیچ حقی ضایع نشود، قتلی صورت گرفته، وضعیتی ایجاد شده، این که این قتل بوده یا خودکشی و... برای من مهم است که حقش ضایع نشود. وقتی استراحت می کنم یا در خواب، می فهمم که این کار رویم تأثیر می گذارد، در خانه که به این مسأله فکر می کنم، احساس می کنم چه تصادف سختی بود یا مثلا در برنامه های تلگرام می بینم، کسی که خودکشی کرده، همه ابراز تأسف می کنند، من آن روز آن جسد را دیده ام اما نمی توانم حرف بزنم، چون اینها اسرار پزشکی به شمار می رود. در خانه هم کسی از من سوالی نمی پرسد، عادتشان دادم. امروز چند تا جسد دیده اید؟ من دیشب کشیک بودم، امروز از ساعت 6:30 تا 8، 10 تا جسد دیدم. دیروز هم سر یک صحنه احتمال قتل رفتم، هم بیمارستان رفتم و هم خانه رفتم صحنه دیدم، نمونه های بیمارستان را هم دیدم، یک سری موارد در خیابان آمده بودند، مجهول الهویه آورده بودند، آن را هم دیدم. بررسی هر جسد حدودا چقدر طول می کشد تا کار تمام شود؟ بستگی به کیس دارد، اگر مورد جراحی باشد، ممکن است یک ساعت هم طول بکشد، اگر گلوله خورده باشد باید سر تا پایش را عکس بگیرم که ببینم آثار گلوله وجود دارد یا ندارد. و در میان همه این تجربه های معمول، دیدن کدام مرده برای آنها خاص تر از همیشه بوده است؟ چرا که... مرگ، مسخی است دردناک در کوچه های شایعه برای من دیدن جسد یک بچه بسیار سخت است. بارها شده که حتی گریه کرده ام و هیچ وقت برایم عادی نمی شود. مرگ هیچ وقت برای ما عادی نمی شود، درست است که کارمان است ولی نه، آن ترومایی که باید در روح و روان و جسم ما بگذارد، می گذارد. آن حالت محتاط بودن و... را در ما ایجاد می کند؛ مثلا من همیشه نگرانم که برای اطرافیانم و فرزندانم نگرانم. اینها حرف های نیکو دهقانی زاده است؛ دیگر پزشکی که می نشیند به گفتن خاطره های جور و واجورش در این سال های گشایندگی کالبد. مثلا یک پرونده داشتم، موقعی که یزد کار می کردم. از طبس پزشکمان زنگ زد گفت جسدی در خیابان افتاده بوده، تصادفی و له و لورده، گفت خانم دکتر جوازش را بدهم؟ من همیشه در ذهنم این بود که باید به این نوع جسدها خیلی حواست جمع باشد چون ممکن است او را به قتل رسانده و برای اختفای موضوع، او را به حالت تصادف در خیابان رها کرده باشند. خلاصه به دکتر گفتم ببین اگر علایم زمان حیات دارد و واقعا تصادفی است، جوازش را بده، اگرنه به هیچ وجه. گفت دادستان خیلی اصرار دارد که جوازش را صادر کنیم، خلاصه فردایش جسد را فرستادند مرکز و رفتم بررسی کردم، هیچی از جسد نمانده بود یعنی نمی شد فهمید سرش کجاست و تنش کجا، به همکارها هم گفتم و آنها گفتند تصادفی است. بعدش به پروسکتورمان که جسد را باز می کند، گفتم پشتش سه تا سوراخ کوچک است، گفتم پشتش را باز کن، سوآپ زدیم دیدیم رفت تا قفسه سینه، گفتم وای خاک عالم، یک وقت این گلوله نباشد؟ بعدش فرستادیمش رادیولوژی، دیدیم گلوله است. بعدش همکارم گفت واقعا که تو شوالیه ای، چطوری فهمیدی؟ اینها ولی همه خاطره های خاص نیستند؛ جالب ترین خاطره ها را شاید دکتر ساداتی، معاون سالن تشریح می گوید با آن شوقی که برای گفتن و گفتن دارد: اجساد هنرمندان و ورزشکاران بارها شده که به این جا منتقل شده؛ مثلا اولادی و خدابیامرز هادی نوروزی را که بازیکنان پرسپولس بودند، برای کالبدشکافی این جا آوردند. من پرسپولیس دوآتشه ام، خودم بالای سر اولادی بودم موقع کالبدشکافی. روزی هم که هادی نوروزی فوت کرد، من شیفت بودم، زنگ زدم به بچه ها گفتم برای هادی خیلی مواظب باشند. مثلا همین اولادی را خودم کالبدگشایی کردم. بچه مازندران بود و من هم بچه مازندرانم و وقتی دیدم پدرش در برنامه 90 صحبت و گریه می کرد، یک ساعت گریه کردم. ما خیلی از این هنرمندان را می شناسیم و اجسادشان را می آورند و ما بررسی شان می کنیم. و حالا نوبت گفتن از تلخ ترین خاطره است: ما این جا همکاری داشتیم که پنجشنبه ها می آمد و به ما کمک می کرد. یک روز صبح که آمدم سر کار، دیدم یک پرونده ای آمده و اسم همین آقا که همکارمان بود روی آن است، به خودم گفتم حتما اشتباه است یا اسمش شبیه همکارمان است ولی بعد یکی از همکارها گفت که همان است و دستور قضائی بر کالبدگشایی بود. هیچ کس حاضر نبود که کار را انجام دهد، خلاصه همه کنار کشیدند و رئیس تالار گفت دکتر ساداتی شما سابقه ات از همه بیشتر است، شما زحمت را بکش. دلیل مرگش عارضه قلبی بود و خب آن روز خیلی به من سخت گذشت. این روز و شب های سخت اما کم نیستند: شب هایی که این جا کشیک هستیم، صبح ساعت 6 که از خواب بیدار می شویم، وارد سالنی می شویم که حدود 30 جسد را کنار هم خوابانده اند؛ شما حساب کن بیشتر صبح های ما این طوری شروع می شود. این اجساد هم انواع و اقسام دارند؛ مثلا یکی را می بینی با کت و شلوار و کراوات روی تخت است، بعد می بینیم که مثلا با کیف سامسونت در فرودگاه بوده و داشته می رفته خارج کشور اما سکته کرده و مرده است. این جا به ما آموخته است که زندگی واقعا همین است؛ طرف با کت و شلوار و آمال و آرزو دارد می رود مثلا سواحل بارسلونا، یک دفعه سر از پزشکی قانونی درمی آورد یا مثلا یک بار استاد دانشگاه خودمان را که 70سالش بود در سالن تشریح دیدیم و یکی، دو نفر از پزشکانمان تا ظهر در شوک بودند. و آخرین حرف ها از زبان محمدجواد هدایت شده ، رئیس تالار تشریح است. او از اجساد مجهول الهویه می گوید و مومیایی کردن بعضی از آنها. تعداد اجساد مجهول الهویه زیاد است؟ تعدادشان خیلی زیاد نیست. شاید در روز، متوسط دو تا سه نفر باشند که ممکن است فردی در اماکن عمومی فوت کرده باشد و کارت هویت همراهش نباشد. این جا کاری که انجام می شود عکس و فیلم گرفته می شود. با هماهنگی با پلیس آگاهی داریم این عکس ها را در اختیار آنها قرار می دهیم. کسی که گمشده ای دارد، اول به پلیس مراجعه می کند. پزشکی قانونی روالش این است که اگر بخواهد عکس های ما را ببیند باید از مراجع انتظامی و قضائی نامه ای داشته باشند. به همین دلیل افراد ابتدا به کلانتری و آگاهی مراجعه کنند و آن جا عکس ها را به خانواده نشان می دهند و بعد ما در جریان قرار می گیریم. با این روند، 90 درصد افراد مجهول الهویه هویت دار می شوند. آنهایی که نمی شوند، با هماهنگی قوه قضائیه دفن می شوند، البته اینها طی یکی، دو ماه شناسایی می شوند. در ماه مشخص است که چه تعداد اصلا شناسایی نمی شوند؟ شاید زیر 10 نفر باشند. جای خاصی این اجساد را دفن می کنند؟ احتمالا؛ ما در تهران این اجساد را به بهشت زهرا منتقل می کنیم. چون به هرحال هم سردخانه ما محدودیت دارد و هم این که جسد بعد از مدتی فاسد می شود. سردخانه نقش کُند کردن فساد جسد را دارد نه متوقف کردن آن. جسدی که سه روزه فاسد می شود، در سردخانه دو هفته ای فاسد می شود. ما نمونه برداری و مستندسازی می کنیم. بعد از دستور قضائی جسد دفن می شود، مثلا بعد از 6 ماه اگر خانواده آمدند، ما با نمونه برداری که کردیم، مطابقت می دهیم و به این ترتیب جسد هویت دار می شود. درخواست مومیایی کردن جسد هم می شود؟ معمولا از طرف چه کسانی و چقدر هزینه اش می شود؟ مومیایی کردن اجساد، برای اجسادی است که از کشور خارج می شوند، چون اینها باید در هواپیما قرار گیرند. دلیل این کار هم جلوگیری از فاسد شدن جسد و انتقال بیماری است. این کار را ما با درخواست اولیای دم با مواد تثبیت کننده ای انجام می دهیم که مانع از فساد جسد می شود. چون به هرحال این جسد قرار است در بار مسافر و داخل هواپیما قرار گیرد، هزینه آن هم براساس تعرفه های دولتی که مصوب قوه قضائیه است، تعیین می شود. هزینه آن چقدر است؟ الان فکر می کنم حدود دو میلیون تومان است. درِ بزرگ و سفید پزشکی قانونی نزدیک ظهر بسته می شود؛ با سروصدایی که به صدای خودرو بزرگ حمل اجساد درمی آمیزد، خودرو بزرگی که بدن های امروز را آورده برای پزشک های منتظر تا شناسایی شوند، دلیل مرگشان مشخص شود و... و آنها زبانی بشوند برای بی زبان ها، در برزخ مرده ها. مهمترین نکات حرف های پزشکان تالار تشریح به گفته این پزشکان بیشتر پیکرهای آتش نشانان حادثه پلاسکو به کلی از بین رفته و از آنها تنها قطعاتی باقی مانده بود پزشکان سالن تشریح پزشکی قانونی می گویند همه زیرآوارماندگان حادثه پلاسکو همان روز اول جانشان را از دست داده بودند در طول سال، 10 هزار تا 11 هزار جسد، ماهانه بین 900 تا 1000 و روزانه بین 30 تا 35 جسد برای بررسی به سالن تشریح پزشکی قانونی تهران می آیند در حال حاضر در پزشکی قانونی استان تهران 9 پزشک، مسئول شناسایی و تشخیص علت مرگ اجسادند از این 9 پزشک، 6 نفر مرد و 3 نفر زن هستند پزشکان پزشکی قانونی هرماه بین سه تا چهار میلیون تومان حقوق می گیرند بر اساس عرف پزشکی قانونی، حوادثی که بالای 12 کشته داشته باشند، حوادث بحرانی اند هرماه حدود 10 جسد مجهول الهویه وارد سالن تشریح پزشکی قانونی تهران می شوند معمولا هویت 90 درصد اجساد مجهول الهویه تهرانی مشخص می شود هزینه مومیایی کردن اجساد برای خروج از کشور دو میلیون تومان است منبع:روزنامه ی شهروند ...
بعد از حرف های منصوریان در 90 رفتنم از استقلال قطعی شد
داریم و هم کادرفنی خوبی داریم و با آنالیزی که از تراکتور می کنیم ان شاءالله سه امتیاز بازی را می گیریم چون واقعا به این سه امتیاز نیاز داریم. * بعد از تراکتور هم در آزادی باید با استقلال بازی کنید. - ان شاءالله که بازی خوبی بشود. * فکر می کنی هواداران استقلال چه استقبالی از تو خواهند داشت؟ - فکر می کنم هواداران استقلال با من مثل سابق باشند چون کار خاصی ...
پرده برداری از رازهای هیجان انگیز
حوادث فانتزی تبدیل شده است و در این صورت باید به گذشته سفر کرد و توضیح داد که فیلم اورژینال و اولیه سیاره میمون ها که چارلتون هستون فقید رل اول آن را ایفا می کرد، در سال 1990 اکران و با موفقیتی عظیم همراه شد ولی دو اثر دنباله ای که برای آن فیلم در ادامه دهه 1970 ساختند، فیلم های ضعیفی از آب در آمدند. تیم برتون مدرن گرا و مردی از چهار نسل بعد در سال 2001 ورسیون تازه ای از سیاره میمون ها را عرضه و ...
مشروح برنامه 16 اسفند نود / سروش رفیعی زننده گل سال
مهار برتر هفته: محمد ناصری مقابل استقلال گل برتر هفته: سروش رفیعی مقابل نفت تهران خلاصه مسابقه پدیده 3-2 گسترش فولاد نکته: تقابل دو تیم هیچ وقت مساوی نشده است کلیپ تصاویر جذاب هفته بیست و سوم همراه با موسیقی بخش بعدی نود بود که به پخش رسید. هدایت ممبینی به برنامه آمد و داوری مسابقه استقلال - سیاه جامگان بررسی شد: فرشید اسماعیلی قبل از پنالتی زمین خورد اما هند نکرد ...
گلر نفت: در خلوت خودم گریه کردم
... -در بچگی استقلال بودم و بعد که پرسپولیس رفتم به این تیم علاقه پیدا کردم. اینها را ننویس چرا که شاید برای من حاشیه های جدیدی درست کنند. همین جوری هم هزار انتقاد و تهمت می زنند. اینها را هم بنویسی یک چیزی می گویند. -درباره اتهامات و تهمت ها چه بگویم؟ فقط می دانم یک استقلالی یا تراکتوری واقعی که فوتبال را می فهمد هرگز از این حرفها نمی زند و می داند که خیلی از گلرها مرتکب همین ...
کرملاچعب: وصله تبانی به صفرزایی نمی چسبد
مقابل پرسپولیسی که خط حمله اش وحشتناک است و 10نفره، 90دقیقه دوام آوردن جلوی پرسپولیس واقعا سخت است. در مورد حضورت در زمین مقابل نفت تهران صحبت می کنی؟ خدا را شکر حداقل توانستم در یک دقیقه و 30ثانیه ای که در زمین بودم دو تا موقعیت برای خودم ایجاد کنم و یک پاس خوب هم دادم که می توانست پاس گل باشد. از عملکردم راضی بودم و در تیم بزرگ پرسپولیس یک دقیقه بازی کردن هم افتخار است و امیدوارم ...
راضی کردن دولت سوریه به مذاکره رو در رو کار سختی بود/ ایران مخالف حضور اردن در آستانه بود
می کردند آستانه روندی جدا از ژنو دارد اما دائما بر این مساله تاکید می شد که آستانه مقدمه ای برای ژنو است و همانطور که شاهد بودید دستاوردهای آستانه به ژنو منتقل شد و اینکه در ژنو دو طرف دور هم نشستند ماحصل نشست آستانه بود. این در حالی است که در سه نشست گذشته ژنو هرگز دو طرف حاضر نبودند در مقابل هم بنشینند . انتقال این روند از آستانه به ژنو یک گام مثبت بود. امکان برگزاری نشست سه جانبه در ...
همت چگونه همت شد؟/ چشم مجنون خاری در چشم دشمن / از نبرد با ضد انقلاب تا سرداری خیبر
کار می کرد و اخلاص در عمل از ویژگی های بارز او بود، ایشان یکی از افراد درجه اولی بود که همیشه ماموریت های سنگین بر عهده اش قرار داشت. حاج همت مثل مالک اشتر بود که با خضوع و خشوعی که در مقابل خدا و در برابر دلاورمردان بسیجی داشت، در مقابله با دشمن همچون شیری غرّان از مصادیق اشداء علی الکفار، رحماء بینهم بود. همت کسی بودکه برای این انقلاب همه چیز خودش را فدا کرد و از زندگیش گذشت. او واقعاً به امر ...
آذری:حق وردی ذوب آهن را نابود کرده/آقای طاهری!یادت هست 100بار زنگ زدی؟
فوتبال ایران اولین بوده است. مثلا ما اولین باشگاهی بودیم که حق رشد را گرفتیم. اولین باشگاهی بودیم که 10 هفته پشت مربی ای که خودش تسلیم شده بود، ایستادیم. من اولین مدیرعاملی بودم که بعد از بازی با پیکان زیر باران سمت تماشاگران خودی رفتم و از انها تشکر کردم. این شعارها ساماندهی شده است و آنهایی که فقط می خواهند در بردها سهیم باشند، حق ندارند کنار تیم باشند. توهین به مجتبی حسینی را توهین به خودمان می ...
میشایل هانکه از کار، زندگی و نوشتن می گوید
. درواقع قانونی کلی دراین باره وجود ندارد. مثلا در روبان سفید همه چیز از یک تصمیم شروع شد که بیست و پنج سال پیش گرفته بودم و می خواستم درباره بچه های بلوند شمال آلمان فیلم بسازم. درباره پنهان چه؟ آن هم مثل روبان سفید همیشه فیلمی سیاسی تلقی شده. آیا ایده اولیه آن از منازعات فرانسه- الجزایر آمد یا منبع الهام دیگری داشتید؟ واقعا نمی شود گفت دقیقا چه چیزی الهام بخش ساخته شدن فیلمی ...
وزارت اطلاعات پیغام داد احمدی نژاد مشکل دارد / اطلاعاتم میگوید روحانی تایید صلاحیت می شود
با وزیر اطلاعات صحبت کردم که چه مشکلی وجود دارد ؟ گفتند که ایشان در زمان استانداری شان در اردبیل یک سری مبادلات مرزی داشته است. من گفتم یکی از استاندارهای آقای هاشمی که در زمان ایشان بودند اسم ببرید که از این مبادلات نداشته ، این ها اختیار و اجازه داشتند از طرف دولت می رفتند و این مبادلات مرزی را انجام می دادند و کار عمرانی را پیش می بردند. اگر آقای احمدی نژاد از این پول استفاده شخصی ...
عبدی: باید ماشین سازی را ببریم
می کند اما نتیجه نمی گیرد و توپ های ما گل نمی شود خیلی ناراحت بودم و خوشحالم که در این بازی توانستیم 3 امتیاز را به هواداران تیم هدیه بدهیم و امیدمان برای صعود در جدول بیش از پیش شود. مهاجم تیم فوتبال صنعت نفت آبادان درباره بازی این هفته تیمش مقابل ماشین سازی، گفت: بازی خیلی سختی داریم و با توجه به اینکه شاگرد آقا فرهاد بوده ام به خوبی می دانم تیم های او با کیفیت بازی می کنند و کاری ...
باز هم شایعه تبانی!
و جهان هم مرتکب اشتباهات مرگباری می شوند و مثلا در همین فصل از لیگ خودمان محمدرضا اخباری به کاوه رضایی پاس گل داد، واقعا عجیب نیست که یک گلر جوان و کم تجربه که در یک اتفاق نادر در لیگ برتر به بازی گرفته شده دچار اشتباه شود. پارسال در همین پرسپولیس دروازه بانی مثل سوشا مکانی انواع و اقسام گل های بد را خورد و حتی در داربی تهران جلوی دروازه خالی توپ را مقابل جابر انصاری انداخت. پس کاش قضاوت ها اینقدر ...
شبه گزارش شبانه به بانک مرکزی
. این نسبت در دنیا اصلا این گونه نیست؛ هیئت مدیره عمدتا باید کارهای نظارتی، هدایتی، خط مشی گذاری و استراتژیک داشته باشد ولی در بانک های ما عمدتا کارهای اجرائی کرده اند. این نشان می دهد هیئت مدیره کار خود را به درستی انجام نمی دهد و به کارهای اجرائی که شامل تصویب پرونده های اعتباری، جذب سپرده، گسترش شعب بانک و... است، می پردازند. برخی از مصوبات هم درباره پاداش، حقوق و... بود. این یک نمونه دیگر از ...
دوربین های نصب شده در جاده ها، فعال و دقیق هستند
همکاری بسیار خوبی وجود دارد که حاصل این همکاری ها را در کاهش سوانح و حوادث رانندگی در جاده ها شاهد بودیم. ثبت 4 هزار تخلف از ا میلیون و600 هزار تردد عبوری از مقابل دوربین ها وزیر راه وشهرسازی گفت: برآوردهای میدانی و اطلاعات ما از دوربین های نصب شده در جاده ها نشان می دهد از یک میلیون و 600 هزار تردد عبوری مقابل دوربین ها، 4 هزار تخلف ثبت می شود که این واقعا عدد زیادی نیست. ...
نظر مسعود شجاعی برای بازی در پرسپولیس و استقلال
بازیکن به خاطر نوع پاسخگویی مسعود، همیشه جذابیت های خاص خودش را دارد. در هر صورت بعد از مدت ها این فرصت به وجود آمد تا به بهانه اتفاقات شخصی و ورزشی مسعود شجاعی در سال 95 به سراغ این بازیکن رفته و گفت و گوی متفاوتی را با وی ترتیب دهیم که متن آن را در زیر می خوانید. در خصوص سال 95 (سال 2016 میلادی) و اتفاقات سپری شده در این سال صحبت کن. سال گذشته برای مسعود شجاعی چطور گذشت ...
آیا شب عید گوشی ها گران می شوند؟
به گزارش بلاغ ، بچه های امروز که بچه های قدیم نیستند. یادم می آید که من با عیدی اسکناس 200 تومانی نو پدرم کلی ذوق می کردم. با خودم می گفتم که با این پول می توانم 8 توپ پلاستیکی فدک بخرم. آخه می گفتند که توپ های پلاستیکی فدک با مواد نو ساخته می شود و دیگر سوراخ نمی شود. اما بچه های امروزی این طوری فکر نمی کنند. پدر و مادرها هم باید از هزار و یک چیز بزنند تا خرج خواسته های کودکان خود را ...
متن کامل سخنان رهبری در دیدار دست اندرکاران راهیان نور
در مقابل دشمن نباید بشود. خب [در زمان جنگ]، دشمن احساس ضعف کرد در ما، لذا حمله کرد. حالا ما آیا واقعاً ضعیف بودیم یا نه؟ بالفعل بله، ضعیف بودیم؛ نیروهای مسلّح ما پراکنده بود، آشفته بود، مدیریّت منظّمی نداشت، خیلی از تجهیزات ما به درد بخور نبود، خیلی هایش [برای ما] شناخته نبود؛ ما یکی دو سال بعد از جنگ، بعضی از چیزهایی را که در انبارهایمان بود تازه کشف کردیم که اینها را داریم و میتوانیم ...
زندگی دردناک زنی که ناخواسته به ایدز مبتلا شد
فرزندش را در امین آباد بستری کرده بود، در آنجا مطلع از بیماری می شود اما هرگز به من نگفتند. بعد از اطلاع از بیماری خود چه کار کردید؟ خیلی سخت است که آدم یک روزی بشنود چنین بیماری گرفته باشد. آن هم در شرایطی که یک بچه در شکم است. اصلا نمی توانستم خودم را نگاه کنم و در حالت شوک بودم. یک هفته به زایمانم بود که این موضوع را متوجه شدم. هیچ کاری هم نمی توانستم انجام بدهم. در ...
درددل های یک دانشجوی ایرانی ساکن امریکا راجع به ترامپ
باید این کشور را ترک کنم و هرگز به آن برنگردم؟ واقعا نمی دانم باید چه کار کنم! چند سال مانده تا درستان تمام شود؟ دانشگاه می گوید بین شش یا هفت سال. در پایان سال دوم، که پایان دوره آکادمی است. من می توانم برای کارشناسی ارشد پذیرش شود و بعد از آن هم برای گرفتن مدرک دکترا. اگر یک نفر در جایگاهی که درباره مسئله فرمان مهاجرتی تصمیم گیری می کند، این مصاحبه را بخواند، چه ...
کانون حاشیه ها در سینما
حاشیه های شکل گرفته در محافل سینمایی در روزهای برپایی جشنواره فیلم فجر در برنامه سینمایی هفت در همان روزها زبانه کشید و جدال لفظی افخمی و حجت الله ایوبی رئیس سازمان سینمایی بحرانی عمیق را به وجود آورد. انتقادها به چگونگی برپایی جشنواره فیلم فجر و نحوه داوری ها در حالی در هفته های اخیر ادامه داشت که مدیران سینمایی ایران شاید هرگز چنین فشارهایی را در دوران حضور خود در بدنه سینمای ایران را به خاطر نمی آوردند. ...
روایت شمسایی از دیدار با گیگز و مالدینی
به گزارش حدید نیوز، وحید شمسایی با حضور در دیدار ستارگان فوتسال و فوتبال دنیا با تیم بانک بیروت در لبنان سال 1395 را با وجود نتایج بد تیم تاسیسات، با خاطره ای خوب به پایان رساند. شمسایی که در این دیدار در کنار بزرگانی مثل مالدینی، گیگز و فالکائو بازی کرد، یکی از چهره های ویژه مسابقه بود و توانست پنج گل برای تیم ستارگان بزند. شمسایی به تشریح شرایط حضورش در این مسابقه پرداخت و درباره تصمیم مهمش ...
بادامکی: برای موفقیت پرسپولیس هم تلاش می کنیم
خیلی راحت آنها را از دست دادیم. اگر یکی از این موقعیت ها گل می شد می توانستیم برنده باشیم. ما قبل از گل استقلال باید نتیجه را 2 بر صفر می کردیم اما این اتفاق نیفتاد. بعد از آن هم استقلال فشار زیادی روی توپ های هوایی آورد که دفاع ما هم تلاش زیادی روی دفع ها داشت اما در نهایت یک اشتباه باعث شد داور پنالتی بگیرد و بازی به تساوی کشیده شود. شما هم یک فرصت خوب داشتی اما توپ را از بالای دروازه ...
گزارش کامل برنامه نود(95.12.16 ) با کم ترین حاشیه!
برابر التعاون عربستان و همچنین شکست ذوب آهن الاهلی امارات در هفته ی دوم لیگ قهرمانان آسیا بود. * استقلال 1 سیاه جامگان 1 - نکات بازی بازگشت میثاقیان به لیگ برتر پس از چهار سال میثاقیان با 63 سال سن، مسن ترین سرمربی لیگ برتر توقف روند پنج پیروزی پیاپی استقلال در پنج بازی گذشتهه استقلال تنها تیم لیگ شانزدهم که تنها در یک مسابقه گل ...
سکه ها را می دهم به رییس جمهور خرج انتخابات کنند
ابتدا به وزیر ورزش و جوانان و پس از آن به رئیس جمهور تقدیم می کنم وامیدوارم آن ها از دریافت این سکه ها خرسند شوند. مگر من گدا هستم که 5 سکه را دریافت کنم. احمدی درباره اینکه آیا از حضوردر ایران پشیمان است یا خیر افزود:سال 88 من در کانادا بودم و پس از درگیری هایی که وجود داشت دقیقا 2 ماه بعد از آن در این کشور در مسابقات شرکت کردم و 8آبان 88 قهرمان جهان شدم و همانجا از من درخواست کردند به ...
اگر اعتراضی هست هیات مدیره استقلال باید معترض باشد نه بازیکنان
بود و واقعا نمی شد کاری انجام داد. * : حتما خبر دارید که تمرین روز گذشته برگزار نشده و البته کادر فنی اعتقاد دارد برگزار نشدن تمرین به خاطر طولانی شدن نشست با بازیکنان بود. بله، من هم یک چیزهایی شنیدم. * : مگر شما همین یکی، دو هفته پیش نگفتید که استقلال مشکل مالی ندارد؟ الان هم می گویم؛ امسال تنها سالی است که باشگاه به تعهداتش عمل کرده و خوشبختانه اکثر ...
گل سروش اول شد، گل سارادونا دوم / نقل و انتقالات تلخ فوتبالیست های سرباز
. منصوریان سرمربی تیم استقلال تهران: اعتراضی ندارم. تیم سیاه جامگان در لاک دفاعی بود و ما باید برای آن برنامه ای پیاده می کردیم. بچه های من هم دو سه موقعیت تک به تک را هدر دادند. * عادل فردوسی پور گل ها را برای بینندگان نابینا برنامه تشریح کرد و بعد در مورد انتخاب گل ها صحبت کرد. *در ادامه جدول رقابت های لیگ برتر فوتبال تا پایان هفته بیست و سوم و جدول گلزنان و برنامه بازی های هفته ...
نظر حسین فرکی درباره غیبت لک و خلعتبری مقابل استقلال
میدان برویم، میهمان محسوب می شویم، زیرا هواداری نداریم. سرمربی سایپا در مورد اینکه چرا تیمش سه هفته بدون برد است، گفت: شرایط لیگ و جدول به گونه ای است که بازی های بسیار فشرده است، استقلال هفته گذشته مقابل سیاه جامگان در خانه متوقف شد. ما هم با تراکتورسازی در تبریز مساوی کردیم و هیچ تیمی حاشیه امنیت ندارد. این طبیعت فوتبال است و اکنون یک امتیاز هم در جدول لیگ بسیار ارزشمند است. با این حال ...
جهان واقعی، تحت تأثیر دنیای مجازی
آگاهی ها، جریانی از انعکاس واقعیت ها وجود دارد که هرگز رو به زوال نمی رود. ** درواقع به نوعی انسان ها در گذشته، حال و حتی به تعبیر برخی در آینده به هم متصل می شوند. حال این سوال پیش می آید که چرا ورود به دنیای مجازی این میزان گستردگی در پی داشته است؟ پاسخ این سوال این است که انسان در گذشته قادر نبود که مثلا تجربیات گذشته، خاطرات گذشته و اطلاعات گذشته را به نوعی تجمیع کند که بتواند ...